افسانۀ آموزش دیدن جنّیان نزد نووی [۳۶۶]:
علامه فقیه شرف ابو زکریا مناوی /از والی ابوزرعه [۳۶۷]عراقی خاطراتی نقل نموده که او برایش تعریف نموده که: جنیان نزد نووی مشغول درس خواندن بودهاند و برخی از شاگردانش هنگامی که نزد او در تنهایی بودهاند ناگهان مار بزرگی وارد اتاق وی میشده طالب میترسیده و نووی وی را آرام مینموده و به او فهمانده که این طلبهای از جنیان میباشد که نزد او درس میخواند و امام نووی به آن طلبۀ جن میگفته که مگر نگفتهام به این شکل وارد نشو. و میان ایشان دوستی و محبت بوده است و هنگامی که آن جن خواسته که به محلهای از محلههای بغداد یا عراق برود یکی از شاگردان انسش از شیخ اجازه خواسته که با او برای گردش برود و شیخ به او اجازه داده و سفارشی نیز به او نموده است و جن خود را به صورت حیوانی در آورده و به او دستور داده که بر او سوار شود و شاگرد انس به او گفته که احساس سرمای شدیدی میکنم، چون جن او را به بالاترین نقطه برده است. سپس او را به محل مورد نظر میبرد. و این حوادث در زمانی کوتاه رخ داده است. سپس بر میگردد و سفارش شیخ را که آوردن میوۀ آنجا بوده با خود میآورد.
سخاوی میگوید: این داستان، بیاساس است و هیچ اطمینانی به صحت آن نمیرود. گویم (مؤلف کتاب): هیچ کس از میان افرادی که سیرۀ نووی را نوشتهاند این افسانه را نگفتهاند.
حتی شاگردش ابنعطار که در لحظات بسیاری با او بوده و مطالب زیادی از او نقل نموده و امام ذهبی نیز که در تمام کتابهای سیرت از نووی یاد نموده، این خرافه و افسانه را نقل ننموده و کسی جز سخاوی از آن ذکری به میان نیاورده است. که او نیز گفته: این داستان اساسی ندارد و منقطع میباشد. نووی که از خوردن میوههای شام با آن همه مشهوریت به خاطر ورع و زهدش امتناع میورزید، آیا به شاگردش سفارش میکند که میوۀ فلان منطقه از عراق را برایم بیاور؟ علاوه بر آن بین وفات راوی ابوزرعه و بین وفات نووی یکصد و پنجاه سال فاصله وجود دارد! پس به نظر من هیچ شکی وجود ندارد که این داستان افسانهای بیش نیست و من فقط به خاطر آگاهی آن را نقل نمودهام.
[۳۶۶] اين از آن گونه افسانهها و داستانهايي است كه عوام ره به حقيقت نميبرند و رو به سوي اسطوره و افسانهها ميآورند. متأسفانه شخصيتپرستي وقتي جاي خداپرستي را گرفت شخصيتپرستان چشمهايشان بر روي نيكيهاي آن شخصيت بسته ميشود و رو به خرافات براي بالابردن او ميآورند كه نووي نيز با آن همه صفات پسنديده و خصال نيكو از اين ماجرا بينصيب نمانده است. (مترجم) [۳۶۷] او احمد بن حافظ كبير عبدالرحيم بن حسين حافظ، امام فقيه، اصولي، أبو زرعه كه در سال ۸۲۶ هـ وفات يافته است.