امام نووی رحمه الله

فهرست کتاب

علاقه و تلاش در جهت دانش‌اندوزی:

علاقه و تلاش در جهت دانش‌اندوزی:

امام نووی در مدرسۀ رواحیه اقامت گزید و در پناه مسجد مدرسه قرار گرفت با تلاشی خستگی‌ناپذیر و بی‌وقفه شروع به علم آموز نمود و با تمام تلاشی که در راه تحصیل علم صرف نمود باز هم عطش این علاقه‌اش خاموش نشد و دیری نپایید که ضرب‌المثل و شگفتی دورانش و بعدها گردید. خود وی می‌گوید: دو سال [۴۳]گذشت و پهلوهایم را بر زمین نگذاشتم [۴۴].

ذهبی نیز می‌گوید [۴۵]: نووی در توجه و عنایت شبانه‌روزی به علم و دانش و دوری از خواب مگر به اندازۀ رفع کسالت و به کار گرفتن وقتش در خدمت درس و نوشتن و مطالعه و استفاده از اساتیدش [۴۶]ضرب‌المثل گشته است.

و از قطب‌الدین یونینی [۴۷]نیز نقل شده که گفته است: امام نووی در شبانه‌روز لحظه‌ای وقتش را جز در راه طلب علم صرف نمی‌نمود حتی در مسافرت‌هایش نیز مشغول تکرار محفوظاتش یا مطالعه می‌شد و او ۶ سال این گونه اقامتش را سپری نموده است [۴۸].

از بدر ابن جماعه [۴۹]روایت شده که او از امام نووی در مورد چگونه خوابیدنش سؤال نموده است امام در جواب وی عنوان کرده که هنگامی که خواب بر من غلبه می‌نمود لحظه‌ای بر روی کتاب چشمانم را برهم می‌گذاشتم و سپس بیدار می‌شدم [۵۰]. و در مفتاح السعادة [۵۱]نیز بیان شده که امام نووی در طلب علم و عمل متحمّل شب زنده‌داریهای فراوانی گشته است.

چرا چنین نباشد در حالی که در اسلام چیزی بعد از ایمان مقدس‌تر از علم از نظر معنوی و شأن و مرتبه وجود ندارد و در قرآن کریم لفظ علم بیشتر از ۹۰ بار در معانی زیادی که همۀ آن‌ها به یقین در هر چیزی که ذکر شده است بر می‌گردد؛ از آن جمله این فرموده‌های خداوند است که می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا يَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ[فاطر: ۲۸].

«از بندگان خدا تنها دانایانند که از او می‌ترسند».

در جای دیگر می‌فرماید:

﴿هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ[الزمر: ۹].

«آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند برابرند».

و باز در سورۀ دیگری می‌فرماید:

﴿يَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖ[المجادلة: ۱۱].

«تا خدا [رتبۀ] کسانی از شما را که ایمان آورده و کسانی را که دانشمندند [برحسب] درجات بلند گرداند».

در احادیث نبوی و اقوال وارده از صحاب و تابعین کرام نیز در ستایش علم و عالم [۵۲]مطالب زیادی بیان شده، از جمله سخن رسول خدا است که در بخشی از یک حدیث می‌فرمایند: «وَإِنَّ الْمَلاْئِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضاً بِمَا يَطْلُبُ»«فرشتگان خداوند بال‌های خود را برای طالب علم به خاطر رضایت از کاری که طلب می‌کنند، می‌گسترانند».

و در مقدمۀ شرح المهذب تألیف امام نووی در فضل علم و دانش احادیثی و اقوالی از بزرگان صحابه بیان شده است؛ از آن جمله سخن حضرت علی ساست که می‌فرمایند: «العالم أعظم أجراً من الصائم القائم الغازي في سبيل الله»«پاداش عالم بزرگ‌تر از روزه‌دار شب زنده‌دار مجاهد در راه خداست».

همچنین ابوذر و ابوهریره بمی‌فرمایند‌:

«باب من العلم نتعلمه أحب إلينا من ألف ركعة تطوع، وباب من العلم نعلمه ـ عمل به أولم يعمل ـ أحب إلينا من مائة ركعة تطوعا»«یادگرفتن بابی از علم نزد ما دوست‌داشتنی‌تر از هزار رکعت سنت (مستحب) می‌باشد و یاد دادن یک باب علم چه به آن عمل شود و جه به آن عمل نشود نزد ما برتر و بهتر از هزار رکعت مستحبات می‌باشد».

این دو از رسول خدا جنقل نموده‌اند که: «سمعنا رسول الله يقول: إذا جاء الموتُ لطالبِ العلمِ وهو على هذه الحالةِ مات وهو شهيدٌ» [۵۳]. از رسول خدا شنیدیم که می‌فرمود: «اگر مرگ طالب علم در حالی که مشغول به علم آموزی است فرا رسید وی در زمرۀ شهدا می‌باشد».

امام نووی در مقدمۀ شرح مسلم می‌گوید: علم آموزی از برترین وسایل قرب به خدا و عالی‌ترین طاعات و مهم‌ترین انواع خیرات و روشن‌ترین عبادات است. و شایسته‌ترین چیزی می‌باشد که ارزش دارد اوقات گرانبها برای آن صرف شود.

انسان‌های پاک طینت برای دست یافتن به آن کمر همت می‌بندند و پیشی‌ گیرندگان در خیرات و صدقات شایسته است که به آن اهتمام ورزند و انسان‌های صاحب کرامت در زینت دادن خودشان با آن از یکدیگر سبقت بگیرند.

همچنین امام نووی در مقدمۀ شرح مهذب [۵۴]می‌فرمایند: ... و در کل ایشان بر آن اتفاق‌ دارند که مشغول شدن به علم آموزی بهتر و برتر از مشغول شدن به نوافلی همچون روزه و نماز و تسبیح و امثال آن‌ها از عبادت بدنی می‌باشد و علت آن بجز آنچه قبلاً عنوان نمودیم آن است که منفعت علم‌آموزی به خود عالم و عامۀ مسلمین می‌رسد ولی نوافلی که قبلاً از آن‌ها نام بردیم اختصاص به خود شخص دارد.

و علم همچون طبیبی اصلاح‌گر می‌باشد که عبادات دیگر محتاج و نیازمند او هستند ولی عکس آن امکان ندارد و علماء میراث بران انبیاء می‌باشند ولی عابدان به چنین صفتی متصف نمی‌باشند و عابد پیرو عالم است و به او اقتداء می‌نماید و مقلد او می‌باشد. در عبادت و چیزهای دیگر اطاعت از او را بر خود واجب می‌داند ولی عکس آن امکان ندارد و اثر علم پس از مرگ عالم باقی است [۵۵]ولی نوافل با مرگ صاحبش قطع می‌گردد و به این دلیل می‌باشد که علم صفتی از صفات خداوند متعال و فرض کفایه می‌باشد.

امام الحرمین جوینی [۵۶]می‌فرماید: فرض کفایه [۵۷]برتر و بهتر از فرض عین [۵۸]می‌باشد از این جهت که فاعل فرض کفایه چشم‌انداز وسیعی دارد و امتی را نجات می‌دهد و حرج و سختی را از او دور می‌کند ولی فرض عین چشم‌انداز و جولانگاه کوتاهی دارد.

بالآخره خود امام نووی می‌فرمایند: بدان که هدف ما از آنچه در فضل و برتری طالب علم ذکر کردیم آن است که وی فقط علم‌آموزی را برای رضای خدا بخواهد نه هدف دنیایی. و هر کس که هدفش دنیا و قدرت‌طلبی و ریاست و پست و مقام و جاه و شهرت و یا خواهان دست‌بوسی مردم و یا خواهان پیروزی و شکست حریفان در مناظره‌ها و یا غیره باشد پس تلاش و کار او زشت و ناپسند و نکوهیده می‌باشد [۵۹].

این دیدگاه امام نووی به علم و دانش بود که ثمرات و نتایجش از همان سال‌های اول تحصیل پدیدار گشت به طوری که کتاب التنبیه ابو اسحاق شیرازی را در حدود چهار ماه و نیم و ربع عبادات از کتاب المهذب او را نیز در باقی ماندۀ همان سال حفظ نمود [۶۰]و حفظ کتاب التنبیه را در سال ۶۵۰ ه‍ بر ابن رزین [۶۱]عرضه نمود و محمدبن حسین بن رزین شافعی نامه‌ای به همراه درود و تحیات و طلب غفران برای او نوشت. سخاوی می‌گوید [۶۲]: نوشته‌ای بدین مضمون از بدرالدین [۶۳]جماعه خواندم که وی گفته بود: به نوشته‌ای به خط حافظ عفیف الدین ابوالسیادۀ المطری [۶۴]دسترسی پیدا کردم که وی نسخه‌ای از کتاب التنبیه که دوست فقیه امام نووی امام بدرالدین ابن الصائغ دمشقی شافعی [۶۵]کپی‌برداری نموده بود مشاهده نموده که مطالب ذیل در آن درج شده بود:

سپاس و ستایش مخصوص خدایی است که الحق و الإنصاف هیچ کس جز او شایستگی چنین ستایشی را ندارد: أبو زکریا یحیی بن شرف بن مری نووی از اول کتاب التنبیه در فقه تا آخرش بر من عرضه نمود و در جاهایی حفظش را مورد آزمایش قرار دادم که الحق حفظی بسیار قوی و بر آن احاطۀ کامل داشت و من نیز وی را ترغیب به تکرار و ادامۀ حفظ و پرداختن به آن و تحصیلش و علاقه‌مندی به آن موفق گرداند و این کار در مجلسی که هفت روز از ماه ربیع الأول سال ۶۵۰ هجری یعنی یک سال پس از آمدنش به دمشق گذشته بود اتفاق افتاد [۶۶].

او اولین دانشجویی بود که روزانه دوازده درس نزد اساتید مختلف می‌خواند، و به شرح و تصریح آن‌ها می‌پرداخت. دو درس از کتاب الوسیط، درس سوم از کتاب مهذّب، درس چهارمش جمع بین مسلم و بخاری (جمع بین الصحیحین)، درس پنجم در صحیح مسلم، درسی از اللمع تألیف ابن جنی [۶۷]در نحو، درسی از کتاب اصلاح المنطق تألیف ابن سکیت [۶۸]در لغت، درسی در صرف، درسی از اصول فقه جمع بین اللمع ابواسحاق [۶۹]و المنتخب فخر رازی [۷۰]یعنی یکبار اولی و بار دیگر کتاب دوم را، درسی در اسماء الرجال که به اصطلاح امروز بیوگرافی رجال علم و ادب و راویان حدیث و آثار می‌باشد، و درسی در اصول دین که توحید بود. امام نووی می‌گوید: من بر تمام آن نوشته‌‌های مبهم و مشکل و شرح عبارتهایی که در حاشیه نوشته شده بود حاشیه می‌نوشتم و خداوند در این راه در وقت و توان و اراده‌ام به من کمک و برکت عنایت فرمود [۷۱].

هر روز دوازده درس نزد اساتید خواندم از نظر شرح و تصحیح و تعلیق نوشتن بر تعلیقات از شرح موارد مشکل گرفته تا واضح نمودن عبارت و موشکافی لغت حداقل در روز نیازمند دوازده ساعت وقت می‌باشد و مرور کردن آنچه که نیازمند مراجعه به آن می‌باشد و حفظ آنچه که نیازمند حفظ‌کردن می‌باشد خود نیز حداقل به دوازده ساعت وقت نیاز دارد! حال شبانه‌روز بیست و چهار ساعت بیشتر نمی‌باشد پس کی می‌خوابید؟ و کی غذا می‌خورد؟ و چه زمانی عبادت می‌نمود؟ و تهجّد شبانه‌اش را در چه وقتی از شب انجام می‌داد در حالی که مشهور است که او در طاعت و عبادتِ واجب و نوافق سرآمد روزگارش بوده است؟ حال این سؤال مطرح است که با این وقت این همه فایده بردن چگونه امکان دارد در حالی او تنها در پژوهش و درس خواندن و مراجعه و حفظ به ۲۴ ساعت وقت نیاز دارد! این است برکت و لطف و بخشش خداوند برای کسی که او برایش ارادۀ خیر کرده باشد. خداوند چنان برکتی در وقت و توانش نهاده بود که کاری که دیگران برای انجامش به دو روز وقت نیاز داشتند وی در یک روز انجام می‌داد و آنچه که دیگران در دو سال انجام می‌دادند، او در یک سال انجام می‌داد. با این تفاسیر این الطاف خداوند بود که وی در چیزی حدود کمتر از ۱۰ سال تبدیل به عالمی از بزرگ‌ترین علمای دورانش گشت. این مسئله می‌توان از تألیفات نفیسش که در دوره‌ای که از ۲۵ سال تجاوز نمی‌کند فهمید و حتی این زمان تمام عمرش بود که در آن به یادگیری و آموزش و تألیف پرداخته بود.

[۴۳] در الدارس لفظ سنين عنوان شده و در بقيه مصادر آنچه كه نوشته شده به ثبت رسيده است. [۴۴] الدارس ۱/۳۶۸. [۴۵] او شمس‌الدين محمد بن احمد بن عثمان تركماني محدّث و مؤرخ و شيخ جرح و تعديل مي‌باشد كه در سال ۷۴۸ هـ‍ وفات يافته است. اضافه مترجم: در مورد جرح و تعديل به كتاب علوم حديث و اصطلاحات آن اثر دكتر صبحي صالح ص ۸۴ مراجعه شود. [۴۶] السخاوي «۷». [۴۷] او موسي بن محمد يونيني بعلبكي قطب‌الدين أبو الفتح مؤرخ، كه در سال ۷۲۶ ه‍ در دمشق وفات نموده است. [۴۸] السخاوي «۱۱-۱۲». [۴۹] او قاضي القضاة محمدبن ابراهيم بن سعدالله بن جماعة الكناني حموي كه در سال ۷۳۳ ه‍ در مصر وفات يافته است. [۵۰] السخاوي «۳۶». [۵۱] «۱/۳۶۱» [۵۲] ناجي غريق
صاحبدلي به مدرسه آمد زخانقاه
شكست صبحت اهل طريق را
گفتم ميان عابد و عالم چه فرق بود
كه اختيار كردي از آن اين فريق را
گفت آن گليم خويش بدر مي‌برد
وين جهد مي‌كند كه بگيرد غريق را
استاد شيخ مصلح‌الدين سعدي شيرازي
(اضافه مترجم)
[۵۳] بزار و خطيب و ابن نجار بر ضعيف بودن اين حديث حكم نموده‌اند. (مصحح) [۵۴] «۱/۳۷». [۵۵] قال رسول الله: رواه المسلم عن ابي هريرة: «إذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَنْهُ عَمَلُهُ إلَّا مِنْ ثَلَاثٍ: صَدَقَةٍ جَارِيَةٍ، أَوْ عِلْمٍ يُنْتَفَعُ بِهِ، أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ يَدْعُو لَهُ» «فرزند آدم آنگاه كه مرد عملش قطع مي‌گردد جز به سه چيز: ۱- صدقه جاريه ۲- علم نافع ۳- فرزند صالح كه براي او دعا كند. [۵۶] او عبدالملک بن عبدالله بن یوسف جوینی به امام الحرمین از دانایان متأخرین و از اصحاب امام شافعی می‌باشد که در سال ۴۷۸ هـ‍ وفات یافته است. [۵۷] به اصول فقه عبدالکریم زیدان ص ۳۶ مراجعه شود. «اضافه مترجم». [۵۸] به اصول فقه عبدالکریم زیدان ص ۳۶ مراجعه شود. «اضافه مترجم». [۵۹] اضافه مترجم: اما امام محمد غزالی /در مورد علم و دانش دیدگاه وسیع‌تری دارد و معتقد است که انسان برای هر هدفی خواهان علم باشد علم از او راضی نمی‌شود مگر اینکه برای خدا باشد آنجا که می‌فرماید: طلبنا العلم لغیر الله فأبی إلا أن یکون لله. مراجعه شود به کتاب احیاء علوم الدین ترجمه مؤید الدین خوارزمی، ص ۱۷. [۶۰] سخاوی «۵». [۶۱] او محمدبن حسین بن رزین قاضی القضاة سرزمین مصر می‌باشد که در سال ۶۸۰ هـ‍ وفات یافته است. [۶۲] او محمدبن عبدالرحمن بن محمد شمس‌الدین سخاوی مؤرخی توانمند که در سال ۹۰۲ هجری وفات یافته است. [۶۳] از قاضی القضاة محمد بن ابراهیم بن سعدالله بن جماعة الکنائی الحموی که در سال ۷۳۳ هجری در مصر وفات یافته است. [۶۴] در الدرر الکامنة نوشته شده است الطبری و در طبقات الشافعیه المطری ذکر شده همانطوری که ما بیان نموده‌ایم: او عبدالله بن محمد بن احمد طبری سپس المکی عفیف الدین برهان از محدثین که در سال ۷۶۵ هجری در شهر مدینه وفات یافته است. [۶۵] او محمد بن عبدالرحمن بن علی بن ابوالحسن الزمرذی معروف به ابن صائغ است. وی در علم لغت و نحو سرآمد بوده و در سال ۷۷۶ هجری وفات یافته است. در الدرر الکامنة ملقب به شمس‌الدین می‌باشد. [۶۶] این نمونه از اجازه نامه نووی نیز می‌باشد. [۶۷] او عثمان بن جنی ابوالفتح نحوی، از برجستگان علمای نحو و صرف که در سال ۳۹۲ هجری قمری وفات یافته است. [۶۸] او یعقوب بن اسحاق ابویوسف بن السکیت، نحوی و لغوی مشهور که در سال ۲۴۴ هجری قمری وفات یافته است. [۶۹] ابراهیم بن علی فیروزآبادی شیرازی مفتی امت و عالم آن در دوران خودش که در سال ۴۷۶ هـ‍ وفات یافته است. [۷۰] او محمدبن عمر بن الحسن ستاره زمانش در اللهیّات که در سال ۶۰۶ هـ‍ وفات یافته است. [۷۱] تذکرة الحفاظ: ۴/۱۴۷۰ و السخاوی «۶».