امام نووی رحمه الله

فهرست کتاب

الروضة (روضة الطالبین)

الروضة (روضة الطالبین)

از کتاب‌های مهم او در فقه شافعی است. آن را از کتاب «الشرح الکبیر» امام رافعی خلاصه نموده است. و بزرگان زیادی این کتاب را ستوده‌اند؛ أذرعی [۳۰۹]می‌گوید: این کتاب تکیه‌گاه مذهب شافعی در این شهرهاست بلکه اسم آن به مناطق و کشورهای دیگر نیز رسیده و آن یکی از کتاب‌های قطور مذهب شافعی گردیده و مرجع و تکیه‌گاه فقهاء و علمای شافعی است و به آن اطمینان و اعتماد کرده می‌شود. و آن پناهگاه طالب هوشیار و زیرک است و حاکم در حکمش و مفتی در فتوایش به آن تکیه می‌کند. و آن جز به خاطر نیت پاک نووی و اخلاص پیچیدۀ او نیست. شهاب‌الدین احمد بن خفاجه صفدی [۳۱۰]که از علمای عامل و بزرگ می‌باشد می‌گوید: رسول خدا را به خواب دیدم: به او گفتم: یا رسول الله در مورد نووی چه می‌گویی؟ فرمود: نووی چه نیک مردی است. باز گفتم: کتابی را تصنیف نموده که نام آن را «الروضة» نهاده است در مورد آن چه می‌گویی؟ فرمود: آن همان «الروضة» است آن طوری که آن را نامگذاری نموده است.

عماد بن کثیر می‌گوید: او آن را تصحیح و ظرایف و مطالب برگزیده و اجتهادات زیبایی را به آن اضافه نمود و او طبق آخرین نسخه‌‌ای که وقف مدرسۀ محمودیه نموده در روز یکشنبه ۱۵ ربیع‌الأول سال ۶۶۹ هجری آن را تمام نموده است. علماء زیادی به اختصار و تجرید و شرح و نقد و دفاع از آن پرداخته‌اند. از جمله کسانی که آن را مختصر نموده، قطب محمدبن عبدالصمد سنباطی [۳۱۱]و نجم عبدالرحمن بن یوسف الأصفونی [۳۱۲]و جمال محمد بن احمد شریشی [۳۱۳]و فتح‌الدین محمدبن علی بن اسماعیل بستانی [۳۱۴]و شرف بن مقری یمانی و شهاب بن رسلان مقدسی و بسیاری از علمای دیگر که بزرگانشان در کتاب سخاوی از آن‌ها نام برده شده است.

و از جمله کسانی که زوائد آن را زدود، مجد سنکلونی بود [۳۱۵].

شیخ سراج‌‌الدین بلقینی [۳۱۶]بر آن شرح نموده و همچنین فرزندش قاضی جلال ‌الدین بر آن حاشیه نوشت. و از جمله کسانی که آن را شرح نمود و یا به شرح بخشی از آن پرداخته‌اند حافظ بن حجر عسقلانی است. او از آخرین کسانی است که با شرح کبیر رافعی یعنی اصل کتاب با هم آورده است. و همچنین أسنوی و أذرعی و زرکشی [۳۱۷]و همچنین از متأخرین، فقیه طرابلس شمس محمد بن یحیی بن احمد بن زهره [۳۱۸]نیز به شرح آن همت گماشته‌اند.

و اما از جمله کسانی که به نقد کتاب «الروضة» پرداخته و نووی را معذور دانسته أذرعی می‌باشد. او پس از ذکر نیکی‌های کتاب «الروضه» گفته: او /کتاب الروضه را از کتاب رافعی مختصر کرده است. او از اصل کتاب، از نسخه‌ۀایی استفاده نموده که در آن‌ها خلل وجود داشته است و لذا در برخی از موارد کتاب الروضه خللی وجود دارد. و باز در اختصارش از نسخۀ امام باذرائی استفاده نموده و در آن نیز خللهایی وجود دارد که بر مبتدی مخفی می‌‌ماند و لی برای عالم بزرگ مشکل است ... تا‌آنجا که می‌گوید: و بدان ـ‌ خداوند من و شما را در راه رضای خود موفق گرداند و ما را از متقیان و کسانی که حق تقوی را به جایی آورده قرار دهد! ـ من قصد اعتراض به امام نووی را ندارم که کلام او را بی‌ارزش دانسته و با شک و تردید به آن نگریسته شود، از چنین کاری به خدا پناه می‌برم. قصد من فقط نصیحت و خیرخواهی او و مسلمانان و نفع برای طالبان علم می‌باشد، زیرا او حریص‌ترین فرد به نصیحت بود و تمام تلاش خود را در جهت نصیحت برای خدا و دین و عامه مسلمین به کار می‌برد. دلیل اول من بر او این بوده که‌آنچه امام نووی از آن گذشته سهوی بوده است.

علتِ دوم:

با وجود اینکه او بیشتر اوقات در طاعات و أوراد و اعمال قلبی غرق بوده اگر اندکی توقف می‌نمود و تأمل شگرفی می‌کرد، مسئله برای او روشن می‌شد، اما او در میدان این کتاب همچون سواری بر اسب تیزرو بوده و به تاختش ادامه می‌داده است.

گویم: (مؤلف این کتاب) آنچه که اما اذرعی می‌گوید درست است اما معذورکردن نووی به اینکه او از نسخه‌ای که دارای ضعف بود در اختصارش استفاده کرده، یعنی نقض خلل بر نووی وارد شده است و این از نووی بسیار بعید به نظر می‌رسد، زیرا چیزی که او اختصار کرده به ظاهر و باطن آن به طور دقیق آگاهی داشته بلکه او آراء همۀ علماء شافعیه را تقریباً حفظ داشته است و از این جایگاه نمی‌شود او را این گونه معذور دانست. بلکه شایسته است که گفته شود همان طور که اذرعی نیز گفته وی در میدان نوشتن کتاب همچون سوار تیزرو به تاخت می‌رفته است. سپس نسخۀ اول آن را باقی گذاشته که در فرصتی مناسب به آن نظر بیافکند و یا نگاهی گذرا به آنچه که از نقص یا مخفی‌ماندن در حالت عجله به چرک‌نویس‌هایش بیافکند ولی نووی /قبل از اینکه این کتاب را تمام کند به مرگ اندیشیده بود و هنگامی که دانست نمی‌تواند دوباره خوانی کند و ترسید که قبل از آنکه آن را کامل کند پیک اجل به سراغش بیاید اندکی قبل از وفاتش تصمیم گرفت که کتاب «الروضة» را همچون هزاران تألیفات و تعلیقاتش محو و از بین ببرد. ولی به او گفته شد که: کاروانیان آن را با خود برده‌اند و در شهر ما دست به دست گشته است. در این هنگام بود که با خود زمزمه کرد که این باب طبع من نبود. و معنی آن این است که او به فراست، این خللها و نقصها را دریافته و با خود گفته است که در هنگام تصحیح به رفع آن ـ‌ اگر خدا بخواهد ـ خواهم پرداخت، ولی مشیت الهی به او فرصت نداد و قبل از اینکه «الروضة» و بسیاری از تألیفات دیگرش را بازخوانی کند وفات نمود.

کسانی که به نقد «الروضة» پرداخته‌اند نقدشان توهّمی بیش نبوده است، زیرا امام نووی طبق آنچه که قبلاً گفتیم خود این مسائل را درک کرده بود. از جمله کسانی که حاشیه‌ای بر «الروضة» نوشته است، ابوحفص عمر بن ابو حرام ابن کنانی است که با ولع خاصی به اعتراض بر «الروضة» بر آمده است. و برخی از شاگردانش این حواشی را جدا نموده که در میان آن‌ها عالم بزرگی بجز طلبه‌هایی به چشم می‌خورد و همان طور که ابن حجر [۳۱۹]می‌گوید بلکه غالب آن حواشی اتلاف وقتی بیش نبوده است و تقی‌الدین سبکی [۳۲۰]نیز به مقابله با برخی از آن‌ها بر آمده و سخنانشان را نیز جواب داده است و همچنین پسرش، تاج‌الدین سبکی به جواب دادن مطالبی که در مورد «الروضة» نوشته شده در کتاب الطبقاتش پرداخته و گفته که: بر انسان صاحب بصیرۀ مخفی نمی‌ماند که خداوند متعال به نووی و تألیفاتش توجه خاصی دارد و من به فوائد او در حیاتش استدلال می‌کنم و حتی سیرۀ او و یا عادتهای او خالی از فایده نمی‌باشد او در ادامه می‌افزاید: شاید تو فکر کنی که او الفاظ رافعی را تغییر داده ولی انسان زیرک هنگامی که «الروضة» را بخواند آن را درک می‌کند و گفت: شاید بگویی که در اختصار خوب عمل ننموده و هدف را بیان نکرده ولی وقتی با دقت الروضه را بخوانی خواهی دید که او کاملاً حق مطلب را بیان نموده است. و اگر نووی هم لفظی را تغییر داده باشد جای شگفتی نیست بلکه مختصرکننده چه بسا که الفاظی را تغییر می‌دهد و الفاظ هم معنای دیگری را جانشین آن می‌کند. و فقط تعجب و شگفتی عقل از آن تغییری می‌باشد که به هدف نرسد و درستی به آن خطاب گردد. سپس مثلهایی آورده که اگر خواستید می‌توانید به کتاب الطبقات [۳۲۱]الکبری مراجعه کنید.

شایان ذکر است که نووی /کتاب «نکات ارزشمندی از الروضه» (دقائق الروضة) بر کتاب الروضه نوشت که نتوانست آن را تمام کند و تا کتاب الصلاة رسید که آن نیز ارزشمند [۳۲۲]می‌باشد و آن را «الإشارات لما وقع في الروضة من الأسماء واللغات»نامید.

شاگردش، ابن عطار می‌گوید: با دست خط او در «الروضة» دیدم که او تألیف آن را در روز پنجشنبه ۲۵ ماه رمضان سال ۶۶۶ هجری شروع نمود و روز یکشنبه پانزدهم ماه ربیع الأول سال ۶۶۹ هجری به پایان رسید.

[۳۰۹] سخاوي، ص ۲۳ و أذرعي: او احمد بن حمدان بن احمد ابوالعباس شهاب‌الدين اذرعي است وي علامه در فقه شافعي متولد أذرعات است، ص و كتاب منهاج نووي را شرح نموده و در سال ۷۸۳ هـ‍ وفات يافته است. [۳۱۰] سخاوي، ص ۲۷. و احمد بن خفاجه صفدي: او امد بن موسي بن خفاجه فقيه بزرگ شافعي كه از دست‌رنج خود مي‌خورده و كتاب أربعين نووي را در يك جلد شرح نموده و در سال ۷۵۰ هجري وفات يافته است. [۳۱۱] سنباطي فقيه بزرگي بود. مصريها از نزد او فارغ‌‌‌التحصيل گرديدند. وي در سال ۷۲۲ هـ‍ وفات نمود. [۳۱۲] أصفوني ماهر در فقه فرائض و قراء‌ها بود. ابن حجر در الدرر الكامنه مي‌گويد: او كسي است كه الروضه را كه اختصاري مفيد و خوب و نفيس مي‌باشد مختصر كرد و در سال ۷۵۰ هـ‍ وفات نمود. [۳۱۳] شريشي فقيه بزرگ شافعي است و در دمشق فقط يك روز به قضاوت پرداخت و مريض شد و در سال ۷۷۹ هـ‍ وفات نمود. [۳۱۴] در الضوء الدامع اللشائي آمده كه از بزرگان فقهاي شافعيه است كه الحاوي را شرح و روضة را مختصر نموده است. سال وفاتش را ندانستم و شايد اندكي از ۸۰۰ سال تجاوز كند. [۳۱۵] در اصل زنكلوئي است. و اكثريت آنچه كه ما گفتيم مي‌گويند: او ابوبكر بن اسماعيل بن عبدالعزيز سنكلوني يكي از فقهاي شافعي و اصول شافعي است كه در سال ۷۴۰ هـ‍ وفات نموده است. [۳۱۶] او عمربن رسلان بن نصير بن صالح كناني بلقيني مصري شافعي مجتهدي حافظ است كه در سال ۸۰۵ هجري وفات نموده است. [۳۱۷] زركشي؛ او محمدبن بهادر بن عبدالله زركشي، عالم به فقه شافعي و اصول است كه در سال ۷۹۴ هجري وفات يافته است. [۳۱۸] همان طور در الضوء اللامع اللشائي آمده: محمدبن يحيي بن دغرة بن زهره، او امام‌، عالم ديني، شيخ شافعي در شهرش مي‌باشد كه در سال ۸۴۸ هجري وفات يافته است. [۳۱۹] الدرر الكامنه، ۳/۱۶۲ و ابن عمر: او پسر ابن ابو الحرم بن عبدالرحمن بن يونس كه گفته مي شود در زمانه‌اش فقيه‌تر از او نبوده ولي او بسيار لج‌باز و بسيار جدل مي‌نموده كه در سال ۷۳۸ هـ‍ وفات يافته است. [۳۲۰] او علي بن عبدالكافي سبكي انصاري شيخ الإسلام در دورانش كه در سال ۷۵۶ هـ‍ وفات يافته است. [۳۲۱] جزء ۸/۳۹۸. [۳۲۲] همان طور كه سخاوي گفته ص ۱۵.