تابشی از قرآن - ترجمه و تفسیر قرآن کریم - جلد چهارم

فهرست کتاب

سورۀ محمد و یا سورۀ قتال مدنی و دارای ۳۸ آیه می‌باشد

سورۀ محمد و یا سورۀ قتال مدنی و دارای ۳۸ آیه می‌باشد

سورة محمد (مدنية وهي ثمان وثلاثون آية)

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

﴿ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ أَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ ١ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَءَامَنُواْ بِمَا نُزِّلَ عَلَىٰ مُحَمَّدٖ وَهُوَ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡ كَفَّرَ عَنۡهُمۡ سَيِّ‍َٔاتِهِمۡ وَأَصۡلَحَ بَالَهُمۡ ٢ ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱتَّبَعُواْ ٱلۡبَٰطِلَ وَأَنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّبَعُواْ ٱلۡحَقَّ مِن رَّبِّهِمۡۚ كَذَٰلِكَ يَضۡرِبُ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ أَمۡثَٰلَهُمۡ ٣[محمد:۱-۳].

ترجمه: به نام خدای کامل الذات والصفات رحمن رحیم. کسانی‌که کافرشدند و(مردم را) از راه خدا باز داشته‌اند اعمالشان را خدا تباه سازد(۱) وآنان که ایمان آورده وعمل‌های شایسته کرده‌اند و به آنچه بر محمدصاز پروردگارشان نازل شده و آن حق است ایمان آورده‌اند خدا سیئات ایشان را جبران کرده و کارشان را اصلاح نماید (۲) این برای آن است که کافران پیروی باطل کرده و آنان که ایمان آورده پیروی حق نموده‌اند از فضل پروردگارشان. بدینگونه خدا برای مردم مثل‌های ایشان را می‌زند(۳).

نکات: ﴿أَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡو ﴿فَأَحۡبَطَ أَعۡمَٰلَهُمۡو «أَبْطَلَ أَعْمَالَـهُمْ» [۹۶]، گاهی تماماً به یک معنی آمده‌اند، و هریک از این لغات به معنی دیگری آمده، و اضلال عمل را به چند وجه می‌توان توجیه کرد:

اول: سقوط اعمال در مقابل کفر و سیئات.

دوم: ابطال عمل لفقد شرائطها.

سوم: «لَا عَمَلَ إِلَّا بِمَنْ لَهُ العَمَلُ وَعَمَلُ الكَافِرِ لِیسَ لِلَّهِ»! [۹۷]

﴿فَإِذَا لَقِيتُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَضَرۡبَ ٱلرِّقَابِ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَثۡخَنتُمُوهُمۡ فَشُدُّواْ ٱلۡوَثَاقَ فَإِمَّا مَنَّۢا بَعۡدُ وَإِمَّا فِدَآءً حَتَّىٰ تَضَعَ ٱلۡحَرۡبُ أَوۡزَارَهَاۚ ذَٰلِكَۖ وَلَوۡ يَشَآءُ ٱللَّهُ لَٱنتَصَرَ مِنۡهُمۡ وَلَٰكِن لِّيَبۡلُوَاْ بَعۡضَكُم بِبَعۡضٖۗ وَٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ ٤ سَيَهۡدِيهِمۡ وَيُصۡلِحُ بَالَهُمۡ ٥ وَيُدۡخِلُهُمُ ٱلۡجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمۡ ٦[محمد:۴-۶].

ترجمه: پس چون با (سپاه)کفار روبرو شدید، پس زدن گردن‌ها تا گاهی که کشتارتان موجب ضعفشان گردد پس بندها را محکم کنید (یعنی اسیرشان کنید) پس از آن یا منت نهید(آزادشان کنید) و یا فدا گیرید تا آثار حرب خاموش گردد، تکلیف این است، و اگر خدا می‌خواست از کفار انتقام می‌کشید ولیکن نکشید تا شما را به یکدیگر بیازماید و بعضی را به بعض دیگر مبتلا سازد و آنان که در راه خدا کشته شده‌اند اعمالشان هرگز از بین نمی‌رود(۴) خدا هدایتشان خواهد کرد و کارشان را به صلاح می‌آورد(۵) و به بهشتی که به ایشان معرفی کرده واردشان می‌کند(۶).

نکات: مقصود از: ﴿فَإِمَّا مَنَّۢا بَعۡدُ، این است که منت گذارید و آزادشان کنید، و مقصود از ﴿فِدَآءًآن مقدار پولی است که زمامدار مسلمین تعیین کند و از هر اسیری بگیرند و او را رها کنند. و مقصود از ﴿تَضَعَ ٱلۡحَرۡبُ أَوۡزَارَهَااین است که جهاد مسلمین برپا باشد تا آثار و علائم حرب از دشمنان محارب باقی نماند و نیروی ایشان تحلیل رود. و مقصود از ﴿لَٱنتَصَرَ مِنۡهُمۡ، این است که خدا ایشان را از بین می‌برد با زلزله و صاعقه و گرسنگی و دیگر به شما تکلیف جهاد نمی‌کرد ولی خدا امر به جهاد کرده تا شما را امتحان کند. و مقصود از ﴿عَرَّفَهَا لَهُمۡ، این است که خدا بهشت را در دنیا برای ایشان معرفی کرده و یا وقت نزع روح معرفی کرده. و مقصود از ﴿وَيُصۡلِحُ بَالَهُمۡاین است که کار دنیا و آخرت ایشان را به اصلاح آورد. اما دنیا زن و بچۀ او را سرپرستی برایشان مهیا می‌کند و اما در آخرت گناهانشان را تبدیل به حسنات نماید.

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ يَنصُرۡكُمۡ وَيُثَبِّتۡ أَقۡدَامَكُمۡ ٧ وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَتَعۡسٗا لَّهُمۡ وَأَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ ٨ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ كَرِهُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأَحۡبَطَ أَعۡمَٰلَهُمۡ ٩

[محمد:۷-۹].

ترجمه: آهای مؤمنین اگر خدا را یاری کنید خدا شما را یاری کند و قدمت‌هایتان را ثابت بدارد(۷) و آنان که کافرند هلاکت بر آنان باد و اعمالشان را خدا نپذیرفت(۸) این برای آنست که ایشان چیزی را که خدا نازل کرده خوش نداشتند پس خدا اعمالشان را باطل ساخت(۹).

نکات: یاری خدا یاری دین اوست. و مقصود از ﴿يَنصُرۡكُمۡاین است که شما را حفظ می‌کند و جلو لشکر آفات و بلیات را از شما می‌گیرد و به واسطۀ فرشتگان شما را تأیید می‌کند. و فاعل ﴿وَأَضَلَّخدا است و همچنین فاعل ﴿فَأَحۡبَطَ.

﴿أَفَلَمۡ يَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَيَنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ دَمَّرَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡۖ وَلِلۡكَٰفِرِينَ أَمۡثَٰلُهَا ١٠ ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ مَوۡلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَأَنَّ ٱلۡكَٰفِرِينَ لَا مَوۡلَىٰ لَهُمۡ ١١ إِنَّ ٱللَّهَ يُدۡخِلُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يَتَمَتَّعُونَ وَيَأۡكُلُونَ كَمَا تَأۡكُلُ ٱلۡأَنۡعَٰمُ وَٱلنَّارُ مَثۡوٗى لَّهُمۡ ١٢[محمد:۱۰-۱۲].

ترجمه: پس آیا سیر در زمین نکردند تا بنگرند چگونه بوده فرجام آنان که پیش از ایشان بودند خدا ایشان را از بین برد و برای کافرین نظیر آن است(۱۰) این بدان سبب است که خدا یاور مؤمنین است و حقا کافران یاوری ندارند(۱۱) به تحقیق خدا آنان را که ایمان آورده و عمل‌های شایسته کردند به بهشت‌هایی داخل می‌کند که از زیر اشجارش نهرها جاری است و آنان که کافرند بهره می‌برند و می‌خورند چنانکه چهارپایان می‌خورند و آتش جایگاه ایشان است (۱۲).

نکات: مقصود از سیر در زمین آن است که ببینند چگونه سلاطین با قدرت همه مغلوب ودست خالی از دنیا رفتند و یا هلاک شدند، و روایت شده که آیۀ: ﴿بِأَنَّ ٱللَّهَ مَوۡلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ، اشاره به روز أحد است که مسلمین مقتول و مجروح گشتند. و رسول خداصدر میان درۀ کوه بود. ابوسفیان دستور داد که کفار بگویند: «أعْلُ هُبَل‏، أعْلُ هُبَل»و مسلمین درپاسخ ایشان گفتند: «اللهُ أَعْلَى وَأَجَل‏». و نیز رسول خداصفرمود مسلمین بگویند: «اللهُ مَوْلَانَا وَلَا مَوْلَى لَكُم‏».

﴿وَكَأَيِّن مِّن قَرۡيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةٗ مِّن قَرۡيَتِكَ ٱلَّتِيٓ أَخۡرَجَتۡكَ أَهۡلَكۡنَٰهُمۡ فَلَا نَاصِرَ لَهُمۡ ١٣ أَفَمَن كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّهِۦ كَمَن زُيِّنَ لَهُۥ سُوٓءُ عَمَلِهِۦ وَٱتَّبَعُوٓاْ أَهۡوَآءَهُم ١٤

[محمد:۱۳-۱۴].

ترجمه: و چه بسیار قریه‌ای که مردمش از قریۀ تو که بیرونت کردند نیرومندتر بودند و ما هلاکشان کردیم پس یاوری نداشتند(۱۳) آیا آنکه دلیل روشنی از پروردگار خود دارد مانند کسی است که عمل بدش برایش زینت داده شده و هوس‌های خود را پیروی کرده‌اند (۱۴).

نکات: روایت شده که چون کفار، رسول خداصرا از مکه بیرون کردند و حضرت به غار ثور رفت هنگام توجه به مدینه نظری به مکه فرمود و گفت: «أَنَّكِ أَحَبُّ بِلاَدِ اللهِ إِلَيَّ» [۹۸]، اگر مشرکان مرا بیرون نمی‌کردند من بیرون نمی‌رفتم. و لذا خدا برای تسلیت او این آیات را نازل نموده است.

﴿مَّثَلُ ٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِي وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَۖ فِيهَآ أَنۡهَٰرٞ مِّن مَّآءٍ غَيۡرِ ءَاسِنٖ وَأَنۡهَٰرٞ مِّن لَّبَنٖ لَّمۡ يَتَغَيَّرۡ طَعۡمُهُۥ وَأَنۡهَٰرٞ مِّنۡ خَمۡرٖ لَّذَّةٖ لِّلشَّٰرِبِينَ وَأَنۡهَٰرٞ مِّنۡ عَسَلٖ مُّصَفّٗىۖ وَلَهُمۡ فِيهَا مِن كُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ وَمَغۡفِرَةٞ مِّن رَّبِّهِمۡۖ كَمَنۡ هُوَ خَٰلِدٞ فِي ٱلنَّارِ وَسُقُواْ مَآءً حَمِيمٗا فَقَطَّعَ أَمۡعَآءَهُمۡ ١٥

[محمد:۱۵].

ترجمه: وصف آن بهشتی که به پرهیزکاران وعده داده شده (چنین است) در آن نهرهایی است از آب تغییرناپذیر و نهرهایی از شیری که طعم آن تغییر نیافته و نهرهایی از خمر که مایۀ لذت است برای نوشندگان و نهرهایی از عسل صافی، و برای ایشان در آنجا از هر گونه میوه‌هاست با آمرزشی از پروردگارشان (آیا آنکه در چنین نعمتی است) مانند کسی است که در آتش جاودانه‌ است و آب جوشان به او بیاشامند که روده‌هاشان پاره پاره شود؟(۱۵).

نکات: اگر ﴿كَمَنۡ هُوَ خَٰلِدٞرا خبر گرفتیم برای ﴿مَّثَلُ ٱلۡجَنَّةِدیگر احتیاج به تقدیر ندارد و معنی چنین می‌شود؛ وصف بهشت و اهل آن مانند دوزخ و اهل آن است، و این جمله در مقام انکار هم مثلی است یعنی وصفشان مانند هم نیست. به هرحال خمری که در این آیه آمده مانند خمر دنیا که مستی بیاورد نیست و عقل را زائل نمی‌کند بلکه صرف لذت و نشاط است.

﴿وَمِنۡهُم مَّن يَسۡتَمِعُ إِلَيۡكَ حَتَّىٰٓ إِذَا خَرَجُواْ مِنۡ عِندِكَ قَالُواْ لِلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مَاذَا قَالَ ءَانِفًاۚ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ طَبَعَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَٱتَّبَعُوٓاْ أَهۡوَآءَهُمۡ ١٦ وَٱلَّذِينَ ٱهۡتَدَوۡاْ زَادَهُمۡ هُدٗى وَءَاتَىٰهُمۡ تَقۡوَىٰهُمۡ ١٧ فَهَلۡ يَنظُرُونَ إِلَّا ٱلسَّاعَةَ أَن تَأۡتِيَهُم بَغۡتَةٗۖ فَقَدۡ جَآءَ أَشۡرَاطُهَاۚ فَأَنَّىٰ لَهُمۡ إِذَا جَآءَتۡهُمۡ ذِكۡرَىٰهُمۡ ١٨[محمد:۱۶-۱۸].

ترجمه: و بعضی از ایشان کسانیند که به سخن تو گوش فرا می‌دهند تا چون از نزد تو بیرون روند (ازروی مسخره)به کسانی که علم دارند گویند او اکنون چه گفت؟ اینان کسانیند که خدا بر قلوبشان مهر نهاده و هوس‌های خود را پیروند(۱۶) و آنان که هدایت یافته‌اند خدا هدایتشان را زیاد کند و ایشان را پرهیزکاری داده است(۱۷) آیا انتظاری به جز انتظار ساعت قیامت دارند که ناگهان بر ایشان درآید که به تحقیق علائم آن آمده است، پس کجا برای ایشان تذکر سود دهد چون رستاخیز بیایدشان(۱۸).

نکات: کسی که اهمیت به وحی می‌داد نزدیک رسول خداصمی‌نشست و حواس خود را جمع می‌کرد، ولی کسی که اهمیت نمی‌داد و بی‌اعتناء بود نمی‌فهمید و چون از نزد رسول خدا بیرون می‌رفتند از دانشمندان اصحاب سوال می‌کرد و این دلیل بر نفاق او بود که خدا دل او را مهر نفاق زده ولی آنان که طالب هدایت و یا هدایت یافته و حقیقتاً هدایت ایمانی داشتند خدا هدایت ایشان را زیاد می‌کرد.

﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مُتَقَلَّبَكُمۡ وَمَثۡوَىٰكُمۡ ١٩[محمد:۱۹].

ترجمه: پس بدان که نیست خدایی جز خدای کامل الذات و الصفات، و برای گناه خود و برای مؤمنین و مؤمنات آمرزش بخواه و خدا می‌داند جای رفتن و جای ماندنتان را(۱۹).

نکات: جملۀ: ﴿فَٱعۡلَمۡ...دلالت دارد که اول علم باید سپس عمل و دیگر اینکه توحید باید علمی باشد نه تقلیدی و دیگر اینکه کسی که گناه می‌کند علم او به توحید ناقص است. و کلمۀ ﴿لِذَنۢبِكَدلالت دارد بر گناه رسول و عدم عصمت انبیاء، ولی باید دانست که گناه رسول خداصهمان بی‌صبری او بوده از آزار قوم و از خدا فرجی می‌خواسته به قرینۀ آیات جهاد و غلبۀ او بر دشمنان که چون خدا به واسطۀ جهاد او را پیروز بر کفار نموده به او فرموده حال از گناه بی‌صبری خود و بی‌صبری مؤمنین و مؤمنات توبه کن، و طبق این آیه رسول خداصبرای خود و مؤمنین و مؤمنات استغفار می‌نموده، حال جای تعجب است از قول آن کسانی که مرتکب همه نوع گناه می‌شوند به این بهانه که ائمه شفیع آنان بوده و با پارتی بازی آنان را به بهشت می‌برند! واقعا باید به حال آنان گریست. به هرحال از این آیه و مانند آن استفاده می‌شود عدم عصمت فرد یا افراد معین، علاوه بر این، چنانکه ذکر شد کلمات ائمه نیز دلالت صریح بر عدم عصمت ایشان دارد و حضرت علی÷در نهج البلاغه می‌فرماید: من خود را بالاتر از خطاکار نمی‌دانم [۹۹]، و ما ذیل آیۀ تطهیر در سورۀ احزاب و آیات دیگر در این مورد توضیحاتی دادیم. به علاوه دلیل عقلی است که اگر بنا باشد بشری ذاتا معصوم باشد و قدرت ارتکاب گناه نداشته باشد و خدا او را چنین آفریده باشد دیگر برای ترک گناه اجری ندارد و برای او در بارۀ تقوی وترک محرمات فضیلتی نیست و آن کسی که معصوم نبوده و حفظ نفس نموده و ترک گناه کرده برتر ازاوست، وبه اضافه اگر انبیاء واولیا خلقتاً معصوم باشند و سایر مردم خلقتشان چنین نباشد ولی ترک گناه کرده‌اند باید برتر و مقامشان بالاتر باشد و حال آن که چنین نیست. به اضافه کسی که می‌گوید انبیاء و اولیاء معصومند باید دلیلی از کتاب خدا بیاورد و حال آن که چنین دلیلی در کتاب خدا نیست، بلکه در کتاب خدا ذکر شده که اکثر انبیاء مرتکب گناهی شده‌اند و یا ممکن است مرتکب شوند، مانند آیۀ ۱۲۱ سورۀ طه: ﴿وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ، و آیۀ ۱۵ سورۀ انعام:

﴿قُلۡ إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ [۱۰۰]

و آیۀ ۲۳ سورۀ اعراف:

﴿قَالَا رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا [۱۰۱]

و آیۀ ۱۶ سورۀ قصص:

﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي فَٱغۡفِرۡ لِي [۱۰۲]

و آیات دیگر. به اضافه اگر انبیاء و أولیاء معصوم باشند نمی‌شود برای مردمِ دیگر مقتدا و اسوه باشند زیرا به کسی که دارای تن و بدن است نمی‌شود گفت: تو باید دنبال نور حرکت کنی.

﴿وَيَقُولُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَوۡلَا نُزِّلَتۡ سُورَةٞۖ فَإِذَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ مُّحۡكَمَةٞ وَذُكِرَ فِيهَا ٱلۡقِتَالُ رَأَيۡتَ ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ يَنظُرُونَ إِلَيۡكَ نَظَرَ ٱلۡمَغۡشِيِّ عَلَيۡهِ مِنَ ٱلۡمَوۡتِۖ فَأَوۡلَىٰ لَهُمۡ ٢٠ طَاعَةٞ وَقَوۡلٞ مَّعۡرُوفٞۚ فَإِذَا عَزَمَ ٱلۡأَمۡرُ فَلَوۡ صَدَقُواْ ٱللَّهَ لَكَانَ خَيۡرٗا لَّهُمۡ ٢١ فَهَلۡ عَسَيۡتُمۡ إِن تَوَلَّيۡتُمۡ أَن تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَتُقَطِّعُوٓاْ أَرۡحَامَكُمۡ ٢٢ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فَأَصَمَّهُمۡ وَأَعۡمَىٰٓ أَبۡصَٰرَهُمۡ ٢٣[محمد:۲۰-۲۳].

ترجمه: و مؤمنین می‌گویند: چرا سوره‌ای نازل نگشته پس چون سورۀ محکمی نازل گشت و قتال در آن ذکر شد کسانی که در دلهاشان بیماری است می‌بینی به سوی تو می‌نگرند چون نگریستن کسی که از هول مرگ غشی شده باشد پس (مرگ) برایشان أولی (۲۰) طاعت است و قول نیکو، پس چون کار(جنگ) جدی شود پس اگر با خدا راست گویند حتما برای ایشان بهتر است (۲۱) پس آیا امیدوارید که اگر والی شوید در زمین فساد کنید و قطع ارحام خود نمائید (۲۲) ایشان همان کسانیند که خدا لعنتشان نموده و کرشان کرده و دیدگانشان را کور کرده است(۲۳).

نکات: مؤمنین همواره آماده اطاعت و منتظر امر جهاد بودند، ولی منافقین که از اوامر الهی منزجر بودند پس به ظاهر منتظر امر جهاد بودند ولی در واقع از امر به جهاد بیزار و وحشت داشتند و این آیات راجع به همان منافقین است. و جملۀ: ﴿طَاعَةٞ وَقَوۡلٞ مَّعۡرُوفٞ، ظاهرا گوشه و طعن بر منافقین است یعنی طاعت و گفتار خوش شما همین است و شما با این روحیه اگر حکومت پیدا کنید فساد و قطع رحم خواهید کرد و این خبر غیبی است زیرا چنین افراد هروقت متصدی حکومتی شده‌اند غیر از فساد کاری نکرده‌اند. و آیات بعد نیز راجع به همین اشخاص است که تدبر در کتاب الهی نکرده و علاقه‌ای به فرامین آن ندارند.

﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ ٢٤ إِنَّ ٱلَّذِينَ ٱرۡتَدُّواْ عَلَىٰٓ أَدۡبَٰرِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ ٱلۡهُدَى ٱلشَّيۡطَٰنُ سَوَّلَ لَهُمۡ وَأَمۡلَىٰ لَهُمۡ ٢٥ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَالُواْ لِلَّذِينَ كَرِهُواْ مَا نَزَّلَ ٱللَّهُ سَنُطِيعُكُمۡ فِي بَعۡضِ ٱلۡأَمۡرِۖ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ إِسۡرَارَهُمۡ ٢٦ فَكَيۡفَ إِذَا تَوَفَّتۡهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَضۡرِبُونَ وُجُوهَهُمۡ وَأَدۡبَٰرَهُمۡ ٢٧ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمُ ٱتَّبَعُواْ مَآ أَسۡخَطَ ٱللَّهَ وَكَرِهُواْ رِضۡوَٰنَهُۥ فَأَحۡبَطَ أَعۡمَٰلَهُمۡ ٢٨[محمد:۲۴-۲۸].

ترجمه: پس آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند و یا بر دلها قفل‌هایی است(۲۴) محققا کسانی که بر عقب خود برگشتند و مرتد شدند پس از آنکه هدایت برای ایشان روشن گردیده، شیطان برای ایشان بیاراسته و آرزویشان را دراز کرده(۲۵) این ارتدادشان برای این است که ایشان به منافقان دیگری که خوششان نیامده آنچه را خدا نازل کرده، گفتند: ما شما را در بعضی از امور اطاعت خواهیم کرد و خدا می‌داند پنهان نمودن ایشان را (۲۶) پس چگونه باشند وقتی که ملائکه قبض روحشان کرده به صورت‌های ایشان و پشت‌های ایشان می‌زنند(۲۷) این عذاب به واسطۀ این است که ایشان پیروی کردند آنچه مایۀ غضب خدا بود و رضایت خدا را مکروه داشتند پس خدا اعمالشان را ضایع ساخت(۲۸).

نکات: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ...استفهام توبیخی است که خدا سرزنش کرده ایشان را برای عدم تدبر در قرآن، شیخ طبرسی در تفسیر این آیه می‌گویند: تدبر در قرآن واجب است. و این آیه رد می‌کند قول کسانی را که می‌گویند: حدیث امام باید آیۀ قرآن را تفسیر کند [۱۰۳]، زیرا خدا بر منافقین و کفاری که امام و رسولی را قبول نداشتند تدبر قرآن را لازم دانسته است. و حقیقتا قرآن بدون حدیث امام فهمیده می‌شود. وجملۀ: ﴿أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ، دلالت داردکه هرکس تدبر در قرآن نکند و یا قرآن را نفهمد قفل کفر و نفاق بر دل او زده شده. و جملۀ: ﴿كَرِهُواْ مَا نَزَّلَ ٱللَّهُ، دلالت دارد که هرکس از آیات قرآن کراهت داشته باشد منافق و یا کافر است.

﴿أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَن لَّن يُخۡرِجَ ٱللَّهُ أَضۡغَٰنَهُمۡ ٢٩ وَلَوۡ نَشَآءُ لَأَرَيۡنَٰكَهُمۡ فَلَعَرَفۡتَهُم بِسِيمَٰهُمۡۚ وَلَتَعۡرِفَنَّهُمۡ فِي لَحۡنِ ٱلۡقَوۡلِۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ أَعۡمَٰلَكُمۡ ٣٠ وَلَنَبۡلُوَنَّكُمۡ حَتَّىٰ نَعۡلَمَ ٱلۡمُجَٰهِدِينَ مِنكُمۡ وَٱلصَّٰبِرِينَ وَنَبۡلُوَاْ أَخۡبَارَكُمۡ ٣١ إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَشَآقُّواْ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ ٱلۡهُدَىٰ لَن يَضُرُّواْ ٱللَّهَ شَيۡ‍ٔٗا وَسَيُحۡبِطُ أَعۡمَٰلَهُمۡ ٣٢[محمد:۲۹-۳۲].

ترجمه: آیا آنان که در قلوبشان مرضی است خیال کرده‌اند که خدا کینه‌هاشان را آشکار نمی‌کند(۲۹) و اگر می‌خواستیم ایشان را به تو می‌نمودیم پس البته تو ایشان را به سیمایشان شناخته بودی و ایشان را البته در آهنگ گفتارشان می‌شناختی و خدا می‌داند اعمال شما را(۳۰) و شما را البته می‌آزماییم تا بدانیم مجاهدین از شما و صابرین را و می‌آزماییم اخبارتان را(۳۱) محققا کسانی که کافر شده و (مردم را) از راه خدا بازداشتند و پس از آن که هدایت برایشان روشن گردید مخالفت با رسول کردند به هیچ وجه به خدا زیان نمی‌رسانند و به زودی اعمال ایشان هدر می‌شود(۳۲).

نکات: جملۀ: ﴿وَلَوۡ نَشَآءُ لَأَرَيۡنَٰكَهُمۡ، «لو» برای امتناع است یعنی محال است منافقین را به تو ارائه دهیم، و کلمۀ ﴿بِسِيمَٰهُمۡدلالت دارد که اگر می‌خواستیم در صورتشان می‌نوشتیم این منافق است و یا مسخشان می‌کردیم و یا نشانه‌ای می‌گذاشتیم، ولی خدا چون ستار است نه کشاف العیوب این کار را نکرده. از اینجا معلوم می‌شود که رسول خداصبسیاری از منافقین را نمی‌شناخته. پس آن مردم نادانی که می‌گویند: رسول خداصهمه چیز را می‌داند و به حال هرکسی مطلع است از این آیات بی‌خبرند. رسول خداصمنافقین زمان خود را نمی‌شناخته چه برسد به اینکه مردم هر زمانی را بشناسد، به هرحال مردم زمان ما عقائدشان تماما بر خلاف قرآن است [۱۰۴]. و لذا بعضی از افراد را بی‌جهت متهم به نفاق می‌کنند با اینکه بنده‌شناس فقط خداست.

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَلَا تُبۡطِلُوٓاْ أَعۡمَٰلَكُمۡ ٣٣ إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ ثُمَّ مَاتُواْ وَهُمۡ كُفَّارٞ فَلَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡ ٣٤ فَلَا تَهِنُواْ وَتَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلسَّلۡمِ وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ وَٱللَّهُ مَعَكُمۡ وَلَن يَتِرَكُمۡ أَعۡمَٰلَكُمۡ ٣٥ إِنَّمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا لَعِبٞ وَلَهۡوٞۚ وَإِن تُؤۡمِنُواْ وَتَتَّقُواْ يُؤۡتِكُمۡ أُجُورَكُمۡ وَلَا يَسۡ‍َٔلۡكُمۡ أَمۡوَٰلَكُمۡ ٣٦

[محمد:۳۳-۳۶].

ترجمه: ای مؤمنین خدا را اطاعت کنید و این رسول را اطاعت کنید و کارهای خود را باطل مکنید(۳۳) محققاً کسانی که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند سپس مردند درحال کفر، پس هرگز خدا ایشان را نمی‌آمرزد (۳۴) پس سستی مکنید و (ازترس) به صلح فرامخوانید در حالی که شما برترید و خدا با شماست و اجر اعمالتان را کم نمی‌کند(۳۵) همانا زندگی دنیا بازیچه و سرگرمی است و اگر مؤمن باشید و پرهیزگاری کنید خدا اجرهای شما را می‌دهد و اموالتان را نمی‌خواهد(۳۶).

نکات: جملۀ: ﴿وَلَا تُبۡطِلُوٓاْ أَعۡمَٰلَكُمۡدلالت دارد بر عدم جواز ابطال عمل، پس تا ممکن است انسان نباید عمل خود را باطل سازد چه نماز و چه روزه و چه جهاد و چه کارهای دیگر. و جملۀ: ﴿ثُمَّ مَاتُواْ وَهُمۡ كُفَّارٞ...دلالت دارد بر اینکه مناط سعادت و شقاوت زمان مردن است، اگر کسی به حال کفر بمیرد قابل آمرزش نیست ولی اگر به حال ایمان بمیرد قابل آمرزش است.

﴿إِن يَسۡ‍َٔلۡكُمُوهَا فَيُحۡفِكُمۡ تَبۡخَلُواْ وَيُخۡرِجۡ أَضۡغَٰنَكُمۡ ٣٧ هَٰٓأَنتُمۡ هَٰٓؤُلَآءِ تُدۡعَوۡنَ لِتُنفِقُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَمِنكُم مَّن يَبۡخَلُۖ وَمَن يَبۡخَلۡ فَإِنَّمَا يَبۡخَلُ عَن نَّفۡسِهِۦۚ وَٱللَّهُ ٱلۡغَنِيُّ وَأَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُۚ وَإِن تَتَوَلَّوۡاْ يَسۡتَبۡدِلۡ قَوۡمًا غَيۡرَكُمۡ ثُمَّ لَا يَكُونُوٓاْ أَمۡثَٰلَكُم ٣٨

[محمد:۳۸].

ترجمه: اگر خدا اموالتان را بخواهد و به شما اصرار کند بخل می‌کنید و (آن بخل) بیرون می‌آورد کینه‌هاتان را(۳۷) آگاه باشید که شما آنان هستید که دعوت می‌شوید برای اینکه انفاق در راه خدا کنید پس بعضی از شما بخل می‌کند و هرکس بخل کند همانا از خودش بخل کرده و دریغ نموده (وپاداش انفاق را ازدست داده) و خدا بی‌نیاز است و شمایید محتاجان و اگر روبگردانید خدا بدل شما قومی را غیر شما به جای شما می‌آورد که مانند شما نباشند(۳۸).

نکات: این آیات وقتی نازل شده که هنوز آیات زکات و گرفتن آن واجب نشده بود و خدا خبر می‌دهد که همین شمائید که به زودی دعوت می‌شوید برای دادن زکات و بعضی از شما بخل خواهند کرد و بر ضرر او خواهد بود و او خود پاداش انفاق را ازدست داده است. چون خدا احتیاجی ندارد و اگر رسول او مأمور أخذ مال شود شما بدتان می‌آید و کینۀ او را در دل می‌گیرید درحالی که تمام شما محتاجید و از خود چیزی ندارید و مصرف زکات نیز خود شمایید.

[۹۶] ﴿وَلَا تُبۡطِلُوٓاْ أَعۡمَٰلَكُمۡ[محمد: ۳۳]. [۹۷] «عملی نیست مگر آن عملی که برای او تعالی باشد و عمل کافر برای خداوند متعال نیست.» [۹۸] «تو محبوب‌ترین سرزمین خدا نزد من هستی». قرطبی، الجامع لأحکام القرآن (۱۶/۲۳۵). و این حدیث را طبرانی در الکبیر (۱۲/۳۶۱، ش: ۱۳۳۴۷)، و أبو یعلى در المسند (۵/۶۹، ش: ۲۶۶۲) تخریج کرده است. هیثمی در الـمجمع (۳/۲۸۳) می‌گوید: راویان آن از ثقات هستند. [۹۹] نهج البلاغة، بخش الخطب، الخطبة: ۲۱۶. [۱۰۰] «بگو که من می‌ترسم اگر نافرمانی پروردگارم را کنم از عذاب روز بزرگ.» [الزمر: ۱۳]. [۱۰۱] «آن دو گفتند: پروردگارا ما به خود ستم کردیم.» [الأعراف: ۲۳]. [۱۰۲] «موسی گفت: پروردگارا حقا که من به خود ستم کردم پس مرا بیامرز.» [القصص: ۱۶]. [۱۰۳] طبرسی، مجمع البیان (۵/۱۰۴). [۱۰۴] روشن است که منظور مولف از لفظ «مردم» تمام مسلمانان نیست بلکه منظورش معاصرین وی در ایران می‌باشد و تعبیر وی از باب لفظ عامی است که مقصودش خاص است. وی به انحرافات اعتقادی و رفتاری اشاره می‌کند که عموم شیعه امامیه بدان گرفتار اند.