سورۀ فصلت و یا سورۀ سجده مکی و دارای ۵۴ آیه میباشد
سورة فُصِّلَت (مكية وهي أربع وخمسون آية)
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
﴿حمٓ ١ تَنزِيلٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ ٢ كِتَٰبٞ فُصِّلَتۡ ءَايَٰتُهُۥ قُرۡءَانًا عَرَبِيّٗا لِّقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ ٣ بَشِيرٗا وَنَذِيرٗا فَأَعۡرَضَ أَكۡثَرُهُمۡ فَهُمۡ لَا يَسۡمَعُونَ ٤ وَقَالُواْ قُلُوبُنَا فِيٓ أَكِنَّةٖ مِّمَّا تَدۡعُونَآ إِلَيۡهِ وَفِيٓ ءَاذَانِنَا وَقۡرٞ وَمِنۢ بَيۡنِنَا وَبَيۡنِكَ حِجَابٞ فَٱعۡمَلۡ إِنَّنَا عَٰمِلُونَ ٥﴾
[فُصِّلَت:۱-۵].
ترجمه: به نام خدای کامل الذات و الصفات رحمن رحیم. حاء، میم(۱) این(قرآن) ازجانب (خدای)رحمن رحیم نازل شده است(۲) کتابی است که آیات آن بیان شده درحالی که قرآنی است عربی برای گروهی که بدانند(۳) بشارت دهنده و ترساننده است ولی بیشتر ایشان اعراض کرده که نمیشنوند (۴) و گفتند: دلهای ما از فهم آنچه ما را به سوی آن دعوت میکنی در پرده و مستور است و در گوشهای ما سنگینی و میان ما و تو حائلی است پس تو کار خود را بکن که ما کار خود را میکنیم(۵).
نکات: کلمۀ: ﴿تَنزِيلٞ﴾خبر است برای مبتدای محذوف که هذا باشد و یا خبر است برای ﴿حمٓ﴾، و یا خود مبتدا و خبر آن ﴿كِتَٰبٞ فُصِّلَتۡ﴾باشد. به هرحال ﴿تَنزِيلٞ﴾مصدر به معنی منزل است که مفعول باشد. و تفصیل به معنی بیان آمده و به معنی فصل فصل آوردن نیز آمده است. مقصود اینکه فصول متعدده در این کتاب آمده در توحید و صفات الله، مواعظ، قصص و احکام. و جملۀ: ﴿قُرۡءَانًا عَرَبِيّٗا لِّقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ﴾دلالت دارد که حقتعالی قرآن را نازل نموده تا مردم بدانند و سبب نزول آن فهم مردم است، زیرا لام ﴿لِّقَوۡمٖ﴾برای تعلیل و یا بیان غایت است که فهم مردم باشد، پس کسی که خیال میکند قرآن را کسی نمیفهمد بر ضد اینآیات اعتقاد ورزیده. و منظور کفار از جملۀ: ﴿فَٱعۡمَلۡ إِنَّنَا عَٰمِلُونَ﴾، آن است که هر کاری در ابطال امر ما داری بکن ما نیز در ابطال امر تو سعی میکنیم و یا تو بر کیش خود و ما بر کیش خودمان عمل میکنیم.
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَٱسۡتَقِيمُوٓاْ إِلَيۡهِ وَٱسۡتَغۡفِرُوهُۗ وَوَيۡلٞ لِّلۡمُشۡرِكِينَ ٦ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ كَٰفِرُونَ ٧﴾ [فُصِّلَت:۶-۷].
ترجمه: بگو همانا جز این نیست که من بشری مانند شمایم به سوی من وحی میشود که همانا معبود شما معبودی یگانه است پس مستقیم سوی او روید و از او آمرزش بخواهید و وای بر مشرکین(۶) آنان که زکات نمیدهند همانان که خودشان به آخرت منکرند(۷).
نکات: جملۀ: ﴿إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ﴾دلالت بر حصر و انحصار دارد یعنی من بیش از بشری مانند شما نیستم و «مِّثۡلُكُمۡ» اطلاق دارد یعنی در همه چیز مانند شمایم به جز این که به من وحی میشود یعنی من نه جنم، نه ملَک و نه صفات ملَکی دارم. و از انس روایت شده: «إنَّ أُنَاساً قالوا: يَا رسول الله! يَا خَيْرَنَا وَابْنَ خَيْرِنَا وَ يَا سَيِّدَنَا وَابْنَ سَيِّدِنَا. فقالص: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ! قُولُوا بِقَوْلِكُمْ وَلَا يَسْتَهْوِيَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ! أَنَا مُحَمَّدٌ عَبْدُ اللهِ وَرَسُولُهُ، وَاللهِ مَا أُحِبُّ أَنْ تَرْفَعُونِي فَوْقَ مَنْزِلَتِي الَّتِي أَنْزَلَنِي اللهُ ﻷ» [۶۶].. یعنی: «گروهی از مردم عرض کردند: یا رسول الله، ای بهترین فرد ما و فرزند بهترین فرد ما و ای آقای ما و فرزند آقای ما، رسول خداصفرمود: ای مردم به گفتاری که با خود میگویید بگویید و شیطان شما را گمراه نکند، من محمد بندۀ خدا و رسول اویم دوست ندارم که مرا از مرتبۀ خودم بالاتر ببرید آن مرتبهای که خدا مرا فرود آورده است»، یعنی مرتبۀ من فقط رساندن پیامهای الهی است نه چیز دیگر.
و وحی إلهی در علم و عمل است: و اما علم، اعتقاد به توحید ذاتی، صفاتی، افعالی و عبادیِ حقتعالی و اما عمل، استغفار و خدمت به خلق که زکات باشد با استقامت در دین. و جملۀ ﴿فَٱسۡتَقِيمُوٓاْ إِلَيۡهِ﴾دلالت دارد که بندگان باید مستقیماً و بدون واسطه به او رجوع کنند و کسی و چیزی را واسطه قرار ندهند.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُمۡ أَجۡرٌ غَيۡرُ مَمۡنُونٖ ٨ ۞قُلۡ أَئِنَّكُمۡ لَتَكۡفُرُونَ بِٱلَّذِي خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ فِي يَوۡمَيۡنِ وَتَجۡعَلُونَ لَهُۥٓ أَندَادٗاۚ ذَٰلِكَ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٩ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَٰسِيَ مِن فَوۡقِهَا وَبَٰرَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَآ أَقۡوَٰتَهَا فِيٓ أَرۡبَعَةِ أَيَّامٖ سَوَآءٗ لِّلسَّآئِلِينَ ١٠ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ وَهِيَ دُخَانٞ فَقَالَ لَهَا وَلِلۡأَرۡضِ ٱئۡتِيَا طَوۡعًا أَوۡ كَرۡهٗا قَالَتَآ أَتَيۡنَا طَآئِعِينَ ١١ فَقَضَىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَاتٖ فِي يَوۡمَيۡنِ وَأَوۡحَىٰ فِي كُلِّ سَمَآءٍ أَمۡرَهَاۚ وَزَيَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡيَا بِمَصَٰبِيحَ وَحِفۡظٗاۚ ذَٰلِكَ تَقۡدِيرُ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡعَلِيمِ ١٢﴾[فُصِّلَت:۸-۱۲].
ترجمه: به تحقیق آنان که ایمان آورده و عملهای شایسته کردهاند برای ایشان پاداش بیمنت است(۸) بگو: آیا حقیقتاً شما کافرید به آنکه زمین را در دو روز آفریده و برای او همتا و مانند قرار میدهید، این است پروردگار جهانیان(۹) و قرار داد در زمین کوههای بلند را از بالای آن و در آن برکت نهاد و در آن روزیهای آن را مقدر و به اندازه نمود در چهار روزی که مساوی بودند برای خواستاران(۱۰) سپس به آسمان پرداخت در حالی که دودی بود پس به آسمان و زمین گفت: به رغبت و یا کراهت بیایید. گفتند: به رغبت آمدیم(۱۱) و در دو روز آنها را هفت آسمان نمود و در هر آسمانی امر آن را وحی نمود و آسمان دنیا را به چراغها زینت دادیم و به خوبی حفظ نمودیم، این است تقدیر خدای عزیز دانا(۱۲).
نکات: چون در آیات دیگر در سور دیگر بیان شده که خلقت آسمانها و زمین در شش روز بوده، از این آیات این سوره آنچه استفاده میشود این است که؛ آن شش روز تقسیم گردیده، دو روز آن به خلقت زمین و چهار روز دیگر به خلقت آسمانها، کوهها و اقوات زمین، یعنی؛ پس از خلقت زمین مخلوقات دیگر در چهار روز پدید آمده، و در این چهار روز در عین حالی که مقدرات زمین تقدیر میشده دو روز از این چهار به خلقت آسمانها و طبقات آن پرداخته شده است. پس این آیات با آیات دیگر منافاتی ندارد. و حقیقت هفت آسمان مانند بسیاری از چیزهای دیگر پوشیده است. و دانشمندان معترفند که با همۀ ترقیات حقیقت این کیهان و کهکشانها بر ایشان مجهول است، و با همۀ اکتشافات مقدار بسیار ناچیزی از حقائق کیهان را فهمیدهاند و از باب نمونه طبق محاسباتی که کردهاند میگویند: نور در هر ثانیه -/۱۸۶۰۰۰ میل (معادل -/۳۰۰۰۰۰ کیلومتر) را میپیماید، با این حساب یک سال نوری بالغ بر ۶ تریلیون میل است و مسافت خورشید تا نزدیکترین ستارگان ۲/۴ سال نوری است، با وجود این ما در منطقۀ شلوغ آسمان زندگی میکنیم که کهکشان نام دارد و مجموعهای است از -/۳۰۰۰۰۰ میلیون ستاره، این مجموعه کهکشان یکی از کهکشانهای عدیدهای است که در حدود -/۳۰ میلیون از آنها تا کنون شناخته شده است، فاصلۀ متوسط یک کهکشان تا کهکشان دیگر تقریبا دو میلیون سال نوری است، ولی ظاهرا جای کافی ندارند زیرا به عجله از یکدیگر دور میشوند، بعضیها با سرعت متجاوز از -/۱۴۰۰۰- میل در ثانیه یا بیشتر از ما دور میشوند، مسافات این جهانهای تو در تو از یکدیگر آن قدر زیاد است که هر طبقۀ فضائی به نوبۀ خود فقط لکۀ خالی در میان طبقۀ دیگر فضا محسوب میشود، مثلا منظومۀ شمسی که فضای نخست نامیده میشود در داخل فضای ۲ تنها یک خال تلقی میشود و همینطور فضای ۲ در قبال فضای ۳ تا آخر. بنابراین روشن است که چرا ما حقیقت هفت آسمان را درک نمیکنیم زیرا درک بشر از احاطه به جهان آفرینش عاجز است. و دربارۀ یوم ذیل آیۀ ۵۹ سورۀ فرقان توضیحی داده شده مراجعه شود.
در جملۀ: ﴿وَقَدَّرَ فِيهَآ أَقۡوَٰتَهَا﴾ [۶۷]، سه احتمال صحیح راه دارد:
اول اینکه مقدر کرد قوتهای اهل زمین را که ﴿أَقۡوَٰتَهَا﴾به معنی؛ «أقوات أهلها»باشد.
دوم مقدر کرد قوت خود زمین را به باران و برف.
سوم مقدر کرد روزیهایی که از زمین متولد میشود یعنی؛ «الأقوات التی یصدر منها»که در هر شهری و هر محلی و کوهی، معدنی گذاشت، در جایی معدن طلا گذاشت و در جای دیگر فیروزه، در جایی نمک گذاشت در جای دیگر اشجار، که به واسطۀ صنعت زراعت و تجارت آن اقوات به سائلین میرسد.
و مقصود از جملۀ: ﴿أَتَيۡنَا طَآئِعِينَ﴾همان گردش زمین، آسمان و اطاعت تکوینی آنها میباشد.
﴿فَإِنۡ أَعۡرَضُواْ فَقُلۡ أَنذَرۡتُكُمۡ صَٰعِقَةٗ مِّثۡلَ صَٰعِقَةِ عَادٖ وَثَمُودَ ١٣ إِذۡ جَآءَتۡهُمُ ٱلرُّسُلُ مِنۢ بَيۡنِ أَيۡدِيهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَۖ قَالُواْ لَوۡ شَآءَ رَبُّنَا لَأَنزَلَ مَلَٰٓئِكَةٗ فَإِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ كَٰفِرُونَ ١٤ فَأَمَّا عَادٞ فَٱسۡتَكۡبَرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَقَالُواْ مَنۡ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةًۖ أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِي خَلَقَهُمۡ هُوَ أَشَدُّ مِنۡهُمۡ قُوَّةٗۖ وَكَانُواْ بَِٔايَٰتِنَا يَجۡحَدُونَ ١٥ فَأَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ رِيحٗا صَرۡصَرٗا فِيٓ أَيَّامٖ نَّحِسَاتٖ لِّنُذِيقَهُمۡ عَذَابَ ٱلۡخِزۡيِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَخۡزَىٰۖ وَهُمۡ لَا يُنصَرُونَ ١٦ وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيۡنَٰهُمۡ فَٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡعَمَىٰ عَلَى ٱلۡهُدَىٰ فَأَخَذَتۡهُمۡ صَٰعِقَةُ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡهُونِ بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ ١٧﴾[فُصِّلَت:۱۳-۱۷].
ترجمه: پس اگر مردم اعراض کنند بگو من شما را از صاعقه و عذابی مانند عذاب قوم عاد و ثمود میترسانم(۱۳) وقتی که پیامبرانشان از هرطرف به سویشان آمدند که نپرستید جز خدا را گفتند: اگر پروردگارمان میخواست فرشتگانی نازل میکرد پس ما به آنچه به آن مأمورید کافریم(۱۴) پس اما قوم عاد به ناحق در زمین بزرگی کردند و گفتند: کی به قوت از ما بیشتر است آیا ندیدند که خدایی که ایشان را آفریده نیرومندتر از ایشان است و آنان به آیات ما انکار میورزیدند(۱۵) پس در روزهای نحسی باد تندی که سرد و با صدا بود بر آنان فرستادیم تا بچشانیم ایشان را عذاب خواری در زندگی دنیا و البته عذاب آخرت خوارکنندهتر است و ایشان یاری نشوند(۱۶) و اما قوم ثمود پس ایشان را هدایت کردیم پس کوری و گمراهی را بر هدایت ترجیح دادند پس ایشان را بانگ عذاب خوارکننده بگرفت به سبب آنچه میکردند(۱۷).
نکات: روایت شده که این آیات هنگامی که نازل شد رسول خداصبرای عتبه بن ربیعه قرائت کرد وقتی که ابوجهل در میان قریش گفت: کار محمد بر ما مشتبه شده، یک مرد عالم به شعر و سحر و کهانه را پیدا کنید تا برود با او سخن گوید و بیاید برای ما بیان کند. عتبه گفت: من به شعر و سحر و مانند اینها دانایم و بر من پنهان نیست، پس نزد محمدصآمد و گفت: ای محمد تو بهتری و یا هاشم و آیا تو بهتری و یا عبدالمطلب، آیا تو بهتری و یا عبدالله، برای چه به خدایان ما بد میگویی و ما را گمراه میخوانی، پس اگر ریاست میخواهی بیا برای تو پرچم ریاست ببندیم و اعلام کنیم تو رئیس مایی، و اگر مال میجوئی برای تو جمع کنیم مقداری که مستغنی شوی، و اگر شهوت داری ده دختری که خود انتخاب کنی برای تو تزویج آریم، چون سخنان او تمام شد، رسول خدا گفت: ﴿بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ حمٓ﴾تا رسید به جملۀ: ﴿أَنذَرۡتُكُمۡ صَٰعِقَةٗ مِّثۡلَ صَٰعِقَةِ عَادٖ وَثَمُودَ﴾ [۶۸]، عتبه دست گذاشت به دهان رسول خداصو او را قسم داد به رحم که دیگر نخواند و رفت میان خانهاش و نزد قریش نرفت، آنان گفتند: عتبه به دین جدید در آمده و گمراه شده است. پس دست جمعی نزد او رفتند و گفتند: هان چه شده که نزد ما نمیآیی معلوم شده گمراه شدهای، او به خشم آمد و گفت: دیگر با محمد سخن نخواهم گفت، قسم به خدا چون نزد او رفتم، او چیزی جوابم داد که نه شعر بود و نه سحر و چون به صاعقه مثل صاعقه عاد و ثمود رسید دهان او را نگه داشتم و دانستم او دروغ نمیگوید و ترسیدم به شما عذاب نازل گردد [۶۹].
﴿وَنَجَّيۡنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ ١٨ وَيَوۡمَ يُحۡشَرُ أَعۡدَآءُ ٱللَّهِ إِلَى ٱلنَّارِ فَهُمۡ يُوزَعُونَ ١٩ حَتَّىٰٓ إِذَا مَا جَآءُوهَا شَهِدَ عَلَيۡهِمۡ سَمۡعُهُمۡ وَأَبۡصَٰرُهُمۡ وَجُلُودُهُم بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٢٠ وَقَالُواْ لِجُلُودِهِمۡ لِمَ شَهِدتُّمۡ عَلَيۡنَاۖ قَالُوٓاْ أَنطَقَنَا ٱللَّهُ ٱلَّذِيٓ أَنطَقَ كُلَّ شَيۡءٖۚ وَهُوَ خَلَقَكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ ٢١ وَمَا كُنتُمۡ تَسۡتَتِرُونَ أَن يَشۡهَدَ عَلَيۡكُمۡ سَمۡعُكُمۡ وَلَآ أَبۡصَٰرُكُمۡ وَلَا جُلُودُكُمۡ وَلَٰكِن ظَنَنتُمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَا يَعۡلَمُ كَثِيرٗا مِّمَّا تَعۡمَلُونَ ٢٢ وَذَٰلِكُمۡ ظَنُّكُمُ ٱلَّذِي ظَنَنتُم بِرَبِّكُمۡ أَرۡدَىٰكُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٢٣ فَإِن يَصۡبِرُواْ فَٱلنَّارُ مَثۡوٗى لَّهُمۡۖ وَإِن يَسۡتَعۡتِبُواْ فَمَا هُم مِّنَ ٱلۡمُعۡتَبِينَ ٢٤﴾[فُصِّلَت:۱۸-۲۴].
ترجمه: و آنان را که ایمان آورده و پرهیزکار بودند نجات دادیم(۱۸) و روزی که دشمنان خدا به سوی آتش محشور گردند پس ایشان باز داشت شوند(۱۹) تا چون نزد آتش بیایند گوشهای ایشان و چشمانشان و پوستهاشان گواهی دهند به آنچه میکردهاند(۲۰) و به پوستهای خود گویند: چرا بر ضد ما شهادت دادید گویند: خدایی که هرچیز را به سخن آورده ما را به سخن آورده و اوست که شما را اولین بار آفرید و به سوی او بازگشت میشوید(۲۱) و شما خود را مستور و پنهان نمیداشتید تا اینکه گوش و چشمهایتان و پوستهایتان بر شما گواهی ندهند (یعنی چون باور نمیکردید که اعضای شما گواهی خواهند داد عمل خود را از اعضای خود پنهان نمیکردید و یا نمیتوانستید که پنهان کنید) ولیکن گمان داشتید که خدا نمیداند بسیاری از آنچه را که انجام میدهید(۲۲) و همین گمانتان که(به غلط) درحقِّ پروردگارتان گمان بردید شما را به پستی و هلاکت انداخت پس اززیانکاران گشتید(۲۳) پس اگر صبرکنند که آتش جایشان است و اگر خشنودی جویند خشنودی نیابند(۲۴).
نکات: از جملۀ آیاتی که انسان را به وحشت میاندازد این آیات است. و أما ﴿يُوزَعُونَ﴾بازداشت میشوند، در اینجا مفسرین گفتهاند بازداشت ایشان برای این است که تا همکاران و همانند ایشان به ایشان ملحق گردند. و جملۀ: ﴿وَمَا كُنتُمۡ تَسۡتَتِرُونَ...﴾اشاره به شماتت است به این که شما از جوارح خود کارها را مستور نمیکردید زیرا آنها را فاقد شعور میدانستید، و گمان نداشتید علیه شما شهادت دهند، آیا به خدا هم همین گمان را داشتید و این سوء ظن شما به پروردگار، شما را به این پستی و بیچارگی افکنده است. و استعتاب به معنی؛ طلب عتبی و رضاجویی است، یعنی اگر رضایت خدا را در آنجا بجویند و بخواهند که خدا گناه ایشان را ندیده بگیرد مقصودشان حاصل نشود.
﴿وَقَيَّضۡنَا لَهُمۡ قُرَنَآءَ فَزَيَّنُواْ لَهُم مَّا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَحَقَّ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُ فِيٓ أُمَمٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِم مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ إِنَّهُمۡ كَانُواْ خَٰسِرِينَ ٢٥ وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَا تَسۡمَعُواْ لِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَٱلۡغَوۡاْ فِيهِ لَعَلَّكُمۡ تَغۡلِبُونَ ٢٦ فَلَنُذِيقَنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ عَذَابٗا شَدِيدٗا وَلَنَجۡزِيَنَّهُمۡ أَسۡوَأَ ٱلَّذِي كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٢٧ ذَٰلِكَ جَزَآءُ أَعۡدَآءِ ٱللَّهِ ٱلنَّارُۖ لَهُمۡ فِيهَا دَارُ ٱلۡخُلۡدِ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ بَِٔايَٰتِنَا يَجۡحَدُونَ ٢٨﴾[فُصِّلَت:۲۵-۲۸].
ترجمه: و برای ایشان همدمانی(از شیاطین) گماردیم، پس برایشان زینت دادند اعمال گذشته وآيندۀ ايشان را، و علیه ایشان ثابت شد گفتاری که صادر شده بود در حق امم گذشته از جن و انس(یعنی وعدۀ عذاب). حقا که ایشان زیانکار بودند(۲۵) و آنان که کافرند گفتند: به این قرآن گوش ندهید ودر(وقت تلاوت)آن لغو و یاوه در آن بیندازید شاید غلبه یابید(۲۶) پس البته به آنان که کافرند عذاب سختی میچشانیم و البته پاداششان میدهیم به بدتر از آنچه میکردند(۲۷) ایناست جزای دشمنان خدا که آتش است. برای ایشان درآن، خانۀ دائمی است. پاداشی است درمقابل آنچه به آیات ما انکار میکرند(۲۸).
نکات: مقصود از جملۀ: ﴿فَزَيَّنُواْ لَهُم مَّا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ﴾ممکن است زینت اعمال باشد چنانکه ظاهرا همین است، و ممکن است زینت دنیا و آخرت باشد که حیلهگران برای خرافاتیان دنیای مسعود و بهشت موعود میسازند. و مقصود از جملۀ: ﴿وَحَقَّ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُ﴾همان قول عذاب است که حقتعالی فرموده: ﴿لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ﴾.
﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ رَبَّنَآ أَرِنَا ٱلَّذَيۡنِ أَضَلَّانَا مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ نَجۡعَلۡهُمَا تَحۡتَ أَقۡدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ ٱلۡأَسۡفَلِينَ ٢٩ إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَ ٣٠ نَحۡنُ أَوۡلِيَآؤُكُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَلَكُمۡ فِيهَا مَا تَشۡتَهِيٓ أَنفُسُكُمۡ وَلَكُمۡ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ ٣١ نُزُلٗا مِّنۡ غَفُورٖ رَّحِيمٖ ٣٢﴾[فُصِّلَت:۲۹-۳۲].
ترجمه: و کسانی که کافرند (در دوزخ) گویند: پروردگارا نشان بده آن دو کس از جن و انس که ما را گمراه کردند تا آنان را زیر قدمهای خود نهیم تا پستتر شوند(۲۹) محققا آنان که گفتند پروردگار ما خداست سپس استقامت ورزیدند محققا فرشتگان بر ایشان نازل شوند که نترسید و محزون نشوید و بشارت یابید به بهشتی که وعده داده میشدید(۳۰) ما در زندگی دنیا و آخرت دوستان شماییم و در آنجا هرچه بخواهید برای شما فراهم است و برای شما در آنجاست آنچه طلب کنید(۳۱) ماحضری است از خدای آمرزندۀ رحیم(۳۲).
نکات: ﴿ٱلَّذِينَ﴾تثنیه میباشد و مراد از آن دو قرینی است که بشر را گول زده: یکی شیطان وسوسه کن و دیگر دوست نادان که باعث غفلت و گمراهی میشود. و مقصود از استقامت، استقامت در عقیده و یا در عمل و چون اطلاق دارد باید استقامت در هر دو باشد و بشارت به بهشت در وقت موت است و یا در وقت حشر از قبور. و ﴿تَدَّعُونَ﴾به تشدید دال از مادّۀ دعا میباشد از باب افتعال. و نُزُل به معنی ماحضر و چیزی است که هنگام ورود میهمان برای او حاضر میکنند تا تناول کند و بیاساید تا به تفصیل پذیرایی شود.
﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلٗا مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ٣٣ وَلَا تَسۡتَوِي ٱلۡحَسَنَةُ وَلَا ٱلسَّيِّئَةُۚ ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِي بَيۡنَكَ وَبَيۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ كَأَنَّهُۥ وَلِيٌّ حَمِيمٞ ٣٤ وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٖ ٣٥﴾
[فُصِّلَت:۳۳-۳۵].
ترجمه: و کیست که گفتارش نیکوتر باشد از آنکه به سوی خدا بخواند و عمل شایسته کند و گوید که من از مسلمین میباشم(۳۳) و نیکی و بدی یکسان نیست، بدی را به آنچه نیکوتر است دفع کن که در آن هنگام کسی که بین تو و بین او عداوت است گویی دوستی مهربان است(۳۴) و این خصلت را نیابد جز کسانی که اهل صبرند و آن را نیابد مگر کسی که دارای بهرۀ بزرگی باشد(۳۵).
نکات: جملۀ: ﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلٗا...﴾دلالت دارد که هیچ گفتاری بهتر از دعوت به سوی توحید نیست و هیچ نسبت و شرافتی بهتر از این نیست که انسان بگوید: من مسلمانم. و مقصود از جملۀ: ﴿ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ...﴾دفع غضب است به حلم و دفع فحش است به سلام و دفع سخن لغو است به حکمت و دفع درشتی است به نرمی و چون کار مشکلی است خدا فرموده: ﴿وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ...﴾
﴿وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ ٣٦ وَمِنۡ ءَايَٰتِهِ ٱلَّيۡلُ وَٱلنَّهَارُ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُۚ لَا تَسۡجُدُواْ لِلشَّمۡسِ وَلَا لِلۡقَمَرِ وَٱسۡجُدُواْۤ لِلَّهِۤ ٱلَّذِي خَلَقَهُنَّ إِن كُنتُمۡ إِيَّاهُ تَعۡبُدُونَ ٣٧ فَإِنِ ٱسۡتَكۡبَرُواْ فَٱلَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُۥ بِٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَهُمۡ لَا يَسَۡٔمُونَ۩ ٣٨﴾ [فُصِّلَت:۳۶-۳۸].
ترجمه: و اگر از شیطان به تو وسوسهای برسد پس به خدا پناه بر زیرا او شنوای داناست(۳۶) و از نشانههای قدرت اوست شب و روز و خورشید و ماه، برای خورشید و ماه سجده نکنید و برای خدای خالق آنها سجده کنید، اگر او را پرستش میکنید(۳۷) پس اگر بزرگی و تکبر کردند (چه باک)، آنان که نزد پروردگارت هستند برای او به شب و روز تسبیح میکنند و خسته نمیشوند (۳۸).
نکات: ﴿نَزۡغٞ﴾به معنی تحریک و افساد است چون در حال غضب انسان از جا در میرود، خصوصاً در حال دعوت در مقابل جاهل، بد زبانی و لغو او، در این حال انسان حتی رسول خداصباید به خدا پناه برد یعنی در این صفت هم رسول خداصمانند دیگران است که در حال دعوت ممکن است از جا دررود. و آیۀ ۳۷ آیۀ سجده است به شرطی که خود آیه خوانده شود و یا شنیده گردد اما در نوشتن ترجمه و یا خواندن ترجمه سجده واجب نیست اگر چه بهتر است.
﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنَّكَ تَرَى ٱلۡأَرۡضَ خَٰشِعَةٗ فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡۚ إِنَّ ٱلَّذِيٓ أَحۡيَاهَا لَمُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰٓۚ إِنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ ٣٩ إِنَّ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ ءَايَٰتِنَا لَا يَخۡفَوۡنَ عَلَيۡنَآۗ أَفَمَن يُلۡقَىٰ فِي ٱلنَّارِ خَيۡرٌ أَم مَّن يَأۡتِيٓ ءَامِنٗا يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ ٱعۡمَلُواْ مَا شِئۡتُمۡ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٌ ٤٠﴾ [فُصِّلَت:۳۹-۴۰].
ترجمه: و از نشانههای قدرت او این است که زمین را میبینی فروافتاده است پس چون آب را بر آن نازل کنیم بجنبد و گیاه او نمو کند. به حقیقت آنکه آن را زنده کرده، زنده کنندۀ مردگان است زیرا او بر هرچیزی تواناست(۳۹) محققاً آنان که دربارۀ آیات ما شک و انکار میورزند، بر ما مخفی نمیمانند، آیا پس کسی که در آتش افکنده میشود بهتر است و یا آنکه روز رستاخیز ایمن آید؟ هر چه خواهید به جا آرید زیرا او به آنچه میکنید بیناست(۴۰).
نکات: یکی از صفات زمین خضوع است و زیر قدمها پامال میشود و سرکشی ندارد و لذا شاعر میگوید:
ز خاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
و الحاد و ملحد چندین معنی دارد، به معنی کفر و انکار آمده و به معنی تشکیک در حق آمده و به معنی میل از حق به باطل نیز آمده، ولی ما به مناسبت آیه و جملات آن معنی تشکیک را مناسبتر دیدیم.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِٱلذِّكۡرِ لَمَّا جَآءَهُمۡۖ وَإِنَّهُۥ لَكِتَٰبٌ عَزِيزٞ ٤١ لَّا يَأۡتِيهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِيلٞ مِّنۡ حَكِيمٍ حَمِيدٖ ٤٢﴾[فُصِّلَت:۴۱-۴۲].
ترجمه: به تحقیق کسانی که به این قرآن چون بر ایشان آمد کافر شدند (معذبند) و به تحقیق این قرآن کتابی است ارجمند(۴۱) باطل از جلو و از پشت آن نیاید، نازل شده از جانب خدای حکیم ستوده است(۴۲).
نکات: مقصود از: ﴿ٱلذِّكۡرِ﴾، قرآن است، چنانکه مکرر این وصف برای قرآن ذکر شده و این آیات دلیل است بر اینکه مطلب باطلی در قرآن نیست و دست تحریف لفظی در آن نیامده زیرا خدا در این جا وعده کرده که باطل در آن نیاید و تحریف امر باطلی است.
﴿مَّا يُقَالُ لَكَ إِلَّا مَا قَدۡ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبۡلِكَۚ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغۡفِرَةٖ وَذُو عِقَابٍ أَلِيمٖ ٤٣ وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ قُرۡءَانًا أَعۡجَمِيّٗا لَّقَالُواْ لَوۡلَا فُصِّلَتۡ ءَايَٰتُهُۥٓۖ ءَا۬عۡجَمِيّٞ وَعَرَبِيّٞۗ قُلۡ هُوَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ هُدٗى وَشِفَآءٞۚ وَٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ فِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٞ وَهُوَ عَلَيۡهِمۡ عَمًىۚ أُوْلَٰٓئِكَ يُنَادَوۡنَ مِن مَّكَانِۢ بَعِيدٖ ٤٤﴾[فُصِّلَت:۴۳-۴۴].
ترجمه: گفته نمیشود برای تو مگر آنچه گفته شده باشد برای پیامبران پیش از تو. به تحقیق پروردگار تو صاحب مغفرت و صاحب عقاب دردناک است (۴۳) و اگر آن را قرآن اعجمی قرار میدادیم محققاً میگفتند چرا آیات آن (به روشنی) بیان نشده آیا اعجمی و (مخاطب آن) عربی است؟ بگو این کتاب برای مؤمنین هدایت و شفا است و آنان که ایمان نمیآورند در گوشهاشان سنگینی است و این کتاب برای ایشان موجب کوری است آنان ندا میشوند از جای دور(۴۴).
نکات: جملۀ: ﴿مَّا يُقَالُ لَكَ﴾نفی به معنی نهی اگر باشد معنی چنین میشود: باید گفته نشود برای تو مگر همان صفاتی که برای انبیای گذشته گفته شده که بشر بودند، میخوردند و خواب میرفتند و مانند سایر بشر افسرده و یا خوشحال میشدند، مختصر آن که صفات بشری داشتند، و اگر به معنی نهی نباشد چنانکه ظاهر همین است معنی چنین میشود: به تو وحی نمیشود مگر همان چیزهایی که به انبیای قبل وحی شد که بشارت بده و انذار کن، و جملۀ: ﴿إِنَّ رَبَّكَ...﴾تا آخر قرینۀ بر صحت این معنی است. و محتمل است که معنی چنین باشد کفار موذی هرچه بگویند برای تو، گفته نمیشود مگر همان چیزهایی که برای پیامبران سلف گفتند؛ ساحر، کذاب و امثال این کلمات و این معنی با جملۀ بعد نیز سازش دارد. و مقصود از جملۀ: ﴿يُنَادَوۡنَ...﴾این است که این کفار از بس فکرشان از مطالب قرآن دور و از بس حجابهای عصبیت و کفر و عناد برخود گرفتهاند صدای قرآن را نمیشنوند و گویا از دور باید به ایشان رسانید.
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ فَٱخۡتُلِفَ فِيهِۚ وَلَوۡلَا كَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيۡنَهُمۡۚ وَإِنَّهُمۡ لَفِي شَكّٖ مِّنۡهُ مُرِيبٖ ٤٥ مَّنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَيۡهَاۗ وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِ ٤٦﴾[فُصِّلَت:۴۵-۴۶].
ترجمه: و به تحقیق موسی را کتاب دادیم پس در آن اختلاف شد (بعضی پذیرفتند و بعضی نپذیرفتند) و اگر سخن گذشتۀ پروردگارت نبود، بین ایشان قضاوت شده بود. و محققا ایشان نسبت به قرآن در شکی تهمتآورمیباشند (۴۵) هر کس عمل صالحی کند برای خودش میباشد و هرکس بد کند علیه خودش میباشد و پروردگار تو برای بندگان ستمگر نیست(۴۶).
نکات: رسول خداصافسرده بود که چرا کفار آیات قرآن را رد میکنند خدا برای تسلیت میفرماید: امت موسی نیز نپذیرفتند. و مقصود از جملۀ: ﴿وَلَوۡلَا كَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّكَ﴾، همان فرمان مهلت و اختیاری است که خدا برای همه مقرر کرده و اگر این نبود عذابشان میکرد.
﴿إِلَيۡهِ يُرَدُّ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِۚ وَمَا تَخۡرُجُ مِن ثَمَرَٰتٖ مِّنۡ أَكۡمَامِهَا وَمَا تَحۡمِلُ مِنۡ أُنثَىٰ وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلۡمِهِۦۚ وَيَوۡمَ يُنَادِيهِمۡ أَيۡنَ شُرَكَآءِي قَالُوٓاْ ءَاذَنَّٰكَ مَامِنَّا مِن شَهِيدٖ ٤٧ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَدۡعُونَ مِن قَبۡلُۖ وَظَنُّواْ مَا لَهُم مِّن مَّحِيصٖ ٤٨﴾[فُصِّلَت:۴۷-۴۸].
ترجمه: فقط به او برگشت شود علم ساعت قیامت و علم آنچه از میوهجات از غلافهای خودشان بیرون میآیند و هیچ مادهای بار بر ندارد و بار خود را زمین نگذارد مگر به علم او و روزی که خدا ایشان را ندا میکند کجایند شریکان من؟ گویند: به تو اعلام میکنیم که از ما گواهی نیست (بر شرکت شرکاء) (۴۷) و آنچه را که قبلا میخواندهاند از نظرشان محو شود و بدانند که گریزی برای ایشان نیست(۴۸).
نکات: در این آیات علومی که مخصوص ذات خداست ذکر شده و دیگر این که آنچه را مشرکین شریک خدا قرار داده و آن را برای رفع بلاها و دفع ضررها میخوانند در دنیا، روز قیامت که میشود اعلان بیزاری از آن میکنند و ممکن است جملۀ: ﴿ءَاذَنَّٰكَ مَامِنَّا مِن شَهِيدٖ﴾قول شریکانِ جعلیِ مشرکین باشد یعنی؛ مدعوّین میگویند ما گواهی برای شرک مشرکین نمیدهیم و این برخلاف ظاهر است.
﴿لَّا يَسَۡٔمُ ٱلۡإِنسَٰنُ مِن دُعَآءِ ٱلۡخَيۡرِ وَإِن مَّسَّهُ ٱلشَّرُّ فَئَُوسٞ قَنُوطٞ ٤٩ وَلَئِنۡ أَذَقۡنَٰهُ رَحۡمَةٗ مِّنَّا مِنۢ بَعۡدِ ضَرَّآءَ مَسَّتۡهُ لَيَقُولَنَّ هَٰذَا لِي وَمَآ أَظُنُّ ٱلسَّاعَةَ قَآئِمَةٗ وَلَئِن رُّجِعۡتُ إِلَىٰ رَبِّيٓ إِنَّ لِي عِندَهُۥ لَلۡحُسۡنَىٰۚ فَلَنُنَبِّئَنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِمَا عَمِلُواْ وَلَنُذِيقَنَّهُم مِّنۡ عَذَابٍ غَلِيظٖ ٥٠ وَإِذَآ أَنۡعَمۡنَا عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ أَعۡرَضَ وَنََٔابِجَانِبِهِۦ وَإِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ فَذُو دُعَآءٍ عَرِيضٖ ٥١﴾[فُصِّلَت:۴۹-۵۱].
ترجمه: انسان از خواستن خیر خسته نمیشود و اگر او را شری برسد بدون فاصله مأیوس و ناامید میشود(۴۹) و اگر پس از محنتها که به او رسیده، او را ازجانب خود رحمتی بچشانیم، به طور مسلم گوید این حقِّ من است و گمان ندارم ساعت قیامت بر پا شود و اگر به سوی پروردگارم باز گردانیده شوم برایم نزد او حالت نیکوتری است. پس البته به آنان که کافرند خبر دهیم به آنچه کردهاند و البته به ایشان عذاب سختی میچشانیم(۵۰) و چون انسان را نعمتی بدهیم اعراض کند و روی بگرداند و چون شری به او برسد صاحب دعای بسیاری باشد(۵۱).
نکات: در این آیات ضعف، ناسپاسی و ناشکری انسان را تذکر داده که اگر دنیا به او رو کند خود را مغرور میبیند و از نعمت دهنده غافل گردد و حتی منکر قیامت شود و برای خود نزد خدا مقامی قائل شود، ولی اگر بلا و یا فقر و مرضی به او برسد دعای طویل و عریضی دارد.
﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كَانَ مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ ثُمَّ كَفَرۡتُم بِهِۦ مَنۡ أَضَلُّ مِمَّنۡ هُوَ فِي شِقَاقِۢ بَعِيدٖ ٥٢ سَنُرِيهِمۡ ءَايَٰتِنَا فِي ٱلۡأٓفَاقِ وَفِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّۗ أَوَ لَمۡ يَكۡفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ ٥٣ أَلَآ إِنَّهُمۡ فِي مِرۡيَةٖ مِّن لِّقَآءِ رَبِّهِمۡۗ أَلَآ إِنَّهُۥ بِكُلِّ شَيۡءٖ مُّحِيطُۢ ٥٤﴾[فُصِّلَت:۵۲-۵۴].
ترجمه: بگو مرا خبر دهید اگر قرآن از نزد خدا باشد سپس شما به آن کفر ورزید کیست گمراهتر از آن که در مخالفت با حق از حق بدور باشد(۵۲) به زودی نشانههای قدرتمان را به ایشان بنمایانیم در آفاق و در خودشان تا برای ایشان روشن گردد که او حق است، آیا پروردگارت کافی نیست که او بر هر چیزی شاهد و گواه است(۵۳) آگاه باش که ایشان در شکند و تردید دارند از ملاقات پروردگارشان آگاه باش که او به هر چیزی احاطه دارد(۵۴).
نکات: این آیه با سین که حرف استقبال است آمده که خدا مژده داده آیات آفاق و انفس را به بشر ارائه نماید. و ضمیر ﴿أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ﴾را میتوان به خدا بر گردانید یعنی؛ از آیات آفاق و انفس میتوان خدا را ثابت دانست. و میتوان ضمیر را به قرآن برگردانید یعنی؛ هر چه از آیات آفاق و انفس کشف گردد حقانیت قرآن که کشفیات جدید هم طبق بیان آنست بهتر ثابت میشود. و مقصود از آیات آفاق ممکن است خلقت کواکب، کرات سماوی، آیات بر و بحر از حیوانات و نباتات، اشجار، ازهار و غیره نیز باشد که در این عصر که بشر پیشرفت کرده به بعضی از آیات آفاق پی برده مثلاً؛ هستۀ اتم را شکافته و نیروی آن را در اختیار گرفته و از طرفی خود را به کرۀ ماه رسانیده است. و در مورد آیات انفس هم میتوان گفت: دقائق علمی و فنی از رگ و پی و قوای ظاهری و باطنی خود انسان نیز باشد. و از کلمۀ ﴿ٱلۡأٓفَاقِ﴾شاید بتوان این استفاده را نیز نمود که در شب عید فطر که شب اول ماه است اگر در منطقهای ماه دیده شد فقط همان منطقه عید است نه مناطق دور دست دیگر که ماه را ندیدهاند زیرا خدا به طور جمع آفاق فرموده و یک افق نفرموده، و در آیه ۳۳ سورۀ الرحمن فرموده: ﴿أَقۡطَارِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾ [۷۰]که برای آسمانها و زمین قطرها قرار داده، بنابراین اگر در افق منطقهای ماه دیده شد حکمش شامل مناطق دور دست دیگر و نسبت به افقهای آنها نیست چنانکه در نمازهای یومیه چنین است که اگر در گوشهای از دنیا ظهر است و مردم آنجا نماز ظهر را بجا میآورند نمیتوان گفت برای وحدت همۀ مناطق نماز ظهر باید بخوانند زیرا هر منطقهای تابع افق خودش میباشد و خداوند در آیه ۴۰ سوره المعارج فرموده: ﴿فَلَآ أُقۡسِمُ بِرَبِّ ٱلۡمَشَٰرِقِ وَٱلۡمَغَٰرِبِ﴾ [۷۱]و ماه و خورشید از این جهت خصوصیتی ندارند تا کسی بگوید این ماه است و آن خورشید بلکه هر دو برای کار ما علامت آسمانی هستند. ولی باید گفت مقایسۀ ماه به خورشید در خصوص شب اول ماه، از جهاتی درست نیست. به خصوص که خورشید همواره ظاهر و ماه در پارهای از ایام اصلاً قابل رؤیت نیست فلذا در این مسئله باید به سنّت رجوع نمود. و بعضی گفتهاند: آیات آفاق فتح اطراف مکه، و آیات انفس فتح خود مکه و شواهدی است که برای حقانیت قرآن و رسول به وجود آمد. و بعضی آیۀ مزبور را مربوط به قیامت دانستهاند.
[۶۶] مسند أحمد (۳/۱۵۳ و۲۴۱ و۲۴۹). با الفاظ نزدیک به این؛ و شعیب ارنؤوط آنرا صحیح میداند. [۶۷] «و در آن روزیهای آن را مقدر و به اندازه نمود.» [فصلت: ۱۰]. [۶۸] «من شما را از صاعقه و عذابی مانند عذاب قوم عاد و ثمود میترسانم.» [فصلت: ۱۳]. [۶۹] بغوی، معالـم التنزیل (۷/۱۶۷- ۱۶۸). و سیوطی، الدر الـمنثور (۷/۳۱۰) و بیهقی، دلائل النُّبُوَّة (۲/۲۰۲- ۲۰۳). و یکی از راویان حدیث «الأجلح» است که در وی ضعف و سستی وجود دارد. «فیه لین» [۷۰] «از اطراف آسمانها و زمین.» [الرحمن: ۳۳]. [۷۱] «سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها.» [المعارج: ۴۰].