تابشی از قرآن - ترجمه و تفسیر قرآن کریم - جلد چهارم

فهرست کتاب

سورۀ انفطار مکی و دارای ۱۹ آیه می‌باشد

سورۀ انفطار مکی و دارای ۱۹ آیه می‌باشد

سورة الانفطار (مكية وهي تسع عشرة آية)

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنفَطَرَتۡ ١ وَإِذَا ٱلۡكَوَاكِبُ ٱنتَثَرَتۡ ٢ وَإِذَا ٱلۡبِحَارُ فُجِّرَتۡ ٣ وَإِذَا ٱلۡقُبُورُ بُعۡثِرَتۡ ٤ عَلِمَتۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ وَأَخَّرَتۡ ٥ [الانفطار:۱-۵].

ترجمه: بنام خدای کامل الذات و الصفات رحمن رحیم. هنگامیکه آسمان بشکافد(۱) و هنگامی که ستارگان فرو ریزند(۲) و هنگامی که دریاها روان گردد(۳) و هنگامیکه قبرها زیر و رو شود(۴) هر‌کس بداند آنچه مقدم داشته و آنچه مؤخر داشته.(۵)

نکات: جملۀ: ﴿مَّا قَدَّمَتۡ وَأَخَّرَتۡ، دلالت دارد بر زجر از عصیان و ترغیب بر اطاعت، زیرا آنچه انجام دهد مصداق ﴿مَّا قَدَّمَتۡمی‌باشد و آنچه ترک کرده مصداق ما أخّرت گردیده است، پس اگر گناهان کبیره کرده و عمل صالح را ترک نموده جای او دوزخ است. معنی دیگری در این عبارت است: ﴿مَّا قَدَّمَتۡیعنی؛ «ما أدخله فی الوجود»، و «ما أخرت»یعنی؛ «ما أخرت من سنة یستن بها من بعده»، یعنی؛ سنتی را که گذاشته و پس از او دیگران انجام داده‌اند از خیر و یا از شر روز قیامت به آنها دانا شود. معنی سوم: «ما قدمت من الفرائض وما أخرت»یعنی؛ ضایع کرده باشد. معنی چهارم: «ما قدمت في أول عمره وما أخرت في آخر عمره».

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ ٱلۡكَرِيمِ ٦ ٱلَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّىٰكَ فَعَدَلَكَ ٧ فِيٓ أَيِّ صُورَةٖ مَّا شَآءَ رَكَّبَكَ ٨ كَلَّا بَلۡ تُكَذِّبُونَ بِٱلدِّينِ ٩[الانفطار:۶-۹].

ترجمه: آهای انسان چه چیز تو را مغرور کرده نسبت به پروردگار کریمت (۶) آنکه تو را آفریده و پرداخته و معتدل نموده و تناسب داده(۷) در هر صورتی که خواسته تو را ترکیب داده(۸) چنین نیست (که پنداشته‌ای) بلکه به روز جزاء تکذیب می‌کنید(یا به دین اسلام تکذیب می‌کنید).(۹)

نکات: معنی ﴿مَا غَرَّكَ...این است که چه کس تو را از عقاب او ایمن کرده و خدایی که به کرمش تو را انسان کرده و اگر می‌خواسته تو را خوک و یا میمون و یا حیوان پستی می‌کرد، او که به کرامت خود تو را از نیستی هستی داد و صورت زیبا و اعضاء و جوارج رعنا بخشید، چه باعث شده که عصیان او می‌کنی. اگر اشکال شود که خدا لفظ ﴿ٱلۡكَرِيمِرا چرا در اینجا آورده باید لفظ قهار و شدید العقاب را بیاورد! و آوردن لفظ جود و کرم باعث غرور بنده می‌شود؟ جواب این است که؛ لفظ کریم آورده برای تهدید بیشتری، یعنی من به واسطۀ کرم عجله به عقابت نکرده‌ام و جزای تو را به تأخیر افکندم و لذا باعث بر جرئت تو شده است. بدان که به زودی نتیجۀ این غرور بیجا را خواهی فهمید، جواب دیگر اینکه من کریمم و از ظالم برای مظلوم انتقام می‌کشم زیرا اقتضای کرمم این است، حال تو که چنین ظلمی باشرک به خود کرده‌ای مواظب باش، جواب دیگر اینکه کثرت کرمم باید تو را به جد و اجتهاد در طاعت وادارد و از غرور و مستی و سستی حیا کنی، جواب دیگر اینکه چون من کریمم زود برو توبه کن توبه‌ات را می‌پذیرم. و مخفی نماند کرم خدا چون از روی حکمت است پس بی‌حساب نیست، پس باید باعث بی‌بندوباری بنده نشود و اگر از حکمت نباشد تبذیر محسوب می‌شود.

﴿وَإِنَّ عَلَيۡكُمۡ لَحَٰفِظِينَ ١٠ كِرَامٗا كَٰتِبِينَ ١١ يَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ ١٢ إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ لَفِي نَعِيمٖ ١٣ وَإِنَّ ٱلۡفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٖ ١٤ يَصۡلَوۡنَهَا يَوۡمَ ٱلدِّينِ ١٥ وَمَا هُمۡ عَنۡهَا بِغَآئِبِينَ ١٦ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا يَوۡمُ ٱلدِّينِ ١٧ ثُمَّ مَآ أَدۡرَىٰكَ مَا يَوۡمُ ٱلدِّينِ ١٨ يَوۡمَ لَا تَمۡلِكُ نَفۡسٞ لِّنَفۡسٖ شَيۡ‍ٔٗاۖ وَٱلۡأَمۡرُ يَوۡمَئِذٖ لِّلَّهِ ١٩[الانفطار:۱۰-۱۹].

ترجمه: و به تحقیق بر شما حافظان و نگهبانانی گماشته‌اند(۱۰) نویسندگانی گرانقدر(۱۱) می‌دانند هرچه می‌کنید(۱۲) حقا که ابرار در بهشت پر نعمتند(۱۳) و حقا که فجار در دوزخند(۱۴) روز جزاء در آن وارد شوند(۱۵) و از دوزخ دور و غایب نگردند(۱۶) و تو چه دانی که روز جزاء چیست(۱۷) باز هم تو چه دانی روز جزا چیست(۱۸) روزی که کسی برای کسی مالک و صاحب اختیار چیزی نیست و فرمان در آن‌روز مخصوص خداست.(۱۹)

نکات: مقصود از جملۀ ﴿كِرَامٗا كَٰتِبِينَفرشتگانی هستند که بر هر فرد فرد انسان مواظب و مأمورند که اعمال و رفتار او را بنویسند. و کراماً یعنی رشوه‌گیر و جاهل نیستند و ندانسته چیزی را نمی‌نویسند. و در جملۀ: ﴿وَمَا هُمۡ عَنۡهَا بِغَآئِبِينَتهدید شدیدی است که دوزخیان از دوزخ فرار نتوانند. حکایت شده که سلیمان بن عبدالملک در سفر مکه به مدینه عبور کرد و از یکی از دانشمندان مدینه پرسید انسان چگونه روز قیامت برخدا وارد می‌شود؟ او جواب داد اما نیکوکار مانند غائبی است که از سفر خود بر کسان خود وارد شده. و اما بدکار مانند بندۀ فراری است که احضار شود نزد مولای خود [۲۵۱].

[۲۵۱] فخر رازی، التفسیر الکبیر (۳۱/۸۶).