سورۀ واقعه مکی و دارای ۹۶ آیه میباشد
سورة الواقعة (مكية وهي ست وتسعون آية)
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
﴿إِذَا وَقَعَتِ ٱلۡوَاقِعَةُ ١ لَيۡسَ لِوَقۡعَتِهَا كَاذِبَةٌ ٢ خَافِضَةٞ رَّافِعَةٌ ٣ إِذَا رُجَّتِ ٱلۡأَرۡضُ رَجّٗا ٤ وَبُسَّتِ ٱلۡجِبَالُ بَسّٗا ٥ فَكَانَتۡ هَبَآءٗ مُّنۢبَثّٗا ٦ وَكُنتُمۡ أَزۡوَٰجٗا ثَلَٰثَةٗ ٧ فَأَصۡحَٰبُ ٱلۡمَيۡمَنَةِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَيۡمَنَةِ ٨ وَأَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشَۡٔمَةِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشَۡٔمَةِ ٩ وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلسَّٰبِقُونَ ١٠ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلۡمُقَرَّبُونَ ١١﴾[الواقعة:۱-۱۱].
ترجمه: به نام خدای کامل الذات و الصفات رحمن رحیم. وقتی که واقع شدنی واقع شود(۱) نیست برای وقوع آن جای دروغی(۲) پستکننده و بالا برنده است(۳) وقتی است که زمین بلرزد لرزش هول انگیزی(۴) و کوهها متلاشی گردند متلاشی عجیبی(۵) پس گردی پراکنده گردند(۶) و شما سه نوع باشید(۷) یاران با میمنت چه یاران با میمنتی(۸) و یاران شوم چه یاران شومی(۹) و پیش آهنگان که پیشی گرفتهاند(۱۰) آنانند مقرّبین(۱۱).
نکات: ﴿إِذَا﴾در جملۀ: ﴿إِذَا وَقَعَتِ...﴾مبتدا و خبر آن ﴿إِذَا﴾در جملۀ ﴿إِذَا رُجَّتِ...﴾میباشد. و خدا در این آیات نامی از قیامت نبرده، بلکه عجائب واقعات آن را ذکر کرده برای تهویل. و مقصود از صفات ﴿خَافِضَةٞ رَّافِعَةٌ﴾، این است که گروه مؤمنین را بالا میبرد و گروه منکرین را پائین میآورد. و مقصود از ﴿ٱلۡمَيۡمَنَةِ﴾که از مادۀ یمین دست راست باشد، این است که دارای سعادت و میمنت میباشند برعکس ﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشَۡٔمَةِ﴾که اهل شوم و گرفتار و بدبختند. و مقصود از ﴿ٱلسَّٰبِقُونَ﴾کسانیند که در ایمان و اعمال خیر از دیگران سبقت گرفتهاند.
﴿فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ ١٢ ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِينَ ١٣ وَقَلِيلٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِينَ ١٤ عَلَىٰ سُرُرٖ مَّوۡضُونَةٖ ١٥ مُّتَّكِِٔينَ عَلَيۡهَا مُتَقَٰبِلِينَ ١٦ يَطُوفُ عَلَيۡهِمۡ وِلۡدَٰنٞ مُّخَلَّدُونَ ١٧ بِأَكۡوَابٖ وَأَبَارِيقَ وَكَأۡسٖ مِّن مَّعِينٖ ١٨ لَّا يُصَدَّعُونَ عَنۡهَا وَلَا يُنزِفُونَ ١٩ وَفَٰكِهَةٖ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ ٢٠ وَلَحۡمِ طَيۡرٖ مِّمَّا يَشۡتَهُونَ ٢١ وَحُورٌ عِينٞ ٢٢ كَأَمۡثَٰلِ ٱللُّؤۡلُوِٕ ٱلۡمَكۡنُونِ ٢٣ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٢٤﴾[الواقعة:۱۲-۲۴].
ترجمه: در باغهای پر نعمت(۱۲) آنان گروهی(بسیار) از اولین(۱۳) و اندکی از آخرین(۱۴) بر کرسیهای عالی مرصع بافته شدۀ از زر و جواهرات(۱۵) روبروی هم تکیه زدهاند(۱۶) و پسرهای همیشه جوان بر گرد ایشان میگردند (۱۷) با کوزههای بلورین و ابریقهای زرین و جامی از شراب معین(۱۸) از آنها سردرد نکشند و عقل را نبازند(۱۹) با میوهها هرچه انتخاب کنند(۲۰) و با گوشت پرنده از آنچه میل دارند(۲۱) و گرد ایشان بگردند حوران سفید رویان سیاه چشمان(۲۲) مانند مروارید مکنون(۲۳) به پاداش آن اعمالی که انجام میدادند(۲۴).
نکات: نعیم آن باغی را گویند که نعمت آن تمام نشود و دوام داشته باشد. و مقصود از ﴿وِلۡدَٰنٞ مُّخَلَّدُونَ﴾پسران و جوانانی است که پیر نشوند و همواره جوان باشند. و ﴿يُنزِفُونَ﴾را به کسر زاء قرائت کردهاند و آن بمعنی لا تفنون نیز آمده یعنی؛ تمام نمیکنند. و شراب یعنی شراب صاف زلالی که مستی نیاورد. و ﴿ٱللُّؤۡلُوِٕ ٱلۡمَكۡنُونِ﴾آن مرواریدی را گویند دستمالی نشده و بسیار خوشرنگ و دلربا باشد.
﴿لَا يَسۡمَعُونَ فِيهَا لَغۡوٗا وَلَا تَأۡثِيمًا ٢٥ إِلَّا قِيلٗا سَلَٰمٗا سَلَٰمٗا ٢٦ وَأَصۡحَٰبُ ٱلۡيَمِينِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡيَمِينِ ٢٧ فِي سِدۡرٖ مَّخۡضُودٖ ٢٨ وَطَلۡحٖ مَّنضُودٖ ٢٩ وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ ٣٠ وَمَآءٖ مَّسۡكُوبٖ ٣١ وَفَٰكِهَةٖ كَثِيرَةٖ ٣٢ لَّا مَقۡطُوعَةٖ وَلَا مَمۡنُوعَةٖ ٣٣ وَفُرُشٖ مَّرۡفُوعَةٍ ٣٤ إِنَّآ أَنشَأۡنَٰهُنَّ إِنشَآءٗ ٣٥ فَجَعَلۡنَٰهُنَّ أَبۡكَارًا ٣٦ عُرُبًا أَتۡرَابٗا ٣٧ لِّأَصۡحَٰبِ ٱلۡيَمِينِ ٣٨ ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِينَ ٣٩ وَثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِينَ ٤٠﴾ [الواقعة:۲۵-۴۰].
ترجمه: در آنجا سخن ناروا و گناه نشنوند(۲۵) جز گفتن سلام و جواب سلام(۲۶) و یاران با میمنت چه با سعادتند یاران میمنت(۲۷) در میان درختان سدر بیخار(۲۸) و درخت موز پر بار(۲۹) و سایۀ بلند ممتد(۳۰) و آب جاری زلال (۳۱) و میوۀ فراوان(۳۲) نه قطع شود و نه منع گردد(۳۳) و فرشهای گرانقدر بالای یکدیگر و یا حوریان بلند قد(۳۴) به تحقیق ما آنان را ایجاد کردیم ایجاد خاصی(۳۵) و آنان را دوشیزگان بکر قرار دادیم(۳۶) طنازان انس گیرندۀ همسالان(۳۷) برای یاران با میمنت(۳۸) گروهی از اولین(۳۹) و گروهی از آخرین(۴۰).
نکات: ﴿ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِينَ ٣٩ وَثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِينَ﴾؛ کیانند؟ ﴿ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِينَ﴾در دو جا تکرار شده، بعضی گفتهاند مقصود از اوّلین، مؤمنین امم سابقه میباشند ولی از آیۀ۱۰۰ سورۀتوبه که فرموده: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ﴾ [۱۴۲]میتوان استفاده کرد که سابقون اوّلون همان گروه مهاجرین و انصارند که خدای تعالی این همه وعدههای نعمت به ایشان داده اگر چه در زمان ما به ایشان طعن میزنند و همین نیز مزید بر اجر و ثواب ایشانست. و در ﴿وَثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِينَ﴾ نیز ممکن است بگوییم مقصود پس از زمان رسول است که در سورۀ جمعه آیه ۳ فرموده: ﴿وَءَاخَرِينَ مِنۡهُمۡ لَمَّا يَلۡحَقُواْ بِهِمۡ﴾ [۱۴۳]. و مقصود از ﴿عُرُبًا أَتۡرَابٗا﴾، عُرُب دخترانیند که با زوج خود انس گیرند و قبل از هم آغوش شدن ملاعبه کنند و أتراب جمع تِرب به کسر «تاء» میباشد و ترب هم بازی و هم قد و همسالان را گویند، زیرا در بهشت همه جوانند و هم قد و هم سالان و در خوشگلی مانند یکدیگر تر و تازهاند.
﴿وَأَصۡحَٰبُ ٱلشِّمَالِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلشِّمَالِ ٤١ فِي سَمُومٖ وَحَمِيمٖ ٤٢ وَظِلّٖ مِّن يَحۡمُومٖ ٤٣ لَّا بَارِدٖ وَلَا كَرِيمٍ ٤٤ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَبۡلَ ذَٰلِكَ مُتۡرَفِينَ ٤٥ وَكَانُواْ يُصِرُّونَ عَلَى ٱلۡحِنثِ ٱلۡعَظِيمِ ٤٦ وَكَانُواْ يَقُولُونَ أَئِذَا مِتۡنَا وَكُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ ٤٧ أَوَ ءَابَآؤُنَا ٱلۡأَوَّلُونَ ٤٨ قُلۡ إِنَّ ٱلۡأَوَّلِينَ وَٱلۡأٓخِرِينَ ٤٩ لَمَجۡمُوعُونَ إِلَىٰ مِيقَٰتِ يَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ ٥٠ ثُمَّ إِنَّكُمۡ أَيُّهَا ٱلضَّآلُّونَ ٱلۡمُكَذِّبُونَ ٥١ لَأٓكِلُونَ مِن شَجَرٖ مِّن زَقُّومٖ ٥٢ فَمَالُِٔونَ مِنۡهَا ٱلۡبُطُونَ ٥٣ فَشَٰرِبُونَ عَلَيۡهِ مِنَ ٱلۡحَمِيمِ ٥٤ فَشَٰرِبُونَ شُرۡبَ ٱلۡهِيمِ ٥٥ هَٰذَا نُزُلُهُمۡ يَوۡمَ ٱلدِّينِ ٥٦﴾
[الواقعة:۴۱-۵۶].
ترجمه: و یاران سمت چپ چه یاران سمت چپ(۴۱) در حرارت سوزان و آب جوشانند(۴۲) و در سایهای از دود غلیظ(۴۳) نه سرد گردد و نه مفید(۴۴) زیرا ایشان پیش از این عذاب متنعم بودند(۴۵) و بر نقض عهد و گناه بزرگ اصرار میکردند(۴۶) و میگفتند آیا چون مردیم و خاک و استخوانها شدیم آیا ما زنده خواهیم شد(۴۷) آیا پدران گذشتۀ ما زنده میشوند(۴۸) بگو محققا اولین و آخرین(۴۹) البته همگی به وعدۀ روز معلومی جمع گردند(۵۰) آنگاه شما ای گمراهان تکذیب کننده(۵۱) از درخت زقوم خواهید خورد(۵۲) پس شکمها از آن پر خواهید کرد(۵۳) و بر روی آن آب جوشان خواهید نوشید(۵۴) پس مانند شتران تشنگی زده بیاشامید(۵۵) این است ما حضرشان روز جزاء (۵۶).
نکات: مقصود از ﴿ٱلۡحِنثِ ٱلۡعَظِيمِ﴾چیست؟ در ترجمهها نوشتهاند [۱۴۴]؛ قسم بزرگ. زیرا مشرکین اصرار داشتند که قیامتی نیست و بر آن قسم میخوردند، ولی حنث در لغت شکستن قسم است ممکن است بگوییم بر خود قسم اطلاق شده باشد «اطلاق الضد على الضد». و بدان که این آیات مذمت است از کسانی که منکر معاد بودند و آن را بعید میشمردند، حقتعالی پس از وعید زیاد در آیات بعد پرداخته به دلیل و به دلایلی که همه کس فهم باشد معاد را اثبات نموده:
﴿نَحۡنُ خَلَقۡنَٰكُمۡ فَلَوۡلَا تُصَدِّقُونَ ٥٧ أَفَرَءَيۡتُم مَّا تُمۡنُونَ ٥٨ ءَأَنتُمۡ تَخۡلُقُونَهُۥٓ أَمۡ نَحۡنُ ٱلۡخَٰلِقُونَ ٥٩ نَحۡنُ قَدَّرۡنَا بَيۡنَكُمُ ٱلۡمَوۡتَ وَمَا نَحۡنُ بِمَسۡبُوقِينَ ٦٠ عَلَىٰٓ أَن نُّبَدِّلَ أَمۡثَٰلَكُمۡ وَنُنشِئَكُمۡ فِي مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٦١ وَلَقَدۡ عَلِمۡتُمُ ٱلنَّشۡأَةَ ٱلۡأُولَىٰ فَلَوۡلَا تَذَكَّرُونَ ٦٢﴾[الواقعة:۵۷-۶۲].
ترجمه: ما شما را آفریدیم پس چرا باور ندارید(۵۷) آیا به نظر عقلی دیدهاید آن نطفهای را که میریزید(۵۸) آیا شما آن را خلق میکنید و یا ما آفریدگاریم (۵۹) ما مقدر کردهایم میان شما مرگ را و ما عاجز نیستیم(۶۰) بر اینکه شما را تبدیل به امثال شما کنیم (یعنی شما را ببریم و عدۀ دیگری را بجای شما بیاوریم) و شما را در موجودی که نمیدانید ایجاد کنیم (یعنی شما را مسخ کنیم و میمون و بوزینه قرار دهیم)(۶۱) و به تحقیق شما آفرینش نخستین و عالم دنیا را دانستهاید پس چرا پند نمیگیرید(۶۲).
نکات: یکی از دلایل معاد آیۀ ﴿أَفَرَءَيۡتُم مَّا تُمۡنُونَ﴾میباشد یعنی ما که شما را از منی گندیده آفریدیم میتوانیم از خاکها و استخوانها شما را برانگیزانیم. یکی از دلائل آیۀ: ﴿نَحۡنُ قَدَّرۡنَا...﴾میباشد؛ یعنی اختیار مرگ شما با شما نیست بلکه به تقدیر ما است همینطور که میتوانیم شما را ببریم میتوانیم شما را برگردانیم. یکی دیگر آیۀ: ﴿وَلَقَدۡ عَلِمۡتُمُ ٱلنَّشۡأَةَ ٱلۡأُولَىٰ﴾یعنی نشأت اول و دنیا را دیدهاید که از نیستی شما را بیافرید برای نشأت آخرت نیز به همین نسبت ما را قادر بدانید.
﴿أَفَرَءَيۡتُم مَّا تَحۡرُثُونَ ٦٣ ءَأَنتُمۡ تَزۡرَعُونَهُۥٓ أَمۡ نَحۡنُ ٱلزَّٰرِعُونَ ٦٤ لَوۡ نَشَآءُ لَجَعَلۡنَٰهُ حُطَٰمٗا فَظَلۡتُمۡ تَفَكَّهُونَ ٦٥ إِنَّا لَمُغۡرَمُونَ ٦٦ بَلۡ نَحۡنُ مَحۡرُومُونَ ٦٧ أَفَرَءَيۡتُمُ ٱلۡمَآءَ ٱلَّذِي تَشۡرَبُونَ ٦٨ ءَأَنتُمۡ أَنزَلۡتُمُوهُ مِنَ ٱلۡمُزۡنِ أَمۡ نَحۡنُ ٱلۡمُنزِلُونَ ٦٩ لَوۡ نَشَآءُ جَعَلۡنَٰهُ أُجَاجٗا فَلَوۡلَا تَشۡكُرُونَ ٧٠ أَفَرَءَيۡتُمُ ٱلنَّارَ ٱلَّتِي تُورُونَ ٧١ ءَأَنتُمۡ أَنشَأۡتُمۡ شَجَرَتَهَآ أَمۡ نَحۡنُ ٱلۡمُنشُِٔونَ ٧٢ نَحۡنُ جَعَلۡنَٰهَا تَذۡكِرَةٗ وَمَتَٰعٗا لِّلۡمُقۡوِينَ ٧٣ فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلۡعَظِيمِ ٧٤﴾[الواقعة:۶۳-۷۴].
ترجمه: آیا بدیدۀ فکر دیدهاید آنچه میکارید(۶۳) آیا شما آن را میرویانید و یا ما رویانندهایم(۶۴) اگر بخواهیم آنرا خشک و تباه میگردانیم تا به سخنان بیهوده پردازید(۶۵)(و بگویید) که ما در زیان و غرامت شدهایم(۶۶) بلکه ما محروم شدهایم(۶۷) آیا توجه دارید به آبی که میآشامید(۶۸) آیا شما آن را از ابر فرود آوردهاید یا ما نازل ساختهایم(۶۹) اگر خواسته بودیم آن را تلخ میکردیم پس چرا شکر نمیگذارید(۷۰) آیا توجه دارید به آتشی که میافروزید(۷۱) آیا شما درخت آن را آفریدهاید و یا ما ایجاد کردیم (۷۲) ما آن را مایۀ عبرت و متاعی برای صحرائیان قرار دادیم(۷۳) پس به نام پروردگارت که بزرگست تسبیح بگوی(۷۴).
نکات: دلیل دیگر بر معاد آیۀ: ﴿أَفَرَءَيۡتُم مَّا تَحۡرُثُونَ﴾میباشد که کاشتن از شما و رویانیدن از خداست. و لذا در حدیث از رسول خداصوارد شده که خود را زارع نگویید بلکه خود را برزگر بخوانید! [۱۴۵]یکی از نعمتهای بزرگ که خارج از اختیار بشر است باریدن باران است که آب گوارای حیاتبخش شیرین میباشد در حالی که خدا میتواند آن را شور و یا تلخ گرداند و این دلیلی بر معاد است، همان خدایی که به آب باران حیات میبخشد میتواند به ابدان مرده حیات بخشد، و لذا در حدیث آمده که خدا را دریائی است ماء الحیوان قبل از قیامت از آن بر زمین میبارد تا ابدان بشریه همه زنده شوند. و مقصود از ﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلۡعَظِيمِ﴾این است که به یاد خدا و نام عظیم او، او را منزه بخوان، رسول خداصفرمود: در رکوع به این آیه عمل کنید.
﴿فَلَآ أُقۡسِمُ بِمَوَٰقِعِ ٱلنُّجُومِ ٧٥ وَإِنَّهُۥ لَقَسَمٞ لَّوۡ تَعۡلَمُونَ عَظِيمٌ ٧٦ إِنَّهُۥ لَقُرۡءَانٞ كَرِيمٞ ٧٧ فِي كِتَٰبٖ مَّكۡنُونٖ ٧٨ لَّا يَمَسُّهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُطَهَّرُونَ ٧٩ تَنزِيلٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٨٠ أَفَبِهَٰذَا ٱلۡحَدِيثِ أَنتُم مُّدۡهِنُونَ ٨١ وَتَجۡعَلُونَ رِزۡقَكُمۡ أَنَّكُمۡ تُكَذِّبُونَ ٨٢﴾[الواقعة:۷۵-۸۲].
ترجمه: به مواقع نجوم قسم نمیخورم(۷۵) و حقا که این قسم سوگندی است بزرگ اگر بدانید(۷۶) که حقیقتاً این قرآن قرآنی است ارجمند و کثیر الخیر (۷۷) در کتابی است محفوظ(۷۸) آن را لمس و درک نمیکند مگر پاکان(۷۹) نازل شده از پروردگار جهانیان(۸۰) آیا به این گفتار نو شما بیاعتنایید(۸۱) و نصیب خود را تکذیب قرار میدهید(۸۲).
نکات: جملۀ: ﴿فَلَآ أُقۡسِمُ﴾کلمۀ لا را ما نافیه گرفتیم و معتقدیم که حروف زائده در قرآن نیست پس اگر لا را لاء نافیه بگیریم یعنی از وضوح مطلب و روشنی آن این است که محتاج به قسم نیست که قرآن کتابی ارجمند و پر برکت است و فرموده: من قسم نمیخورم برای ارجمندی قرآن و اگر قسم بخورم سوگند عظیمی است برای عظمت جواب قسم که ﴿إِنَّهُۥ لَقُرۡءَانٞ كَرِيمٞ﴾باشد. و ممکن است جملۀ ﴿فَلَآ أُقۡسِمُ...﴾، قسم باشد مانند آن که عرب میگوید: «لا والله» و در این صورت معنی چنین میشود «پس چنین نیست که شما مشرکین تصور کرده قرآن را منکرید همانا به مواقع نجوم قسم میخورم...» و این نیز در اصطلاح عرب وجود دارد و مانند آنکه خدا در سورۀ نساء آیۀ ۶۵ فرموده: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُم﴾ [۱۴۶]و خدا در آیات دیگر نیز به آسمان و ستارگان قسم یاد فرموده، مانند آیۀ: ﴿وَٱلسَّمَآءِ وَٱلطَّارِقِ﴾ [۱۴۷]و یا آیۀ: ﴿وَٱلسَّمَآءِ ذَاتِ ٱلۡبُرُوجِ﴾ [۱۴۸]و اگر مقصود از مواقع النجوم قرآن باشد چنانکه ذکر کردیم در این صورت به قرآن قسم یاد شده مانند آن که در سورۀ یس نیز فرموده: ﴿يسٓ ١ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡحَكِيمِ﴾که قسم به قرآن است. و جملۀ: ﴿لَّا يَمَسُّهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُطَهَّرُونَ﴾جملۀ نافیۀ خبریه است و ناهیه نیست زیرا اگر نهی بود باید «لا يَمسَسهُ» باشد، و خبریه وقتی صادق است که کسی قرآن را مس نکند مگر با طهارت و حال آن که چنین نیست بسیاری از اشخاص بدون وضو و غسل قرآن را مس میکنند، پس مقصود از ﴿ٱلۡمُطَهَّرُونَ﴾طهارت ظاهری نیست که اگر طهارت ظاهری بود متطهّرون میفرمود، بلکه مقصود از ﴿ٱلۡمُطَهَّرُونَ﴾پاک دلان است که ایشان قرآن را درک میکنند نه ناپاکان، پس مقصود پاکان از شرک میباشند. و مقصود از ﴿لَّا يَمَسُّهُۥٓ﴾«لا یدركه» میباشد یعنی فهم ایشان درک و مس نمیکند مگر اینکه موحد باشند و اگر درک بکنند درک کامل که موجب نجات باشد نیست، و مقصود نفی کمال است نه نفی وجوده. و ممکن است مقصود از ﴿ٱلۡمُطَهَّرُونَ﴾، فرشتگان باشند. به هرحال آنچه ذکر شد چیزی است که ما میفهمیم، اگر چه به نظر ما مستحب است که انسان هنگام تدبر و قرائت و مس قرآن خود را به وضو و غسل نیز متطهّر نماید. و مقصود از ﴿مَوَٰقِعِ ٱلنُّجُومِ﴾ممکن است موارد نزول آیات قرآن باشد.
﴿فَلَوۡلَآ إِذَا بَلَغَتِ ٱلۡحُلۡقُومَ ٨٣ وَأَنتُمۡ حِينَئِذٖ تَنظُرُونَ ٨٤ وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَيۡهِ مِنكُمۡ وَلَٰكِن لَّا تُبۡصِرُونَ ٨٥ فَلَوۡلَآ إِن كُنتُمۡ غَيۡرَ مَدِينِينَ ٨٦ تَرۡجِعُونَهَآ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ٨٧ فَأَمَّآ إِن كَانَ مِنَ ٱلۡمُقَرَّبِينَ ٨٨ فَرَوۡحٞ وَرَيۡحَانٞ وَجَنَّتُ نَعِيمٖ ٨٩ وَأَمَّآ إِن كَانَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡيَمِينِ ٩٠ فَسَلَٰمٞ لَّكَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡيَمِينِ ٩١ وَأَمَّآ إِن كَانَ مِنَ ٱلۡمُكَذِّبِينَ ٱلضَّآلِّينَ ٩٢ فَنُزُلٞ مِّنۡ حَمِيمٖ ٩٣ وَتَصۡلِيَةُ جَحِيمٍ ٩٤ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ حَقُّ ٱلۡيَقِينِ ٩٥ فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلۡعَظِيمِ ٩٦﴾[الواقعة:۸۳-۹۶].
ترجمه: پس چرا وقتی جان به گلو رسید (جرئت تکذیب ندارید ای مکذبین) (۸۳) و حال آن که شما در آن هنگام ناظرید(۸۴) و ما از شما به محتضر نزدیکتریم ولیکن نمیبینید(۸۵) پس چرا اگر روز جزاء را باور ندارید و یا مقهور نیستید(۸۶) جان را بر نمیگردانید اگر راست گویید(۸۷) پس اگر محضر از مقرّبین باشد(۸۸) برای او راحتی و ریحان خوشبو و باغ پر نعمت است(۸۹) و اما اگر محتضر از یاران سمت راست باشد(۹۰) پس سلام و سلامتی برای تو از یاران دست راست(۹۱) و اما اگر از تکذیب کنندگان گمراه باشد(۹۲) پس ماحضریِ او از آب جوشان است(۹۳) با ورود به دوزخ(۹۴) حقا که این همان حقیقت یقینی است(۹۵) پس تسبیح کن به نام پروردگارت که بزرگ است(۹۶).
نکات: جملۀ: ﴿فَأَمَّآ إِن كَانَ مِنَ ٱلۡمُقَرَّبِينَ﴾تا آخر دلالت صریح ندارد که کیفیت خوشی و یا ناراحتی در عالم برزخ چگونه است؟ و فاءٍ ﴿فَرَوۡحٞ﴾میرساند که قیامت با رفتن از دنیا فاصلۀ مشهودی ندارد و جمع آن با آیات لبث که میگوید ﴿لَبِثۡنَا يَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ يَوۡمٖ﴾چگونه است؟ این خود جای تأمل است. و به قولی، احساس عالم برزخ آن قدر کم است که وقتی انسان در قیامت حاضر میشود چنین احساس میکند که چند لحظه قبل مرده و فاصلهای بین مرگ او تا قیامت وجود نداشته و به فاصلۀ چند لحظه در قیامت حاضر شده است [۱۴۹]، بنابراین انسان باید همواره مراقب اعمال خود باشد و بداند که با فرا رسیدن مرگ، خود را در صحرای محشر و فزع اکبر و حساب و کتاب قیامت حاضر خواهد یافت و در این دنیا خیال نکند فاصلۀ زیادی تا قیامت دارد، خیر چنین نیست. و مقصود از جملۀ: ﴿فَسَلَٰمٞ لَّكَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡيَمِينِ﴾اگر مخاطب «لَك» پیامبر باشد معنی چنین است که اصحاب یمین طلب رحمت میکنند برای تو که هادی ایشان بودی. و اگر مخاطب محتضر باشد معنی چنین میشود؛ که اصحاب یمین طلب رحمت میکنند برای تو ای محتضر.
[۱۴۲] «و پیشآهنگان نخستین از مهاجرین و انصار». [التوبة: ۱۰۰]. [۱۴۳] «و دیگران از ایشان که هنوز ملحق به ایشان نشدهاند». [الجمعة: ۳]. [۱۴۴] منظور از ترجمه، معنای آیه میباشد. [۱۴۵] کلینی در الکافی (۵/۲۶۳) از امام صادق ÷که میفرماید: «إِذَا بَذَرْتَ فَقُلِ: اللَّهُمَّ قَدْ بَذَرْتُ وَأَنْتَ الزَّارِعُ»: «چون چیزی کاشتی پس بگو: پروردگارا من کشتم و رویاننده تویی». و آنرا در مصادر اهل سنت نیافتم. [۱۴۶] «پس نه چنین است قسم به پروردگارت ایمان نمیآورند تا آنکه تو را در نزاع بین خود حاکم قرار دهند». [النساء:۶۵]. [۱۴۷] «سوگند به آسمان و به ستارۀ شبرو.» [الطارق: ۱]. [۱۴۸] «سوگند به آسمانی که دارای برجها است.» [البروج: ۱]. [۱۴۹] مولف در مواضع دیگری از کتابش ذکر میکند که انسانها در عالم برزخ یکسان نیستند. چنانکه شعور برخی از آنها چون شعور خوابیده است یا کسی که عقل وی زایل است و چه بسا که این حال اکثر و بیشتر مردم باشد اما کسی که در قله خیر یا شر باشد احوال وی متفاوت خواهد بود به عنوان مثال آیات قرآن در زنده بودن شهدا و شعور کامل آنان در زمانی که قوم آنان در دنیا زندهاند صراحت دارند. حتی شهدا آرزو میکنند که قومشان در دنیا بدانند که آنها به چه مرتبهای از غفران و تکریم و نعمت و فضل الهی رسیدهاند. همچون آیات: ۲۶- ۲۸ از سورۀ یس و آیات: ۱۶۹- ۱۷۵ از سوره آل عمران، و آیه ۱۵۴ از سوره بقره.