تابشی از قرآن - ترجمه و تفسیر قرآن کریم - جلد چهارم

فهرست کتاب

سورۀ الرحمن مکی و دارای ۷۸ آیه می‌باشد

سورۀ الرحمن مکی و دارای ۷۸ آیه می‌باشد

سورة الرحمن جل ذكره (مكية وهي ثمان وسبعون آية)

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ ١ عَلَّمَ ٱلۡقُرۡءَانَ ٢ خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ ٣ عَلَّمَهُ ٱلۡبَيَانَ ٤ ٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ بِحُسۡبَانٖ ٥ وَٱلنَّجۡمُ وَٱلشَّجَرُ يَسۡجُدَانِ ٦[الرحمن:۱-۶].

ترجمه: به نام خدای کامل الذات و الصفات رحمن رحیم. خدای رحمن(۱) این قرآن را تعلیم نمود(۲) این انسان را بیافرید(۳) او را نطق و بیان آموخت(۴) این خورشید و ماه حسابی دارند(۵) و گیاه و درخت سجده می‌کنند(۶).

نکات: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُمبتداء است و خبر آن جملۀ ﴿عَلَّمَ ٱلۡقُرۡءَانَمی‌باشد، چون اهل مکه منکر رحمن بودند و می‌گفتند: رحمن چیست؟! و می‌گفتند: بشری قرآن را به محمد تعلیم کرده! خدا در جواب ایشان فرموده؛ رحمن است که به رحمت خود این آیات را که تمام رحمت است نازل و به محمد تعلیم نموده و در این آیات برای عظمت قرآن و تعلیم آن، آن را بر اصل خلقتِ انسان مقدم داشته است و به‌ علاوه تعلیم قرآن موهبتی است که شامل ملکی چون جبرئیل می‌شود. و چون اصل خلقت مقدم بر تعلیم بوده جملۀ ﴿خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَرا بر ﴿عَلَّمَهُ ٱلۡبَيَانَمقدم داشته است. و مقصود از بیان، اظهار نعمت بزرگی است که انسان از سایر حیوانات ممتاز شده زیرا می‌تواند علوم و ما فی الضمیر خود را برای دیگری بیان کند و درد دل و خواسته‌های خود را به دیگری بفهماند.

﴿وَٱلسَّمَآءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ ٱلۡمِيزَانَ ٧ أَلَّا تَطۡغَوۡاْ فِي ٱلۡمِيزَانِ ٨ وَأَقِيمُواْ ٱلۡوَزۡنَ بِٱلۡقِسۡطِ وَلَا تُخۡسِرُواْ ٱلۡمِيزَانَ ٩ وَٱلۡأَرۡضَ وَضَعَهَا لِلۡأَنَامِ ١٠ فِيهَا فَٰكِهَةٞ وَٱلنَّخۡلُ ذَاتُ ٱلۡأَكۡمَامِ ١١ وَٱلۡحَبُّ ذُو ٱلۡعَصۡفِ وَٱلرَّيۡحَانُ ١٢ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ١٣[الرحمن:۷-۱۳].

ترجمه: و آسمان را بالا برد و میزان را نهاد(۷) که در میزان طغیان نکنید(۸) و وزن را با عدالت بر پا دارید و کم نکنید میزان را(۹) و این زمین را برای مردم نهاد(۱۰) درآن است (انواع)میوه و درخت خرمای با پوشش(شکوفه و خوشه‌های غلاف دار) (۱۱) و حبوبات برگدار و گیاهان خوشبو (۱۲) پس به کدام یک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۱۳).

نکات: حق‌تعالی سه مرتبه میزان را مکرر نموده:

اول: به معنی آلت وزن که ترازو باشد و یا عدالت.

دوم: به معنی وزن و سنجش است یعنی در سنجش وزن را مراعات کنید.

سوم: به معنی موزون است یعنی به معنی مفعول یعنی از موزون چیزی کم ندهید.

و مقصود از ﴿وَٱلۡحَبُّ ذُو ٱلۡعَصۡفِ وَٱلرَّيۡحَانُاین است که حبوبات چند قسم است: یک قسم دارای برگ و کاه است مانند جو، گندم و قسم دیگر گل و عطر است مانند آنچه بشر می‌خورد که آن را ریحان می‌گویند ولی آنچه را حیوان می‌خورد آن را عصف می‌گویند. و اما تکرار جملۀ ﴿فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِسی و یک مرتبه برای تقریر و تأکید است و عدد ۳۱ برای این است که حق‌تعالی برای جن و انس نعمت‌های خود را شمرده از اول سوره تا برسد به آیات تخویف و دوزخ، هشت مرتبه. و برای تخویف و نجات از عذاب هفت مرتبه. و برای ذکر بهشت هشت مرتبه، زیرا درهای دوزخ هفت و درهای بهشت در عدد هشت در است. و در این آیات ذکر جنتان شده و برای هر جنتی هشت عدد مکرر شده می‌شود سی و یک عدد. و ممکن است بگوییم چون در سورۀ قبل سه مرتبه ﴿فَكَيۡفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ [۱۳۸]تکرار شده در اینجا ذکر نعمت شده و ده مقابل باید تکرار شود. و ممکن است بگوییم برای هریک از جن و انس پانزده مرتبه تکرار شده. به هرحال یکی از قوانین عرب این است که مطلب مهمی را بسیار تکرار می‌کنند. مانند ترجیعات شعراء که سر هر بندی شعر مهم خود را تکرار می‌کنند چنانکه سعدی در یکی از ترجیعات خود مکرر می‌گوید:

بنشینم و صبر پیشه گیرم
دنبالۀ کار خویش گیرم

﴿خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِن صَلۡصَٰلٖ كَٱلۡفَخَّارِ ١٤ وَخَلَقَ ٱلۡجَآنَّ مِن مَّارِجٖ مِّن نَّارٖ ١٥ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ١٦ رَبُّ ٱلۡمَشۡرِقَيۡنِ وَرَبُّ ٱلۡمَغۡرِبَيۡنِ ١٧ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ١٨ [الرحمن:۱۴-۱۸].

ترجمه: انسان را از گِل خشکی چون سفال آفرید(۱۴) و جان را آفرید از شعلۀ متراکم از آتش(۱۵) پس به کدام یک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۱۶) پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب(۱۷) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۱۸).

نکات: مقصود از ﴿ٱلۡإِنسَٰنَجد ما آدم و یا انسان نوعی است. و مقصود از ﴿ٱلۡجَآنَّباتشدید نون جدِّ أجنه و شیاطین و ذکر اینها برای بیان قدرت الهی است و بیان فضل الهی که انسان را با اینکه از اصل کثیف کدری خلق نموده در عین حال او را بر جان برتری داده. و مقصود از مشرقین و مغربین مشرق خورشید و ماه و یا مشرق و مغرب بلندترین روز سال و کوتاهترین روز آن است.

﴿مَرَجَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ يَلۡتَقِيَانِ ١٩ بَيۡنَهُمَا بَرۡزَخٞ لَّا يَبۡغِيَانِ ٢٠ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٢١ يَخۡرُجُ مِنۡهُمَا ٱللُّؤۡلُؤُ وَٱلۡمَرۡجَانُ ٢٢ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٢٣ وَلَهُ ٱلۡجَوَارِ ٱلۡمُنشَ‍َٔاتُ فِي ٱلۡبَحۡرِ كَٱلۡأَعۡلَٰمِ ٢٤ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٢٥[الرحمن:۱۹-۲۵].

ترجمه: دو دریا را به هم آمیخت که به هم برخورند(۱۹) و میانشان حائلی است که به هم تجاوز نکنند(۲۰) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۲۱) از این دو دریا بیرون می‌آید لؤلؤ و مرجان(۲۲) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۲۳) و او را به دریا کشتی‌های روان شراع‌دار است مانند کوه‌ها(۲۴) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌‌کنید(۲۵).

نکات: مقصود از دو دریا؛ دریای شور و شیرین و یا دریای آب آسمان و زمین است و یا دریای روم و دریای فارس و یا دریای احمر و اسود است که بین آنها برزخی است از قدرت حق که به یکدیگر تجاوز نمی‌کنند و تأثیر در یکدیگر نمی‌کنند که مثلا آب شیرین، شور را از بین برد و یا بالعکس.

﴿كُلُّ مَنۡ عَلَيۡهَا فَانٖ ٢٦ وَيَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّكَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِكۡرَامِ ٢٧ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٢٨ يَسۡ‍َٔلُهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ كُلَّ يَوۡمٍ هُوَ فِي شَأۡنٖ ٢٩ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٣٠[الرحمن:۲۶-۳۰].

ترجمه: هر‌که بر روی زمین است فانی می‌باشد(۲۶) و ذات پروردگارت باقی است که صاحب جلال و ارجمندی است(۲۷) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۲۸) هر‌کسی در آسمان‌ها و زمین است از او سؤال می‌کند، هرروزی او در کاری‌است(۲۹) پس به‌کدامیک ازنعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۳۰).

نکات: ﴿مَنۡ عَلَيۡهَااطلاق بر عقلاء می‌شود چون خدا خواسته ایشان را پند دهد. و مقصود از ﴿وَجۡهُ، ذات پروردگار است چنانکه در سورۀ بقره آمده: ﴿فَأَيۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ [۱۳۹]. در آنجا توضیح داده‌ایم. و ﴿ذُو ٱلۡجَلَٰلِرا ممکن است بمعنی با عظمت بگیریم و ممکن است بگوییم جلال، منزه بودن اوست از صفات نقص و صفات سلبیه «لِأَنَّ شَأْنَهُ أَجَلُّ وَأَعْظَمُ مِنْ أَن یَكُونَ نَاقِصَاً مُحْتَاجًا». و مقصود از ذو الإكرام یعنی آن که دارای صفات کمالیه و ارجمند است. و مقصود از جملۀ: ﴿كُلَّ يَوۡمٍ هُوَ فِي شَأۡنٖاین است که در ذات و صفات او تعطیل نیست و رد است بر کسانی که خدا را پس از خلقت جهان گویند کاری نمی‌کند و به راحتی پرداخته است و یا کار جهان را به مخلوقی واگذار کرده است! نعوذ بالله، پس چنانکه آیه می‌گوید خدای تعالی همیشه و در هروقت و زمان در اداره و کار آفرینش بوده و وقفه‌ای در امر او وجود ندارد و او را کاری از کار دیگر باز ندارد: «لاَ یُشْغِلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ».

﴿سَنَفۡرُغُ لَكُمۡ أَيُّهَ ٱلثَّقَلَانِ ٣١ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٣٢ يَٰمَعۡشَرَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ إِنِ ٱسۡتَطَعۡتُمۡ أَن تَنفُذُواْ مِنۡ أَقۡطَارِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ فَٱنفُذُواْۚ لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلۡطَٰنٖ ٣٣ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٣٤ يُرۡسَلُ عَلَيۡكُمَا شُوَاظٞ مِّن نَّارٖ وَنُحَاسٞ فَلَا تَنتَصِرَانِ ٣٥ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٣٦[الرحمن:۳۱-۳۶].

ترجمه: به زودی به (حساب) شما می‌رسیم ای جن و انس(۳۱) پس به کدام یک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۳۲) ای گروه جن و انس اگر می‌توانید از اطراف آسمان‌ها و زمین خارج شوید، خارج شوید، جز با قدرت و دلیلی بیرون نمی‌شوید(۳۳) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۳۴) زبانه‌ای از آتش، مس و شراره‌ای از آنها بر سرتان ریخته شود که (یکدیگر را) یاری نتوانید (۳۵) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۳۶).

نکات: مقصود از جملۀ: ﴿سَنَفۡرُغُ لَكُمۡ أَيُّهَ ٱلثَّقَلَانِتهدید است که به زودی به حسابتان خواهیم رسید. وخطاب ﴿يَٰمَعۡشَرَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ...از ظاهر آیات برمی‌آید که در قیامت است که بشر نمی‌تواند از قدرت حق و از آسمان‌ها و زمین فرار کند و از کیفر خلاص گردد مگر با دلیلی از علم، عمل، ایمان و تقوی. و مقصود از جملۀ: ﴿يُرۡسَلُ عَلَيۡكُمَا شُوَاظٞ مِّن نَّارٖ وَنُحَاسٞآتش بارها و گلوله‌ها و بمب‌های هوایی می‌باشد.

﴿فَإِذَا ٱنشَقَّتِ ٱلسَّمَآءُ فَكَانَتۡ وَرۡدَةٗ كَٱلدِّهَانِ ٣٧ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٣٨ فَيَوۡمَئِذٖ لَّا يُسۡ‍َٔلُ عَن ذَنۢبِهِۦٓ إِنسٞ وَلَا جَآنّٞ ٣٩ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٤٠ يُعۡرَفُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ بِسِيمَٰهُمۡ فَيُؤۡخَذُ بِٱلنَّوَٰصِي وَٱلۡأَقۡدَامِ ٤١ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٤٢

[الرحمن:۳۷-۴۲].

ترجمه: پس چون آسمان بشکافد و چون فرش قرمز سرخگون باشد(۳۷) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۳۸) آن روز از گناهش سؤال نشود نه از انسان و نه از جان(۳۹) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۴۰) گنهکاران به سیمایشان شناخته شوند پس به موهای پیشانی‌ و قدم‌ها گرفته شوند(۴۱) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۴۲).

نکات: چون در قیامت مواقفی است، در یک موقف سؤال شود و در موقف دیگر سؤال نشود، ممکن است عدم سؤال در مواقفی است که سؤال نمی‌شود و ممکن است بگوییم سؤال استفهام حقیقی از زبانش نمی‌شود زیرا مجرم از سیمایش پیداست و دست و پا و اعضایش شهادت می‌دهند، ولی سؤال تقریعی و توبیخی خواهد شد. و مقصود از جملۀ: ﴿فَيُؤۡخَذُ بِٱلنَّوَٰصِي وَٱلۡأَقۡدَامِاین است که پیشانی‌ها و قدم‌های اهل دوزخ را می‌گیرند و ایشان را در دوزخ می‌افکنند. نعوذ بالله.

﴿هَٰذِهِۦ جَهَنَّمُ ٱلَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا ٱلۡمُجۡرِمُونَ ٤٣ يَطُوفُونَ بَيۡنَهَا وَبَيۡنَ حَمِيمٍ ءَانٖ ٤٤ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٤٥ وَلِمَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ جَنَّتَانِ ٤٦ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٤٧ ذَوَاتَآ أَفۡنَانٖ ٤٨ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٤٩ فِيهِمَا عَيۡنَانِ تَجۡرِيَانِ ٥٠ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٥١ فِيهِمَا مِن كُلِّ فَٰكِهَةٖ زَوۡجَانِ ٥٢ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٥٣ مُتَّكِ‍ِٔينَ عَلَىٰ فُرُشِۢ بَطَآئِنُهَا مِنۡ إِسۡتَبۡرَقٖۚ وَجَنَى ٱلۡجَنَّتَيۡنِ دَانٖ ٥٤ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٥٥[الرحمن:۴۳-۵۵].

ترجمه: این است دوزخی که مجرمین به آن تکذیب می‌کردند(۴۳) میان آتش سوزان و آب جوشان گردش می‌کنند(۴۴) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۴۵) و برای آنکه از مقام پروردگارش بترسد دو بهشت است(۴۶) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید (۴۷) آن دو بهشت دارای اقسام اشجار است(۴۸) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۴۹) در آن دو بهشت دو چشمۀ جاری است(۵۰) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۵۱) در آن دو بهشت از هر قبیل میوه دو قسم است(۵۲) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۵۳) در آنجا بر فرش‌هایی تکیه زنند که آستر آنها از استبرق است و میوۀ هر دو بهشت در دسترس است(۵۴) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۵۵).

نکات: مقصود از جملۀ: ﴿خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦاین است که خدای قائم علی کل نفس را حاضر و ناظر بداند و در حضور او عصیان نکند. و ممکن است مقصود از: ﴿جَنَّتَانِ؛ «جنة عدن وجنة نعیم»باشد که گاهی برای تفریح و تفنن در بهشت دیگر وارد شود و از نعیم آن بهره برد.

﴿فِيهِنَّ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ لَمۡ يَطۡمِثۡهُنَّ إِنسٞ قَبۡلَهُمۡ وَلَا جَآنّٞ ٥٦ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٥٧ كَأَنَّهُنَّ ٱلۡيَاقُوتُ وَٱلۡمَرۡجَانُ ٥٨ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٥٩ هَلۡ جَزَآءُ ٱلۡإِحۡسَٰنِ إِلَّا ٱلۡإِحۡسَٰنُ ٦٠ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٦١ وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ ٦٢ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٦٣[الرحمن:۵۶-۶۳].

ترجمه: در آن جنت دختران با حیائی است که با چشم فتان جز به شوهر خود ننگرند و ایشان را نه جنی و نه انسانی قبل از خائفین مس نکرده باشد(۵۶) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۵۷) گویا آن دختران یاقوت و مرجانند(۵۸) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۵۹) مگر جزای نیکی جز نیکی نمودن است(۶۰) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۶۱) و نزدیک آن دو بهشت دو بهشت دیگر است(۶۲) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید (۶۳).

نکات: چون خائفین ازحضور پروردگار حیا می‌کنند وبه عصیان چشم خود را باز نمی‌کنند لهذا دختران با حیای فتان نصیب ایشان می‌شود. و جملۀ: ﴿هَلۡ جَزَآءُ ٱلۡإِحۡسَٰنِ إِلَّا ٱلۡإِحۡسَٰنُکلامی است کلی و عقلی، و لذا در حدیث آمده: «قَالَ اللهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَی: هَلْ جَزَاءُ مَنْ أَنْعَمْنَا عَلِیهِ التُّوحِیدَ إِلَّا الجَنَّة» [۱۴۰]و گاهی بشری برخلاف فطرت کار می‌کند و لذا در حدیث آمده: «اِتَّقِ شَرّ مَنْ أَحْسَنَتْ إِلِیهِ» [۱۴۱]. و جملۀ ﴿وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِممکن است «دون» بمعنی؛ نزدیک باشد و ممکن است دون به معنای؛ پایین‌تر باشد یعنی برای بندۀ خائف دو طبقه است، در طبقۀ اول قصرها و غرفه‌ها و دختران زیبا و پایین آن طبقۀ دیگری است که سبزی‌ها، اشجار و چشمه‌ها می‌باشد چنانکه در آیۀ بعد بیاید.

﴿مُدۡهَآمَّتَانِ ٦٤ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٦٥ فِيهِمَا عَيۡنَانِ نَضَّاخَتَانِ ٦٦ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٦٧ فِيهِمَا فَٰكِهَةٞ وَنَخۡلٞ وَرُمَّانٞ ٦٨ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٦٩ فِيهِنَّ خَيۡرَٰتٌ حِسَانٞ ٧٠ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٧١ حُورٞ مَّقۡصُورَٰتٞ فِي ٱلۡخِيَامِ ٧٢ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٧٣ لَمۡ يَطۡمِثۡهُنَّ إِنسٞ قَبۡلَهُمۡ وَلَا جَآنّٞ ٧٤ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٧٥ [الرحمن:۶۴-۷۵].

ترجمه: آن دو بهشت از کثرت سبزی‌ها سیاه می‌نماید(۶۴) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۶۵) در آن دو بهشت دو چشمۀ جوشان (یعنی دوچشمۀ فواره‌زن) می‌باشد(۶۶) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۶۷) در آن دو بهشت میوه، درخت خرما و انار می‌باشد(۶۸) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۶۹) در آنها دختران نیک سیرت زیبا صورتند(۷۰) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۷۱) سیاه چشمانی که در سرا پرده‌ها مستورند(۷۲) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۷۳) پیش از خائفین دست هیچ انس و جنی به آنها نرسیده است(۷۴) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۷۵).

نکات: اگر کسی بخواهد به این نعمت‌هایی که حق‌تعالی شمرده برسد، خوبست پس از هر آیه که خدا فرموده: ﴿فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ، بگوید: «لاَ بِشَيْءٍ مِنْ آلآءِ رَبِّي أُكَذِّبْ»و بعد صلواتی بر پیامبر و آلش بفرستد تا امیدوار گردد به وصول این نعمت‌ها، البته باید از متقین و عاملین به دستورات قرآن نیز بوده باشد. که بهشت جای متقین و پاکان است نه آلودگان.

﴿مُتَّكِ‍ِٔينَ عَلَىٰ رَفۡرَفٍ خُضۡرٖ وَعَبۡقَرِيٍّ حِسَانٖ ٧٦ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٧٧ تَبَٰرَكَ ٱسۡمُ رَبِّكَ ذِي ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِكۡرَامِ ٧٨[الرحمن:۷۶-۷۸].

ترجمه: بر بالش‌هایی سبز و فرش‌هایی نیکو و فاخر تکیه زده‌اند(۷۶) پس به کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان تکذیب می‌کنید(۷۷) با برکت است نام پروردگارت که دارای جلال و ارجمندی است(۷۸).

نکات: جملۀ: ﴿تَبَٰرَكَ ٱسۡمُ رَبِّكَ ذِي ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِكۡرَامِدلالت دارد که نام پروردگار برکت دارد و برکت از سه جهت:

اول: اینکه حق‌تعالی دائم و باقی است و باقی نعمت‌هایی که شمرده شد در این سوره ذاتاً باقی نیست مگر به إبقاء حق‌تعالی.

دوم: اینکه خیر از نزد اوست و او خیر دارد.

سوم: برکت حق‌تعالی بمعنی علوّ شأن اوست و چون ذات او علو شأن و عظمت دارد، پس نام او نیز با عظمت، با برکت، موجب زوال شر، فرار شیاطین و مزید خیر است و لذا در بهشت یکی از لذّات اهل آن ذکر نام اوست.

[۱۳۸] «پس چگونه بوده عذاب من و انذار من». [۱۳۹] «پس به هرجا رو کنید آنجا محل توجه به سوی خدا است». [البقرة: ۱۱۵]. [۱۴۰] «خداوند متعال می‌فرماید: آیا پاداش کسی که به او نعمت توحید عطا کردیم جز بهشت است؟». دیلمی در مسند الفردوس از أنس: (۴/۳۳۷، ش: ۶۹۷۵)؛ و ابن النجار در ذیل تاریخ بغداد از علی؛ نگا: کنز العمال، متقی الهندی: ۲/۵۱۷، (۴۶۳۸). [۱۴۱] «از شر کسی که به تو نیکی می‌کند برحذر باش». عجلونی در کشف الخفاء (۱/۴۳) می‌گوید: «(اتق شر من أحسنت إلیه) و در لفظی چنین آمده است: «من تحسن إلیه»، در الاصل می‌گوید: آن‌را به عنوان حدیث نمی‌شناسم و شبیه کلام سلف می‌باشد. می‌گوید: و این سخن مطلق نیست بلکه در مورد احسانی است که با منت و ملامت همراه باشد». می‌گویم: بنابراین این جمله حدیث نبوی نیست بلکه ضرب المثل عربی قدیمی می‌باشد.