تابشی از قرآن - ترجمه و تفسیر قرآن کریم - جلد چهارم

فهرست کتاب

سورۀ جن مکی و دارای ۲۸ آیه می‌باشد

سورۀ جن مکی و دارای ۲۸ آیه می‌باشد

سورة الجن (مكية وهي ثمان وعشرون آية)

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

﴿َ إِلَيَّ أَنَّهُ ٱسۡتَمَعَ نَفَرٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَقَالُوٓاْ إِنَّا سَمِعۡنَا قُرۡءَانًا عَجَبٗا ١ يَهۡدِيٓ إِلَى ٱلرُّشۡدِ فَ‍َٔامَنَّا بِهِۦۖ وَلَن نُّشۡرِكَ بِرَبِّنَآ أَحَدٗا ٢ وَأَنَّهُۥ تَعَٰلَىٰ جَدُّ رَبِّنَا مَا ٱتَّخَذَ صَٰحِبَةٗ وَلَا وَلَدٗا ٣ وَأَنَّهُۥ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى ٱللَّهِ شَطَطٗا ٤ وَأَنَّا ظَنَنَّآ أَن لَّن تَقُولَ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا ٥ وَأَنَّهُۥ كَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٖ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَزَادُوهُمۡ رَهَقٗا ٦

[الجن:۱-۶].

ترجمه: به نام خدای کامل‌الذات والصفات رحمن رحیم. بگو به سوی من وحی شده که عده‌ای از جنیان (به قرائت من) گوش دادند پس گفتند ما قرآنی عجیب شنیده‌ایم(۱) که به سوی راستی و کمال دعوت می‌کند، پس به آن ایمان آوردیم و احدی را با پروردگار خود شریک نمی‌کنیم(۲) و اینکه عظمت پروردگار ما برتراست، همسر و فرزندی نگرفته است(۳) و حقیقت این است که سفیه ما بر خداوند سخن دور از حق می‌گوید(۴) و حقیقت این است که ما گمان می‌کردیم که جن و انس هرگز بر خدا دروغی نسبت نمی‌دهند(۵) و حقیقت این است که مردانی از بشر به مردانی از جن پناه می‌بردند پس بر طغیان و گمراهی آنان زیاد می‌کردند.(۶)

نکات: از این آیات معلوم می‌شود موجوداتی به نام جن هستند که از عقلا می‌باشند و آنان مؤمن و کافر دارند و عده‌ای به برکت قرآن هدایت شده‌اند. و جملۀ: ﴿يَقُولُ سَفِيهُنَادلالت دارد که بزرگان ایشان موجب دوری ایشان از خدا شده اند. و جملۀ: ﴿وَأَنَّا ظَنَنَّآ...دلالت دارد که ایشان مقلد بودند و دین ایشان از روی گمان بود و بعد متوجه شده و دست از تقلید برداشته‌اند، و این آیات دلالت بر بطلان تقلید دارد. و جملۀ: ﴿كَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ....دلالت دارد بر اینکه عده‌ای از آدمیان پناه به جن می‌برده‌اند و خیال می‌‌کرده‌اند جن حافظ ایشان می‌شوند و عادت عرب این بود که به هر بیابانی وارد می‌شده می‌گفته: «أعوذ بعزیز هذا الوادی من شر سفهاء قومه». و شاید آیاتی که از عابد جن مذمت شده همین کسان بوده‌اند که در سوره سبأ، آیه۴۱ خدا فرموده: ﴿...يَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنّ.... از یکی از اصحاب رسول خداصنقل شده که گفت: در ابتدای ورود رسول خداصبه مدینه به سفر رفتم، چون شب شد به نزد چوپانی رفتم نیمۀ شب گرگی بیامد و بره‌ای بگرفت، چوپان صدا زد: «یَا عَامِرَ الوَادِي جَارُكَ‌ جَارُكَ»، در جواب او صدائی آمد: یا سرحان أرسله، آوازی شنیدم و کسی را ندیدم، گرگ بره را رها کرد و گزندی به وی نرسید [۲۲۴]. و عجب این است که این کار یعنی پناه به جن و استمداد از جن را که مفهوم قرآن و به منزلۀ شرک است شیعیان غُلاة به امام محمد باقر نسبت داده‌اند، در احوالات حضرت او به کتاب بحار نظر کنید، و این دروغ را به آن جناب نسبت داده‌اند برای اثبات اعجاز برای او.

﴿وَأَنَّهُمۡ ظَنُّواْ كَمَا ظَنَنتُمۡ أَن لَّن يَبۡعَثَ ٱللَّهُ أَحَدٗا ٧ وَأَنَّا لَمَسۡنَا ٱلسَّمَآءَ فَوَجَدۡنَٰهَا مُلِئَتۡ حَرَسٗا شَدِيدٗا وَشُهُبٗا ٨ وَأَنَّا كُنَّا نَقۡعُدُ مِنۡهَا مَقَٰعِدَ لِلسَّمۡعِۖ فَمَن يَسۡتَمِعِ ٱلۡأٓنَ يَجِدۡ لَهُۥ شِهَابٗا رَّصَدٗا ٩ وَأَنَّا لَا نَدۡرِيٓ أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ أَرَادَ بِهِمۡ رَبُّهُمۡ رَشَدٗا ١٠

[الجن:۷-۱۰].

ترجمه: و اینکه گمان کرده‌اند چنانکه شما گمان کردید که خدا احدی را هرگز مبعوث نمی‌کند(۷) و به درستی که ما به آسمان نزدیک شدیم پس آنرا پر از پاسبانان با شدت و تیرهای آتشبار یافتیم(۸) و ما چنین بودیم که در کمینگاه برای شنیدن وحی می‌نشستیم، ولی الآن هر‌کس گوش فرا دهد می‌یابد که تیرهای آتش‌بار در کمین او است(۹) و به راستی‌که ما نمی‌دانیم آیا برای اهل زمین شر اراده شده ومقدر گردیده یا اینکه پروردگارشان برایشان ارادۀ صلاح کرده است.(۱۰)

نکات: ﴿لَّن يَبۡعَثَ ٱللَّهُ أَحَدٗادو احتمال دارد: اول: که ظاهرتر است اینکه؛ «لَنْ یَبعَثَ أَحَداً لِلقِیَامَةِ»که مشرکین مکه معتقد بودند. دوم: «لَنْ یَبعَثَ اللهُ أَحَدًا لِلرِّسَالَةِ وَهُوَ غَیرُ ظَاهِر»، ﴿وَأَنَّا لَمَسۡنَا ٱلسَّمَآءَ...راجع به زمان قبل از بعثت است که شیاطین با آسمانها تماس داشتند و استراق سمع می‌‌کردند و خبرهای غیبی را از فرشتگان می‌گرفتند و برای کاهنان می‌آوردند، ولی چون محمدصمبعوث شد شیاطین رانده شدند با تیرهای شهاب آتشبار طبق خبرهای بسیار و ظاهر کلمات قرآن، اگر چه حقیقت این قضیه و کیفیت آن برای ما مستور است.

﴿وَأَنَّا مِنَّا ٱلصَّٰلِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَٰلِكَۖ كُنَّا طَرَآئِقَ قِدَدٗا ١١ وَأَنَّا ظَنَنَّآ أَن لَّن نُّعۡجِزَ ٱللَّهَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَن نُّعۡجِزَهُۥ هَرَبٗا ١٢ وَأَنَّا لَمَّا سَمِعۡنَا ٱلۡهُدَىٰٓ ءَامَنَّا بِهِۦۖ فَمَن يُؤۡمِنۢ بِرَبِّهِۦ فَلَا يَخَافُ بَخۡسٗا وَلَا رَهَقٗا ١٣ وَأَنَّا مِنَّا ٱلۡمُسۡلِمُونَ وَمِنَّا ٱلۡقَٰسِطُونَۖ فَمَنۡ أَسۡلَمَ فَأُوْلَٰٓئِكَ تَحَرَّوۡاْ رَشَدٗا ١٤ وَأَمَّا ٱلۡقَٰسِطُونَ فَكَانُواْ لِجَهَنَّمَ حَطَبٗا ١٥ وَأَلَّوِ ٱسۡتَقَٰمُواْ عَلَى ٱلطَّرِيقَةِ لَأَسۡقَيۡنَٰهُم مَّآءً غَدَقٗا ١٦ لِّنَفۡتِنَهُمۡ فِيهِۚ وَمَن يُعۡرِضۡ عَن ذِكۡرِ رَبِّهِۦ يَسۡلُكۡهُ عَذَابٗا صَعَدٗا ١٧

[الجن:۱۱-۱۷].

ترجمه: و اینکه بعضی از ما صالحند و بعضی غیر آن، ما مذاهب متفرقه و فِرَق مختلفه بوده‌ایم(۱۱) و اینکه ما چنین دانستیم که هرگز بر قدرت خدا غلبه نخواهیم کرد و از محیط اقتدراش فرار نتوانیم کرد(۱۲) و اینکه ما چون هدایت را شنیدیم به آن ایمان آوردیم پس آنکه به پروردگارش ایمان آورد از نه از نقصانی بیم دارد و نه از ستمی (۱۳) و اینکه بعضی از ما مسلمان و بعضی از ما منحرفند پس کسانی‌که اسلام آورند آنان راه صواب و کمال را خواسته و طلبیده‌اند (۱۴) و اما منحرفین پس هیزم دوزخ بوده‌اند(۱۵) و اینکه اگر بر راه ایمان پایدار بمانند البته ایشان را آب فراوان خواهیم داد(۱۶) تا ایشان را در آن بیازماییم و هر‌کس از یاد پروردگارش اعراض کند پروردگارش او را به عذاب سخت وارد می‌کند.(۱۷)

نکات: تمام آیات از قول جنیان است که به قوم خود می‌گفته‌اند تا آیۀ ۱۵ و اما جمله و آیۀ: ﴿وَأَلَّوِ ٱسۡتَقَٰمُواْکلام خداست که در ردیف کلام آنان آورده. و جملۀ ﴿كُنَّا طَرَآئِقَ...دلالت دارد که در میان جن فرق و مذاهب بسیاری است از کفر و ایمان. و ﴿مَّآءً غَدَقٗاباران زیاد است که خدا وعده داده برای کفار و مشرکین اگر ایمان آورند زیرا اهل مکه در خشکسالی بودند برای کفرشان. و از آب زیاد به علم کثیر نیز تعبیر شده، پس هر‌کس در ایمان به خدا استقامت ورزد خدا او را علم زیاد بهره گرداند.

﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا ١٨ وَأَنَّهُۥ لَمَّا قَامَ عَبۡدُ ٱللَّهِ يَدۡعُوهُ كَادُواْ يَكُونُونَ عَلَيۡهِ لِبَدٗا ١٩ قُلۡ إِنَّمَآ أَدۡعُواْ رَبِّي وَلَآ أُشۡرِكُ بِهِۦٓ أَحَدٗا ٢٠ قُلۡ إِنِّي لَآ أَمۡلِكُ لَكُمۡ ضَرّٗا وَلَا رَشَدٗا ٢١ قُلۡ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ ٱللَّهِ أَحَدٞ وَلَنۡ أَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدًا ٢٢ إِلَّا بَلَٰغٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِسَٰلَٰتِهِۦۚ وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَإِنَّ لَهُۥ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًا ٢٣ حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا يُوعَدُونَ فَسَيَعۡلَمُونَ مَنۡ أَضۡعَفُ نَاصِرٗا وَأَقَلُّ عَدَدٗا ٢٤ قُلۡ إِنۡ أَدۡرِيٓ أَقَرِيبٞ مَّا تُوعَدُونَ أَمۡ يَجۡعَلُ لَهُۥ رَبِّيٓ أَمَدًا ٢٥ عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ فَلَا يُظۡهِرُ عَلَىٰ غَيۡبِهِۦٓ أَحَدًا ٢٦ إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ فَإِنَّهُۥ يَسۡلُكُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ رَصَدٗا ٢٧ لِّيَعۡلَمَ أَن قَدۡ أَبۡلَغُواْ رِسَٰلَٰتِ رَبِّهِمۡ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيۡهِمۡ وَأَحۡصَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ عَدَدَۢا ٢٨

[الجن:۱۸-۲۸].

ترجمه: و حقا که مساجد مخصوص خداست پس احدی را با خدا نخوانید (۱۸) و اینکه چون بندۀ خدا ایستاد که بخواند خدا و قرآن را، نزدیک بود بر سر او هجوم کنند(۱۹) بگو همانا فقط پروردگارم را می‌خوانم و احدی را شریک او نمی‌کنم(۲۰) بگو که محققا من مالک ضرر و نفعی برای شما نیستم(۲۱) بگو محققا مرا هرگز پناه نمی‌دهد از قهر خدا احدی و هرگز غیر او پناهی نخواهم یافت(۲۲) مگر ابلاغ کردن پیغامها و رسالتهای خدا (که ملجأ و پناه من همان ابلاغ فرمان اوست) و هر کس نافرمانی خدا و رسول او کند پس محققا برای او آتش دوزخ است که در آن همواره ماندنی است(۲۳) تا وقتی که ببینند آنچه وعده داده می‌شوند پس به زودی خواهند دانست که چه کس یاورش ناتوان‌تر و عددش کمتر است(۲۴) بگو نمی‌دانم آیا نزدیک است آنچه وعده داده می‌شوید و یا پروردگارم برای آن مدتی قرار داده است(۲۵) خدایی که دانای غیب است که احدی را بر غیب خود مطلع نمی‌گرداند(۲۶) مگر آن رسولی را که بپسندد که محققاً می‌فرستد و می‌گمارد از جلو و از عقب او کمینی(۲۷) تا بداند که آنان رسالات پروردگارشان را ابلاغ کرده‌اند و او احاطه دارد به آنچه نزد رسولان است و عدد هر چیزی را شماره کرده است.(۲۸)

نکات: آیات ۱۸ تا ۲۲ دلالت دارد که خواندن غیرخدا چه در مساجد و چه غیرمساجد شرک است به دلیل صریح کلمۀ ﴿وَلَآ أُشۡرِكُ بِهِۦٓ أَحَدٗا. و این آیات صریح است که در دعا نباید غیرخدا را خواند و غیر او ملجأ و پناهی نیست نه برای پیغمبران ونه برای مردم دیگر. حال باید فهمید که اکثر ملت ما در زمان ما چگونه به واسطۀ راهنمایان مذهبی از توحید دور افتاده‌اند و خیال می‌کنند خدا مانند سلاطین دنیا است که باید واسطۀ او را خواند، و می‌گویند شأن خدا أجل است از اینکه کسی او را مستقیم بخواند، ولی ندانستند خدا را تشبیه کردن به سلاطین و امراء شرک است و تشبیه خدا به مخلوق کفر است. رسول خداصفرمود: «الْإِشْرَاكُ فِي النَّاسِ أَخْفَى مِنْ دَبِيبِ النَّمْلِ عَلَى الْمِسْحِ الْأَسْوَدِ فِي اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَة» [۲۲۵]. و جملۀ: ﴿وَلَنۡ أَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدًا، دلالت دارد که فقط خدا حاضر و ناظر است و کس دیگر غیر او همه جا حاضر و ناظر و فریادرس نیست زیرا غیر او همه محدود و دارای مکانند. و جملۀ: ﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ فَلَا يُظۡهِرُ عَلَىٰ غَيۡبِهِۦٓ أَحَدًا ٢٦ إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ، دلالت دارد که فقط خدا عالم‌الغیب است و غیب خود را به کسی اظهار نمی‌دارد و از اخبار غیب کسی را مطلع نمی‌سازد مگر پیغمبری را که پسندیده و برگزیده که اخبار غیب را به او اظهار می‌دارد و آن رسول ایمان به آن اخبار دارد، پس آن رسول مؤمن به غیب است زیرا او از متقین است و متقین ایمان به اخبار غیب دارند نه اینکه خود عالم به غیب باشند، چنانکه آن رسول اخبار غیبی من الله را به امت خود ابلاغ می‌کند، متقینِ ایشان نیز مؤمن به آن اخبار غیبی می‌شونند چنانکه در جملۀ: ﴿لِّيَعۡلَمَ أَن قَدۡ أَبۡلَغُواْ...بیان کرده که خدا مأموری در کمین رسولان خود می‌گذارد تا بداند که آنان اخبار را به امت ابلاغ کرده اند یا خیر، و معنی ﴿لِّيَعۡلَمَدر سابق در سورۀ توبه ذکر شد.

[۲۲۴] بغوی، معالـم التنزیل (۸/۲۳۹)؛ ثعلبی، الکشف والبیان (۱۰/۵۱)؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن (۱۹/۱۰). و ابن کثیر در تفسیرش (۴/۴۳۰)، سپس می‌گوید: «چه بسا گرگی که بره را گرفته بود، جنی بوده که از انسان ترسیده و فرار کرده است اما زمانی که چوپان از وی یاری خواسته گوسفند را بازگردانده تا اینکه او را گمراه کند و وی را از دینش خارج کند. والله اعلم». و آن‌را در الدر الـمنثور (۸/۲۹۸-۲۹۹) به ابن المنذر و ابن أبی حاتم و عقیلی در الضعفاء و طبرانی و أبی الشیخ در العظمة و ابن عساکر نسبت می‌دهد. هیثمی در الـمجمع (۷/۱۲۹) می‌گوید: «طبرانی آن‌را روایت نموده و در میان راویان آن عبدالرحمن بن إسحاق کوفی وجود دارد که ضعیف است». [۲۲۵] «شرک در میان مردم از مورچه‌ای که بر سنگی سیاه در شب تاریک راه رود، مخفی‌تر است». مانند آن‌را (با لفظ مشابه) حکیم ترمذی در نوادر الأصول و حاکم در المستدرک (۲/۲۹۱) روایت کرده و حاکم می‌گوید: «این روایت صحیح الإسناد است و شیخین آن‌را تخریج نکرده است». و ذهبی در التلخیص می‌گوید: «دار قطنی در مورد عبد الأعلى می‌گوید: وی ثقة نیست». می‌گویم: و همچنین أبونعیم در الحلیة آن‌را تخریج کرده است. همگی از عائشة به صورت مرفوع روایت کرده‌اند. و البانی در ضعیف الجامع الصغیر وزیادته (۳۴۳۲) آن‌را ضعیف دانسته است.