تابشی از قرآن - ترجمه و تفسیر قرآن کریم - جلد چهارم

فهرست کتاب

سورۀ زمر مکی و دارای ۷۵ آیه می‌باشد

سورۀ زمر مکی و دارای ۷۵ آیه می‌باشد

سورة الزمر (مكية وهي خمس وسبعون آية)

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

﴿تَنزِيلُ ٱلۡكِتَٰبِ مِنَ ٱللَّهِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَكِيمِ ١ إِنَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ فَٱعۡبُدِ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّينَ ٢ أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُۚ وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ إِنَّ ٱللَّهَ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ فِي مَا هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ ٣[الزمر:۱-۳].

ترجمه: به نام خدای کامل الذات و الصفات رحمن رحیم. نازل شدن این کتاب ازخدای عزیزحکیم است(۱) محققاً ما این کتاب را به حق به سوی تو نازل نمودیم پس خدا را پرستش نما در حالی که دین را برای او خالص کرده‌ای (۲) آگاه باش که دین خالص فقط برای خدا است و آنان که سرپرستانی را غیر او گرفته‌اند به عنوان اینکه؛ عبادتشان نمی‌کنیم مگر برای آنکه ما را به سوی خدا مقداری نزدیک کنند محققاً خدا بین ایشان در آنچه اختلاف می‌کنند حکم می‌کند محققاً خدا هدایت نمی‌کند کسی را که دروغگوی ناسپاس است(۳).

نکات: ضمیر جمع ﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡبر می‌گردد به آن اولیایی که معبود مردم بوده و از عقلاء می‌باشند زیرا ﴿هُمۡضمیر جمع عقلاء است و آن عقلا یا انبیا، اولیا و یا ملائکه بوده‌اند که مشرکین به آنان توجه داشتند در حوائج و عبادات، به عنوان اینکه آنان ایشان را به خدا نزدیک کنند و می‌گفتند: ما لائق نیستیم که مستقیماً با خدا مناجات کنیم و از او چیزی بخواهیم و یا او را عبادت کنیم. و آن بزرگان را واسطۀ قرب به خدا می‌دانستند. متأسفانه پس از هزار و چهار صد سال از نزول این آیات مسلمین را بی‌خبر نگه ‌داشته و به همان شرک و وسیله گرفتن اولیاء معتقدند.

﴿لَّوۡ أَرَادَ ٱللَّهُ أَن يَتَّخِذَ وَلَدٗا لَّٱصۡطَفَىٰ مِمَّا يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُۚ سُبۡحَٰنَهُۥۖ هُوَ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ ٤ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّۖ يُكَوِّرُ ٱلَّيۡلَ عَلَى ٱلنَّهَارِ وَيُكَوِّرُ ٱلنَّهَارَ عَلَى ٱلَّيۡلِۖ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ كُلّٞ يَجۡرِي لِأَجَلٖ مُّسَمًّىۗ أَلَا هُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡغَفَّٰرُ ٥

[الزمر:۴-۵].

ترجمه: اگر خدا می‌خواست فرزندی بگیرد البته از میان آنچه خلق می‌کند، آنچه را می‌خواست برمی‌گزید. او منزه و والاست. اوست خدای یکتای قهار(۴) او آسمان‌ها و زمین را به حق آفرید. شب را بر روز می‌پیچاند و روز را بر شب می‌پیچد و خورشید و ماه را مسخر گردانید. هر کدام جاریند تا وقت معینی، آگاه باش او عزیز آمرزنده است(۵).

نکات: در آیۀ ۴ استدلال کرده بر اینکه او منزه است از فرزند به اینکه او واحد و قهار است و این استدلال بسیار محکم است زیرا آنکه فرزند دارد جهت امتیاز و جهت اشتراکی با فرزند خود دارد و مرکب می‌شود و از هر جهت واحد نیست و دیگر اینکه باید دارای اجزاء باشد و واحد بسیط نیست و دیگر اینکه باید محتاج به فرزند باشد و دیگر اینکه قابل موت و فنا است پس قهار نیست.

﴿خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ ثُمَّ جَعَلَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ ثَمَٰنِيَةَ أَزۡوَٰجٖۚ يَخۡلُقُكُمۡ فِي بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمۡ خَلۡقٗا مِّنۢ بَعۡدِ خَلۡقٖ فِي ظُلُمَٰتٖ ثَلَٰثٖۚ ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡ لَهُ ٱلۡمُلۡكُۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ فَأَنَّىٰ تُصۡرَفُونَ ٦ إِن تَكۡفُرُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ عَنكُمۡۖ وَلَا يَرۡضَىٰ لِعِبَادِهِ ٱلۡكُفۡرَۖ وَإِن تَشۡكُرُواْ يَرۡضَهُ لَكُمۡۗ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُم مَّرۡجِعُكُمۡ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَۚ إِنَّهُۥ عَلِيمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ ٧

[الزمر:۶-۷].

ترجمه: شما را از یک شخص آفرید سپس جفت او را از جنس او قرار داد و برای شما از چهار پایان هشت قسم نازل نمود. شما را در شکم‌های مادرهاتان می‌آفریند خلقت پس از خلقت در تاریکی‌های سه‌گانه، این است خدایی که پروردگارشماست، مخصوص اوست سلطنت، جزاو معبودی نیست، پس به کجا میل داده می‌شوید(۶) اگر کافر شوید پس محققاً خدا از شما بی‌نیاز است و برای بندگانش کفر را نمی‌پسندد و اگر شکر کنید آن را برای شما می‌پسندد و هیچ بردارنده‌ای بارگناه دیگری را برندارد، سپس بازگشت شما به سوی پروردگارتان است که خبر می‌دهد شما را به آنچه می‌کرده‌اید. زیرا او داناست به آنچه در سینه‌هاست(۷).

نکات: کلمۀ ﴿ثُمَّدر جملۀ: ﴿ثُمَّ جَعَلَ مِنۡهَابرای تراخی می‌باشد اما نه تراخی زمانی بلکه تراخی و تأخر أحد الکلامین و یا تراخی از جملۀ مقدر «خَلَقَهَا وَحْدَهَا ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا»، و جملۀ مقدر استفاده شده از کلمۀ ﴿وَٰحِدَةٖ. و مقصود از ﴿خَلۡقٗا مِّنۢ بَعۡدِهمان ترتیب ﴿خَلَقۡنَا ٱلنُّطۡفَةَ عَلَقَةٗ فَخَلَقۡنَا ٱلۡعَلَقَةَ مُضۡغَةٗ فَخَلَقۡنَا ٱلۡمُضۡغَةَ عِظَٰمٗا فَكَسَوۡنَا ٱلۡعِظَٰمَ لَحۡمٗا [۳۳]تا آخر می‌باشد که در سورۀ مؤمنون آیه ۱۴ ذکر شده است. و مقصود از نزول در جملۀ ﴿وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ، نزول قضا و قدر در ایجاد آنها و یا نزول به معنی عطای از مقام خالق و مخلوق شدن مانند: ﴿أَنزَلۡنَا عَلَيۡكُمۡ لِبَاسٗا. و جملۀ: ﴿لَهُ ٱلۡمُلۡكُاختصاص را می‌فهماند یعنی تمام موجودات و سلطنت بر آنها مخصوص اوست، پس در این صورت الهی جز او نیست.

﴿وَإِذَا مَسَّ ٱلۡإِنسَٰنَ ضُرّٞ دَعَا رَبَّهُۥ مُنِيبًا إِلَيۡهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُۥ نِعۡمَةٗ مِّنۡهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدۡعُوٓاْ إِلَيۡهِ مِن قَبۡلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادٗا لِّيُضِلَّ عَن سَبِيلِهِۦۚ قُلۡ تَمَتَّعۡ بِكُفۡرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِ ٨ أَمَّنۡ هُوَ قَٰنِتٌ ءَانَآءَ ٱلَّيۡلِ سَاجِدٗا وَقَآئِمٗا يَحۡذَرُ ٱلۡأٓخِرَةَ وَيَرۡجُواْ رَحۡمَةَ رَبِّهِۦۗ قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٩

[الزمر:۸-۹].

ترجمه: و چون ضرری به انسان رسد پروردگارش را بخواند درحالی که به سوی او انابه کند سپس چون او را نعمتی از خود عطا کند، مشکلی را که قبلاً برای رفع آن خدا را می‌خواند، فراموش کند و برای خدا شریکانی قرار دهد تا مردم را هم از راه او گمراه کند. بگو: به کفر خود کمی بهره ببر، زیرا که تو از اهل آتشی(۸) آیا کسی که او ساعات شب در اطاعت خدا در حال سجده و قیام بوده از عذاب آخرت حذر می‌کند و به رحمت پروردگارش امید دارد (با آن کافر مساوی است) بگو آیا آنان که می‌دانند با آنان که نمی‌دانند مساویند؟ همانا خردمندان متذکر می‌شوند(۹).

نکات: مشرکین می‌دانستند که برطرف کنندۀ ضرر و بلا فقط خدای رب العالمین است، ولی وقت نعمت از این مطلب غافل می‌شدند نه نسیان حقیقی، زیرا نسیان حقیقی مذمت ندارد، پس مقصود از نسیان در آیه مجاز است، یعنی؛ مانند ناسی خدا را فراموش می‌کردند و غیرخدا را می‌خواندند. متأسفانه ملت زمان ما بدترند زیرا در حال ضرر و بلا و درحال نعمت و خوشی در هر دو حال، غیرخدا را می‌خوانند با اینکه چنین قرآنی رهنما دارند.

﴿قُلۡ يَٰعِبَادِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمۡۚ لِلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٞۗ وَأَرۡضُ ٱللَّهِ وَٰسِعَةٌۗ إِنَّمَا يُوَفَّى ٱلصَّٰبِرُونَ أَجۡرَهُم بِغَيۡرِ حِسَابٖ ١٠ قُلۡ إِنِّيٓ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّينَ ١١ وَأُمِرۡتُ لِأَنۡ أَكُونَ أَوَّلَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ١٢ قُلۡ إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ ١٣[الزمر:۱۰-۱۳].

ترجمه: بگو ای بندگان من که ایمان آورده‌اید در برابر پروردگارتان تقوی پیشه کنید، برای نیکوکاران در این دنیا نیکی است و زمین خدا وسیع است همانا پاداش صبرکنندگان تمام و کامل داده می‌شود پاداش بی‌شماری(۱۰) بگو که من مأمورم که خدا را به حال خلوص بپرستم و برای او دین را خالص کنم (۱۱) و امر شده‌ام بر اینکه اولین مسلمان باشم(۱۲) بگو که من می‌ترسم اگر نافرمانی پروردگارم را کنم از عذاب روز بزرگ(۱۳).

نکات: تکلیف دو قسم است؛ دفع ضرر و جلب نفع، به عبارت دیگر ترک مناهی و فعل واجبات یعنی؛ تخلیه و تحلیه و لذا در این آیات اول امر به تقوی کرده سپس امر به نیکی و خلوص و عبادت. و جملۀ ﴿فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٞممکن است متعلق به ﴿أَحۡسَنُواْباشد و این ظاهر است، پس معنی چنین می‌شود؛ برای کسانی که در این دنیا نیکی کرده‌اند ﴿حَسَنَةٞیعنی اجر مهمی است در آخرت. و تنوین ﴿حَسَنَةٞدلالت بر عظمت اجر دارد. و ممکن است متعلق باشد به ﴿حَسَنَةٞپس معنی چنین می‌شود؛ برای کسانی که نیکی کرده‌اند اجر نیک است در همین دنیا از صحت، عافیت و امنیت. رسول خداصفرموده:

ثلاثة لیس لها نهایة
الأمن و الصحة و الکفایة [۳۴]

جملۀ: ﴿وَأُمِرۡتُ لِأَنۡ أَكُونَ...دلالت دارد که رسول خداصو سایرین به طریق أولی مأمورند که خود را فقط مسلمان بخوانند ومسلمان و تسلیم امر حق باشند و نام شیعه و سنی روی خود مگذارند.

جملۀ: ﴿قُلۡ إِنِّيٓ أَخَافُ...دلالت دارد بر امکان عصیان از رسول خداصو اینکه رسول خداصمأمور است چنین اظهار کند. پس اینکه مردم اولاد او را معصوم می‌شمرند صحیح نیست! چه اینکه ایشان طبق این آیه به طریق أولی معصوم نیستند و ادعای عصمت هم نکرده‌اند، و از طرفی در کلمات و دعاهایشان همیشه خود را خطاکار می‌شمردند تا مردم در حق ایشان غلو نکنند، ما در اینجا جملاتی از دعاهایشان را به لحاظ اینکه در اختیار عموم افراد است برای نمونه می‌آوریم:

حضرت سجاد÷در صحیفۀ خود در دعاهای ۱۶، ۲۱ و ۴۷ فرموده: «أَنَا الَّذِي أَقْدَمَ عَلَيْكَ مُجْتَرِئًا. أَنَا الَّذِي عَصَاكَ مُتَعَمِّدًا... بَلْ أَنَا، يَا إِلَهِي، أَكْثَرُ ذُنُوبًا، وَأَقْبَحُ آثَارًا، وَأَشْنَعُ أَفْعَالاً، وَأَشَدُّ فِي الْبَاطِلِ تَهَوُّرًا، وَأَضْعَفُ عِنْدَ طَاعَتِكَ تَيَقُّظًا، وَأَقَلُّ لِوَعِيدِكَ انْتِبَاهًا وَارْتِقَابًا مِنْ أَنْ أُحْصِيَ لَكَ عُيُوبِي، أَوْ أَقْدِرَ عَلَى ذِكْرِ ذُنُوبِي... أَنَا الَّذِي أَفْنَتِ الذُّنُوبُ عُمُرَهُ، وَأَنَا الَّذِي بِجَهْلِهِ عَصَاكَ... أَفْرَدَتْنِي الْـخَطَايَا فَلَا صَاحِبَ مَعِي، وَضَعُفْتُ عَنْ غَضَبِكَ فَلَا مُؤَيِّدَ لِي... ».

و حضرت علی÷در صحیفۀ علویه دعای سوم ماه و در دعای کمیل و دعای صباح و چند دعای دیگر فرموده: «اللهم اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلَاء... وَلا تَفْضَحْني بِخَفِيِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنْ سِرّى، وَلا تُعاجِلْني بِالْعُقُوبَةِ عَلى ما عَمِلْتُهُ في خَلَواتِي مِنْ سُوءِ فِعْلِي وَإساءَتي وَدَوامِ تَفْريطي وَجَهالَتي وَكَثْرَةِ شَهَواتي وَغَفْلَتي... اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي خَطَايَايَ وَعَمْدِي وَجَهْلِي وَهَزْلِي وَجِدِّي وَكُلُّ ذَلِكَ عِنْدِي‏... أَبَيْتُ إِلَّا تَقَحُّمًا عَلَى مَعَاصِيكَ وَانْتِهَاكًا لِحُرُمَاتِكَ وَتَعَدِّيًا لِحُدُودِك‏... الحمد لِلَّهِ الذي سَتَرَ عورتي وَلَمْ يَفْضحني بين الناس... فَبِئْسَ الْـمَطِيَّةُ الَّتِي امْتَطَتْ نَفْسِي مِنْ هَوَاها... وَمَعْصِيَتِي كَثِيرَةٌ وَلِسَانِي مُقِرٌّ بِالذُّنُوب‏... أَعُوذُ بِكَ أَنْ تَحُولَ خَطَايَايَ وَظُلْمِي أَوْ إِسْرَافِي عَلَى نَفْسِي وَاتِّبَاعِ هَوَايَ وَاسْتِعْمَالِ شَهْوَتِي دُونَ رَحْمَتِكَ وَبِرِّك‏... إِلَهِي سَتَرْتَ عَلَيَّ فِي الدُّنْيَا ذُنُوبًا وَلَمْ تُظْهِرْهَا وَأَنَا إِلَى سَتْرِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَحْوَجُ، وَقَدْ أَحْسَنْتَ بِي إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِلْعِصَابَةِ مِنَ الْـمُسْلِمِينَ، فَلَا تَفْضَحْنِي بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْعَالَـمِين‏... وَاسْتُرْ عَلَيَّ ذُنُوبِي‏... إِلَهِي لَوْلَا مَا قَرَفْتُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا فَرِقْتُ عِقَابَكَ... إِلَهِي أَلْقَتْنِي الْـحَسَنَاتُ بَيْنَ جُودِكَ وَكَرَمِكَ وَأَلْقَتْنِي السَّيِّئَاتُ بَيْنَ عَفْوِكَ وَمَغْفِرَتِكَ وَقَدْ رَجَوْتُ أَنْ لَا يُضَيَّعَ بَيْنَ ذَيْنِ وَذَيْنِ مُسِي‏ءٌ وَمُحْسِن‏... قَدْ أَصَبْتُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا قَدْ عَرَفْتَ وَأَسْرَفْتُ عَلَى نَفْسِي بِمَا قَدْ عَلِمْتَ... أَوْقَرْتَنِي نِعَمًا وَأَوْقَرْتُ نَفْسِي ذُنُوبًا... وَأَذْكُرُ لَكَ حَاجَتِي وَأَشْكُو إِلَيْكَ فَاقَتِي وَمَسْكَنَتِي وَمَيْلَ نَفْسِي‏ وَقَسْوَةَ قَلْبِي وَضَعْفَ عَمَلِـي... وَحَاجَتِي إِلَيْكَ الْعِتْقُ مِنَ النَّار... ».

بعضی از مردم می‌گویند ائمهکه در دعاهای خود اقرار به گناه نموده‌اند فقط برای آموزش دعا به دیگران بوده است، و خودشان معصوم بوده‌اند!! جواب آنست که اولاً: این ادعا مدرکی ندارد و صحیح نیست. ثانیاً: مکرر در این دعاها آمده است که خدایا غیرتو را نمی‌خوانم و به غیر تو توسل و توجه نمی‌کنم و شفیعی جز تو نیست، در نتیجه مطابق ادعای خود شما، مردم باید غیرخدا را نخوانند و توسل و توجه به جز او به کسی نکنند و این همه شفیع برای خود خیال نکنند.

﴿قُلِ ٱللَّهَ أَعۡبُدُ مُخۡلِصٗا لَّهُۥ دِينِي ١٤ فَٱعۡبُدُواْ مَا شِئۡتُم مِّن دُونِهِۦۗ قُلۡ إِنَّ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَأَهۡلِيهِمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ أَلَا ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِينُ ١٥ لَهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ ظُلَلٞ مِّنَ ٱلنَّارِ وَمِن تَحۡتِهِمۡ ظُلَلٞۚ ذَٰلِكَ يُخَوِّفُ ٱللَّهُ بِهِۦ عِبَادَهُۥۚ يَٰعِبَادِ فَٱتَّقُونِ ١٦[الزمر:۱۴-۱۶].

ترجمه: بگو الله را می‌پرستم در حالی که خالصانه او را اطاعت می‌کنم و دین را فقط برای او دارم (۱۴) پس شما جز او آنچه را که می‌خواهید بپرستید بگو که زیانکاران کسانیند که روز قیامت خود و کسانشان را به خسارت برده‌اند. آگاه باش این است همان زیان آشکار(۱۵) برای ایشان از بالای سرشان سایبان‌هایی از آتش است و از زیر آنان سایبانهایی. این است آن(عذابی که) خدا بندگانش را از آن می‌ترساند. ای بندگانم پس از نافرمانی من بترسید(۱۶).

نکات: مقصود از أمر در جملۀ: ﴿فَٱعۡبُدُواْ مَا شِئۡتُم مِّن دُونِهِۦ، امر توبیخی است. و مقصود از ﴿ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِينُاین است که هرفردی از افراد بشر منزلی در بهشت داشته یا خدم و حشمی به طور امکان، پس اگر از اهل آتش گردد همۀ آنها را از دست داده و آن منازل را مسلمین می‌برند، و او در کمال غبن و ضرر است. و کلمۀ ﴿أَلَادلالت دارد بر نهایت خسران، زیرا او از وجود عقل و هوش و حواس و اعضا و جوارح بهره نبرده و استعدادات خود را ضایع کرده و بلکه با آنها وزر، وبال و عذاب خریداری کرده است.

﴿وَٱلَّذِينَ ٱجۡتَنَبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ أَن يَعۡبُدُوهَا وَأَنَابُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰۚ فَبَشِّرۡ عِبَادِ ١٧ ٱلَّذِينَ يَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقَوۡلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحۡسَنَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَىٰهُمُ ٱللَّهُۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمۡ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٨[الزمر:۱۷-۱۸].

ترجمه: و آنان که از پرستش طاغوت اجتناب کردند و به سوی خدا رجوع کردند برای ایشان است بشارت، پس بشارت بده بندگانم را(۱۷) آنان که گفتارها را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند ایشانند کسانی که خدا هدایتشان کرده و ایشانند همان خردمندان(۱۸).

نکات: ﴿ٱلطَّٰغُوتَاز مادۀ طغیان و بر وزن فعلوت و یا فلعوت می‌باشد و به آن کسی اطلاق می‌شود که معبود و یا مطاع باشد غیرحق‌تعالی، یعنی آن که خود را مطاع و یا معبود قرار می‌دهد طغیان کرده، و در لفظ طاغوت سه چیز است که دلالت بر شدت طغیان و علو دارد:

۱- این لفظ مصدر است گویا طاغی عین طغیان است.

۲- این قبیل صیغه و بنا برای مبالغه است مانند رحموت که بر صاحب رحمت واسعه اطلاق می‌شود و ملکوت که بر صاحب ملک مبسوط اطلاق گردیده [۳۵].

۳- قلب لام به جای عین که فعلوت بوده، فلعوت شده است.

پس طاغوت به کسی گفته می‌شود که طغیان او بسیار مذموم باشد.

و از آیه استفاده می‌شود که تمام بشارت‌های خیر، سعادت دنیا و آخرت مخصوص کسانی است که دین آنان تحقیقی باشد نه تقلیدی و هر گفتاری را بشنوند و تحقیق کنند و هر گفتاری را با گفتار دیگر بسنجند و بهترین آنها را پیروی کنند، «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِنْهُمْ»، ولی زمان ما برعکس شده، اهل هدایت به کسی می‌گویند که از هیچ قولی خبر نداشته باشد، و مذاهب دیگر را با مذهب خود نسنجیده باشد و اگر کسی برای ایشان و بیداری و هدایت ایشان کتابی بنویسد فوری دکانداران مانع می‌شوند و خواندن آن را تحریم می‌کنند و مردم را در گمراهی و خرافت نگه می‌دارند.

﴿أَفَمَنۡ حَقَّ عَلَيۡهِ كَلِمَةُ ٱلۡعَذَابِ أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِي ٱلنَّارِ ١٩ لَٰكِنِ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ رَبَّهُمۡ لَهُمۡ غُرَفٞ مِّن فَوۡقِهَا غُرَفٞ مَّبۡنِيَّةٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ وَعۡدَ ٱللَّهِ لَا يُخۡلِفُ ٱللَّهُ ٱلۡمِيعَادَ ٢٠ أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَسَلَكَهُۥ يَنَٰبِيعَ فِي ٱلۡأَرۡضِ ثُمَّ يُخۡرِجُ بِهِۦ زَرۡعٗا مُّخۡتَلِفًا أَلۡوَٰنُهُۥ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَىٰهُ مُصۡفَرّٗا ثُمَّ يَجۡعَلُهُۥ حُطَٰمًاۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكۡرَىٰ لِأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٢١[الزمر:۱۹-۲۱].

ترجمه: پس آیا کسی که فرمان عذاب علیه او ثابت شده آیا تو می‌توانی کسی را که در آتش است نجات دهی؟(۱۹) لیکن آنان که از پروردگارشان بترسند ایشان را غرفه‌هایی است که بالای آنها غرفه‌های دیگری بنا شده و از زیر آنها نهرها روان است وعده‌ای است که خدا نموده و خدا وعدۀ خود را خلاف نمی‌کند(۲۰) آیا نمی‌بینی که خدا از آسمان آبی نازل نمود، پس آن را به چشمه‌سارهای زمین روان ساخت سپس به واسطۀ آن بیرون آورد کشتزاری که رنگ‌های آن گوناگون است سپس (آن کشت) خشک گردد که آن را زرد می‌بینی آنگاه آن را ریزه ریزه می‌گرداند محققاً در اینها تذکری است برای خردمندان (۲۱).

نکات: مقصود از ﴿حَقَّ عَلَيۡهِ كَلِمَةُ ٱلۡعَذَابِ، این است که اگر کسی در قیامت محکوم شد به عذاب، هیچ کس نمی‌تواند از او دفاع و یا شفاعت کند و حتی خاتم الأنبیاء طبق جملۀ: ﴿أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِي ٱلنَّارِنمی‌تواند او را برهاند، زیرا همزۀ ﴿أَفَأَنتَبرای انکار است و آن تأکید شده به استفهام ﴿أَفَمَنۡو به تکرار فاء در هر دو جمله: یعنی مؤکداً تو نمی‌توانی او را برهانی. پس کسانی که برای مردم شفیع می‌تراشند و در مقابل از مردم پول می‌گیرند باید به این قبیل آیات ایمان آورده و بروند توبه کنند. و چنان که از آیات قرآن استفاده می‌شود شفاعتی که اینان می‌گویند در قیامت نیست بلکه شفاعت در قرآن مقصود ابلاغ رحمت الهی به وسیلۀ انبیاء و اولیاء بزرگ برای کسانی که خدا از آنان راضی و خشنود است می‌باشد و جز این معنی و مقصود چیز دیگر از آیات قرآن در این مورد استفاده نمی‌شود. و اگر مقصود از شفاعت را استغفار مؤمنین برای یکدیگر بدانیم چنانکه بعضی از محققین به این معنی بیان کرده‌اند در این صورت گفته می‌شود که استغفار ملائکه و اولیاء در دنیا آن هم دربارۀ مؤمنین واقعی در آخرت نفع می‌دهد، چنانکه دربارۀ شفاعت پیغمبرصاز امام روایت شده که فرمود: «إِنَّ اللهَ قَدْ أَذِنَ لَهُصفِي الشَفَاعَةِ قَبْلَ یَوم القِیَامَةِ» [۳۶]. و نیز از پیامبرصروایت شده که فرمود: «لا يَمُوتُ أحَدٌ مِنَ المُسْلِمِينَ فيُصَلِّي عَلَيْهِ أُمَّةٌ مِن النَّاسِ يَبْلُغُونَ أَنْ يَكُونُوا مِائَةً إِلَّا شُفِّعُوا فِيهِ» [۳۷]. و ایضاً نقل شده که آن حضرت فرمود: «مَا مِنْ أَرْبَعِينَ مِنْ مُؤْمِنٍ يَشْفَعُونَ لِمُؤْمِنٍ إِلَّا شَفَّعَهُم اللهُ فِيْهِ» [۳۸].

﴿أَفَمَن شَرَحَ ٱللَّهُ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٖ مِّن رَّبِّهِۦۚ فَوَيۡلٞ لِّلۡقَٰسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكۡرِ ٱللَّهِۚ أُوْلَٰٓئِكَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ ٢٢ ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِيثِ كِتَٰبٗا مُّتَشَٰبِهٗا مَّثَانِيَ تَقۡشَعِرُّ مِنۡهُ جُلُودُ ٱلَّذِينَ يَخۡشَوۡنَ رَبَّهُمۡ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمۡ وَقُلُوبُهُمۡ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ هُدَى ٱللَّهِ يَهۡدِي بِهِۦ مَن يَشَآءُۚ وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٍ ٢٣[الزمر:۲۲-۲۳].

ترجمه: آیا کسی که خدا سینه او را برای اسلام وسعت داده پس او به نور هدایت پروردگارش روشن است (او مانند کسی است که دلش تنگ و مهر شده)؟ پس وای بر سخت دلان از یاد خدا، آنان در گمراهی آشکارند(۲۲) خدا بهترین حدیث را فرستاده کتابی که آیاتش شبیه یکدیگر و مطالبش دوگانه (و یا مکرر) که از (شنیدن و خواندن) آن می‌لرزد پوست آنان که از پروردگارشان می‌ترسند سپس پوستهایشان و دلهایشان به سوی یاد خدا نرم می‌شود، این هدایت خداست که بدان هدایت می‌کند هر‌کسی را که بخواهد و آن را که خدا گمراه کند (یعنی در گمراهیش گذارد) برای او راهنمایی نیست(۲۳).

نکات: هر‌کس طالب حقائق دینی و انوار الهی باشد خدا دل او را روشن می‌کند و سینۀ او را برای پذیرفتن حق می‌گشاید. و خدا در آیۀ ۲۳ قرآن را بهترین حدیث خوانده و حضرت امیر÷با استفاده از این آیه در خطبۀ ۱۰۹ نهج البلاغه فرموده: «تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْـحَدِيثِ‏»، یعنی: «قرآن را بیاموزید که قرآن بهترین حدیث است.» و مقصود از ﴿مَّثَانِيَاین است که قرآن مطالبش دو گونه است: وعد است و وعید، امر است و نهی و بیان کفر است و ایمان و هکذا. و معنی متشابه در مقدمۀ اوایل کتاب گذشت، مراجعه شود. و مقصود از ﴿تَقۡشَعِرُّ مِنۡهُ جُلُودُ...این است که بندگان خائف از خدا از شنیدن آیات قرآن لرزه بر اندامشان می‌افتد ولی به تدریج به واسطۀ یاد از رحمت خدا دلهایشان نرم می‌شود. و جملۀ ﴿يَهۡدِي بِهِۦ مَن يَشَآءُدلالت دارد که خدا به وسیلۀ قرآن هدایت مردم می‌کند نه به غیر آن.

﴿أَفَمَن يَتَّقِي بِوَجۡهِهِۦ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ وَقِيلَ لِلظَّٰلِمِينَ ذُوقُواْ مَا كُنتُمۡ تَكۡسِبُونَ ٢٤ كَذَّبَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ فَأَتَىٰهُمُ ٱلۡعَذَابُ مِنۡ حَيۡثُ لَا يَشۡعُرُونَ ٢٥ فَأَذَاقَهُمُ ٱللَّهُ ٱلۡخِزۡيَ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَكۡبَرُۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ٢٦

[الزمر:۲۴-۲۶].

ترجمه: پس آیا کسی‌که روز قیامت با صورت خود رنج عذاب را دفع می‌کند و از آن می‌پرهیزد (مانند کسی است که از عذاب ایمن است) و به ستمگران گفته شود که بچشید آنچه را خود کسب می‌کردید(۲۴) آنان که قبل از ایشان بودند تکذیب کردند پس عذاب از جایی آمدشان که نمی‌دانستند(۲۵) پس خدا خواری در زندگی دنیا را به ایشان چشانید و محققاً عذاب آخرت بزرگتر است اگر می‌دانستند(۲۶).

نکات: چون دست‌های ستمکاران را در غل و زنجیر در قیامت ببندند ناچار شوند با صورت خود عذاب را از خود دفع کنند و در حقیقت معنی ﴿يَتَّقِي بِوَجۡهِهِۦ...این است که دفع عذاب از خود نتوانند. و مقصود ﴿فَأَذَاقَهُمُ ٱللَّهُ ٱلۡخِزۡيَاین است که هر قومی از گذشتگان که خدا را نافرمانی کردند به ذلت دنیا مبتلا شدند یعنی؛ به قتل، اسارت و تسلط استعمار و غیره گرفتار شدند.

﴿وَلَقَدۡ ضَرَبۡنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن كُلِّ مَثَلٖ لَّعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ ٢٧ قُرۡءَانًا عَرَبِيًّا غَيۡرَ ذِي عِوَجٖ لَّعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ ٢٨ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا رَّجُلٗا فِيهِ شُرَكَآءُ مُتَشَٰكِسُونَ وَرَجُلٗا سَلَمٗا لِّرَجُلٍ هَلۡ يَسۡتَوِيَانِ مَثَلًاۚ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ٢٩ إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ ٣٠ ثُمَّ إِنَّكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عِندَ رَبِّكُمۡ تَخۡتَصِمُونَ ٣١[الزمر:۲۷-۳۱].

ترجمه: و به تحقیق برای مردم در این قرآن از هر مثلی زدیم باشد که ایشان پند گیرند(۲۷) قرآنی سهل القرائه به زبان عربی بدون کجی باشد که ایشان پرهیز کنند(۲۸) خدا مردی را مَثَل زند که شریکانی بر سر او به نزاع باشند و مردی را که فرمانبردار یک مرد باشد آیا این دو در مثل مساویند الحمدلله بلکه اکثر ایشان نمی‌دانند(۲۹) محققاً تو می‌میری و محققاً ایشان می‌میرند(۳۰) سپس محققاً شما روز قیامت نزد پروردگارتان نزاع می‌کنید(۳۱).

نکات: ﴿مِن كُلِّ مَثَلٖیعنی مثل‌هایی که راجع به هدایت بندگان است. و مقصود از ﴿غَيۡرَ ذِي عِوَجٖآن است که در مطالب آن انحرافی نیست و در الفاظ و عبارات آن پیچ و خم و مشکلی نمی‌باشد. و مقصود از جملۀ: ﴿رَّجُلٗا فِيهِ شُرَكَآءُ...این است که مشرک مانند مردی است که چندین ارباب دارد و هرکدامشان از او توقعی برخلاف دیگری دارد و او متحیر است که کدامیک را اطاعت کند، ولی موحد سرگردان نیست، یک نفر مولا بیشتر ندارد.

﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن كَذَبَ عَلَى ٱللَّهِ وَكَذَّبَ بِٱلصِّدۡقِ إِذۡ جَآءَهُۥٓۚ أَلَيۡسَ فِي جَهَنَّمَ مَثۡوٗى لِّلۡكَٰفِرِينَ ٣٢ وَٱلَّذِي جَآءَ بِٱلصِّدۡقِ وَصَدَّقَ بِهِۦٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ ٣٣ لَهُم مَّا يَشَآءُونَ عِندَ رَبِّهِمۡۚ ذَٰلِكَ جَزَآءُ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ٣٤ لِيُكَفِّرَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ أَسۡوَأَ ٱلَّذِي عَمِلُواْ وَيَجۡزِيَهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ ٱلَّذِي كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٣٥[الزمر:۳۲-۳۵].

ترجمه: پس کیست ظالم‌تر از آنکه بر خدا دروغ گوید و سخن راستی که برای او آمده تکذیب کند آیا دوزخ جای کافران نیست؟(۳۲) و هر‌که راستی آورَد و راستی را تصدیق نماید آنان فقط پرهیزکارند(۳۳) برای ایشان است آنچه بخواهند نزد خداوندشان این است جزای نیکوکاران(۳۴) تا خدا محو کند از ایشان بدترین کاری را که کرده‌اند و پاداش ایشان را به بهتر از آنچه می‌کرده‌اند بدهد(۳۵).

نکات: مقصود از ﴿مِمَّن كَذَبَ عَلَى ٱللَّهِ، پیامران دروغی و اهل بدعت در دین و گویندگان ضد قرآنی بوده، و مقصود از ﴿وَكَذَّبَ بِٱلصِّدۡقِکسانیند که به قرآن و دعوت انبیاء تکذیب میکنند و مقصود از: ﴿وَٱلَّذِي جَآءَ بِٱلصِّدۡقِ؛ محمدصمی‌باشد و مقصود از ﴿وَصَدَّقَ بِهِۦٓ؛ علی÷، ابوبکر و بلکه به طور کلی هر‌کسی است که به دعوت قرآن تصدیق نموده باشد. گویند: از اطفال اولین مصدِّقِ به رسول خداصعلی ولی از مردان ابوبکر بوده‌ است. بعضی از اهل تعصّب آیۀ ۳۳ را در حق علی نازل دانسته‌اند ولی غافل بوده‌اند که آیۀ ۳۵ قول ایشان را رد می‌کند.

﴿أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِكَافٍ عَبۡدَهُۥۖ وَيُخَوِّفُونَكَ بِٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦۚ وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٖ ٣٦ وَمَن يَهۡدِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّضِلٍّۗ أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِعَزِيزٖ ذِي ٱنتِقَامٖ ٣٧ وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ قُلۡ أَفَرَءَيۡتُم مَّا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ إِنۡ أَرَادَنِيَ ٱللَّهُ بِضُرٍّ هَلۡ هُنَّ كَٰشِفَٰتُ ضُرِّهِۦٓ أَوۡ أَرَادَنِي بِرَحۡمَةٍ هَلۡ هُنَّ مُمۡسِكَٰتُ رَحۡمَتِهِۦۚ قُلۡ حَسۡبِيَ ٱللَّهُۖ عَلَيۡهِ يَتَوَكَّلُ ٱلۡمُتَوَكِّلُونَ ٣٨[الزمر:۳۶-۳۸].

ترجمه: آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست و تو را از کسانی غیر خدا می‌ترسانند و کسی را که خدا به گمراهی واگذارد راهنمایی ندارد(۳۶) و هر‌که را خدا هدایت کند برای او گمراه‌کننده‌ای نیست آیا خدا عزیز انتقام گیرنده نیست(۳۷) و اگر از آنان بپرسی کی آسمان‌ها و زمین را آفریده محققاً گویند خدا، بگو مرا خبر دهید آنچه را که جز خدا می‌خوانید اگر خدا برای من ضرری بخواهد آیا آنها بر طرف کنندۀ ضرر وی می‌باشند و یا اگر خدا برای من رحمتی خواهد آیا آنها جلوگیر رحمت اویند؟ بگو: خدا مرا کافی است؛ و توکل کنندگان فقط بر او توکل می‌کنند(۳۸).

نکات: در جملۀ ﴿أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِكَافٍ عَبۡدَهُۥ، همزۀ استفهام انکاری و توبیخی است و این جمله در مقام اثبات کافی بودن خالق برای بندگانش از جملۀ خبریه قطعی‌تر و دلالتش بهتر است، با این حال باز می‌بینیم پس از هزار و چهار صد سال گذشته از نزول قرآن یک عده مشرکین زمان ما پیغمبر اسلام را صدا می‌زند که تو بیا ما را کفایت کن، و در دعاهای جعلی می‌خوانند «يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَايَ‏»، ای محمد و علی شما دو نفر مرا کفایت کنید!! حال اگر کسی بخواهد از روی خیرخواهی ایشان را هدایت و بیدار کند او را دشمن اسلام و قرآن معرفی می‌کنند، باید در حق ایشان گفت: ﴿مَثَلُ ٱلَّذِينَ حُمِّلُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ ثُمَّ لَمۡ يَحۡمِلُوهَا كَمَثَلِ ٱلۡحِمَارِ يَحۡمِلُ أَسۡفَارَۢا [۳۹].

﴿قُلۡ يَٰقَوۡمِ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَكَانَتِكُمۡ إِنِّي عَٰمِلٞۖ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ ٣٩ مَن يَأۡتِيهِ عَذَابٞ يُخۡزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيۡهِ عَذَابٞ مُّقِيمٌ ٤٠ إِنَّآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ لِلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّۖ فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيۡهَاۖ وَمَآ أَنتَ عَلَيۡهِم بِوَكِيلٍ ٤١ ٱللَّهُ يَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِينَ مَوۡتِهَا وَٱلَّتِي لَمۡ تَمُتۡ فِي مَنَامِهَاۖ فَيُمۡسِكُ ٱلَّتِي قَضَىٰ عَلَيۡهَا ٱلۡمَوۡتَ وَيُرۡسِلُ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّىۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ ٤٢[الزمر:۳۹-۴۲].

ترجمه: بگو ای قوم من به قدر تمکن خود عمل کنید که من نیز عمل می‌کنم پس به این زودی خواهید دانست(۳۹) که چه کس را عذاب خوار کننده می‌رسد و بر او عذاب دائم فرود آید(۴۰) ما این کتاب را برای مردم به حق بر تو نازل کردیم، پس هرکه هدایت یابد به نفع خودش است و هر‌که گمراه باشد پس بر ضرر خود گمراه می‌شود و تو بر ایشان وکیل نباشی(۴۱) خدا جان‌ها را هنگام مرگ آنها می‌گیرد و جانی که نمرده در خوابش می‌گیرد پس آن را که مرگ بر آن مقرر شده نگه می‌دارد و آن دیگر را تا مدت معینی به بدن می‌فرستد محققا در این امر آیت‌هایی است برای قومی که اندیشه نمایند(۴۲).

نکات: جملۀ ﴿عَلَىٰ مَكَانَتِكُمۡدلالت دارد که هرکس به قدر تمکنش باید عمل کند و خدا زیادتر از تمکن نخواسته. و اگر خطاب آیه فقط به کفار و مشرکین باشد آیه برای ایشان تهدید است مانند آیۀ ۴۰ سورۀ فصلت که می‌فرماید:

﴿ٱعۡمَلُواْ مَا شِئۡتُمۡ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٌ

«هرچه می‌خواهید انجام دهید که خدا به آنچه می‌کنید بیناست».

و کلمۀ ﴿لِلنَّاسِدلالت دارد که قرآن برای مردم نازل شده و مردم باید هدایت خود را از آن گیرند. و حضرت علی در دعایی که در جنگ صفین قبل از رفع مصاحف خوانده می‌فرماید: «أَسْأَلُكَ أَنْ تَرْزُقَنِي‏...تَمَسُّكاً بِكِتَابِك‏» [۴۰]، و در دعای یمانی فرموده: «شَرِّفْنِي بِحِفْظِ كِتَابِكَ‏» [۴۱]، و در مناجات خود در صحیفۀ علویه فرموده: «وَأَصْحِبْنِيَ الْقُرْآنَ وَأَسْكِنِّيَ الْجِنَان‏» [۴۲]، و هدایت آن حضرت به برکت اسلام و قرآن است چنانکه فرموده: «إِلَهِي لَوْ لَمْ تَهْدِنِي إِلَى الْإِسْلَامِ مَا اهْتَدَيْتُ وَلَوْ لَمْ تَرْزُقْنِي الْإِيمَانَ بِكَ مَا آمَنْت» [۴۳]. و با وجود آیات قرآن و بیان روشن آن از نقل کلمات آن حضرت بی‌نیازیم چنانکه در آیۀ ۲۳ همین سوره است که: ﴿يَهۡدِي بِهِۦ مَن يَشَآءُیعنی خدا فقط به قرآن هدایت می‌کند نه به غیرآن. و جملۀ: ﴿ٱللَّهُ يَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِينَ مَوۡتِهَا... [۴۴]دلالت دارد که خواب و مرگ هردو مانند یکدیگرند در اینکه خدا در هر دو جا قبض روح انسان می‌کند و فرقش این است که در خواب به زودی روح برگردانده می‌شود و در مرگ خیر.

﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُفَعَآءَۚ قُلۡ أَوَلَوۡ كَانُواْ لَا يَمۡلِكُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَعۡقِلُونَ ٤٣ قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَةُ جَمِيعٗاۖ لَّهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ ثُمَّ إِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ ٤٤ وَإِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُ ٱشۡمَأَزَّتۡ قُلُوبُ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِۖ وَإِذَا ذُكِرَ ٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦٓ إِذَا هُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ ٤٥ قُلِ ٱللَّهُمَّ فَاطِرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ عَٰلِمَ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ أَنتَ تَحۡكُمُ بَيۡنَ عِبَادِكَ فِي مَا كَانُواْ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ ٤٦[الزمر:۴۳-۴۶].

ترجمه: آیا غیرخدا را شفیعانی گرفته‌اند، بگو آیا و اگرچه مالک چیزی نباشند و اگرچه این شفیعان تعقل نکنند(۴۳) بگو مخصوص خداست شفاعت تمام آن، ملک اوست آسمان‌ها و زمین سپس به او بازگشت می‌شوید(۴۴) و چون خدا به تنهایی یاد شود منزجر شود دل‌های آنان که به آخرت ایمان ندارند و چون کسانی غیر از خدا یاد شوند آن وقت است که ایشان شاد شوند(۴۵) بگو، ای خدای ایجاد کنندۀ آسمان‌ها و زمین ای دانای غیب و آشکار تو در میان بندگانت دربارۀ آنچه در آن اختلاف می‌کرده‌اند داوری می‌کنی(۴۶).

نکات: یکی از آیاتی که صراحت دارد بر نفی شفاعت غیرخدا و اینکه شفاعت مخصوص خداست همین آیات است که دلیل آن نیز در آیه ذکر شده که چون ملک آسمان‌ها و زمین مخصوص خداست و کس دیگر حکومتی در آنها ندارد و چون بازگشت همه و مرجع تمام به سوی اوست، پس شفاعت نیز مخصوص اوست و حضرت امیر÷در دعای کمیل می‌فرماید: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِذِكْرِكَ وَأَسْتَشْفِعُ بِكَ إِلَى نَفْسِك‏» [۴۵]. مطلب دیگر اینکه ظاهراً مقصود کافران از شفاعت شفاعت بت و غیره در دنیا بوده به خصوص که اعتقاد صحیحی به آخرت نداشتند [۴۶]تا مقصودشان شفاعت در آخرت باشد چنانکه فرموده: ﴿ٱشۡمَأَزَّتۡ قُلُوبُ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ [۴۷]، و اتفاقا در زمان ما عده‌ای از بی‌خبران به عنوان شفاعت خواهی در مجالس عبادت در عوض خواندن خدا غیرخدا را یاد کرده و می‌خوانند، درحالی که در آیۀ ۴۵ این کار را دلیل بر بی‌ایمانی گرفته و می‌فرماید: چون خدا به تنهایی یاد شود منزجرند و چون خدا را با یکی از انبیاء و یا اولیاء بخوانی شاد می‌گردند. به هرحال درقرآن هیچ آیه‌ای دال بر شفاعت انسانی برای انسان دیگر به آن معنی که خرافاتیان می‌گویند ذکر نشده بلکه بهشت را جای پرهیزکاران دانسته چنانکه فرموده ﴿ذَٰلِكَ جَزَآءُ مَن تَزَكَّىٰو فرموده: ﴿تِلۡكَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِي نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا مَن كَانَ تَقِيّٗا [۴۸]، ولی تعجب است که با این همه آیات چرا مردم زمان ما بیدار نمی‌شوند و هر‌کس سخن حقی اظهار کند او را می‌کوبند.

﴿وَلَوۡ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا وَمِثۡلَهُۥ مَعَهُۥ لَٱفۡتَدَوۡاْ بِهِۦ مِن سُوٓءِ ٱلۡعَذَابِ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ وَبَدَا لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مَا لَمۡ يَكُونُواْ يَحۡتَسِبُونَ ٤٧ وَبَدَا لَهُمۡ سَيِّ‍َٔاتُ مَا كَسَبُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ ٤٨ فَإِذَا مَسَّ ٱلۡإِنسَٰنَ ضُرّٞ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلۡنَٰهُ نِعۡمَةٗ مِّنَّا قَالَ إِنَّمَآ أُوتِيتُهُۥ عَلَىٰ عِلۡمِۢۚ بَلۡ هِيَ فِتۡنَةٞ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ٤٩

[الزمر:۴۷-۴۹].

ترجمه: و آنان که ستم کرده‌اند اگر همۀ آنچه در زمین است و مانند آن را داشته باشند، همه را برای رهایی از عذاب بد روز قیامت فدا دهند (ولی فائده ندارد) و برای ایشان ازجانب خدا چیزهایی که حسابش را نمی‌کرده‌اند ظاهر گردد (از عذاب و کیفرها)(۴۷) و برای ایشان اعمال بدی که کرده‌اند ظاهر شود، و به ایشان عذابی که به آن استهزاء می‌کردند احاطه کند(۴۸) چون انسان را محنت و ضرری رسد ما را بخواند سپس چون نعمتی از جانب خود به او عطا کنیم گوید این نعمت به خاطر دانشی که داشته‌ام به من داده شده، نه چنین است بلکه آن عطا امتحانی است ولیکن بیشترشان نمی‌دانند(۴۹).

نکات: همان طوری که در روز قیامت برای مطیعین از ثواب‌ها «مَا لَا عَيْنٌ رَأَتْ وَلَا أُذُنٌ سَمِعَتْ‏» [۴۹]تهیه شده، همانطور برای عاصیان ظاهر شود از عقاب‌ها و عذاب‌ها آنچه تصور نمی‌کرده‌اند. و مقصود از جملۀ: ﴿وَبَدَا لَهُم مِّنَ ٱللَّهِهمین است. و چنانکه در آیه ذکر شده ظالم را از عذاب جهنم رهایی نیست اگرچه به فرض مالک تمام آنچه در زمین است بوده و آن را برای رهایی از عذاب فدا دهد، بنابراین شفاعت به معنای پارتی بازی در قیامت که ظالم نجات پیدا کند به کلی باطل و بی‌اساس است.

یکی از صفاتی که بسیار مذموم است صفت غرور عالِم است به علم خود که بسیاری از ثروتمندان خیال می‌کنند به علم خود ثروتی پیدا کرده‌اند و لذا حقوق الهی را نمی‌دهند، زیرا ایشان حقیقتاً ثروت خود را از عطای الهی نمی‌دانند. و مقصود از جملۀ: ﴿إِنَّمَآ أُوتِيتُهُۥ عَلَىٰ عِلۡمِۢهمین است که قارون اظهار کرد.

﴿قَدۡ قَالَهَا ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ ٥٠ فَأَصَابَهُمۡ سَيِّ‍َٔاتُ مَا كَسَبُواْۚ وَٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنۡ هَٰٓؤُلَآءِ سَيُصِيبُهُمۡ سَيِّ‍َٔاتُ مَا كَسَبُواْ وَمَا هُم بِمُعۡجِزِينَ ٥١ أَوَ لَمۡ يَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ يَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقۡدِرُۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ٥٢[الزمر:۵۰-۵۲].

ترجمه: به تحقیق کسانی که قبل از ایشان بودند همین سخن را گفتند پس (دروقت عذاب) آنچه به دست آورده بودند، احتیاج ایشان را برطرف نکرد (۵۰) پس(کیفر) اعمال بدشان به ایشان رسید و به ستمگران از ایشان نیز به زودی جزای بدی‌هایی‌که کرده‌اند خواهد رسید و ایشان ‌را گریزی نیست(۵۱) آیا ندانستند که خدا روزی هر که را خواهد وسعت دهد و یا تنگ گیرد محققاً در این امر عبرتهاست برای گروهی که ایمان می‌آورند(۵۲).

نکات: ضمیر ﴿قَدۡ قَالَهَابرمی‌گردد به جملۀ: ﴿إِنَّمَآ أُوتِيتُهُۥ عَلَىٰ عِلۡمِۢکه قبل از مشرکین زمان خاتم الأنبیاء ثروتمندانی مانند قارون می‌گفتند چنانکه در سورۀ قصص آیۀ ۷۸ همین گفتار از قارون نقل شده است. و مقصود از جملۀ: ﴿وَمَا هُم بِمُعۡجِزِينَاین است که خدا را از اجرای قانون کیفری بخواهند عاجز کنند به اینکه بگریزند، و لذا ما ترجمه کردم به جملۀ: ایشان را گریزی نیست. و جملۀ ﴿يَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقۡدِرُدلالت دارد بر اینکه وسعت رزق و تنگی آن به تقدیرحق‌تعالی است نه به بعد و قرب ستارگان و تأثر آنها چنانکه شاعر گوید:

فلا السعد یقضی به المشتری
و لا النحس یقضی علینا زحل
ولکنه حکم رب السماء
و قاضی القضاة تعالی و جل

و شاعر دیگر گوید وسعت رزق به عقل و تدبیر و علم نیست:

کم عاقل عاقل أعیت مذاهبه
کم جاهل جاهل تلقاه مرزوقا
هذا الذی ترك الأوهام حائرة
و صیر العالم النحریر زندیقا

﴿قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ ٥٣ وَأَنِيبُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّكُمۡ وَأَسۡلِمُواْ لَهُۥ مِن قَبۡلِ أَن يَأۡتِيَكُمُ ٱلۡعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ ٥٤ وَٱتَّبِعُوٓاْ أَحۡسَنَ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُم مِّن قَبۡلِ أَن يَأۡتِيَكُمُ ٱلۡعَذَابُ بَغۡتَةٗ وَأَنتُمۡ لَا تَشۡعُرُونَ ٥٥[الزمر:۵۳-۵۵].

ترجمه: بگو ای بندگان من که بر جان‌های خود زیاده‌روی و دربارۀ خودتان اسراف کردید از رحمت خدا ناامید نشوید زیرا خدا تمام گناهان را می‌آمرزد زیرا او آمرزندۀ رحیم است(۵۳) و به سوی پروردگارتان برگردید و مطیع او شوید پیش از آنکه شما را عذاب دریابد سپس یاری نشوید(۵۴) و نیکوترین چیزی که به شما از پروردگارتان نازل شده پیروی کنید پیش از آنکه ناگهانی شما را عذاب بیاید در حالی که بی‌خبرید(۵۵).

نکات: یأس از رحمت خدا از گناهان کبیره است، پس باید کسی مأیوس نباشد اگرچه هر‌قدر گناه کرده باشد زودتر برود توبه کند و از خالق عذرخواهی کند و به او بازگشت کند، چنانکه ذیل آیه آمده و گویند این آیه در حق وحشی قاتل حضرت حمزه نازل گردیده و او وحشی بن حرب حبشی غلام طعیمه بن عدی و یا غلام جبیر بن مطعم بود که در جنگ احد حمزه عموی رسول خداصرا کشت و در جنگ یمامه مسیلمۀ کذاب را، و خود او گفت: من در جاهلیت بهترین مردم یعنی حمزه را کشتم و در اسلام بدترین خلق یعنی مسیلمه را کشتم!

وحشی چون حمزه را شهید کرد به مکه رفت، هند جگرخوار [۵۰]ضمانت‌ها کرده بود که تو را بخرم و آزاد کنم و هر زیور که بر تن دارم تو را بدهم و دخترم را به عقد تو درآورم اگر حمزه و یا علی و یا محمد را به قتل برسانی، اما وفا نکرد و لذا وحشی پشیمان شد و نزد مستضعفان مسلمین که در مکه بودند آمد و گفت: اگر من به آشتی بازآیم، خدای محمد مرا بپذیرد؟ آیه نازل شد که: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ [۵۱]، وی گفت: فرموده؛ ﴿لِمَن يَشَآءُۚ، شاید نخواست که جرم من عظیم است، آیه نازل شد که: ﴿وَإِنِّي لَغَفَّارٞ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰ [۵۲]، وی گفت: این هم سنگین است شاید از من کار نیک و عمل صالح نیاید، تا این آیه آمد: ﴿قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ...، چون وحشی شنید همی دوید سر برهنه و پای برهنه از مکه تا مدینه و یکسره نزد رسول‌خداص، و گفت: یا محمد عاصیی که به صلح بازآید خدای تو او را بپذیرد؟ فرمود: آری، وحشی گفت: اگر چه وحشی قاتل حمزه باشد، رسول خداصنمی‌دانست او وحشی است، از این کلام بدانست که او وحشی است، و لذا در جواب فروماند، ندانست چه بگوید، وحشی شهادت بر زبان جاری کرد، رسول خداصفرمود: بگو مرا چگونه عم مرا کشتی، وحشی گفت: یا رسول الله، آن حدیث باز مگو که اگر بگویم مصیبت تو تازه گردد، رسول خداصفرمود: باید بگویی، وحشی بگفت و غم رسول الله تازه شد و گریه نمود، آنگه بانگی بر وحشی زد دور شو از من که «قَلبِي لاِ یُحِبُّكَ أَبَدًا»وحشی نومید برخاست با دلی پرحسرت و چشم پر از اشک و گفت: این چه بود که من کردم، صد فرسنگ راه به امیدی بدویدم، چون آمدم بدین خواری مرا براند انا لله، در ساعت جبرئیل آمد و رسول خداصرا فرمود: چرا او را براندی، رسول خداصاو را خواند و اسلام او را پذیرفت[۵۳].

و مقصود از جملۀ: ﴿أَحۡسَنَ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُم، قرآن است که زیباتر و علمی‌تر و رساتر از سایر کتب الهی است، اگرچه مفسرین چیزهایی گفته‌اند که به نظر ما صحیح نباشد.

﴿أَن تَقُولَ نَفۡسٞ يَٰحَسۡرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنۢبِ ٱللَّهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ ٱلسَّٰخِرِينَ ٥٦ أَوۡ تَقُولَ لَوۡ أَنَّ ٱللَّهَ هَدَىٰنِي لَكُنتُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِينَ ٥٧ أَوۡ تَقُولَ حِينَ تَرَى ٱلۡعَذَابَ لَوۡ أَنَّ لِي كَرَّةٗ فَأَكُونَ مِنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ٥٨ بَلَىٰ قَدۡ جَآءَتۡكَ ءَايَٰتِي فَكَذَّبۡتَ بِهَا وَٱسۡتَكۡبَرۡتَ وَكُنتَ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ ٥٩[الزمر:۵۶-۵۹].

ترجمه: تا مبادا کسی بگوید ای دریغا بر آنچه قصور کردم در أمور إلهی و در حقیقت از مسخره‌کنان بودم(۵۶) و یا بگوید اگر که خدا مرا هدایت کرده بود از پرهیزکاران بودم(۵۷) و یا هنگام دیدن عذاب بگوید اگر مرا بازگشتی بود در نتیجه از نیکوکاران می‌شدم(۵۸) آری محقق است که آیات ما برای تو آمد و تو آنها را تکذیب کردی و بزرگی نمودی و از کافران بودی(۵۹).

نکات: چون در آیات قبل فرمود: ای گنهکاران مأیوس نشوید و توبه و إنابه کنید و به قرآن عمل کنید تا اینکه روزی حسرت و دریغ نخورید و لذا در این آیات یادآوری کرده که روزی خواهید ﴿يَٰحَسۡرَتَىٰگفت، پس در جواب شما خطاب عتاب آمیز خواهد آمد که: ﴿قَدۡ جَآءَتۡكَ ءَايَٰتِي فَكَذَّبۡتَ بِهَا...

﴿وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ تَرَى ٱلَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَى ٱللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسۡوَدَّةٌۚ أَلَيۡسَ فِي جَهَنَّمَ مَثۡوٗى لِّلۡمُتَكَبِّرِينَ ٦٠ وَيُنَجِّي ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ بِمَفَازَتِهِمۡ لَا يَمَسُّهُمُ ٱلسُّوٓءُ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ٦١ ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ وَكِيلٞ ٦٢ لَّهُۥ مَقَالِيدُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ٦٣[الزمر:۶۰-۶۳].

ترجمه: و روز قیامت ببینی کسانی را که دروغ بر خدا بسته‌اند چهره‌هاشان سیاه گشته آیا دوزخ جای متکبرین نیست(۶۰) و خدا نجات می‌دهد آنان را که پرهیز کرده‌اند به واسطۀ بهره‌شان از درستکاری، که نرسد به ایشان بدی و نه ایشان محزون گردند(۶۱) خدا خالق هر چیزی است و او به هر چیزی نگهبان است(۶۲) به اختیار او و مخصوص اوست کلید آسمان‌ها و زمین و کسانی که به آیات خدا کافرند آنان خود زیانکارند(۶۳).

نکات: مقصود از ﴿كَذَبُواْ عَلَى ٱللَّهِروحانی نمایان و گویندگانی است که در منابر و محافل و کتب به نام دین بر خدا دروغ می‌بندند که در زمان ما بسیارند. و جملۀ: ﴿ٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ...اگر چه عام است و پرهیز از هرچیزی است، اما به قرینۀ ما قبل، پرهیز از کذب علی الله است. و جملۀ: ﴿لَّهُۥ مَقَالِيدُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِدلالت دارد که امر خلق، روزی، حیات، ممات، شفاء، برکت و غیر اینها مخصوص حق‌تعالی است و کس دیگری و دست مخلوقی در کار نیست.

﴿قُلۡ أَفَغَيۡرَ ٱللَّهِ تَأۡمُرُوٓنِّيٓ أَعۡبُدُ أَيُّهَا ٱلۡجَٰهِلُونَ ٦٤ وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٦٥ بَلِ ٱللَّهَ فَٱعۡبُدۡ وَكُن مِّنَ ٱلشَّٰكِرِينَ ٦٦ وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ٦٧ وَنُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُۖ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخۡرَىٰ فَإِذَا هُمۡ قِيَامٞ يَنظُرُونَ ٦٨ وَأَشۡرَقَتِ ٱلۡأَرۡضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ ٱلۡكِتَٰبُ وَجِاْيٓءَ بِٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَقُضِيَ بَيۡنَهُم بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ ٦٩ وَوُفِّيَتۡ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا عَمِلَتۡ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِمَا يَفۡعَلُونَ ٧٠[الزمر:۶۴-۷۰].

ترجمه: بگو: آیا غیر خدا را می‌فرمایید که من بپرستم آهای نادانان(۶۴) و به تحقیق به سوی تو و به سوی کسانی که قبل از تو بودند وحی شد که اگر شرک آوری عملت تباه شود و البته و محققا از زیانکاران خواهی بود(۶۵) بلکه فقط خدا را عبادت کن و از شکرگزاران باش(۶۶) خدا را به طوری که سزاوار عظمت اوست نشناختند و روز رستاخیز زمین تمام آن در قبضه قدرت اوست و آسمان‌ها پیچیده به ید قدرت اوست. او منزه و والا و برتر است از آنچه با او شریک می‌کنند(۶۷) و در صور دمیده شود و هرکه در آسمان‌ها وهرکه در زمین است بیهوش گردد مگر کسی را که خدا خواهد، سپس دم دیگری در آن دمیده شود که ناگاه ایشان ایستاده می‌نگرند(۶۸) و زمین به نور پروردگارش روشن گردد و کتاب نهاده شود و پیامبران و گواهان احضار گردند و بین ایشان به حق قضاوت شود و ایشان مورد ستم نشوند(۶۹) و به هرکس آنچه کرده جزای تمام داده شود و او داناتر است به آنچه می‌کنند(۷۰).

نکات: از آیۀ ۶۵ استفاده می‌شود که خطاب ﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَبه تمام انبیاء شده تا کسی نگوید خطاب به در شده که دیوار بشنود. و جملۀ ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ، دلالت دارد که هرکس مخلوق را شریک در صفات و یا افعال و یا اطاعت خدا کند، خدا را نشناخته و به عظمت او پی نبرده. و جملۀ: ﴿وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥدلالت دارد که روز قیامت حاکمی جز او نیست، ﴿وَٱلۡأَمۡرُ يَوۡمَئِذٖ لِّلَّهِ [۵۴]. و مقصود ﴿إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُطبق روایات وارده؛ جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل است. و مقصود از ﴿بِنُورِ رَبِّهَاعدالت است، زیرا ظلم، تاریکی است. در این آیه فرموده: ﴿وَأَشۡرَقَتِ ٱلۡأَرۡضُ بِنُورِ رَبِّهَا. ولی غُلاة و کذّابین در زیارتنامه‌ها از جمله زیارت جامعه آورده‌اند که به نور امام به زمین قیامت اشراق شود و گویند «أشرقت الأرض بنوركم»!!

﴿وَسِيقَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًاۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُوهَا فُتِحَتۡ أَبۡوَٰبُهَا وَقَالَ لَهُمۡ خَزَنَتُهَآ أَلَمۡ يَأۡتِكُمۡ رُسُلٞ مِّنكُمۡ يَتۡلُونَ عَلَيۡكُمۡ ءَايَٰتِ رَبِّكُمۡ وَيُنذِرُونَكُمۡ لِقَآءَ يَوۡمِكُمۡ هَٰذَاۚ قَالُواْ بَلَىٰ وَلَٰكِنۡ حَقَّتۡ كَلِمَةُ ٱلۡعَذَابِ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ ٧١ قِيلَ ٱدۡخُلُوٓاْ أَبۡوَٰبَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَاۖ فَبِئۡسَ مَثۡوَى ٱلۡمُتَكَبِّرِينَ ٧٢ وَسِيقَ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ رَبَّهُمۡ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ زُمَرًاۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُوهَا وَفُتِحَتۡ أَبۡوَٰبُهَا وَقَالَ لَهُمۡ خَزَنَتُهَا سَلَٰمٌ عَلَيۡكُمۡ طِبۡتُمۡ فَٱدۡخُلُوهَا خَٰلِدِينَ ٧٣ وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي صَدَقَنَا وَعۡدَهُۥ وَأَوۡرَثَنَا ٱلۡأَرۡضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ ٱلۡجَنَّةِ حَيۡثُ نَشَآءُۖ فَنِعۡمَ أَجۡرُ ٱلۡعَٰمِلِينَ ٧٤[الزمر:۷۱-۷۴].

ترجمه: و آنان که کافر شدند فوج فوج به دوزخ رانده شوند تا چون به دوزخ رسند درهای آن باز گردد و مأمورین دوزخ به ایشان گویند آیا رسولانی از جنس خودتان برای شما نیامد که آیات پروردگارتان را برای شما بخوانند و شما را از ملاقات این روز بترسانند، گویند: بلی آمد ولیکن فرمان عذاب سزاوار شده بر کافران(۷۱) گفته شود وارد درهای دوزخ شوید و در آن جاوید بمانید که بد است جایگاه متکبرین(۷۲) و آنان که پرهیز کردند گروه گروه به سوی بهشت رانده شوند تا چون بدانجا رسند در حالی که درهای آن باز شده باشد و خازنان آن به ایشان گویند: سلام بر شما پاک شده‌اید پس داخل آن شوید جاودانی(۷۳) و گویند: ستایش خدایی را که وعدۀ خود را نسبت به ما راست نمود و ما را وارث زمین کرد، جای گیریم از بهشت هرجا را که بخواهیم پس خوب است اجر کارگران(۷۴).

نکات: دربارۀ اهل دوزخ سوق مناسبت دارد، و اما نسبت به اهل بهشت چرا کلمۀ سوق آمده؟ باید گفت: آری هردو سوق است اما اول راندن خودشان است ولی دوم سوق مرکبشان، و یا برای اینکه اهل بهشت برای خاطر کسانشان معطل می‌شوند که شاید ایشان را به بهشت برند تا اینکه فرشتگان ایشان را می‌رانند. و اما اینکه دربارۀ اهل دوزخ ﴿فُتِحَتۡبدون واو آمده و برای اهل بهشت با واو ﴿وَفُتِحَتۡپس برای اینکه درهای دوزخ همواره بسته است مگر هنگام ورود آن که باز می‌شود. و اما بهشت همواره باز بوده و خواهد بود. و کملۀ ﴿أَبۡوَٰبدلالت بر تعدد باب می‌شود.

﴿وَتَرَى ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ حَآفِّينَ مِنۡ حَوۡلِ ٱلۡعَرۡشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡۚ وَقُضِيَ بَيۡنَهُم بِٱلۡحَقِّۚ وَقِيلَ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٧٥[الزمر:۷۵].

ترجمه: و می‌بینی فرشتگان را که گرداگرد عرش همراه با ستایش، پروردگارشان تسبیح می‌کنند و میان ایشان به حق قضاوت شود و گفته شود ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است(۷۵).

نکات: تسبیح تنزیه حق‌تعالی است از صفات جلالیه و تحمید ستایش اوست بر صفات کمالیه. و مقصود از عرش، عظمت و حکومت الهی است [۵۵].. و ضمیر ﴿وَقُضِيَ بَيۡنَهُمممکن است به ملائکه ارجاع شود و ممکن است به اهل دوزخ و بهشت، هر کدام باشد اشکالی ندارد.

[۳۳] «آن نطفه را علقه گردانیدیم پس علقه را پارچة گوشتی نمودیم پس آن پارة گوشت را استخوان‌ها نمودیم پس آن استخوان‌ها را به گوشت پوشانیدیم.» [المؤمنون: ۱۴]. [۳۴] «سه چیزند که پایانی ندارند: امنیت و صحت و کفایت». برای این حدیث اصلی نیافتم. [۳۵] در اصل مولف می‌گوید: ملکوت بر صاحب ملک مبسوط اطلاق می‌شود. و این اشتباه است چراکه ملکوت به ملک مبسوط و نه صاحبش اطلاق می‌شود. و این مساله را در متن تصحیح کرده‌ام. [۳۶] «خداوند متعال قبل از روز قیامت، به رسول خدا اجازه‌ی شفاعت داده است». علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ط۳، قم: مؤسسة دار الکتاب، ۱۴۰۴ هـ: ۲/۲۰۲. [۳۷] «هیچ‌یک از مسلمانان نمی‌میرد و گروهی از مردم که تعداد آن‌ها به صد نفر می‌رسد بر وی نماز جنازه نمی‌خوانند مگر اینکه شفاعت آن‌ها در مورد وی پذیرفته می‌شود». با الفاظی نزدیک به این و در این معنا: مسلم در الصحیح، کتاب الجنائز/باب من صلى علیه مائة شُفِّعوا فیه؛ و نسائی در السنن، کتاب الجنائز/باب فضل من صلى علیه مائة. [۳۸] «چون چهل نفر از مومنان در مورد مومنی شفاعت کنند، شفاعت آن‌ها در مورد وی پذیرفته می‌شود».سنن ابن ماجه، کتاب ما جاء فی الجنائز، باب فیمن صلى علیه جماعة. و در این معنا با الفاظ نزدیک: أحمد در المسند (۶/۳۳۱ و۳۳۴). [۳۹] «مثل و صفت آنانکه حامل تورات شدند (با دعای خودشان) سپس آن‌را تحمل نکردند (به آن عمل ننمودند) مانند خر است که کتاب‌هایی را بر دوش کشد.» [الجمعة: ۵]. [۴۰] «از تو می‌خواهم با تمسک به کتابت به من روزی عنایت کنی». مجلسی، بحار الأنوار (۹۱/۲۳۹). [۴۱] «با حفظ کتابت مرا گرامی بدار.» [۴۲] «و قرآن را همنشین من گردان و مرا در بهشت ساکن بگردان.» [۴۳] «پروردگارا، اگر مرا به سوی اسلام هدایت نکنی، هدایت نمی‌شوم و اگر ایمان به خود روزی‌ام نکنی، ایمان نمی‌آورم.» مجلسی، بحار الأنوار (۹۱/۱۰۱). [۴۴] «خدا جان‌ها را هنگام مرگ آن‌ها می‌گیرد.» [الزمر: ۴۲]. [۴۵] «پروردگارا، با ذکر و یادت به سوی تو تقرب می‌جویم و بوسیله تو نزد تو شفاعت مى‌طلبم.» [۴۶] واقعیت آن است که مشرکان مطلقا به آخرت ایمان نداشتند و برانگیخته شدن پس از مرگ را انکار می‌کردند؛ آیات زیادی از قرآن به این مسأله تصریح دارند. [۴۷] «منزجر شود دل‌های آنان که به آخرت ایمان ندارند.» [الزمر: ۴۵]. [۴۸] «این است آن بهشتی که به بندگان خود ارث می‌دهیم به آنکه پرهیزکار باشد.» [مریم: ۶۳]. [۴۹] «نعمت‌هایی که هیچ چشمی آن‌ها را ندیده و و هیچ گوشی توصیف آن‌ها را نشنیده است». در اصل این مقوله حدیثی متفق علیه می‌باشد که شیخان و نسائی و ابن ماجه و احمد و... آن‌را روایت کرده‌اند. [۵۰] داستان خوردن جگر سیدنا حمزه تتوسط هند با سند صحیح و معتبر ثابت نشده است بلکه با اسناد واهی و ضعیف روایت شده است. برای اطلاع بیشتر نگا: تعلیق مُصحح در پاورقی تفسیر آیه ۱۲۱-۱۲۲ از سوره آل عمران. [مُصحح] [۵۱] «براستی و تحقیق که خدا شرک به او را نمی‌آمرزد، و پایین‌تر آن را برای هر کس که بخواهد، می‌آمرزد.» [النساء: ۴۸]. [۵۲] «و بدرستی که من هر کسی را که توبه کند و ایمان آورد و عمل شایسته نماید سپس هدایت یابد می‌آمرزم.» [طه: ۸۲]. [۵۳] این داستان را با این سیاق و تفاصیل در هیچ مصدری نیافتم؛ و بلکه در برخی از تفاصیل با آنچه در مصادر تاریخی مطمئن و کتب سیرت و شرح حال در مورد اسلام وحشی آمده است، مخالف است. [۵۴] «و فرمان در آن روز مخصوص خداست.» [الإنفطار: ۱۹]. [۵۵] پیش‌تر بیش از چند بار بیان کردیم که این قول صحیح نیست. و عرش مخلوق حقیقی و نه مجازی است و دلیل آن آیات قرآن کریم است. چنانکه خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَتَرَى ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ حَآفِّينَ مِنۡ حَوۡلِ ٱلۡعَرۡشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ...[الزمر: ۷۵] «و فرشتگان را می‌بینی که بر گرد عرش حلقه زده‌اند به ستایش پروردگار‌شان تسبیح می‌گویند...». و می‌فرماید: ﴿...وَكَانَ عَرۡشُهُۥ عَلَى ٱلۡمَآءِ[هود: ۷] «و عرش او بر آب بود.» و می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِينَ يَحۡمِلُونَ ٱلۡعَرۡشَ وَمَنۡ حَوۡلَهُۥ يُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ...[غافر: ۷] «کسانی‌که عرش را حمل می‌کنند و آنان که بر گرد آن هستند به ستایش پروردگار‌شان تسبیح می‌گویند.» و می‌فرماید: ﴿قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ٨٦[الـمؤمنون: ۸۶] «بگو: چه کسی پروردگار آسمان‌های هفتگانه و پروردگار عرش عظیم است؟!». و نگا: تعلیق مُصحح در پاورقی تفسیر آیه آخر از سوره توبه. [مُصحح].