سورۀ غافر و یا مؤمن مکی و دارای ۸۵ آیه میباشد
سورة غافِر ﴿المؤمن﴾(مكية وهي خمس وثمانون آية)
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
﴿حمٓ ١ تَنزِيلُ ٱلۡكِتَٰبِ مِنَ ٱللَّهِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡعَلِيمِ ٢ غَافِرِ ٱلذَّنۢبِ وَقَابِلِ ٱلتَّوۡبِ شَدِيدِ ٱلۡعِقَابِ ذِي ٱلطَّوۡلِۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ إِلَيۡهِ ٱلۡمَصِيرُ ٣﴾ [غافر:۱-۳].
ترجمه: به نام خدای کامل الذات و الصفات رحمن رحیم. حا، میم(۱) نزول این کتاب از جانب خدای کامل الذات نیرومند داناست(۲) خدایی که آمرزندۀ گناه و پذیرندۀ توبه، و عقاب او شدید و صاحب منت و فضل است. نیست معبود و ملجأی جز او، به سوی اوست بازگشت(۳).
نکات: هر قانونی باید قوهای پشتیبان او باشد و اما قرآن پشتیبان آن خدای نیرومند دانایی است که دارای فضل و هم عقاب شدیدی است چنانکه در آیات اول این سوره و هم سورۀ زمر ذکر شده است.
﴿مَا يُجَٰدِلُ فِيٓ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَا يَغۡرُرۡكَ تَقَلُّبُهُمۡ فِي ٱلۡبِلَٰدِ ٤ كَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَعۡدِهِمۡۖ وَهَمَّتۡ كُلُّ أُمَّةِۢ بِرَسُولِهِمۡ لِيَأۡخُذُوهُۖ وَجَٰدَلُواْ بِٱلۡبَٰطِلِ لِيُدۡحِضُواْ بِهِ ٱلۡحَقَّ فَأَخَذۡتُهُمۡۖ فَكَيۡفَ كَانَ عِقَابِ ٥ وَكَذَٰلِكَ حَقَّتۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ ٦﴾[غافِر:۴-۶].
ترجمه: دربارۀ آیات الهی ستیزه نمیکنند مگر کسانی که کافرند، پس رفت و آمدشان در این شهرها تو را نفریبد(۴) پیش از ایشان قوم نوح و پس از آنها احزابی تکذیب کردند، و هر امتی همت گماشت به گرفتاری رسول خودشان، و به باطل جدال کردند تا به واسطه آن حق را از بین ببرند، پس ایشان را برای مؤاخذه گرفتم. پس عقابم چگونه بود(۵) و بدینگونه سزاوار شد فرمان پروردگارت بر آنان که کافر شدند که ایشان اهل آتشند(۶).
نکات: جدال و ستیزۀ به باطل این است که برای قبول نکردن حق اشکال تراشی کند و ایراد شبهه نماید مانند کفار و مشرکین که میگفتند: این قرآن اساطیر اولین است، و گاهی میگفتند: بشری به او آموخته، و گاهی میگفتند: سحر و یا شعر و از خیالات او است، ولی زمان ما مجادله و ستیزۀ با قرآن طور دیگر شده مانند اینکه میگویند: قرآن کلام رمزی است که بشر نمیفهمد و یا میگویند: فقط امام میفهمد و یا میگویند: هفتاد معنی دارد و یا میگویند: متشابهات دارد و متشابهات آن را کسی نمیفهمد و مانند این شبهات که تمام بیدلیل و مغرضانه است و جواب این گفتارها در مقدمه داده شده است.
﴿ٱلَّذِينَ يَحۡمِلُونَ ٱلۡعَرۡشَ وَمَنۡ حَوۡلَهُۥ يُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَيُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَيَسۡتَغۡفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْۖ رَبَّنَا وَسِعۡتَ كُلَّ شَيۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا فَٱغۡفِرۡ لِلَّذِينَ تَابُواْ وَٱتَّبَعُواْ سَبِيلَكَ وَقِهِمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِيمِ ٧ رَبَّنَا وَأَدۡخِلۡهُمۡ جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِي وَعَدتَّهُمۡ وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّيَّٰتِهِمۡۚ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ٨ وَقِهِمُ ٱلسَّئَِّاتِۚ وَمَن تَقِ ٱلسَّئَِّاتِ يَوۡمَئِذٖ فَقَدۡ رَحِمۡتَهُۥۚ وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ٩﴾[غافِر:۷-۹].
ترجمه: آنان که حامل عرش و آنان که اطراف آن هستند، همراه به ستایش پروردگارشان او را تسبیح میگویند و به او ایمان دارند و برای کسانی که ایمان آوردهاند طلب آمرزش میکنند که: پروردگارا رحمت و علم تو هر چیز را فرا گرفته پس آنان را که توبه کرده و راه تو را پیروی کردهاند بیامرز و از عذاب دوزخ نگاهشان دار(۷) پروردگارا و به بهشتهای جاویدی که به ایشان وعده کردهای داخل سازشان و نیز هرکه شایسته باشد از پدران ایشان و زنانشان و ذریاتشان را داخل نما. حقا که تو عزیز حکیمی(۸) و از بدیها نگاهشان دار و هرکه را تو امروز حفظ کنی محققاً به او رحم کردهای و این همان کامیابی بزرگ است(۹).
نکات: مقصود از ﴿ٱلۡعَرۡشَ﴾عرش عظمت و عزت [۵۶]است نه اینکه مکانی باشد. و ﴿يُسَبِّحُونَ..﴾دلالت دارد که فرشتگانی در اطراف ملک او، او را به عظمت و جبروت و صفات کامله یاد میکنند و او را تسبیح میکنند و برای اهل ایمان که پیروی راه خدا کرده باشند شفاعت و طلب مغفرت مینمایند. معلوم میشود که آنان افضل از مؤمنین بشری میباشند. و مقصود از حفظ از سیّئات این است که توفیق و وسائل کار بد را از ایشان دور بدارد و به راهنمایی و الطاف خود ایشان را از لغزش نگه دارد و در خذلان مگذارد.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُنَادَوۡنَ لَمَقۡتُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُ مِن مَّقۡتِكُمۡ أَنفُسَكُمۡ إِذۡ تُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلۡإِيمَٰنِ فَتَكۡفُرُونَ ١٠ قَالُواْ رَبَّنَآ أَمَتَّنَا ٱثۡنَتَيۡنِ وَأَحۡيَيۡتَنَا ٱثۡنَتَيۡنِ فَٱعۡتَرَفۡنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلۡ إِلَىٰ خُرُوجٖ مِّن سَبِيلٖ ١١ ذَٰلِكُم بِأَنَّهُۥٓ إِذَا دُعِيَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُۥ كَفَرۡتُمۡ وَإِن يُشۡرَكۡ بِهِۦ تُؤۡمِنُواْۚ فَٱلۡحُكۡمُ لِلَّهِ ٱلۡعَلِيِّ ٱلۡكَبِيرِ ١٢﴾[غافِر:۱۰-۱۲].
ترجمه: محقق است که کافران ندا شوند که غضب خدا بزرگتر است از غضب شما نسبت به خودتان، زیرا شما به ایمان دعوت میشدید ولی کفر میورزیدید(۱۰) گویند: پروردگارا، ما را دو بار میراندی و زنده کردی ما را دو بار، پس به گناهان خود اعتراف نمودیم، پس آیا راهی به خارج شدن هست (۱۱) این(عذاب) به سبب این است که چون خدا به تنهایی خوانده میشد انکار میکردید و کافر میشدید و اگر به شریکی قرین میشد ایمان میآوردید پس قضاوت مخصوص خدای والای بزرگست(۱۲).
نکات: جملۀ: ﴿يُنَادَوۡنَ لَمَقۡتُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُ﴾، دلالت دارد که در دوزخ و یا در قیامت چون کفار و فساق خیانتها و ستمهای خود را میبینند و حتی شیطان و فرشتگان ایشان را ملامت میکنند در نتیجه بر نفس خود خشمگین خواهند شد، در این هنگام ندا شوند که خشم خدا بر شما از خشم خودتان بزرگتر و خطرناکتر است. ﴿ذَٰلِكُم بِأَنَّهُۥٓ إِذَا دُعِيَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُۥ كَفَرۡتُمۡ....﴾دلالت دارد که سبب تمام این عذابها و بدبختیها این بوده که در دنیا چون کسی خدا را فقط میخواند اینان مکروه داشتند، اما اگر هم خدا را میخواند و هم یکی از اولیا و یا انبیاء و مخلوق دیگری را، خوششان میآمد و آن را تصدیق میکردند و به چنین روشی اظهار ایمان میکردند، چنانکه زمان ما در مجالسی که به نام عبادت خدا برپا میکنند همواره با صدای بلند غیرخدا را صدا میزنند مثلا: یا محمد، یا عباس، یا حسین و یا صاحب الزمان میگویند و آن را عبادت خدا دانسته و به آن مغرور و خرسند میباشند، با اینکه قرآن با چنین آیات واضحه ایشان را نهی نموده، پس شرک موجب عذاب است.
﴿هُوَ ٱلَّذِي يُرِيكُمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُنَزِّلُ لَكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ رِزۡقٗاۚ وَمَا يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَن يُنِيبُ ١٣ فَٱدۡعُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ ١٤ رَفِيعُ ٱلدَّرَجَٰتِ ذُو ٱلۡعَرۡشِ يُلۡقِي ٱلرُّوحَ مِنۡ أَمۡرِهِۦ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ لِيُنذِرَ يَوۡمَ ٱلتَّلَاقِ ١٥ يَوۡمَ هُم بَٰرِزُونَۖ لَا يَخۡفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِنۡهُمۡ شَيۡءٞۚ لِّمَنِ ٱلۡمُلۡكُ ٱلۡيَوۡمَۖ لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ ١٦ ٱلۡيَوۡمَ تُجۡزَىٰ كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡۚ لَا ظُلۡمَ ٱلۡيَوۡمَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ ١٧﴾[غافِر:۱۳-۱۷].
ترجمه: او آن خدایی است که مینمایاند به شما آیات خود را و برای شما از آسمان روزی نازل میگرداند و پند نمیگیرد مگر آنکه به سوی خدا برمیگردد (۱۳) پس خدا را بخوانید در حالی که دین را برای او خالص گردانید و اگرچه کافران کراهت داشته باشند(۱۴) خدایی که درجات را بالا برد و صاحب عرش است و وحی را از امرخود به هرکس بخواهد إلقا میکند تا (مردم را) از روز ملاقات بترساند(۱۵) روزی که ایشان نمایان شوند و بر خدا چیزی از ایشان مخفی نمیباشد برای کیست پادشاهی آن روز؟ برای خدای یکتای قهار(۱۶) آن روز هرکسی به آنچه کرده جزا داده شود، ستمی در آن روز نیست. بیگمان، خدا سریع الحساب است (۱۷).
نکات: رزق الهی بر دو قسم است: رزق معنوی و رزق جسمانی و خدا هر دو قسم را در آیۀ ۱۳ بیان کرده. و مقصود از روح در جملۀ ﴿يُلۡقِي ٱلرُّوحَ﴾همان وحی است زیرا درک مطالب حقه و امتیاز دادن از باطله به توسط وحی است که همان روح مطالب عقلیه است. و جملۀ: ﴿لِّمَنِ ٱلۡمُلۡكُ ٱلۡيَوۡمَ...﴾را حقتعالی در روز قیامت میفرماید چنانکه ظاهر آیه همین است، ولی در بعضی از روایات آمده که این جمله ندا خواهد شد پس از نفخ صور و فنای تمام جهانیان، و این صحیح نیست زیرا کار خدا لغو نیست و برای معدومات خطابی مفید نیست.
﴿وَأَنذِرۡهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡأٓزِفَةِ إِذِ ٱلۡقُلُوبُ لَدَى ٱلۡحَنَاجِرِ كَٰظِمِينَۚ مَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ حَمِيمٖ وَلَا شَفِيعٖ يُطَاعُ ١٨ يَعۡلَمُ خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡيُنِ وَمَا تُخۡفِي ٱلصُّدُورُ ١٩ وَٱللَّهُ يَقۡضِي بِٱلۡحَقِّۖ وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا يَقۡضُونَ بِشَيۡءٍۗ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ ٢٠﴾ [غافِر:۱۸-۲۰].
ترجمه: و ایشان را بترسان از روزی که نزدیک است، وقتی که دلها در حال فرو بردن خشم به گلوها رسیده است، برای ستمکاران نه دوستی و نه شفیع مطاعی است(۱۸) خدا میداند گردش چشمان و خیانت آنها را و میداند آنچه به سینهها پنهان داشتهاند(۱۹) و خدا به حق قضاوت میکند و آنان را که جز او میخوانند به چیزی قضاوت نمیکنند زیرا فقط خدا شنوا و بیناست(۲۰).
نکات: مقصود از ﴿خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡيُنِ﴾خیانت چشمها میباشد که نظر خیانتآمیزی و یا اشاره و نگاهی کند برای ستم و یا برای شهوت. و جملۀ: ﴿وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ﴾، به تقدیم مفعول است بر فعل و کلمۀ الذین مبتدا و یا فاعل نیست. یعنی آن کسانی را که مردم میخوانند قضاوتی نمیکنند از جهت اینکه قدرتی ندارند و یا از جهت اینکه قدرت دارند ولی جرئت ندارند ولی آیه میگوید چون کار خوانندگان را ندیده و نشنیدهاند [۵۷].
﴿أَوَلَمۡ يَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَيَنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِينَ كَانُواْ مِن قَبۡلِهِمۡۚ كَانُواْ هُمۡ أَشَدَّ مِنۡهُمۡ قُوَّةٗ وَءَاثَارٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ فَأَخَذَهُمُ ٱللَّهُ بِذُنُوبِهِمۡ وَمَا كَانَ لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن وَاقٖ ٢١ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ كَانَت تَّأۡتِيهِمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ فَكَفَرُواْ فَأَخَذَهُمُ ٱللَّهُۚ إِنَّهُۥ قَوِيّٞ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ ٢٢﴾[غافِر:۲۱-۲۲].
ترجمه: و آیا در زمین سیر نکردهاند تا بنگرند که چگونه گردیده فرجام کار آنان که پیش از ایشان بودند؟ آنان نیرومندتر و دارای آثار بیشتری در زمین بودند، پس خدا ایشان را به واسطۀ گناهانشان گرفت و از طرف خدا برای ایشان نگهبانی نبود(۲۱) این بدان جهت بود که پیامبرانشان با دلیلهای روشن به سوی ایشان میآمدند ولی آنها کافر شدند. خدا هم گرفتشان، زیرا او نیرومند شدید العقاب است(۲۲).
نکات: ﴿أَوَلَمۡ يَسِيرُواْ﴾دلالت دارد که عاقل باید از حال گذشتگان عبرت گیرد که ایشان دارای قلعههای محکم، قصرها و لشکرها بودند، چنانکه در آیات دیگر بیان نموده؛ ﴿كَمۡ تَرَكُواْ مِن جَنَّٰتٖ وَعُيُونٖ﴾ [۵۸].
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بَِٔايَٰتِنَا وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٍ ٢٣ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَ وَقَٰرُونَ فَقَالُواْ سَٰحِرٞ كَذَّابٞ ٢٤ فَلَمَّا جَآءَهُم بِٱلۡحَقِّ مِنۡ عِندِنَا قَالُواْ ٱقۡتُلُوٓاْ أَبۡنَآءَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ وَٱسۡتَحۡيُواْ نِسَآءَهُمۡۚ وَمَا كَيۡدُ ٱلۡكَٰفِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَٰلٖ ٢٥ وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ ذَرُونِيٓ أَقۡتُلۡ مُوسَىٰ وَلۡيَدۡعُ رَبَّهُۥٓۖ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمۡ أَوۡ أَن يُظۡهِرَ فِي ٱلۡأَرۡضِ ٱلۡفَسَادَ ٢٦ وَقَالَ مُوسَىٰٓ إِنِّي عُذۡتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُم مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٖ لَّا يُؤۡمِنُ بِيَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ ٢٧﴾[غافِر:۲۳-۲۷].
ترجمه: و به تحقیق موسی را با آیههای خود و دلیلی روشن فرستادیم(۲۳) به سوی فرعون و هامان و قارون، پس گفتند: او ساحری است دروغگو(۲۴) پس چون حق را ازجانب ما برای آنان آورد، گفتند: فرزندان آنان که بدو ایمان آوردهاند بکشید و زنانشان را زنده نگهدارید. در حالی که نیرنگ کافران جز به گمراهی نیست(۲۵) و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند زیرا من میترسم که او دینتان را دگرگون و عوض کند و یا فساد در این سرزمین پدید آورد(۲۶) و موسی گفت که من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه میبرم از شرّ هر متکبّری که به روز حساب ایمان نیاورد(۲۷).
نکات: حقتعالی مکرر و پی در پی برای تسلیت و رفع همّ و غم محمدصاز امم گذشته و رفتاری که با رسولان خودشان کردند یاد میکند از آن جمله سرگذشت حضرت موسی را. با اینکه موسی معجزات آشکاری داشت، قوم او چه قدر با او نیرنگ نمودند، چه قبل از هلاکت فرعون و چه بعد از او. و عجب این است که فرعون اظهار دلسوزی میکند برای مردم و میگوید: من میترسم موسی دین شما را خراب و عوض کند! چنانکه زمان ما نیز برای هرکسی که اظهار حقی کند و حقایقی را بیان کند نیرنگ میسازند و برای مردم دلسوزی دینی میکنند ومردم را تحریک میکنند زیرا طبق این آیات ایمان به روزحساب ندارند.
﴿وَقَالَ رَجُلٞ مُّؤۡمِنٞ مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ يَكۡتُمُ إِيمَٰنَهُۥٓ أَتَقۡتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ ٱللَّهُ وَقَدۡ جَآءَكُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ مِن رَّبِّكُمۡۖ وَإِن يَكُ كَٰذِبٗا فَعَلَيۡهِ كَذِبُهُۥۖ وَإِن يَكُ صَادِقٗا يُصِبۡكُم بَعۡضُ ٱلَّذِي يَعِدُكُمۡۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ مُسۡرِفٞ كَذَّابٞ ٢٨﴾[غافِر:۲۸].
ترجمه: و مرد با ایمانی از فرعونیان که ایمان خود را پنهان میداشت، گفت: آیا مردیرا که میگوید خدا پروردگار من است میکشید؟ درحالی که برای شما دلیلهای روشنی ازجانب پروردگارتان آورده و اگر دروغگو باشد زیان دروغ بر خود اوست، و اگر راستگو باشد برخی از آنچه شما را وعده میدهد به شما خواهد رسید. محققاً خدا رهنمایی نمیکند کسی را که افراطی و دروغ زن باشد (۲۸).
نکات: مقصود از ﴿رَجُلٞ مُّؤۡمِنٞ﴾که خدای تعالی او را به وصف ایمان یاد کرده حزبیل است که پسرعموی فرعون و رئیس شرطۀ او بوده و ایمان خود را کتمان میکرده است. رسول خداصفرموده؛ صدیقان یعنی پیشآهنگان در این صفت، سه نفرند: اول مؤمن آل یس یعنی؛ حبیب نجار، دوم مؤمن آل فرعون، سوم علی بن ابی طالب÷ [۵۹]. و امام جعفر صادق÷فرموده: ابوبکر بهتر از مؤمن آل فرعون بود زیرا مؤمن آل فرعون ایمان خود را کتمان میکرد ولی ابوبکر ایمان خود را در میان مشرکین آشکارا نمود [۶۰]. و این مؤمن آل فرعون مانع از قتل موسی÷شد، آری زمان ما نیز چنین است اگر خدا یک نفر را مأمور حفظ حقگویان نکند مردم او را میکشند.
﴿يَٰقَوۡمِ لَكُمُ ٱلۡمُلۡكُ ٱلۡيَوۡمَ ظَٰهِرِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَمَن يَنصُرُنَا مِنۢ بَأۡسِ ٱللَّهِ إِن جَآءَنَاۚ قَالَ فِرۡعَوۡنُ مَآ أُرِيكُمۡ إِلَّا مَآ أَرَىٰ وَمَآ أَهۡدِيكُمۡ إِلَّا سَبِيلَ ٱلرَّشَادِ ٢٩ وَقَالَ ٱلَّذِيٓ ءَامَنَ يَٰقَوۡمِ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُم مِّثۡلَ يَوۡمِ ٱلۡأَحۡزَابِ ٣٠ مِثۡلَ دَأۡبِ قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ وَٱلَّذِينَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡۚ وَمَا ٱللَّهُ يُرِيدُ ظُلۡمٗا لِّلۡعِبَادِ ٣١ وَيَٰقَوۡمِ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ يَوۡمَ ٱلتَّنَادِ ٣٢ يَوۡمَ تُوَلُّونَ مُدۡبِرِينَ مَا لَكُم مِّنَ ٱللَّهِ مِنۡ عَاصِمٖۗ وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٖ ٣٣﴾
[غافِر:۲۹-۳۳].
ترجمه: ای قوم من، امروز در این سرزمین شما سلطنت دارید و مسلط میباشید، پس اگر عذاب خدا برای ما بیاید چه کسی ما را یاری میکند؟ فرعون گفت: جز رأی خود را به شما ارائه ندادم و جز به راه رشد شمارا هدایت نکردم (۲۹) و کسیکه ایمان آورده بود گفت: ای قوم من، من حقا که بر شما از روزگاری مانند روز قومهای دیگر میترسم(۳۰) مانند حال قوم نوح، عاد، ثمود و کسانی که پس از ایشان بودند. و خدا برای بندگان ارادۀ ستم نمیکند (۳۱) و ای قوم من به تحقیق بر شما از روزی که از یکدیگر فرار کنید میترسم (۳۲) روزی که روی میگردانید به حال ادبار، از جانب خدا برای شما حافظی نباشد و هرکه را خدا گمراه کند برای او رهبری نباشد(۳۳).
نکات: مومن آل فرعون خطیب فصیحی بوده و در سخنان خود از خیرخواهی فرو گذار نکرده است، از جمله مکرر ﴿يَٰقَوۡمِ﴾میگوید: یعنی شما قوم منید و من خیر شما را میخواهم و از جملۀ: ﴿يَنصُرُنَا﴾و ﴿جَآءَنَا﴾که میگوید: یعنی اگر عذابی برسد من نیز با شما خواهم بود. و کلمۀ: ﴿يَوۡمَ ٱلتَّنَادِ﴾را با تشدید دال خواندهاند و بعضی به سکون دال در حال وقف که مکسور بوده کسرۀ آن به وقفی افتاده باشد اگر با تشدید باشد یعنی فرار کردن مردم از یکدیگر است، و آن مناسب است با جملۀ ﴿يَوۡمَ تُوَلُّونَ مُدۡبِرِينَ...﴾و اگر به کسر دال غیرمشدده باشد یاء حذف شده و تنادی میباشد، یعنی؛ روزی که مردم یکدیگر را ندا کنند برای یاری و کسی جواب دیگری را ندهد.
﴿وَلَقَدۡ جَآءَكُمۡ يُوسُفُ مِن قَبۡلُ بِٱلۡبَيِّنَٰتِ فَمَا زِلۡتُمۡ فِي شَكّٖ مِّمَّا جَآءَكُم بِهِۦۖ حَتَّىٰٓ إِذَا هَلَكَ قُلۡتُمۡ لَن يَبۡعَثَ ٱللَّهُ مِنۢ بَعۡدِهِۦ رَسُولٗاۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ ٱللَّهُ مَنۡ هُوَ مُسۡرِفٞ مُّرۡتَابٌ ٣٤ ٱلَّذِينَ يُجَٰدِلُونَ فِيٓ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ بِغَيۡرِ سُلۡطَٰنٍ أَتَىٰهُمۡۖ كَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ وَعِندَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْۚ كَذَٰلِكَ يَطۡبَعُ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ قَلۡبِ مُتَكَبِّرٖ جَبَّارٖ ٣٥﴾[غافِر:۳۴-۳۵].
ترجمه: و به تحقیق یوسف پیش از موسی با دلایل روشن به سوی شما آمد، پس شما همواره از آنچه برای شما آورده بود در شک بودید تا وقتی که وفات کرد گفتید: خدا پس از او هرگز پیامبری را نخواهد فرستاد. این چنین خدا به گمراهی میگذارد هر افراط کار شکاکی را(۳۴) آنان که دربارۀ آیات الهی بدون دلیلی که برایشان آمده باشد به مخاصمه و مجادله میپردازند، جدالشان سخت مورد غضب خدا و مورد غضب مردم با ایمان است. بدینگونه خدا مهرمیزند بر دل هر متکبر زورگویی(۳۵).
نکات: باعث گمراهی هر قومی دو چیز است: اول: اسراف در معاصی و بیپروایی در امور، دوم: تشکیک در امور عقلیه و در دلایل قطعیه، چنانکه خدا فرموده: ﴿يُضِلُّ ٱللَّهُ مَنۡ هُوَ مُسۡرِفٞ مُّرۡتَابٌ﴾و دیگر اینکه دو چیز باعث سعادت و ضد آن دو باعث شقاوت است: اول: تعظیم امر خدا، دوم: شفقت و خدمت به خلق خدا، که امر خدا را اطاعت کند و با خلق مهربان شود و حقوقشان را مراعات نماید و ضد این دو این است که بر خدا تکبر کند و گردنکشی کند و به خلق خدا زور گوید و لذا فرموده: ﴿يَطۡبَعُ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ قَلۡبِ مُتَكَبِّرٖ جَبَّارٖ﴾.
﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ يَٰهَٰمَٰنُ ٱبۡنِ لِي صَرۡحٗا لَّعَلِّيٓ أَبۡلُغُ ٱلۡأَسۡبَٰبَ ٣٦ أَسۡبَٰبَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ فَأَطَّلِعَ إِلَىٰٓ إِلَٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّي لَأَظُنُّهُۥ كَٰذِبٗاۚ وَكَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِفِرۡعَوۡنَ سُوٓءُ عَمَلِهِۦ وَصُدَّ عَنِ ٱلسَّبِيلِۚ وَمَا كَيۡدُ فِرۡعَوۡنَ إِلَّا فِي تَبَابٖ ٣٧﴾ [غافِر:۳۶-۳۷].
ترجمه: و فرعون گفت: ای هامان برایم کوشکی بساز تا شاید من به آن اسباب برسم(۳۶) اسباب آسمانها که اطلاع پیدا کنم به خدای موسی و به تحقیق من او را دروغگو میپندارم. و بدینگونه برای فرعون عمل بدش زینت شده بود و از راه بازماند و نیرنگ فرعون جز در هلاکت و تباهی نبود(۳۷).
نکات: فرعون واقعا یا در نهایت حماقت بوده و یا در نهایت حقهبازی و اگر قسم دوم باشد مردم را بسیار کودن میدانسته و از خریت مردم بهره میبرده زیرا دستور میدهد برایم کوشکی بسازید که به اسباب و تأثیرات آسمان برسم و یا به اسباب تحمیق مردم دست یابم و شاید فرعون کواکب را اسباب مؤثرۀ در جهان میدانسته، اما جملۀ: ﴿فَأَطَّلِعَ إِلَىٰٓ إِلَٰهِ مُوسَىٰ﴾دلیل روشنی است بر نادانی او. ولی از جملۀ: ﴿وَمَا كَيۡدُ فِرۡعَوۡنَ إِلَّا فِي تَبَابٖ﴾استفاده میشود که این سخنان او مکری بوده برای صید عوام و نیز برای وقت گذرانی.
﴿وَقَالَ ٱلَّذِيٓ ءَامَنَ يَٰقَوۡمِ ٱتَّبِعُونِ أَهۡدِكُمۡ سَبِيلَ ٱلرَّشَادِ ٣٨ يَٰقَوۡمِ إِنَّمَا هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا مَتَٰعٞ وَإِنَّ ٱلۡأٓخِرَةَ هِيَ دَارُ ٱلۡقَرَارِ ٣٩ مَنۡ عَمِلَ سَيِّئَةٗ فَلَا يُجۡزَىٰٓ إِلَّا مِثۡلَهَاۖ وَمَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأُوْلَٰٓئِكَ يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ يُرۡزَقُونَ فِيهَا بِغَيۡرِ حِسَابٖ ٤٠ ۞وَيَٰقَوۡمِ مَا لِيٓ أَدۡعُوكُمۡ إِلَى ٱلنَّجَوٰةِ وَتَدۡعُونَنِيٓ إِلَى ٱلنَّارِ ٤١ تَدۡعُونَنِي لِأَكۡفُرَ بِٱللَّهِ وَأُشۡرِكَ بِهِۦ مَا لَيۡسَ لِي بِهِۦ عِلۡمٞ وَأَنَا۠ أَدۡعُوكُمۡ إِلَى ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡغَفَّٰرِ ٤٢﴾[غافِر:۳۸-۴۲].
ترجمه: و آنکس که ایمان آورده بود گفت: ای قوم من مرا پیروی کنید تا راهنمابی کنم شما را به راه رشد و ترقی(۳۸) ای قوم من جز این نیست که این دنیا بهرۀ کمی است و حقا که آخرت خانه برقراری است(۳۹) هرکس عمل بدی کند جزا داده نشود جز به مانند آن و هرکس عمل صالحی کند چه مرد و چه زن در حالی که با ایمان باشد پس آنان داخل بهشت میشوند در آنجا روزی بیحساب داده شوند(۴۰) و ای قوم من چه شده که من شما را به نجات از آتش میخوانم و شما مرا به سوی آتش میخوانید(۴۱) مرا میخوانید که به خدا کافر شوم و شریک او نمایم چیزی را که من دانشی به آن ندارم و من شما را میخوانم به سوی خدای عزیز آمرزنده(۴۲).
نکات: مؤمن آل فرعون ابتدا به اجمال دعوت کرده و بعداً بتفصیل. و جملۀ: ﴿مَنۡ عَمِلَ سَيِّئَةٗ فَلَا يُجۡزَىٰٓ إِلَّا مِثۡلَهَا﴾قاعدۀ کلی است که تمام جنایات و قصاص و اعمال دیگری را شامل میشود مگراینکه مخصّصی پیداشود. و مقصود از جملۀ: ﴿مَا لَيۡسَ لِي بِهِۦ عِلۡمٞ﴾، نفی معلوم است و نفی علم قهرا به نفی معلوم میشود.
﴿لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدۡعُونَنِيٓ إِلَيۡهِ لَيۡسَ لَهُۥ دَعۡوَةٞ فِي ٱلدُّنۡيَا وَلَا فِي ٱلۡأٓخِرَةِ وَأَنَّ مَرَدَّنَآ إِلَى ٱللَّهِ وَأَنَّ ٱلۡمُسۡرِفِينَ هُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ ٤٣ فَسَتَذۡكُرُونَ مَآ أَقُولُ لَكُمۡۚ وَأُفَوِّضُ أَمۡرِيٓ إِلَى ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَصِيرُۢ بِٱلۡعِبَادِ ٤٤ فَوَقَىٰهُ ٱللَّهُ سَئَِّاتِ مَا مَكَرُواْۖ وَحَاقَ بَِٔالِ فِرۡعَوۡنَ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ ٤٥ ٱلنَّارُ يُعۡرَضُونَ عَلَيۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِيّٗاۚ وَيَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ ٤٦﴾ [غافِر:۴۳-۴۶].
ترجمه: حقا که آنچه مرا به سوی او میخوانید او قابل خواندن نیست نه در دنیا و نه در آخرت. و حق این است که بازگشت ما به سوی خداست و اینکه افراط کاران اهل آتشند(۴۳) پس به زودی به یاد خواهید آورد آنچه را برای شما میگویم و من کار خود را به سوی خدا وا میگذارم زیرا خدا به بندگان بیناست (۴۴) پس خدا او را از نیرنگهای بد ایشان حفظ کرد و آل فرعون را عذاب سخت فرا گرفت(۴۵) آن عذاب آتشی است که صبح و شام بر آن عرضه میشوند و روزی که رستاخیز برپا گردد (أمر شود) داخل کنید پیروان فرعون را به سختترین عذاب(۴۶).
نکات: مقصود از ﴿ٱلۡمُسۡرِفِينَ﴾کسانیاند که زیاده روی کنند در کفر و عصیان. و جملۀ: ﴿فَوَقَىٰهُ ٱللَّهُ...﴾دلالت دارد که پیروان فرعون خواستند او را بکشند. و در خبر آمده چون فرعون ایمان او را فهمید خواست او را بکشد حزبیل فرار کرد و در کوهی متحصن و مشغول عبادت شد، مأمورین برای دستگیری او آمدند دیدند او مشغول عبادت است و درندگان او را حفاظت میکنند، و لذا برگشتند به فرعون گزارش دادند، فرعون مأمورین خود را به قتل رسانید که چرا چنین فضیلتی را نقل کردند، پس پیروان فرعون خود گرفتار شدند. و جملۀ: ﴿ٱلنَّارُ يُعۡرَضُونَ عَلَيۡهَا...﴾دلالت دارد که در برزخ برای آل فرعون عذابی هست و آل فرعون در آن عالم زنده هستند، پس حیات برزخی اختصاص به شهداء ندارد.
﴿وَإِذۡ يَتَحَآجُّونَ فِي ٱلنَّارِ فَيَقُولُ ٱلضُّعَفَٰٓؤُاْ لِلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُوٓاْ إِنَّا كُنَّا لَكُمۡ تَبَعٗا فَهَلۡ أَنتُم مُّغۡنُونَ عَنَّا نَصِيبٗا مِّنَ ٱلنَّارِ ٤٧ قَالَ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُوٓاْ إِنَّا كُلّٞ فِيهَآ إِنَّ ٱللَّهَ قَدۡ حَكَمَ بَيۡنَ ٱلۡعِبَادِ ٤٨ وَقَالَ ٱلَّذِينَ فِي ٱلنَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ يُخَفِّفۡ عَنَّا يَوۡمٗا مِّنَ ٱلۡعَذَابِ ٤٩ قَالُوٓاْ أَوَ لَمۡ تَكُ تَأۡتِيكُمۡ رُسُلُكُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِۖ قَالُواْ بَلَىٰۚ قَالُواْ فَٱدۡعُواْۗ وَمَا دُعَٰٓؤُاْ ٱلۡكَٰفِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَٰلٍ ٥٠﴾[غافِر:۴۷-۵۰].
ترجمه: و یاد آر آن دم که در دوزخ میان آتش مخاصمه و محاجه کنند و زبونان به متکبرین گویند که ما پیرو شما بودیم پس آیا شما میتوانید بخشی از آتش را از ما دفع کنید(۴۷) آنان که بزرگی کرده گویند ما همگی در آتشیم زیرا خدا بین بندگان به حق حکم نموده است(۴۸) و آنان که در آتشند به نگهبانان دوزخ گویند شما پروردگار خود را بخوانید تا یکروز از این عذاب را به ما تخفیف دهد(۴۹) پاسبانان دوزخ گویند: مگر پیامبران شما با دلائل روشن به سوی شما نیامدند؟ گویند: بلی، گویند: پس خود دعا کنید که دعای کافران جز در گمراهی نیست(۵۰).
نکات: این آیات دلیل است بر حرمت تقلید، زیرا آنان که در امور دینی خود ناتوان بوده و رجوع به بزرگان دین خود کردهاند در دوزخ با ایشان خصومت و نزاع کنند که چرا حقائق را به ما نگفتید، حال مقداری از عذاب را از ما دفع کنید، ولی چه فایده که هر دو طایفه گرفتارند و کاری نتوانند و این سفیهان به نگاهبانان دوزخ التماس میکنند که شما پروردگار خود را بخوانید و هنوز نفهمیدهاند که پروردگار ایشان با پروردگارخودشان یکی است و باید خود پروردگار خود را مستقیماً بخوانند نه اینکه مانند سفیهان زمان ما دیگری را واسطه گیرند.
﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَيَوۡمَ يَقُومُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ ٥١ يَوۡمَ لَا يَنفَعُ ٱلظَّٰلِمِينَ مَعۡذِرَتُهُمۡۖ وَلَهُمُ ٱللَّعۡنَةُ وَلَهُمۡ سُوٓءُ ٱلدَّارِ ٥٢﴾[غافِر:۵۱-۵۲].
ترجمه: محققاً ما رسولان خود و کسانی را که ایمان آوردهاند در زندگی دنیا و روزی که گواهان برخیزند یاری میکنیم(۵۱) روزی که عذرخواهیِ ستمگران به ایشان سودی ندهد و برای ایشان است لعنت و ایشان راست بدی آن سرای (۵۲).
نکات: چون از اول این سوره برای تسلیت رسول خداصآیات مجادلۀ گمراهان با اهل حق نازل شده، در این آیه بشارتی است که خدا پیامبران و پیروان ایشان را در دنیا و آخرت نصرت میدهد، اما نصرت دنیا به غلبۀ حجت و دلیل و دیگر مدح و تعظیم و دیگر نورانیت قلب و یقین و دیگر رسوایی اهل باطل و دیگر دلخوشی به ثوابها و دیگر به باقی ماندن آثار و گاهی به غلبۀ ظاهری. و اما در آخرت به مصاحبت با ابرار در درجات اعلی و محل مقربین. و مقصود از ﴿ٱلۡأَشۡهَٰدُ﴾ملائکه، انبیا و مؤمنین است.
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡهُدَىٰ وَأَوۡرَثۡنَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱلۡكِتَٰبَ ٥٣ هُدٗى وَذِكۡرَىٰ لِأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٥٤ فَٱصۡبِرۡ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ بِٱلۡعَشِيِّ وَٱلۡإِبۡكَٰرِ ٥٥﴾[غافِر:۵۳-۵۵].
ترجمه: و به تحقیق موسی را هدایت دادیم و آن کتاب را به بنی اسرائیل به ارث دادیم(۵۳) درحالی که هدایت و تذکری بود برای صاحبان خرد(۵۴) پس صبر نما که وعدۀ خدا حق است و برای گناهت طلب آمرزش کن و باحمد پروردگارت تسبیح نما در شبانگاهان و بامدادان(۵۵).
نکات: مقصود ﴿ٱلۡهُدَىٰ﴾در آیۀ ۵۳ نبوت و یا تورات است که سبب هدایت است، و اطلاق سبب بر مسبب شده، و هدی حال است برای ﴿ٱلۡكِتَٰبَ﴾که تورات باشد که تورات را خدا میراث گذاشت برای بنی اسرائیل و چون تمام این آیات برای تسلی پیامبر آمده، خدا در اینجا فرموده ﴿فَٱصۡبِرۡ...﴾یعنی ای پیامبر صبر کن. ﴿وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ﴾دلیل بر عدم عصمت انبیاء است [۶۱]، و استفاده میشود که همه باید از گناهانشان استغفار کنند. به هرحال این آیه عدم عصمت اولیاء را به طریق اولی بیان میکند. حال تعجب باید کرد از کسانی که از آیات به این روشنی اعراض دارند و عصمت عجیبی را برای ائمه ‡قائلند و بعضی در غلو پا فراتر گذاشته کارهای خدایی را نعوذ بالله به ایشان نسبت میدهند. ما سابقا بعضی از کلمات ائمه÷را در مورد عدم عصمت ایشان آوردیم، در اینجا نیز جملات دیگری از ائمه که در دعاهایشان آمده و دسترس عموم است میآوریم تا مردم دربارۀ ایشان غلو نکنند و بدانند ائمه معصوم نبودهاند، اگرچه با وجود آیات روشن قرآن احتیاجی به ذکر آنها نیست.
پس بدان که حضرت سجاد در صحیفۀ سجادیه دعای ۵۱، ۱۲، ۵۳ میفرماید: «رَبِّ أَفْحَمَتْنِي ذُنُوبِي، فَلَوْ لَا سَتْرُكَ عَوْرَتِي لَكُنْتُ مِنَ الْـمَفْضُوحِين، وَاغْفِرْ لِي مَا تَعْلَمُ مِنْ ذُنُوبِي، إِنْ تُعَذِّبْ فَأَنَا الظَّالِمُ الْـمُفَرِّطُ الْـمُضَيِّعُ الْآثِمُ الْـمُقَصِّرُ الْـمُضَجِّعُ الْـمُغْفِلُ حَظَّ نَفْسِي، نَهْيٌ نَهَيْتَنِي عَنْهُ فَأَسْرَعْتُ إِلَيْه، فَهَلْ يَنْفَعُنِي يَا إِلَهِي إِقْرَارِي عِنْدَكَ بِسُوءِ مَا اكْتَسَبَتْْ».
و حضرت امیر÷در صحیفۀ علویه در دعاهای: کمیل، شفا از درد، استجاره، صباح، لیله الهریر، نیمۀ رجب، ماه شعبان فرموده: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُه، وَيَا مَنْ رَآنِي عَلَى الْـخَطَايَا فَلَمْ يَفْضَحْنِي، أَتُوبُ إِلَيْكَ مِنْ سُوءِ عَمَلِي وَأَسْتَغْفِرُكَ لِذُنُوبِيَ الَّتِي لَا يَغْفِرُهَا غَيْرُك، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي خَطِيئَتِي وَإِسْرَافِي فِي أَمْرِي كُلِّه، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا قَدَّمْتُ وَ مَا أَخَّرْتُ وَمَا أَسْرَرْتُ وَ مَا أَعْلَنْتُ، وَهَذِهِ أَعْبَاءُ ذُنُوبِي دَرَأْتَهَا بِرَحْمَتِكَ وَهَذِهِ أَهْوَائِي الْـمُضِلَّةُ وَكَلْتُهَا إِلَى جَنَابٍ لُطْفِكَ وَرَأْفَتِك، وَإِنْ تُعَذِّبْنِي فَبِظُلْمِي وَجَوْرِي وَجُرْمِي وَإِسْرَافِي عَلَى نَفْسِي فَلَا عُذْرَ لِي إِنِ اعْتَذَرْت، رَبِّ دَعَتْنِي دَوَاعِي الدُّنْيَا مِنْ حَرْثِ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ فَأَجَبْتُهُمَا سَرِيعًا وَرَكَنْتُ إِلَيْهَا طَائِعًا وَدَعَتْنِي دَوَاعِي الْآخِرَةِ مِنَ الزُّهْدِ وَالِاجْتِهَادِ فَكَبَوْتُ لَهَا، إِلَهِي كَمْ مِنْ مُوبِقَةٍ حَلُمْتَ عَنْ مُقَابَلَتِهَا بِنِعْمَتِكَ وَكَمْ مِنْ جَرِيرَةٍ تَكَرَّمْتَ عَنْ كَشْفِهَا بِكَرَمِكَ، لَوْ لَا رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ الْـهَالِكِين، إِلهَي وُعِدَ بِفَضْلِكَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ، إِلَهِي قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوباً فِي الدُّنْيَا وَأَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَيَّ مِنْكَ فِي الْأُخْرَى، إِلَهِي وَقَدْ أَفْنَيْتُ عُمُرِي فِي شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْكَ وَأَبْلَيْتُ شَبَابِي فِي سَكْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْك».
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُجَٰدِلُونَ فِيٓ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ بِغَيۡرِ سُلۡطَٰنٍ أَتَىٰهُمۡ إِن فِي صُدُورِهِمۡ إِلَّا كِبۡرٞ مَّا هُم بِبَٰلِغِيهِۚ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ ٥٦ لَخَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَكۡبَرُ مِنۡ خَلۡقِ ٱلنَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٥٧ وَمَا يَسۡتَوِي ٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡبَصِيرُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَلَا ٱلۡمُسِيٓءُۚ قَلِيلٗا مَّا تَتَذَكَّرُونَ ٥٨ إِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِيَةٞ لَّا رَيۡبَ فِيهَا وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يُؤۡمِنُونَ ٥٩﴾[غَافِر:۵۶-۵۹].
ترجمه: محققاً آنان که در آیات خدا مجادله و اشکالتراشی میکنند بدون دلیلی که برای ایشان آمده باشد در دلهای ایشان نیست جز کبر و بزرگی که به آن نخواهند رسید، پس به خدا پناه ببر (از شر ایشان و از صفت کبر) زیرا فقط خدا شنوای بیناست(۵۶) البته خلقت آسمانها، زمین بزرگتر و مهمتر از خلقت مردم است ولیکن بیشتر مردم نمیدانند (۵۷) و کور و بینا یکسان نیستند و نه آنان که ایمان و عملهای شایسته دارند و بدکار، کمی از شما پند میپذیرید(۵۸) محققاً ساعت رستاخیز آمدنی است شکی در آن نیست ولیکن بیشتر مردم ایمان نمیآورند(۵۹).
نکات: جملۀ: ﴿إِن فِي صُدُورِهِمۡ إِلَّا كِبۡرٞ﴾، دلالت دارد که کبر و بزرگی مانع از قبول هدایت است، کفار میگفتند: اگر ما نبوت محمد را بپذیریم باید همه مطیع و زیردست او باشیم و این برخلاف بزرگواری ما است، چنانکه زمان ما نیز پیشوایان دنیا خواه و شهرت طلب سخن حق را نمیپذیرند برای اینکه در مقابل مردم کوچک میگردند به خیال خودشان و کفاری که با رسول خداصبدون دلیل مجادله میکردند برای این بود که از بزرگی ساقط نگردند و لذا میگفتند: دجال میآید و محمد را از بین میبرد.
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ٦٠﴾[غافِر:۶۰].
ترجمه: و پروردگارتان فرمود مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، محققاً کسانی که از بندگی و عبادت من تکبر ورزند به زودی به حال خواری داخل دوزخ گردند (۶۰).
نکات: این آیه دلیل است بر اینکه دعا و خواندن عبادت است و چون عبادت شد نباید دیگری را خواند و دیگر اینکه اگر کسی از دعا خودداری کند تکبر ورزیده و مستحق دخول دوزخ است. در حدیث وارد شده: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَة» [۶۲]، و نیز در روایات است که؛ «الدُّعَاءُ أَفْضَلُ العِبَادَةِ» [۶۳]. و خدا در آیۀ فوق فرموده: مرا بخوانید و نفرموده انبیاء و اولیاء را بخوانید، حال جای تأسف است که مردم زمان ما به بهانههای مختلف غیرخدا را میخوانند. ما در اینجا نیز به جملاتی از دعاهای ائمه ‡در این مورد که مورد استفادۀ همگان است اشاره میکنیم:
حضرت زین العابدین در صحیفۀ سجادیه دعاهای ۴۶ و۴۵ چنین میفرماید: «يَا مَنْ يَدْعُو إِلَى نَفْسِهِ مَنْ أَدْبَرَ عَنْه وقُلْتَ:﴿ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ﴾فَسَمَّيْتَ دُعَاءَكَ عِبَادَةً، وَتَرْكَهُ اسْتِكْبَاراً، وَتَوَعَّدْتَّ عَلَى تَرْكِهِ دُخُولَ جَهَنَّمَ دَاخِرِين، خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ، وَخَسِرَ الْـمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَكَ، وَضَاعَ الْـمُلِمُّونَ إِلَّا بِكَ، وَأَجْدَبَ الْـمُنْتَجِعُونَ إِلَّا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِين».
و حضرت علی÷در صحیفۀ علویه در دعاهای صباح، جمل، ششم ماه، یمانی، کمیل، صفین و شعبان فرموده: «الْـحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَدْعُوهُ فِيُجِيبُنِي، الْـحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَسْئَلُهُ فَیُعْطِیَنِي، الْـحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي، أُنَادِیهِ كُلَّمَا شِئْتُ لِحَاجَتِي، إِلهِي أَنْتَ الَّذِي تُنَفِّسُ عِنْدَ الْغُمُومِ كُرْبَتِيٍ بِكَ أَنْزَلْتُ حَاجَتِي فَلَا تَرُدَّنِي، بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلطَّلَبِ وَالْوُغُول، فَإِنِّي أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِتَوْحِيدِكَ وَتَهْلِيلِكَ وَتَمْجِيدِكَ وَتَكْبِيرِكَ وَتَعْظِيمِك، وَلَا مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ إِلَيْهِ فِي أَمْرِي غَيْرَ قَبُولِكَ عُذْرِي، اللَّهُمَّ اجْعَلْ رَغْبَتِي فِي مَسْأَلَتِي إِیَاك، فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَيْكَ وَسِيلَتِي». و همچنین سایر دعاها که پر است از چنین مضامینی که فقط باید خدا را خواند، و به جز او به هیچ کس دیگری توسل نکرد.
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ لِتَسۡكُنُواْ فِيهِ وَٱلنَّهَارَ مُبۡصِرًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَشۡكُرُونَ ٦١ ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ فَأَنَّىٰ تُؤۡفَكُونَ ٦٢ كَذَٰلِكَ يُؤۡفَكُ ٱلَّذِينَ كَانُواْ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ يَجۡحَدُونَ ٦٣ ٱللَّهُ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗ وَصَوَّرَكُمۡ فَأَحۡسَنَ صُوَرَكُمۡ وَرَزَقَكُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِۚ ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡۖ فَتَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦٤﴾[غافِر:۶۱-۶۴].
ترجمه: خداست که برای شما شب را قرار داده تا در آن آرام گیرید و روز را بینایی دهنده قرار داد زیرا خدا بر مردم صاحب فضل است ولیکن بیشتر مردم شکر نمیگزارند(۶۱) این صفات را داراست خدای کامل الذاتی که پروردگار شماست او هر چیز را آفریده. نیست خدایی جز او پس به کجا سرگردان و منحرفید(۶۲) بدینگونه منحرف میشوند آنان که آیات خدا را انکار میکنند(۶۳) خداست که برای شما زمین را قرارگاه نمود و آسمان را برافراشت و شما را صورتبندی نمود، پس صورتهای شما را نیکو نمود و شما را از چیزهای پاکیزه روزی داد، این صفات را پروردگار شما داراست، با برکت است خدایی که پروردگار جهانیان است(۶۴).
نکات: حقتعالی در این آیات بیشتر میفهماند که فقط خدایی را که دارای چنین صفات است باید خواند و پرستش کرد. و مقصود از ﴿فَأَحۡسَنَ صُوَرَكُمۡ﴾این است که صورت زیبا به شما داد، حال اگر کسی بگوید بسیاری از بشرها دارای صورت غیر زیبا میباشند؟ جواب این است همان صورت غیر زیبا نسبت به خودش زیباست زیرا زیبایی امر نسبی است، اگر هر صورتی را انسان با شکل بدتری بسنجد میبیند بسیار زیباست [۶۴]. و مقصود از جملۀ: ﴿وَرَزَقَكُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ﴾این است که خدا به بشر طبعی داده که از خبیثات و کثافات بدش بیاید، و متوجه چیزهای پاکیزه گردد، حال اگر بشری برخلاف طبع خدا داده خبیثات را روزی خود قرار دهد به خدا مربوط نیست.
﴿هُوَ ٱلۡحَيُّ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَۗ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦٥ ۞قُلۡ إِنِّي نُهِيتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَمَّا جَآءَنِيَ ٱلۡبَيِّنَٰتُ مِن رَّبِّي وَأُمِرۡتُ أَنۡ أُسۡلِمَ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦٦ هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ ثُمَّ مِنۡ عَلَقَةٖ ثُمَّ يُخۡرِجُكُمۡ طِفۡلٗا ثُمَّ لِتَبۡلُغُوٓاْ أَشُدَّكُمۡ ثُمَّ لِتَكُونُواْ شُيُوخٗاۚ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّىٰ مِن قَبۡلُۖ وَلِتَبۡلُغُوٓاْ أَجَلٗا مُّسَمّٗى وَلَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ ٦٧﴾[غافِر:۶۵-۶۷].
ترجمه: اوست زندهای که نیست خدایی جز او. پس او را بخوانید درحالی که دین را برای او خالص گردانید ستایش خاص خدایی است که پروردگار جهانیان است(۶۵) بگو که من نهی شدهام از عبادت آنچه را شما غیرازخدا میخوانید زمانی که مرا دلائل روشن از پروردگارم آمد، ومأمور شدهام که تسلیم شوم برای پروردگار جهانیان(۶۶) اوست خدایی که شما را از خاک آفرید سپس از نطفه سپس ازعلقه سپس شما را به حال طفولیت بیرون آورد، آن گاه تا به کمال رشد و نیروی خود برسید سپس تا پیر گردید. و برخی از شما کسانیند که پیش از پیری وفات یابند و تا برسید به مدتی که نام برده شده، و شاید تعقل کنید(۶۷).
نکات: ﴿مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾که در این قبیل آیات ذکر شده مقصود از آن غیرخدا است چنانکه مترجمین ترجمه کردهاند، و کلمۀ ﴿مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾اطلاق میشود بر پائینتر از خدا یعنی آنکه مقامش به خالق نمیرسد هرکه باشد چه انبیا و چه اولیا و چه بتان. و مقصود از جملات ﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن...﴾این است که این تغییرات و تبدلات که عارض وجود شما شده و میشود بدون اختیار شما دلیل بر یک قدرت غیبی است که ارادۀ مخلوق در آن کارگر نیست. و انبیاء و اولیاء را نیز شامل است. حضرت سجاد با استفاده از این آیه و آیات دیگر که در این مورد آمده در صحیفۀ سجادیه میفرماید: «اللَّهُمَّ وَأَنْتَ حَدَرْتَنِي مَاءً مَهِيناً مِنْ صُلْبٍ مُتَضَايِقِ الْعِظَامِ، حَرِجِ الْـمَسَالِكِ إِلَى رَحِمٍ ضَيِّقَةٍ سَتَرْتَهَا بِالْـحُجُبِ، تُصَرِّفُنِي حَالًا عَنْ حَالٍ حَتَّى انْتَهَيْتَ بِي إِلَى تَمَامِ الصُّورَةِ، وَأَثْبَتَّ فِيَّ الْـجَوَارِحَ كَمَا نَعَتَّ فِي كِتَابِكَ: نُطْفَةً ثُمَّ عَلَقَةً ثُمَّ مُضْغَةً ثُمَّ عَظْماً ثُمَّ كَسَوْتَ الْعِظَامَ لَـحْماً، ثُمَّ أَنْشَأْتَنِي خَلْقاً آخَرَ كَمَا شِئْتَ». یعنی: «خدایا تو مرا آبی خوار از صلبی که استخوانهایش در هم رفته و راههایش تنگ است به رحم تنگ مادر که به پردهها آن را پوشاندهای پائین آوردی، در حالی که مرا از حالی به حالی میگرداندی تا آنکه به شکل کامل مرا درآوردی و در من جوارح را ثابت گردانیدی به همان طوری که در کتابت بیان فرمودهای: نطفه سپس خون بسته شده سپس پارۀ گوشتی آنگاه استخوان سپس استخوانها را به گوشت پوشاندی سپس مرا آن طوری که خواستی خلق دیگری ایجادم نمودی.» (اشاره به آیۀ ۱۴ سورۀ مؤمنون که فرموده: ﴿ثُمَّ أَنشَأۡنَٰهُ خَلۡقًا ءَاخَرَ﴾.
﴿ثُمَّ لِتَبۡلُغُوٓاْ أَشُدَّكُمۡ﴾راجع به بلوغ است و ابتدای بلوغ ظاهراً ترشح هورمونهای جنسی است و بلوغ جنسی استعدادهای نهفته را به فعلیت میآورد و بلوغ جنسی دختران را چنانکه گفتهاند زمان و سنین کمتری است تا پسران. دانشمندان در این مورد میگویند: در سن آغاز تکلم و وسعت کلماتی که به کار میرود و ساختن عبارات و عدۀ اصوات، دختران از پسران هم سن خود پیش میافتند و تکلم و قوۀ ناطقه هم در واقع مربوط به فکر، اندیشه و نیز حد فاصل میان انسان و حیوان است، و نیز دانشمندان گفتهاند: قبل از بلوغ، هوش و حافظۀ دختر بیش از یک پسر هم سن و سال اوست و دیگر آنکه قسمت خلفی مغز که مرکز عواطف و احساسات است در دختران بیش از پسران است. به هر حال دختران به رشد طبیعی خودشان در سنین کمتری میرسند تا پسران به رشد طبیعی خود.
﴿هُوَ ٱلَّذِي يُحۡيِۦ وَيُمِيتُۖ فَإِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ ٦٨ أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ يُجَٰدِلُونَ فِيٓ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ أَنَّىٰ يُصۡرَفُونَ ٦٩ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِٱلۡكِتَٰبِ وَبِمَآ أَرۡسَلۡنَا بِهِۦ رُسُلَنَاۖ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ ٧٠ إِذِ ٱلۡأَغۡلَٰلُ فِيٓ أَعۡنَٰقِهِمۡ وَٱلسَّلَٰسِلُ يُسۡحَبُونَ ٧١ فِي ٱلۡحَمِيمِ ثُمَّ فِي ٱلنَّارِ يُسۡجَرُونَ ٧٢ ثُمَّ قِيلَ لَهُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ تُشۡرِكُونَ ٧٣ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا بَل لَّمۡ نَكُن نَّدۡعُواْ مِن قَبۡلُ شَيۡٔٗاۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلۡكَٰفِرِينَ ٧٤ ذَٰلِكُم بِمَا كُنتُمۡ تَفۡرَحُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَبِمَا كُنتُمۡ تَمۡرَحُونَ ٧٥ ٱدۡخُلُوٓاْ أَبۡوَٰبَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَاۖ فَبِئۡسَ مَثۡوَى ٱلۡمُتَكَبِّرِينَ ٧٦﴾[غافِر:۶۸-۷۶].
ترجمه: اوست که زنده میکند و میمیراند و چون امری را بخواهد پس همانا به آن گوید باش، پس آن وجود یابد(۶۸) آیا به آنان که در آیات خدا مجادله و خصومت میکنند نظر نکردی که به کجا برده میشوند(۶۹) آنان که به این کتاب و به آنچه پیامبرانمان را بدان فرستادیم تکذیب کردند، پس به زودی خواهند دانست(۷۰) وقتی که غلها و زنجیرها در گردنشان باشد و به دوزخ کشیده شوند (۷۱) در آب جوشان سپس در آتش سوخته شوند(۷۲) سپس به ایشان گفته شود کجاست آنچه را که شریک او قرار میدادید(۷۳) غیر از خدا؟ گویند گم شدند از ما و از نظر ما، بلکه ما از پیش چیزی را نمیخواندیم. بدینگونه خدا کافران را گمراه میگذارد(۷۴)این(عذاب) به واسطۀ آن تفریحها و خوشحالیهاست که در زمین به ناحق داشتید و به آن خوشیهاست که در آن بودید (۷۵) از درهای دوزخ داخل شوید در حالی که در آن جاودانه بمانید که بد است جایگاه متکبران (۷۶).
نکات: یکی از دلایل بر اثبات خدا حیات و ممات است که بدون خواست کسی از مخلوقات، حیات و موت عارض میشود، اگر ذاتاً دارای حیات بودند نباید بمیرند و اگر ذاتاً دارای موت بودند نباید زنده شوند و این تغییرات دلیل بر وجود مؤثری است. و جملۀ: ﴿بَل لَّمۡ نَكُن نَّدۡعُواْ مِن قَبۡلُ شَيۡٔٗا﴾، حمل بر یکی از دو معنی ممکن است: اول اینکه اینها چیزی که قابل پرستش باشند نبودند تا ما آنها را بخوانیم یعنی سالبه به نفی موضوع باشد. دوم اینکه مشرکین دروغگو باشند و میگویند اصلاً ما چیزی را نخواندهایم چنانکه در آیات دیگر هم که میگویند: «وَاللهِ مَا كُنَّا مُشرِكِين»و حتی قسم دروغ هم میخورند.
﴿فَٱصۡبِرۡ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞۚ فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعۡضَ ٱلَّذِي نَعِدُهُمۡ أَوۡ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيۡنَا يُرۡجَعُونَ ٧٧ وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِكَ مِنۡهُم مَّن قَصَصۡنَا عَلَيۡكَ وَمِنۡهُم مَّن لَّمۡ نَقۡصُصۡ عَلَيۡكَۗ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأۡتِيَ بَِٔايَةٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ فَإِذَا جَآءَ أَمۡرُ ٱللَّهِ قُضِيَ بِٱلۡحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ ٱلۡمُبۡطِلُونَ ٧٨﴾[غافِر:۷۷-۷۸].
ترجمه: پس صبر کن که وعدۀ خدا حق و واقع شدنی است پس یا این است که به تو مینمایانیم برخی از آنچه به ایشان وعده کردهایم و یا تو را وفات میدهیم پس به سوی ما رجوع داده شوند(۷۷) و به تحقیق پیش از تو پیامبرانی فرستادیم بعضی از ایشان را برای تو نقل کردهایم و بعضی از ایشان را برای تو نقل نکردهایم و هیچ پیغمبری را نمیرسد که معجزهای بیاورد جُز به اذن و ارادۀ خدا؛ پس چون فرمان خدا بیاید به حق داوری شود و آنجاست که اهل باطل زیان کنند(۷۸).
نکات: مقصود از ﴿بَعۡضَ ٱلَّذِي نَعِدُهُمۡ﴾قتل و اسر کفار است در جنگهای مسلمین و عذابهای دیگر دنیوی است. و مقصود از جملۀ ﴿مَّن لَّمۡ نَقۡصُصۡ عَلَيۡكَ﴾قصص سایر پیامبران است که خدا احوال آنان را برای محمدصنقل نکرده و تعداد و احوال ایشان را جز خدا کسی نمیداند. و اما پیامبر اسلامصاحوال همانان که برای او نقل شده به وحی میداند و شاید شمارۀ پیامبرانی که احوال آنان نقل نشده بیشتر از مذکورین باشد. روایت شده که شمارۀ انبیاء صد و بیست و چهار هزار [۶۵]و یا سیصد هزار بوده و بیشتر از این هم شاید بوده است و غیر از خدا کسی نمیداند.
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَنۡعَٰمَ لِتَرۡكَبُواْ مِنۡهَا وَمِنۡهَا تَأۡكُلُونَ ٧٩ وَلَكُمۡ فِيهَا مَنَٰفِعُ وَلِتَبۡلُغُواْ عَلَيۡهَا حَاجَةٗ فِي صُدُورِكُمۡ وَعَلَيۡهَا وَعَلَى ٱلۡفُلۡكِ تُحۡمَلُونَ ٨٠ وَيُرِيكُمۡ ءَايَٰتِهِۦ فَأَيَّ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ تُنكِرُونَ ٨١ أَفَلَمۡ يَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَيَنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ كَانُوٓاْ أَكۡثَرَ مِنۡهُمۡ وَأَشَدَّ قُوَّةٗ وَءَاثَارٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ ٨٢﴾[غافِر:۷۹-۸۲].
ترجمه: خداست که برای شما چهارپایان را قرار داد تا بعضی از آنها را سوار شوید و از بعضی از آنها بخورید(۷۹) و برای شما در آنها منافعی است و تا (با سوارشدن) بر آنها به حاجتی که در دلتان دارید برسید و بر آنها و بر کشتی حمل میشوید(۸۰) و او آیات خود را به شما مینمایاند پس به کدام آیات خدا انکار میکنید(۸۱) پس آیا در زمین سیر نکردند که ببینند سرانجام آنان که پیش از ایشان بودند چگونه بود، آنان بیشتر از ایشان و در زمین به نیرو و آثار نیرومندتر و بهتر بودند، پس کاری برایشان نساخت و ایشان را بینیاز نکرد آنچه به دست آورده بودند(۸۲).
نکات: در این آیات نیز حقتعالی برای تسلی رسول خداصقدرت خود را بیان میکند و به کفار میگوید چرا عقل خود را به کار نمیاندازید و به آیات الهی انکار میکنید و از قدرت و سطوت گذشتگان عبرت نمیگیرید، آیا قدرت، اموال و آثار ایشان به درد ایشان خورد و ایشان را از عذاب آخرت مصون داشت البته خیر، پس در آیۀ بعد سبب بدبختی ایشان را ذکر نموده:
﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ ٨٣ فَلَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥ وَكَفَرۡنَا بِمَا كُنَّا بِهِۦ مُشۡرِكِينَ ٨٤ فَلَمۡ يَكُ يَنفَعُهُمۡ إِيمَٰنُهُمۡ لَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَاۖ سُنَّتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي قَدۡ خَلَتۡ فِي عِبَادِهِۦۖ وَخَسِرَ هُنَالِكَ ٱلۡكَٰفِرُونَ ٨٥﴾[غافِر:۸۳-۸۵].
ترجمه: پس چون پیامبرانشان با دلیلهای روشن نزد ایشان آمدند به آنچه از دانش نزدشان بود، خوش بودند و فرا گرفت ایشان را اثر آنچه به آن استهزاء مینمودند(۸۳) پس چون عذاب ما را دیدند گفتند: ایمان آوردیم به خدای یکتا و به آنچه عادت داشتیم که به آن شرک میورزیدیم کافر شدیم(۸۴) پس ایمانشان برای ایشان نفعی نداشت زمانی که صلابت ما را دیدند، روشی است که خدا در میان بندگانش جاری نموده و کافران در آنجا زیانکارند(۸۵).
نکات: بزرگترین مانعی که مردم را از دین و حقائق دینی و از انبیاء دور کرده وجود دانشمندان متکبر بوده که هر پیامبری آمده و یا هرحقگویی حقی را ظاهر نموده ایشان تکبر ورزیده و به دانش خود مغرور گشته به آن خوش بوده و به گفتار حقگویان استهزاء مینمودند، چنانکه جملۀ: ﴿فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ﴾به آن دلالت دارد. پس اگر عالم نمایان زمان ما مانع از سخن حق ما شدهاند تازهای نیست.
[۵۶] نگا: پاورقی گذشته. [۵۷] مولف این معنا را با توجه به مفهوم مخالف در ذیل این آیه: ﴿...إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ﴾ذکر میکند با این توضیح که جز الله کسی که تمام سخنان بندگان را بشنود و همه افعال آنان را ببیند وجود ندارد پس چگونه میتواند بین آنان قضاوت کند؟! [۵۸] «چه باغها و چشمهسارهایی که گذاشتند.» [الدخان: ۲۵]. [۵۹] احمد در فضائل الصحابة (۲/۶۲۷، ش: ۱۰۷۲)؛ ابن عساکر در تاریخ دمشق (۴۲/۴۳)؛ دیلمی در مسند الفردوس (۲/۴۲۱، ش: ۳۸۶۶) و ابونعیم در معرفة الصحابة؛ همگی از أبی لیلى روایت کردهاند. و در میان راویان آن «عمرو بن جمیع» وجود دارد که متهم به وضع و جعل حدیث میباشد. و ابن النَّجَّار در ذیل تاریخ بغداد از ابن عباس؛ و در میان راویان آن محفوظ بن أبى دومة وجود دارد که در مرتبه «ضعیف بمرة»: (یعنی ضعف وی شدید است اما در حد کذاب نیست» میباشد. و البانی در ضعیف الجامع الصغیر وزیادته (۳۵۴۹) به موضوع بودن آن حکم کرده است. [۶۰] فخر الدین رازی، التفسیر الکبیر (۲۷/۵۷) [۶۱] روشن است که منظور مولف عدم عصمت پیامبران در ابلاغ رسالت پروردگارشان و ابلاغ وحی الهی نیست وگرنه هدف از ارسال آنها منتفی خواهد بود. بلکه منظور نفی عصمت مطلق و عصمت از اشتباه ناخواسته و مخالفت اولی میباشد که جبریل آنها را در این زمینه متوجه نموده است. تا اینکه مردم در چنین اموری به آنها اقتدا نکنند و این مساله با اینکه آنان الگویی نیک برای مومنان باشد، منافات ندارد و نیز با اینکه خداوند متعال ما را به اقتدا به راه و روش آنان امر نموده در تعارض نیست. چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ...﴾[الأحزاب: ۲۱] «یقیناً برای شما در زندگی رسول الله سرمشق نیکویی است، برای آنان که به الله و روز آخرت امید دارند...». و میفرماید: ﴿قَدۡ كَانَتۡ لَكُمۡ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ فِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ...﴾[االـممتحنة: ۴] «یقیناً برای شما سرمشق خوبی در (زندگی) ابراهیم و کسانیکه با او بودند وجود دارد.» و میفرماید: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡ﴾[الأنعام: ۹۰] «آنها کسانی هستند که الله هدایتشان کرده است پس به روش آنان اقتدا کن». مشکل مولف با عصمت برخاسته از مبالغه و غلو مذهب پیشین وی - شیعه امامیه - در این امر میباشد چراکه آنان معتقد به عصمت پیامبران و ائمه از سهو و فراموشی هستند حتی آنان را در امور و تصرفات شخصی محض معصوم میدانند و نیز معتقد به عصمت مطلق آنها از صغائر و مخالف اولی قبل از رسالت و بعد از آن هستند. و این اعتقادی است که با تعداد زیادی از آیات قرآن در تعارض است. [۶۲] «دعا مغز عبادت است». حرّ عاملی، وسائل الشیعة (۷/۲۷). و مجلسی، بحار الأنوار (۹۰/۳۰۰ و۳۰۲). و اصل آن در مصادر اهل سنَّت میباشد: سنن ترمذی (۳۳۷۱) و میگوید: این حدیث غریب است. و همچنین: حکیم ترمذی در نوادر الأصول (۲/۱۱۳)؛ و دیلمی در مسند الفردوس (۲/۲۲۴، ش: ۳۰۸۷) . [۶۳] «دعا برترین عبادت است». این حدیث را أبوحنیفه نعمان بن محمد تمیمی مغربی (شیعی) در دعائم الإسلام (۱/۱۶۶) از امام جعفر صادق ÷روایت کرده است که وی در مورد این کلام الهی میفرماید: ﴿فَإِذَا فَرَغۡتَ فَٱنصَبۡ . وَإِلَىٰ رَبِّكَ فَٱرۡغَب﴾: برحذر باش از اینکه دعای بعد از فرض را رها کنی؛ فضل دعای بعد از نماز فرض، همچون فضل نماز فرض بر نافله میباشد. سپس گفت: خداوند متعال میفرماید: ﴿ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ﴾و برترین عبادت دعا است. و در مورد این کلام الهی سوال شد: ﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّٰهٞ مُّنِيبٞ﴾فرمود: الأواه به معنای کسی است که بسیار دعا میکند (الدَّعَّاء)». و کلینی آنرا در الکافی (۲/۴۶۶) از أبوجعفر (امام باقر) ÷روایت کردهاند. [۶۴] احسان الصوره منحصر در چهره و رخسار نیست بلکه در قد و قامت راست و نرمی پوست و ظرافت و ایستادن انسان بر دو پا میباشد و اینکه چون حیواناتی نیست که بر چهار پا حرکت میکنند و توانایی انجام اموری را ندارند که انسان انجام میدهد. [۶۵] احمد در المسند (۵/۲۶۵) ضمن حدیث: «... قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ! كَمْ وَفَّى عِدَّةُ الْأَنْبِيَاءِ؟ قَالَ: مِائَةُ أَلْفٍ وَأَرْبَعَةٌ وَعِشْرُونَ أَلْفًا، الرُّسُلُ مِنْ ذَلِكَ ثَلَاثُ مِائَةٍ وَخَمْسَةَ عَشَـرَ، جَمَّا غَفِيرًا»: «... گفتم: ای رسول خدا تعداد انبیا چقدر بوده است؟ فرمود: صد و بیست و چهار هزار نفر که از این تعداد سیصد و پانزده نفر رسول بودهاند». شعیب ارنؤوط میگوید: إسناد آن ضعیفٌ جدًّا میباشد. و طبرانی در الکبیر: (۸/۲۱۷، ش: ۷۸۷۱)؛ و هیثمی در مجمع الزوائد (۸/۲۱۰) میگوید: راویان آن، راویان الصحیح میباشد جز احمد بن خلید حلبی که ثقة است. و بخشی از آنرا حاکم در المستدرک: (۲/۲۸۸، ش: ۳۰۳۹) از أبی أمامة روایت کرده است. و میگوید: بر شرط مسلم صحیح است و شیخین آنرا تخریج نکردهاند. و ذهبی در التلخیص با وی موافقت کرده است.