تابشی از قرآن - ترجمه و تفسیر قرآن کریم - جلد چهارم

فهرست کتاب

سورۀ نوح مکی و دارای ۲۸ آیه می‌باشد

سورۀ نوح مکی و دارای ۲۸ آیه می‌باشد

سورة نوح (مكية وهي ثمان وعشرون آية)

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦٓ أَنۡ أَنذِرۡ قَوۡمَكَ مِن قَبۡلِ أَن يَأۡتِيَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ ١ قَالَ يَٰقَوۡمِ إِنِّي لَكُمۡ نَذِيرٞ مُّبِينٌ ٢ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ ٣ يَغۡفِرۡ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمۡ وَيُؤَخِّرۡكُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّىۚ إِنَّ أَجَلَ ٱللَّهِ إِذَا جَآءَ لَا يُؤَخَّرُۚ لَوۡ كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٤[نوح:۱-۴].

ترجمه: به نام خدای کامل الذات و الصفات رحمن رحیم. حقا که ما نوح را به سوی قومش فرستادیم که بترسان قومت را پیش از آنکه عذاب دردناکی برای ایشان بیاید(۱) گفت ای قوم من، به تحقیق که من برای شما ترسانندۀ آشکارم (۲) که خدا را عبادت کنید و از او بترسید و مرا اطاعت کنید(۳) تا گناهانتان را بیامرزد و (اجل) شما را تا وقتی معین به‌تأخیر اندازد به درستی که اجل إلهی چون آید مؤخر نشود اگر بدانید.(۴)

نکات: پس از حضرت آدم و ادریس اولاد ایشان از رفتگان خود متأثر می‌شدند و برای تسلیت خود از فراق ایشان تمثال و مجسّمۀ ایشان را می‌ساختند و در منزل خود می‌گذاشتند و به آن تمثال‌ها عظمت می‌دادند، کم‌کم اطفال ایشان اقتدا به پدران کردند و خیال کردند صاحبان این مجسمه‌ها تأثیری در خلقت ایشان و یا در سرنوشت ایشان دارند و از تعظیم مجسمه‌ها به عبادت آنها وارد شدند، خدا نوح را فرستاد که فقط خدا را بپرستید و از ارواح بزرگانتان که این مجسمه‌‌ها را مظاهر آنها می‌دانید کاری ساخته نیست و در حوائج خود متوسل به آنان نباشید و فقط خدا را بپرستید و حوائج خود را از او بخواهید.

﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوۡتُ قَوۡمِي لَيۡلٗا وَنَهَارٗا ٥ فَلَمۡ يَزِدۡهُمۡ دُعَآءِيٓ إِلَّا فِرَارٗا ٦ وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوۡتُهُمۡ لِتَغۡفِرَ لَهُمۡ جَعَلُوٓاْ أَصَٰبِعَهُمۡ فِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَٱسۡتَغۡشَوۡاْ ثِيَابَهُمۡ وَأَصَرُّواْ وَٱسۡتَكۡبَرُواْ ٱسۡتِكۡبَارٗا ٧ ثُمَّ إِنِّي دَعَوۡتُهُمۡ جِهَارٗا ٨ ثُمَّ إِنِّيٓ أَعۡلَنتُ لَهُمۡ وَأَسۡرَرۡتُ لَهُمۡ إِسۡرَارٗا ٩ فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ إِنَّهُۥ كَانَ غَفَّارٗا ١٠ يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا ١١ وَيُمۡدِدۡكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِينَ وَيَجۡعَل لَّكُمۡ جَنَّٰتٖ وَيَجۡعَل لَّكُمۡ أَنۡهَٰرٗا ١٢[نوح:۵-۱۲].

ترجمه: نوح گفت: خدایا من شب و روز قومم را دعوت کردم(۵) و دعوت من جز به فرارشان نیفزود(۶) و به راستی که هروقت ایشان را دعوت کردم که تا بیامرزی ایشان را انگشتهای خود را در گوشهایشان قرار دادند و جامه‌هایشان را به سر کشیدند و به کفر خود اصرار ورزیدند و تکبر کردند تکبر شدیدی(۷) سپس من با صدای بلند دعوتشان کردم(۸) باز من دعوتم را آشکارا و(گاهی) نهانی گفتم به کمال پنهانی(۹) آنگاه گفتم از پروردگار خود طلب آمرزش کنید زیرا او آمرزنده است(۱۰) تا (باران)آسمان را پی‌درپی بر شما فروفرستد(۱۱) و شما را با مالها و فرزندان مدد کند و برای شما باغها قرار دهد و برای شما نهرها قرار دهد.(۱۲)

نکات: حضرت نوح در سن پنجاه سالگی مبعوث شد و نهصد و پنجاه سال قوم خود را به توحید دعوت کرد و ایشان را وعده کرد که اگر ایمان آورید به عمرهای طبیعی به نهایت آن برسند و اگر نه بلا آید و عمرشان را قطع کند، ایشان گوش ندادند و جامه بر سر می‌کشیدند که صدای او را نشنوند و گوشها را می‌گرفتند که دعوت او را نفهمند، او نیز به انواع و اقسام دعوت می‌پرداخت، ولی قوم او به تقلید از بزرگان خود دست از کفر و شرک خود برنداشتند.

﴿مَّا لَكُمۡ لَا تَرۡجُونَ لِلَّهِ وَقَارٗا ١٣ وَقَدۡ خَلَقَكُمۡ أَطۡوَارًا ١٤ أَلَمۡ تَرَوۡاْ كَيۡفَ خَلَقَ ٱللَّهُ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ طِبَاقٗا ١٥ وَجَعَلَ ٱلۡقَمَرَ فِيهِنَّ نُورٗا وَجَعَلَ ٱلشَّمۡسَ سِرَاجٗا ١٦ وَٱللَّهُ أَنۢبَتَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ نَبَاتٗا ١٧ ثُمَّ يُعِيدُكُمۡ فِيهَا وَيُخۡرِجُكُمۡ إِخۡرَاجٗا ١٨ وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ بِسَاطٗا ١٩ لِّتَسۡلُكُواْ مِنۡهَا سُبُلٗا فِجَاجٗا ٢٠ [نوح:۱۳-۲۰].

ترجمه: چه شده شما را که به بزرگی خدا امیدوار نیستید(۱۳) و حال آنکه شما را در حالات گوناگون خلق نموده(۱۴) آیا ندیده‌اید خدا چگونه هفت آسمان را بالای هم آفرید(۱۵) و در آنها ماه را روشنی و خورشید را چراغی قرار داده است(۱۶) و خدا روئیده شما را از زمین روئیدن عجیبی(۱۷) سپس شما را به زمین برمی‌گرداند و بیرون می‌آورد بیرون‌‌آوردن عجیبی(۱۸) و خدا برای شما زمین را مانند فرش نموده (۱۹) تا در راه‌های گشادۀ آن رهسپار شوید.(۲۰)

نکات: مقصود از حالات گوناگون ﴿أَطۡوَارًا؛ فقر بعد از ثروت، ثروت پس از فقر، ضعف پس از قوت، قوت پس از ضعف، طول پس از قصر و برعکس و صحت بعد از مرض، مرض پس از صحت، گرسنگی پس از سیری، دیگر از حالت نطفگی به علقه، از علقه به مضغه، از مضغه به عظام و لحم، از جنین به طفولیت، از طفولیت به صباوت، از صباوت به مراهق‌بودن، از مراهق‌بودن به احتلام، از احتلام به شباب، از آن به التحاء، از آن به کهولت، از آن به شیخوخیت و هکذا.

﴿قَالَ نُوحٞ رَّبِّ إِنَّهُمۡ عَصَوۡنِي وَٱتَّبَعُواْ مَن لَّمۡ يَزِدۡهُ مَالُهُۥ وَوَلَدُهُۥٓ إِلَّا خَسَارٗا ٢١ وَمَكَرُواْ مَكۡرٗا كُبَّارٗا ٢٢ وَقَالُواْ لَا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَكُمۡ وَلَا تَذَرُنَّ وَدّٗا وَلَا سُوَاعٗا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسۡرٗا ٢٣ وَقَدۡ أَضَلُّواْ كَثِيرٗاۖ وَلَا تَزِدِ ٱلظَّٰلِمِينَ إِلَّا ضَلَٰلٗا ٢٤ مِّمَّا خَطِيٓـَٰٔتِهِمۡ أُغۡرِقُواْ فَأُدۡخِلُواْ نَارٗا فَلَمۡ يَجِدُواْ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ أَنصَارٗا ٢٥ [نوح:۲۱-۲۵].

ترجمه: نوح گفت: پروردگارا حقا که ایشان مرا نافرمانی کردند و پیروی رئیسی کردند که مال و فرزندش برای او زیاد نکرد مگر زیان را(۲۱) ونیرنگ زدند نیرنگی بزرگ(۲۲) و گفتند: البته خدایان خود را رها نکنید و وامگذارید ود را و نه سواع و نه یغوث و یعوق و نه نسر را (۲۳) و به تحقیق بسیاری را گمراه کردند و(پروردگارا) ستمگران را جز گمراهی نیفزای (۲۴) به‌سبب خطا و گناهانشان غرق شدند و داخل آتش گردیدند پس غیرخدا برای خود یارانی نیافتند.(۲۵)

نکات: ﴿كُبَّارٗایعنی نیرنگ بسیار بزرگ و آن نیرنگشان این بود که به مردم می‌گفتند این تمثالها و بتان، مال و فرزند به شما می‌دهند و شفا و برکت و صحت به وجود ایشان است چنانکه از آیۀ بعد و آیۀ: ﴿وَٱتَّبَعُواْ مَن لَّمۡ يَزِدۡهُ...استفاده می‌شود. و بدانکه ود، سواع، یغوث، یعوق و نسر نامهای پنج نفر از بزرگان فرزندان آدم بوده که از اولیاء خدا بودند و چون ایشان از دنیا رفتند مریدانشان به وسوسۀ شیطان و هوای نفس برای آنها عکس و مجسمه ساختند و توجه به آنان را موجب قضاء حاجت خود می‌دانستند و به قبر آنان توسل می‌جستند، پس‌ کم‌کم تمثال‌های آنان را تعظیم و توقیر نموده و به این نیرنگ که شما بندگان، لیاقت فیض خدا را ندارید جز باتوجه به آن بندگان مقرب، مردم را از خداپرستی و توحید دور کردند و به مجسمه‌پرستی وادار کردند و لذا رسول خاتم از مجسمه‌‌ساختن و تعظیم قبور اولیا و انبیاء، نهی نموده است.

﴿وَقَالَ نُوحٞ رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا ٢٦ إِنَّكَ إِن تَذَرۡهُمۡ يُضِلُّواْ عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرٗا كَفَّارٗا ٢٧ رَّبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَلِوَٰلِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيۡتِيَ مُؤۡمِنٗا وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۖ وَلَا تَزِدِ ٱلظَّٰلِمِينَ إِلَّا تَبَارَۢا ٢٨[نوح:۲۶-۲۷].

ترجمه: و نوح گفت: پروردگارا هیچ‌ دیّاری از این کافرین را برروی زمین باقی مگذار (۲۶) زیرا تو اگر ایشان را باقی گذاری بندگانت را گمراه می‌کنند و فرزندی نمی‌آورند مگر فاجر نابکار کفران پیشه(۲۷) پروردگارا مرا و والدین مرا و هر‌کس که داخل منزلم در حال ایمان شود و مؤمنین و مؤمنات را بیامرز و برای ستمگران زیاد مکن مگر هلاکت را.(۲۸)

نکات: ﴿دَيَّارًابه معنی هیچ‌‌کس است و در اصل ساکن دیار بوده است، حضرت نوح هر‌چه دیده بود از معاصرین خود تولید فاجر و کافر بود و لذا گفت: ﴿وَلَا يَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرٗا كَفَّارٗاو حتی پدران دست فرزندان خود را می‌گرفتند و می‌آوردند جلو نوح و وصیت می‌کردند که پس از ما به او ایمان نیاورید و ممکن است بگوییم آن‌حضرت از وحی خبر داشته که ایشان فرزند مؤمنی نمی‌آورند چنانکه در سورۀ هود آیۀ ۳۶ فرموده: ﴿وَأُوحِيَ إِلَىٰ نُوحٍ أَنَّهُۥ لَن يُؤۡمِنَ مِن قَوۡمِكَ إِلَّا مَن قَدۡ ءَامَنَ«به نوح وحی شد که جز کسانی که ایمان آورده‌اند، هیچ کس دیگری از قوم تو ایمان نخواهند آورد».

پس آن حضرت هلاکت ایشان را از حق‌تعالی خواست و خدا دعای او را مستجاب و همه را غرق نمود. آری رسولان الهی همه مبتلا به سرکشی، عناد و لجاج قوم خود بودند که حاضر نبودند سخن حق انبیاء را بپذیرند.