سورۀ ممتحنه مدنی و دارای ۱۳ آیه میباشد
سورة الممتحنة (مدنية وهي ثلاث عشرة آية)
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمۡ أَوۡلِيَآءَ تُلۡقُونَ إِلَيۡهِم بِٱلۡمَوَدَّةِ وَقَدۡ كَفَرُواْ بِمَا جَآءَكُم مِّنَ ٱلۡحَقِّ يُخۡرِجُونَ ٱلرَّسُولَ وَإِيَّاكُمۡ أَن تُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ رَبِّكُمۡ إِن كُنتُمۡ خَرَجۡتُمۡ جِهَٰدٗا فِي سَبِيلِي وَٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِيۚ تُسِرُّونَ إِلَيۡهِم بِٱلۡمَوَدَّةِ وَأَنَا۠ أَعۡلَمُ بِمَآ أَخۡفَيۡتُمۡ وَمَآ أَعۡلَنتُمۡۚ وَمَن يَفۡعَلۡهُ مِنكُمۡ فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِيلِ١ إِن يَثۡقَفُوكُمۡ يَكُونُواْ لَكُمۡ أَعۡدَآءٗ وَيَبۡسُطُوٓاْ إِلَيۡكُمۡ أَيۡدِيَهُمۡ وَأَلۡسِنَتَهُم بِٱلسُّوٓءِ وَوَدُّواْ لَوۡ تَكۡفُرُونَ ٢ لَن تَنفَعَكُمۡ أَرۡحَامُكُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُكُمۡۚ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَفۡصِلُ بَيۡنَكُمۡۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ ٣﴾[الممتحنة:۱-۳].
ترجمه: به نام خدای کامل الذات و الصفات رحمن رحیم. ای مؤمنین، دشمن من و دشمن خود را دوستانی قرار ندهید که با ایشان طرح دوستی افکنید در حالی که آنان به آن حقی که برای شما آمده کفر و انکار میورزند، پیامبر و شما را بیرون میکنند که چرا ایمان به خدا و پروردگارتان آوردهاید، اگر شما برای جهاد در راه من و طلب رضای من بیرون آمدهاید (چنین مکنید) پنهانی به سوی ایشان دوستی میافکنید و حال آن که من داناترم و میدانم آنچه را نهان دارید و آنچه را آشکار کردهاید، و هرکس از شما چنین کند راه هدایت را گم کرده است (۱) اگر با شما برخورند دشمنانتان باشند و دستها و زبانهایشان را به سوی شما به بدی بگشایند و دوست دارند که شما کافر شوید(۲) خویشاوندان شما و اولاد شما برای شما در روز قیامت سودی ندارند، خدا میان شما جدایی میافکند و خدا به آنچه میکنید بیناست(۳).
نکات: این سوره را سورۀ امتحان و سورۀ مودت نیز نامیدهاند. و جملۀ ﴿وَأَنَا۠ أَعۡلَمُ...﴾ممکن است ﴿أَعۡلَمُ﴾در اینجا اسم تفضیل باشد، ولی به صیغۀ متکلم نیز ترجمه کردهاند. و این آیات دربارۀ حاطب بن ابی بلتعه نازل شده، چون زنی به نام ساره که کنیز ابی عمرو بن صیفی بود، پس از جنگ بدر از مکه آمد نزد رسول خداص، رسول خداصفرمود: آیا مسلمان شدهای؟ گفت: نه، فرمود: آیا هجرت کردهای؟ گفت: نه، فرمود: برای چه آمدهای؟ عرض کرد: موالی من از بین رفته و من سخت محتاجم، آمدهام تا مرا عطا دهید و بپوشانید و مرا مرکبی بدهید، فرمود: جوانان مکه را چرا ندیدی (در حالی که آن زن آوازهخوان برای ایشان بود) عرض کرد پس از جنگ بدر دیگر مرا نخواستند، پس رسول خداصترغیب کرد بنی عبدالمطلب را که به او جامه دادند و نفقۀ او را با مرکبی به او عطا کردند، رسول خداصخود را مجهز میکرد برای فتح مکه و میل نداشت اهل مکه بفهمند، حاطب بن أبی بلتعه آمد نزد آن زن و نامهای به او داد که به اهل مکه برساند و ده دینار نیز به او داد با جامهای در مقابل اینکه نامه را به اهل مکه برساند و در آن نامه نوشت؛ ای مکیان رسول خدا ارادۀ فتح مکه دارد خود را مجهز کنید و برحذر باشید. هنگامی که این زن ساره نام از مدینه بیرون شد جبرئیل آمد به رسول خداصخبر داد، حضرت او علی، عمار، عمر، زبیر، طلحه، مقداد و ابا مرثد را دنبال این زن فرستاد، در حالی که همه سوار بودند، فرمود: این زن را در فلان مکان میبینید با او نامهای است برای مشرکین، از او میگیرید. ایشان حرکت کردند و در همان مکان او را یافتند و گفتند: نامه کجاست؟ او به خدا قسم خورد که نامهای ندارد، پس متاع او را تفتیش کردند و نامه را نیافتند وخواستند برگردند، علی÷گفت: به خدا قسم دروغ به ما نگفتهاند و شمشیر خود را کشید و گفت: نامه را بیرون آور و إلا گردنت را میزنم، آن زن چون چنین دید نامه را از میان گیس خود بیرون آورد، نامه را گرفتند و برگشتند خدمت رسول خداص، حضرت حاطب را احضار نمود و فرمود: این نامه را میشناسی؟ گفت: بلی، فرمود: چرا این کار کردی؟ عرض کرد: یا رسول الله، من کافر نشدهام از روزی که مسلمان شدم و خدعه نکردم و کفار را دوست نداشتم و لیکن هرکس از مهاجرین کسی را دارد که از کسان او دفاع کند ولی من کسی را ندارم که از اهل من در مکه دفاع کند، من بر اهل خود ترسیدم، خواستم بر گردن کفار حقی داشته باشم که اهل مرا آزار نرسانند و دانستهام که خدا سطوتش را بر اهل مکه نازل خواهد کرد و نامۀ من برای ایشان نافع نخواهد بود، رسول خداصاو را تصدیق کرد و لیکن عمر برخاست و گفت: یا رسول الله، اجازه بده من گردن او را بزنم، رسول خداصفرمود: ای عمر، تو چه میدانی شاید خدا مجاهدین بدر را آمرزیده باشد [۱۸۷](و حاطب از مجاهدین بدر بوده است).
﴿قَدۡ كَانَتۡ لَكُمۡ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ فِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ إِذۡ قَالُواْ لِقَوۡمِهِمۡ إِنَّا بُرَءَٰٓؤُاْ مِنكُمۡ وَمِمَّا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ كَفَرۡنَا بِكُمۡ وَبَدَا بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةُ وَٱلۡبَغۡضَآءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥٓ إِلَّا قَوۡلَ إِبۡرَٰهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسۡتَغۡفِرَنَّ لَكَ وَمَآ أَمۡلِكُ لَكَ مِنَ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٖۖ رَّبَّنَا عَلَيۡكَ تَوَكَّلۡنَا وَإِلَيۡكَ أَنَبۡنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ ٤ رَبَّنَا لَا تَجۡعَلۡنَا فِتۡنَةٗ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ وَٱغۡفِرۡ لَنَا رَبَّنَآۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ٥ لَقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِيهِمۡ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَۚ وَمَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡغَنِيُّ ٱلۡحَمِيدُ ٦﴾ [الممتحنة:۴-۶].
ترجمه: به تحقیق ابراهیم و کسانی که با او بودند برای شما مقتدا و الگوی نیکیاست، هنگامیکه به قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه که جزخدا میپرستید بیزاریم و به شما کفر میورزیم وهمیشه بین ما وشما عداوت وکینهتوزی هست تا ایمان به خدای یکتا بیاورید،(آری، سخنان ابراهیم الگوی شماست) مگر گفتار ابراهیم با پدرش که گفت: برای تو طلب آمرزش میکنم، و از طرف خدا برای تو کاری نتوانم کرد، پروردگارا بر تو توکل کردهایم و به تو روی آوردهایم و به سوی توست سرانجام(۴) پروردگارا ما را مورد امتحان و محنت کشی برای کافران قرار مده و ما را بیامرز پروردگارا، که تو نیرومند و درستکاری (۵) محققاً اقتدای نیک دربارۀ آنان است برای شما برای کسانی که از خدا و روز جزاء میترسند و هرکه روی بگرداند پس محققاً خدا خود بینیاز و ستوده است (۶).
نکات: جملۀ: ﴿أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ﴾دلالت دارد که انبیاء خصوصاً حضرت ابراهیم باید مقتدای هر مؤمنی باشند که از اهل و خویشان و عشیرۀ خود بیزاری جستند و از ایشان قطع کردند و خویشی را بهانۀ دوستی قرار ندادند و در راه خدا با هر کافری دشمنی کردند برای دوستی با خدا، و حتی برای کفار طلب استغفار نباید کرد و لو پدر و مادر انسان باشند و اگر چه به آنان وعده کرده باشد که حضرت ابراهیم به پدر خود وعده داده بود که در حق او دعا کند اگر ایمان آورد و چون دانست که او ایمان نمیآورد او را رها کرد. و کلمۀ ﴿فِتۡنَةٗ﴾در این آیات به معنی این است که ما را بدست ایشان عذاب مکن و ایشان را بر ما مسلط ننما و از دوستی ایشان ما را حفظ نما، و ما را مورد استهزاء ایشان قرار مده. و بعضی گفتهاند ﴿فِتۡنَةٗ﴾در این آیه بمعنی اضلال است یعنی اعمال ما موجب گمراهی ایشان نباشد، یعنی دارای رفتار سیئهای که باعث اعراض ایشان از حق باشد و حق را بد جلوه دهد نباشیم.
﴿عَسَى ٱللَّهُ أَن يَجۡعَلَ بَيۡنَكُمۡ وَبَيۡنَ ٱلَّذِينَ عَادَيۡتُم مِّنۡهُم مَّوَدَّةٗۚ وَٱللَّهُ قَدِيرٞۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٧ لَّا يَنۡهَىٰكُمُ ٱللَّهُ عَنِ ٱلَّذِينَ لَمۡ يُقَٰتِلُوكُمۡ فِي ٱلدِّينِ وَلَمۡ يُخۡرِجُوكُم مِّن دِيَٰرِكُمۡ أَن تَبَرُّوهُمۡ وَتُقۡسِطُوٓاْ إِلَيۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ ٨ إِنَّمَا يَنۡهَىٰكُمُ ٱللَّهُ عَنِ ٱلَّذِينَ قَٰتَلُوكُمۡ فِي ٱلدِّينِ وَأَخۡرَجُوكُم مِّن دِيَٰرِكُمۡ وَظَٰهَرُواْ عَلَىٰٓ إِخۡرَاجِكُمۡ أَن تَوَلَّوۡهُمۡۚ وَمَن يَتَوَلَّهُمۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٩﴾[الممتحنة:۷-۹].
ترجمه: شاید خدا بین شما و بین کسانی که با هم دشمنید مودتی قرار دهد و خدا تواناست و خدا آمرزنده و رحیم است(۷) خدا شما را از نیکی کردن و انصاف وعدالت با آن مخالفینی که در کار دین با شما جنگ نکردند و از دیارتان بیرون ننمودهاند نهی ننموده، خدا انصاف گران را دوست میدارد(۸) خدا شما را فقط نهی میکند از دوستی و محبت دربارۀ مخالفینی که در راه دین با شما قتال کردند و شما را از دیارتان خارج نمودند و بر بیرون راندن شما تظاهر و معاونت کردند و هرکس با ایشان دوستی کند پس آنان خود ستمگرند(۹).
نکات: مقصود از ﴿عَسَى ٱللَّهُ...﴾این است که کفار را متمایل به دین اسلام کند و بدین سبب وسائل دوستی شما را با ایشان فراهم کند. و جملۀ: ﴿لَّا يَنۡهَىٰكُمُ ٱللَّهُ...﴾دلالت دارد که عدالت و کمک و انصاف با هرکس مطلوب است حتی با کفار. در این آیه بیان کرده با کفاری که سرجنگ با مسلمین ندارند و به مسلمین آزاری نمیرسانند باکی نیست که در حقشان نیکی و احسان و عدالت نمود اما دوستی قلبی غیر از نیکی است پس ایشان را نباید همراز گرفت و اسرار گفت، اما با کفار موذی و مردم آزار نباید نیکی نمود خصوصا در حالی که با مسلمین جنگ داشته باشند.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا جَآءَكُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ مُهَٰجِرَٰتٖ فَٱمۡتَحِنُوهُنَّۖ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِإِيمَٰنِهِنَّۖ فَإِنۡ عَلِمۡتُمُوهُنَّ مُؤۡمِنَٰتٖ فَلَا تَرۡجِعُوهُنَّ إِلَى ٱلۡكُفَّارِۖ لَا هُنَّ حِلّٞ لَّهُمۡ وَلَا هُمۡ يَحِلُّونَ لَهُنَّۖ وَءَاتُوهُم مَّآ أَنفَقُواْۚ وَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ أَن تَنكِحُوهُنَّ إِذَآ ءَاتَيۡتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّۚ وَلَا تُمۡسِكُواْ بِعِصَمِ ٱلۡكَوَافِرِ وَسَۡٔلُواْ مَآ أَنفَقۡتُمۡ وَلۡيَسَۡٔلُواْ مَآ أَنفَقُواْۚ ذَٰلِكُمۡ حُكۡمُ ٱللَّهِ يَحۡكُمُ بَيۡنَكُمۡۖ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ ١٠ وَإِن فَاتَكُمۡ شَيۡءٞ مِّنۡ أَزۡوَٰجِكُمۡ إِلَى ٱلۡكُفَّارِ فَعَاقَبۡتُمۡ فََٔاتُواْ ٱلَّذِينَ ذَهَبَتۡ أَزۡوَٰجُهُم مِّثۡلَ مَآ أَنفَقُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِيٓ أَنتُم بِهِۦ مُؤۡمِنُونَ ١١﴾[الممتحنة:۱۰-۱۱].
ترجمه: ای مؤمنین، وقتی زنان مؤمنه هجرت کنان نزد شما آمدند، امتحانشان کنید خدا به ایمانشان داناتر است، اگر آنان را با ایمان شناختید به سوی کافران بر مگردانیدشان، نه اینان به کفار حلالند ونه کافران برای ایشان حلالند، و هرچه (شوشرانشان بهعنوان مهریه)در راه ازدواج خرج کردند بدهیدشان و بر شما باکی نباشد در نکاح آن زنان چون مهرشان را بدهید، و به ازدواج زنان کافر چنگ مزنید و آنچه (به عنوان مهر) هزینه کردهاید (از کافران)بخواهید و کافران نیز آنچه خرج کردهاند بخواهند (یعنی آنچه به زن مهاجره دادهاند پس بگیرند) این است حکم خدا که بین شما حکم میکند و خدا دانا و درستکار است(۱۰) و اگر کسی از همسران شما به سوی کفّار رفت سپس شما کافرانرا عقوبت کردید (و فاتح شدید و اموالی به غنیمت گرفتند) پس به آنان که زنانشان رفتهاند معادل آنچه خرج کردهاند بدهید و بترسید از عذاب خدایی که به او ایمان دارید(۱۱).
نکات: از این آیات چندین حکم استفاده میشود:
۱- اگر زنی مسلمان شد و از مملکت کفر بهسوی مسلمین آمد برای حفظ دین خود، بر مسلمین واجب است که او را مأوی بدهند و به طرف کفار برنگردانند.
۲- زن مهاجره از شوهر خود منقطع میشود و کافری حق ازدواج او را ندارد زیرا این تزویج برای زن خطر ایمانی دارد «لِأَنَّ الْـمَرْأَةَ تَأْخُذُ مِنْ دِينِ زَوْجِهَا».
۳- جملۀ: ﴿جَآءَكَ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ...﴾دلالت دارد که به صرف هجرت و ادعای ایمان، به حکم ظاهر، کلمۀ مؤمنه بر او اطلاق شده و به گفتن شهادتین باید اکتفا نمود و از باطن کسی جز خدا مطلع نیست.
۴- ﴿فَإِنۡ عَلِمۡتُمُوهُنَّ...﴾دلالت دارد که پس از قسم خوردن آن زن که برای حفظ دین خود هجرت کرده باید ترتیب اثر علمی داد و اگر چه در واقع علم قطعی نباشد زیرا علم عرفی و ظن نزدیک به علم کافی است.
۵- مورد نزول آیه در صلح حدیبیه بوده معلوم میشود در أیام صلح اگر زنی هجرت کرد مهری که از شوهر کافر خود گرفته باید پس بدهد و اما اگر در ایام صلح نباشد چیزی به شوهر او داده نشود زیرا کافر حربی از مسلمه جدا میشود بدون هیچ شرطی.
۶- ﴿وَلَا تُمۡسِكُواْ بِعِصَمِ ٱلۡكَوَافِر...﴾دلالت دارد که زن کافره را نباید ازدواج نمود.
۷- ﴿وَإِن فَاتَكُمۡ شَيۡءٞ...﴾دلالت دارد که هرگاه زنی از مسلمین به کفار پیوست باید از اموال غنیمت و فیء معادل آنچه را که شوهر به عنوان مهر به آن زن داده است، پرداخت نمود.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِذَا جَآءَكَ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ يُبَايِعۡنَكَ عَلَىٰٓ أَن لَّا يُشۡرِكۡنَ بِٱللَّهِ شَيۡٔٗا وَلَا يَسۡرِقۡنَ وَلَا يَزۡنِينَ وَلَا يَقۡتُلۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ وَلَا يَأۡتِينَ بِبُهۡتَٰنٖ يَفۡتَرِينَهُۥ بَيۡنَ أَيۡدِيهِنَّ وَأَرۡجُلِهِنَّ وَلَا يَعۡصِينَكَ فِي مَعۡرُوفٖ فَبَايِعۡهُنَّ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُنَّ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ١٢﴾[الممتحنة:۱۲].
ترجمه: ای پیامبر، چون زنان مؤمنه پیش تو آیند و با تو بیعت کنند بر اینکه چیزی را شریک خدا نکنند و دزدی و زنا ننمایند و فرزندان خود را نکشند و دروغ و بهتانی که ساخته باشند از میان دستهایشان و پاهایشان نیاورند و در کار شایسته عصیان تو نکنند پس با ایشان بیعت کن و برای ایشان از خدا آمرزش بخواه زیرا که خدا آمرزنده و رحیم است(۱۲).
نکات: مقصود از جملۀ: ﴿وَلَا يَأۡتِينَ...﴾این است که اولادی که از شوهرانشان نیست، به آنان نسبت ندهند. و به زنان عفیفه تهمت و دروغ نزنند. و مقصود از جملۀ: ﴿وَلَا يَعۡصِينَكَ فِي مَعۡرُوفٖ﴾ این است که نوحهخوانی، جامه دریدن و مو کندن برای اموات را که اسلام نهی کرده اطاعت کنند و چنین کارهایی را انجام ندهند و همچنین هرکار خوبی را که شرع و عقل تجویز و یا امر کرده عصیان نورزند. و این آیات راجع به فتح مکه و بیعت زنان کافره است که آمدند با رسول خداصبیعت کنند و ایمان آورند، رسول خداصدر کوه صفا بود و عمر نیز نزد رسولخداصبود و هند بنت عتبه زن اباسفیان میان زنان آمده بود که مبادا رسول خداصاو را بشناسد، چون رسول خداصفرمود: بیعت میکنیم با شما زنان به شرطی که شرک نیاورید، هند گفت: چنین شرطی با مردان نکردی، و چون رسول خداصفرمود: ﴿وَلَا يَسۡرِقۡنَ﴾هند گفت: من از مال ابی سفیان در اوقاتی چیزی برداشتهام نمیدانم حلال است یا خیر؟ ابو سفیان حاضر بود گفت: هرچه در گذشته برداشتهای حلال، رسول خداصتبسم نمود و او را شناخت، و فرمود: تو هندی؟ عرض کرد: بلی، مرا عفو فرمائید. و چون حضرت فرمود: ﴿وَلَا يَزۡنِينَ﴾، هند گفت: آیا زن حره (آزاده) زنا میکند، عمر تبسمی کرد از پرروئی او، و چون رسول خداصفرمود: ﴿وَلَا يَقۡتُلۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ﴾، هند گفت: ما آنها را در کوچکی تربیت کردیم و شما در بزرگی آنان را کشتید! زیرا فرزندش حنظله را حضرت علی÷در بدر کشته بود [۱۸۸]. و بیعت رسول خدا در آنروز این بود که قدحی را از آب پر کردند، حضرت دست خود را در آن فرو برد سپس زنها آمدند دست خود را به عنوان بیعت در آن فرو بردند [۱۸۹].
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَوَلَّوۡاْ قَوۡمًا غَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ قَدۡ يَئِسُواْ مِنَ ٱلۡأٓخِرَةِ كَمَا يَئِسَ ٱلۡكُفَّارُ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡقُبُورِ ١٣﴾[الممتحنة:۱۳].
ترجمه: ای کسانیکه ایمان آوردهاید باگروهیکه خدا غضبشان نموده دوستی نکنید که آنان از سرای دیگر ناامیدند، چنانکه کافران از اهل قبور ناامیدند(۱۳).
نکات: مقصود از جملۀ: ﴿لَا تَتَوَلَّوۡاْ...﴾نهی فقرای مسلمین است از دوستی با کفار یهود و نصاری و غیر ایشان برای استفادۀ از ایشان. و در جملۀ: ﴿مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡقُبُورِ﴾ممکن است ﴿مِنۡ﴾بیانیه باشد برای کفار یعنی؛ کفاری که در قبرند و به قبر رفتهاند مأیوس از رحمت خدایند، و ممکن است بیانیه نباشد و معنی چنین میشود که؛ کفار مأیوسند از اینکه حیاتی برای اهل قبورشان باشد.
[۱۸۷] طبرسی، مجمع البیان (۵/۲۶۹-۲۷۰). این داستان مشهور است و محدثان و مورخان آنرا با مضمون نزدیک به هم ذکر کردهاند. [۱۸۸] طبرسی، مجمع البیان (۵/۲۷۶). و داستان این بیعت مشهور است که محدثان و مورخان آنرا با الفاظ نزدیک به هم ذکر کردهاند. [۱۸۹] این خبر را حر عاملی در وسائل الشیعة: (۱۴/۱۵۴) ذکر نموده است. و ابوالقاسم سهیلی در کتاب «الروض الأنف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام» در مورد آن میگوید: «این روایت مشهور نیست و نزد محدثین ثابت نیست جز اینکه ابن اسحاق آنرا در روایتی از یونس از أبان ابن أبی صالح ذکر میکند...». [مصحح]