سورۀ فجر مکی و دارای ۳۰ آیه میباشد
سورة الفجر (مكية وهي ثلاثون آية)
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
﴿وَٱلۡفَجۡرِ ١ وَلَيَالٍ عَشۡرٖ ٢ وَٱلشَّفۡعِ وَٱلۡوَتۡرِ ٣ وَٱلَّيۡلِ إِذَا يَسۡرِ ٤ هَلۡ فِي ذَٰلِكَ قَسَمٞ لِّذِي حِجۡرٍ ٥ أَلَمۡ تَرَ كَيۡفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ ٦ إِرَمَ ذَاتِ ٱلۡعِمَادِ ٧ ٱلَّتِي لَمۡ يُخۡلَقۡ مِثۡلُهَا فِي ٱلۡبِلَٰدِ ٨﴾[الفجر:۱-۸].
ترجمه: به نام خدای کامل الذات و الصفات رحمن رحیم. قسم به فجر(۱) و شبهای دهگانه(۲) و به شفع و وتر(۳) و به شب هنگامیکه میرود (۴) آیا در آنچه ذکرشد برای خردمند قسمی(معتبر)هست؟ (۵) آیا ندانستی که پروردگارت با قوم عاد چه کرد(۶) عاد ارم که صاحب کاخهای با ستون بود(۷) مانند آنها در شهرها ساخته نشده.(۸)
نکات: مقصود از ﴿وَٱلۡفَجۡرِ﴾همان ساعت پر برکت صبح صادق است که وقت عبادت و راز و نیاز با خالق است، و مقصود از ﴿وَلَيَالٍ عَشۡرٖ﴾همان دهۀ اول ذیحجه است که ایام عبادت و اجتماع مسلمین در مناسک حج است، ﴿وَٱلشَّفۡعِ وَٱلۡوَتۡرِ﴾یعنی؛ جفت و طاق، ظاهراً نماز شب باشد که دو رکعت و یک رکعت است، البته تعداد رکعات نمازهای واجب یومیه نیز طاق است و برای شفع و وتر در این آیات معانی متعدده احتمال دادهاند. و قوم عاد چون دو طائفه بودهاند فرموده عاد اولاد ارم که خدا در وصفشان فرموده: ﴿وَأَنَّهُۥٓ أَهۡلَكَ عَادًا ٱلۡأُولَىٰ﴾، و نسب این قوم چنین است: عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح، و بعضی ارم را به معنی باغ گرفتهاند که شاید این قوم دارای باغ ممتازی بودهاند که مانند آن در بلاد نبوده است و ذاتالعماد ممکن است وصف ارم باشد و ممکن است وصف قوم عاد باشد که دارای کاخهای با ستون و یا دارای بدنهای قوی چون ستون و عمود بودند. و جملۀ ﴿ٱلَّتِي لَمۡ يُخۡلَقۡ مِثۡلُهَا...﴾را نیز میتوان وصف قوم عاد گرفت و یا وصف باشد برای ﴿ٱلۡعِمَادِ﴾و این قوم در احقاف بودند که میان عمان و حضرموت است.
﴿وَثَمُودَ ٱلَّذِينَ جَابُواْ ٱلصَّخۡرَ بِٱلۡوَادِ ٩ وَفِرۡعَوۡنَ ذِي ٱلۡأَوۡتَادِ ١٠ ٱلَّذِينَ طَغَوۡاْ فِي ٱلۡبِلَٰدِ ١١ فَأَكۡثَرُواْ فِيهَا ٱلۡفَسَادَ ١٢ فَصَبَّ عَلَيۡهِمۡ رَبُّكَ سَوۡطَ عَذَابٍ ١٣ إِنَّ رَبَّكَ لَبِٱلۡمِرۡصَادِ ١٤﴾[الفجر:۹-۱۴].
ترجمه: و ندیدی خدا چه کرد با قوم ثمود که سنگ سخت در آن وادی میبریدند(۹) وچه کرد بافرعون صاحب آن میخها(۱۰) آنان که در شهرها طغیان کردند(۱۱) پس در آنها فساد بسیار کردند(۱۲) تااینکه پروردگارت بر ایشان تازیانۀ عذاب را فرو ریخت(۱۳) زیرا پروردگارت در کمین است.(۱۴)
نکات: قوم ثمود پیامبرشان حضرت صالح بود که قصۀ ایشان در قرآن مکرر شده، در سورۀ هود و اعراف و شعراء و سایر سورهها، در کوهستان میان شام و حجاز بودند و کاخهای سنگی میساختند. و اما فرعون که به ﴿ذِي ٱلۡأَوۡتَادِ﴾صاحب میخها ملقب شده آن است که مردم را میخکوب به زمین میکرد و دست و پای مردم را میخ به زمین میکوبید و ممکن است میخهای او ارتش او بوده که میخ او زورگویی او باشد و یا اینکه دارای اهرامی بوده مانند میخهای زمین، ولی معنی اول ظاهرتر است. و جملۀ ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَبِٱلۡمِرۡصَادِ﴾تهدید عظیمی است.
﴿فَأَمَّا ٱلۡإِنسَٰنُ إِذَا مَا ٱبۡتَلَىٰهُ رَبُّهُۥ فَأَكۡرَمَهُۥ وَنَعَّمَهُۥ فَيَقُولُ رَبِّيٓ أَكۡرَمَنِ ١٥ وَأَمَّآ إِذَا مَا ٱبۡتَلَىٰهُ فَقَدَرَ عَلَيۡهِ رِزۡقَهُۥ فَيَقُولُ رَبِّيٓ أَهَٰنَنِ ١٦ كَلَّاۖ بَل لَّا تُكۡرِمُونَ ٱلۡيَتِيمَ ١٧ وَلَا تَحَٰٓضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلۡمِسۡكِينِ ١٨ وَتَأۡكُلُونَ ٱلتُّرَاثَ أَكۡلٗا لَّمّٗا ١٩ وَتُحِبُّونَ ٱلۡمَالَ حُبّٗا جَمّٗا ٢٠﴾[الفجر:۱۵-۲۰].
ترجمه: پس اما انسان را چون پروردگارش بیازمایدش که او را گرامی بدارد و به او نعمت دهد درنتیجه (مغرور شود) گوید پروردگارم مرا گرامی و عزیز داشت (۱۵) و اما چون بیازمایدش که روزی او را بر او تنگ گیرد در نتیجه (مأیوس گردد) گوید پروردگارم مرا خوار داشت(۱۶) نه چنین است(که توانگر نزد خدا گرامی باشد و فقیر خوار) بلکه (عمل صالح موجب قرب شما به خداست و شما عمل صالح نمیکنید که) شما یتیم را اکرام نمیکنید(۱۷) و بر خوراکدادن مسکین یکدگر را ترغیب نمیکنید(۱۸) و میراث را یکجا و تمام میخورید(۱۹) و مال را از هرجهت بسیار دوست میدارید.(۲۰)
نکات: مقصود از ﴿أَكۡرَمَنِ﴾این است که خودپسند میشود و گوید چون خدا ثروت و مال و صحت به من داده پس من نزد خدا عزیزم، و مغرور گردد و مالی که به او رسیده از ارث و غیر ارث در لهو و لعب صرف میکند و حتی ارث سایرین را ضمیمۀ مال خود میکند، و چون فقیر شود نمیداند فقر صلاح او بوده و خیال میکند خدا ذلت او را خواسته است، آیات فوق میگوید چنین نیست بلکه میزان عزت در نزد خدا اعمال صالح است نه فقر و غناء. و ﴿لَّمّٗا﴾در لغت به معنی ضم و جمعکردن میباشد، یعنی مال دیگری را ضمیمۀ مال خود میکند. و پیغمبرصفرموده: «لَیسَ بِمُؤْمِنٍ مَنْ بَاتَ شَبْعَانًا وَجَارُهُ طاَوِیًا» [۲۶۶]، یعنی: «مؤمن نیست کسی که سیر بخوابد درحالیکه همسایهاش گرسنه باشد».
﴿كَلَّآۖ إِذَا دُكَّتِ ٱلۡأَرۡضُ دَكّٗا دَكّٗا ٢١ وَجَآءَ رَبُّكَ وَٱلۡمَلَكُ صَفّٗا صَفّٗا ٢٢ وَجِاْيٓءَ يَوۡمَئِذِۢ بِجَهَنَّمَۚ يَوۡمَئِذٖ يَتَذَكَّرُ ٱلۡإِنسَٰنُ وَأَنَّىٰ لَهُ ٱلذِّكۡرَىٰ ٢٣ يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي قَدَّمۡتُ لِحَيَاتِي ٢٤ فَيَوۡمَئِذٖ لَّا يُعَذِّبُ عَذَابَهُۥٓ أَحَدٞ ٢٥ وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُۥٓ أَحَدٞ ٢٦ يَٰٓأَيَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ ٢٧ ٱرۡجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةٗ مَّرۡضِيَّةٗ ٢٨ فَٱدۡخُلِي فِي عِبَٰدِي ٢٩ وَٱدۡخُلِي جَنَّتِي ٣٠﴾
[الفجر:۲۱-۳۰].
ترجمه: نه چنین است (که آنان خیال کردهاند) چون زمین سخت درهم کوبیده شود(۲۱) و فرمان پروردگارت برسد و فرشتگان صف به صف شوند(۲۲) در آن روز دوزخ آورده شود، آن روز است که انسان متذکّر میشود و آن تذکّر کجا برای او نتیجه دهد(۲۳) میگوید ای کاش من برای این زندگیم چیزی پیش میفرستادم(۲۴) پس در آن روز هیچکس چون عذاب خدا عذاب نکند (۲۵) و احدی چون به بند کشیدن او بند نکند (۲۶) ای روانی که دارای اطمینانی(۲۷) برگرد به سوی پروردگارت خشنود و پسندیده(۲۸) پس درمیان بندگان من درآی(۲۹) و در بهشت من وارد شو.(۳۰)
نکات: ﴿يُعَذِّبُ﴾و ﴿يُوثِقُ﴾به صیغۀ معلوم و مجهول یعنی به هر دو قرائت شده و ما طبق معلوم معنی کردیم، و اگر مجهول باشد، مقصود این است که عذاب و غل و زنجیر او را به گردن کسی دیگر نمیاندازند. جملۀ: ﴿يَٰٓأَيَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ...﴾دلالت دارد که خداشناسی فطری انسان است و در پی آن میباشد تا دل او آرام گیرد و تا خالق را نشناخته آرام ندارد.
[۲۶۶] لفظ حدیث چنین است: «مَا آمَنَ بي مَنْ بَاتَ شَبْعَانًا وَجَارُهُ جَائِعٌ إَلَى جَنْبِهِ وَهُوَ يَعْلَمُ بِهِ»: «کسی که سیر بخوابد درحالیکه همسایهاش در کنارش گرسنه باشد و او میداند، به من ایمان نیاورده است». مانند آنرا بزار در مسندش و طبرانی در معجم الکبیر و دیلمی در مسند الفردوس از انس تخریج کردهاند؛ هیثمی در مجمع الزوائد (۸/۳۰۵ - ۳۰۶) میگوید: «طبرانی و بزار آنرا روایت کرده و إسناد بزار حسن است». میگویم: و البانی در صحیح الجامع الصغیر وزیادته، ش: (۵۵۰۵) به صحیح بودن آن حکم کرده است.