چگونگی رشد و نموّ امام نووی
نووی در کنار پدر و تحت سرپرستی وی زندگی کرد. پدرش دنیایی نیک و ساده دارای روزیی با برکت بود. نووی در پناه خیر و نیکی باقی ماند و مدتی در مغازۀ پدرش همانگونه که ذهبی میگوید: با قناعت و سادهزیستن زندگی را پشت سر گذاشت. گویی خداوند از آغاز کودکی و جوانیاش وی را برای حمل میراث سنگین نبوی در علم و تقوا و تزکیه آماده میکرد و این همان چیزیست که بعضی از صالحین بزرگ به آن اشاره نمودهاند [۲۴]، آنجا که گفتهاند: نووی هنگامی که کودک بود در زمرۀ صالحین نوشته شده است و این نیز از آنجا به اثبات رسیده که هنگامی که نووی هفت ساله بود، در شب ۲۷ رمضان که در کنار پدرش آرمیده بود نیمههای شب بیدار میشود. پدرش میگوید: مرا بیدار کرد و گفت: ای پدر، این نوری که تمام خانه را در بر گرفته چیست؟ و تمام اهل خانه را بیدار نمود اما هیچ چیزی دیده نشد. پدرش گفت: همان دم دانستم که وی ليلة القدر را دریافته است [۲۵].
امام نووی هنگامی که به سن ده سالگی [۲۶]رسید پدرش او را در مغازه مشغول به کار کرد اما خرید و فروش سبب نشد که وی قرآن را رها کند [۲۷]، و این نیز مصادف با ورود شیخ یاسین بن یوسف مراکشی [مشهور به اسم سرزمینش] در سال ششصد و چهل و اندی هجری [۲۸]به قریۀ نوا بود. شیخ در حالی نووی را دیده که ده ساله بود و بچهها او را وادار میکردند که با ایشان بازی کند و او به خاطر اجبار آنان از دستشان فرار میکرد و در حال فرار گریه میکرد و در این حالت نیز قرآن را تلاوت مینمود. شیخ یاسین میگوید: محبتش به دلم نشست بیدرنگ نزد کسی رفتم که به او سپرده بود تا به او قرآن یاد بدهد. به او گفتم: امید میرود که این کودک، عالمترین و باتقواترین مردمِ دورانش گردد و مردم از او نفع فراوانی ببرند. او به من گفت: آیا تو منجم هستی؟ گفتم: خیر! اما خداوند این را نشان میدهد که او از شاگردیکردن در دکان پدرش دست کشیده و برای یادگیری علوم اندکی که نزد مشایخ آن زمان که سرآمد اهل و دیارش موجود بوده روی آورده است.
[۲۴] سخاوي «۳۴». [۲۵] الطبقات الكبري تأليف سبكي «۸/۳۹۶». [۲۶] زندگينامه نووي تأليف سخاوي «۳۴». [۲۷] تحفة الطالبين «۳/ب». [۲۸] اضافه مترجم: از آنجائي كه النيف شامل ۱، ۲ و ۳ ميشود در ترجمه اندي را عنوان نمودهم و لفظ عربي آن چنين بوده است: في سنة نيف وأربعين وستمائة: مراجعه شود به معجم النجو تأليف عبدالغني الدقر.