سورۀ فلق مکی و شامل ۵ آیه میباشد
سورة الفلق (مكية وهي خمس آيات)
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ ١ مِن شَرِّ مَا خَلَقَ ٢ وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ٣ وَمِن شَرِّ ٱلنَّفَّٰثَٰتِ فِي ٱلۡعُقَدِ ٤ وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ٥﴾[الفلق:۱-۵].
ترجمه: به نام خدای کامل الذات و الصفات رحمن رحیم. بگو به پروردگار سپیدهدم پناه میبرم(۱) از شر آنچه بیافرید(۲) و از شر ظلمت چون فراگیرد(۳) و از شر دمندگان در عزمها و پیمانها و روابط(۴) و از شر حسود چون حسد را بروز دهد.(۵)
نکات: جملۀ: ﴿مِن شَرِّ مَا خَلَقَ﴾دلالت دارد که شر از ناحیۀ مخلوق است نه از خالق، و شر ایجاد میشود از تزاحم مخلوقات، «ولو لا التزاحم لما وجد الشر»، حقتعالی خود را پناهگاه برای دفع هر شری معرفی نموده و اوست که از سپاه شرور مطلع و مدافع بندگان است، و برای نمونه سه قسم از شرور را ذکر نموده:
اول- شر ظلمت ظاهری و ظلمت معنوی کفر و شرک و خرافات، خصوصاً جور و ستم و ظلمتی را که همه را فراگرفته و افراد روشن، نایاب و یا کمیاب باشد.
دوم- شر کسانی که با دمیدن و بافتن، عزم و تصمیم مردم و یا روابط آنان را به هم میزنند مانند جادوگران و سخنچینان و زنان حیلهگر و بافندگان در منبر و توجیهکنندگان خرافات که در عوض توحید به مردم دعاهای شرکآمیز یاد میدهند و در عوض کار به مردم گریه و توسل پیشنهاد میکنند و عقل مردم را سلب میکنند، زیرا نفاثه وزن علامه بر هر دمندهای اطلاق میشود چه زن و چه مرد، و کلمۀ ﴿ٱلۡعُقَدِ﴾جمع عقد است و عقد بر همۀ ارتباطات و عقود و تصمیمات اطلاق میشود.
سوم- ﴿شَرِّ حَاسِدٍ﴾که اکثر مردم را بیچاره کرده و از حقائق دور داشته است، کسی حقیقتی را بیان میکند و یا خواسته مردم را از خرافات نجات دهد هزاران نفر همکار او از حسد مانع نشر گفتارش هستند، کسی کتابی از حقائق برای نجات مردم مینویسد هزاران نفر از همکاران او به او حسد میبرند و کتاب و نوشتۀ او را گمراهی معرفی کرده و یا مانع از نشر و تأثیر آن میشوند، مثلا همین تفسیر که قریب یکسال آنرا نوشتم در حین اقدام به تایپ مقداری از مطالب خطی آنرا در چهارصد صفحه سرقت کردند و لذا مجددا مجبور به نوشتن شدیم که در اثر عجله مقدار زیادی از مطالب مهم آن حذف گردید. و پس از چاپ به توسط إعمال نفوذ روحانیون در دربار شاه و ادارۀ نگارش از اجازۀ نشر آن مانع شدند و بلکه خواندن آنرا تحریم کردند و حتی دو نفر آخوندی که در ادارۀ نگارش بودند با گرفتن رشوه این تفسیر را مخالف مذهب و دین شمردند با اینکه در ظاهر و در برخورد با ما از ما تمجید میکردند که یکی از آنان شیخ کاظم سنگلجی و دیگر شیخ عباس مهاجرانی همدانی که مغرور به دنیا بودند وبالأخره در دنیا نیز خیری ندیدند و گول الخناس را خوردند. و از طرف دیگر همین تابشی از قرآن را با حذف بعضی مطالب مهم آن به نام شخص دیگری یعنی حاج احمد نواندیش اجازۀ نشر صادر نمودند و ادارۀ نگارش این چنین سرقت را حلال میدانست و در این تابشی از قرآن در مواقع بسیاری از اشعار و بعضی کتب دیگر خود مانند کتاب احکام القرآن و گلشن قدس نقل نمودهام و این نشانه است بر کذب کسانی که این کتاب را به خود نسبت دادهاند. و همچنین است اذیت و آزارهای بسیاری که نسبت به این حقیر روا داشتهاند.
به هر حال حسد جلو علوم و نشر حقائق و آزادی مردم را گرفته و یکی از بواعث بدبختی عموم همین حسد است وقتی که اظهار شود، اما اگر حسود حسد خود را جلوگیری کند و ترتیب اثری در گفتار و کردارش پیدا نشود فقط برای خودش مضر است، جایی که پیغمبر خداصمأمور است از این شرور به خدا پناه برد برای دیگران تکلیف معلوم است. حضرت یوسف÷به چاه رفت برای حسد، رسول خداصبه آن همه زحمات مبتلا شد برای حسد مشرکین و یهود که نمیتوانستند لطف خدا را دربارۀ او مشاهده کنند. و معنی حسد این است که دوست داشته باشد زوال نعمت را از محسود و نتواند نعمتی را در او ببیند. حضرت علی÷فرمود: «الْـحَسَدُ دَاءٌ عَيَاءٌ لَا يَزُولُ إِلَّا بِهَلَكَةِ الْـحَاسِدِ أَوْ مَوْتِ الْـمَحْسُودِ» [۲۸۳].
[۲۸۳] «حسادت درد بی درمانی است که جز با هلاکت حاسد یا مرگ محسود از بین نمیرود». نوری طبرسی، مستدرک الوسائل (۱۲/۲۲).