امام نووی رحمه الله

فهرست کتاب

نووی و فقه

نووی و فقه

نووی جز برای تقرب به خدا و وسیله‌ای که به خود و خلق خدا نفع برساند به دنبال فقه نبود. فقه دارای ارزشی بزرگ و منفعتی شایسته و منزلتی والاست که علمای صالح به خاطر ترس از مخالفت باخدا و رسول و از موقف روز حساب به آن اهتمام می‌ورزند. فراگیری فقه خود ذکر و عبادت می‌باشد. ابودرداء در این رابطه می‌گوید [۱۰۳]: «اگر سخنان فقهاء نمی‌بود، ما هم نبودیم»! و عطاء [۱۰۴]می‌گوید: «مجالس ذکر «فقه» همان مجالس حلال حرام می‌باشد، چگونه در آن می‌خری و می‌‌فروشی، و نماز می‌خوانی و روزه می‌گیری، نکاح می‌کنی و طلاق می‌دهی، و حج می‌کنی و نظایر آن از این قبیل» [۱۰۵].

منظور ما اینجا از فقه تعصب برای مذهب خاصی نیست، بلکه منظور ما، فهم و توان استخراج احکام فقهی از نصوص شرعی کتاب و سنت صحیح و سپس قیاس جلی و اجماع حقیقی است.

اما کسی که به این توان دست نیافت می‌تواند از مذهبی از مذاهب اهل سنت تبعیت کند همچنان که امام نووی در المجموع می‌گوید: «شیخ ابو عمرو [۱۰۶]گفت: هر فقیهی شافعی اگر حدیثی یافت که مخالف مذهبش بود نگاه کند اگر وسیلۀ اجتهاد در وی به طور مطلق و یا در آن باب و یا در آن مسأله وجود داشت می‌تواند مستقل عمل کند و اگر چنین نبود و مخالفت با حدیث بعد از بررسی و پژوهش زیاد و نیافتن جواب وافی و کافی برای مخالفتش سخت بود می‌تواند به حدیث مذکور عمل کند به شرط اینکه امامی غیر از شافعی به آن عمل کرده باشد و اینجا او عذری برای ترک مذهب امامش را دارا می‌باشد. امام نووی بعد از آن می‌گوید: این چیزی که او گفته است نیک و واجب می‌باشد» [۱۰۷].

اکنون به عنوان مثال به شیوۀ نقد امام نووی در خصوص بعضی از متعصبین اشاره می‌کنیم. وی در مورد شیرازی که شیخ المشایخ در مذهب شافعی می‌باشد می‌گوید: بدان که صاحب مهذّب در مورد ابو ثور زیاده‌روی نموده و انصاف را رعایت نکرده است: او می‌گوید: ابوثور این چنین گفت و اشتباه گفته است. و این گفته‌اش را در مورد وی بارها تکرار نموده در حالی که چه بسا گفتار ابوثور قویترین دلیل در بسیاری از مسائل در مذهب شافعی می‌باشد. شیرازی در استعمال این عبارت «ابوثور اشتباه گفته» بسیار افراط نموده و حتی در مورد عبدالله بن مسعود صحابی سنیز که جایگاه بزرگی در فقه و انواع علوم دارد و حتی از صحابه به خصوص در علم فرائض نیز کم هستند که به پای او برسند تا چه رسد به دیگران، نیز زیاده‌روی نموده است؛ از او حکایت شده که در مورد باب جدّ و اخوه که در مذهب ابن مسعود مشهور به مربحه ابن مسعود می‌باشد باز هم گفته او اشتباه است ولی این الفاظ را در مورد غالب یاران شافعی ما که آرائی [۱۰۸]غیر از نظر شافعی دارند و آن‌ها کسانی هستند که حتی به پای ابوثور هم نمی‌رسند و چه بسا آرایشان، ضعیف و بی‌اساس هم می‌باشد به کار نبرده است، و حال آنکه ابوثور تمام ناقلین علم، بزرگی و امامتش در فقه و حدیث و تألیفات گرانبها و ارزشمندش را مورد تمجید قرار داده‌اند. امام نووی در مورد آراء و اقوال بعضی از مذاهب از جمله مذهب شافعی می‌گوید: حدیث چنین می‌گوید و پیروی از حدیث، شایسته‌تر و والاتر می‌‌باشد؛ به عنوان مثال در مورد روزه‌گرفتن به جای میت قول قدیم [۱۰۹]را ترجیح می‌دهد و می‌گوید [۱۱۰]: امام شافعی در این مسأله دو قول مشهور دارد که قول جدید آن است که گرفتن روزه به جای میت صحیح نمی‌باشد و از گردن او ساقط نمی‌گردد و قول قدیم آن است که ولی میت می‌تواند به جای او روزه بگیرد تا روزه از گردن میت ساقط گردد. این قول همان قول صحیحی است که ما به آن اعتقاد داریم و این همان چیزی است که دوستان محقق جامع بین فقه و حدیث ما آن را به خاطر اینکه احادیث صحیح صریح در مورد آن وجود دارد صحیح دانسته‌اند. و در صحیح مسلم احادیث قضاء روزه از میت موجود می‌باشد و بسیاری مسائل دیگر که اینجا جای بحث‌کردن از آن نمی‌باشد.

امام نووی /فقه شافعی را همان طور که در ذکر اساتیدش دیدیم از علمای بزرگ دورانش فرا گرفت. وی در مدت کوتاهی فقه را آموخت و اصول و قواعد آن را فرا گرفت و در شناخت أدلّه‌های فقهی تخصص حاصل نمود و به گسترش و بسط آن پرداخت و به وسیلۀ آن بین خواص و عوام مشهور و پرچمدار مذهبش و پشتوانه‌ای محکم برای گفتار اساتیدش گردید تا جایی که بعضی از مسائل اختلافی را به آنان گوشزد نمود لذا شایستۀ ایشان می‌باشد که مزین به لقب احیاگر مذهبش گردد. نام نیک او در اقصاء نقاط عالم اسلامی می‌پیچید و طلاب و علماء به تألیفات او روی آوردند و از آن‌ها منافع زیادی کسب نمودند و تاکنون مردم از کتاب‌های او منفعت عایدشان می‌گردد و تحت تأثیر افکار و آراء او قرار می‌گیرند. در اینجا لازم است که ما به بخشی از توصیفات علماء در مورد فقاهت او اشاره نماییم: أسنوی [۱۱۱]در طبقاتش [۱۱۲]می‌گوید: نووی احیاگر و تهذیب و تصحیح‌کنندۀ مذهب شافعی می‌باشد که نام او در همه جا ورد زبان و در جهان قدر و منزلت او والا و بالاست.

ابن‌کثیر [۱۱۳]نیز دربارۀ او می‌گوید: وی شیخ مذهب شافعی و از بزرگان فقهای عصر خود می‌باشد [۱۱۴]. امام ذهبی می‌فرماید: او در شناخت مذهب شافعی و در رأس همه قرار دارد. و قاضی صفد محمد بن عبدالرحمن عثمانی در الطبقات الکبری [۱۱۵]در قسمت سیرۀ امام نووی می‌گوید: وی شیخ الإسلام و مایۀ برکت شافعیان و احیاگر و تصحیح‌کنندۀ مذهب شافعی و کسی است که قول راجح در بین فقهاء قول او قرار گرفت.

شهاب ابوالعباس بن الهائم [۱۱۶]در مقدمۀ البحر العجاج شرح المنهاج می‌گوید: نووی امام، علامه، حافظ و فقیهی شایسته و احیاگر و تصحیح‌کننده و نظم‌دهندۀ مذهبش می‌باشد.

و شاگردش ابن عطار می‌گوید [۱۱۷]: امام نووی حافظ قواعد و اصول و فروع مذهب شافعی و مذاهب صحابه و تابعین و اختلاف علماء و اتفاق و اجماع و آنچه که بینشان مشهور و آنچه که از آن دوری می‌جستند بود که در همۀ آن‌ها شیوۀ سلف را دنبال می‌کرد.

در سخنان أدفوی [۱۱۸]در «البدر السافر» [۱۱۹]آمده است که: یک بار با نووی در مورد نقل از الوسیط منازعه شد وی گفت: در مورد الوسیط با من منازعه می‌کنید در حالی که من چهارصد بار آن را مطالعه نموده‌ام!! امام نووی و امام رافعی که قبل از او به شهرتشان در فقه و تحقیق و پژوهش در مورد مسائل فقهی در عصر خودشان و بعد از آن تا جایی رسید که محمدبن علی بن عبدالواحد از علمای قرن هشتم، تقلید مردم از این دو امام را این گونه آماج تیر نقدش قرار می‌دهد که: «مردم امروز رافعی هستند نه شافعی و نووی می‌باشند تا نبوی» [۱۲۰].

امام نووی با علم و دانش وسیع و قوۀ استدلال قوی‌ای که داشت هیچ گاه از او جدال دیده نمی‌شد و دوست نداشت که اطرافیانش از او روی‌گردان شوند و همیشه از هیاهو و جدال لفظی فقهاء و از دادکشیدنشان [۱۲۱]در بحث دوری می‌کرد و بالآخره او آنچه که داشت می‌خواست با وقار و آرامش ارائه دهد. امام ذهبی [۱۲۲]در سیر أعلام النبلاء می‌گوید: «او در دانش بی‌همتا بود، جَدل را صحیح نمی‌پنداشت، و در بحث از مبالغه‌کردن دوری می‌جست. از کسی که جدل می‌کرد بیزار بود و از او دوری می‌کرد».

در جایی دیگر [۱۲۳]می‌گوید: هیاهو و جنجال‌های [۱۲۴]فقهاء در بحث تأثیری در رفتار او نداشت بلکه او همواره با متانت و وقار سخن می‌گفت.

امام نووی دارای علمی وسیع و نژادی اصیل و اخلاق و ادبی والا بود. در مورد فقاهت امام نووی علمای زیادی شهادت داده‌اند که ما در اینجا به همین اندازه بسنده می‌کنیم برآوردی به طور مفصل در بخش ـ مدح علماء دربارۀ او ـ در این کتاب ذکر می‌کنیم.

اما مسأله‌ای که در اینجا باقی می‌ماند این است که وقتی بین نووی و رافعی [۱۲۵]اختلافی باشد کدام یک ترجیح داده می‌شود؟ از فقهاء کسانی هستند که در بعضی از موارد قول راقعی را ترجیح می‌دهند، از آن جهت که گفته‌های وی به قواعد و اصول مذهب نزدیک‌تر است. و بسیاری از فقهای شافعی نیز وجود دارند که قول امام نووی را ترجیح می‌دهند، زیرا قول او به سنت صحیح نزدیک‌تر و او عالم به علم حدیث بود. علامۀ مورخ یافعی [۱۲۶]شافعی می‌فرماید: چیزی که باورم را نسبت به او تقویت نمود این بود که هر وقت به حدیث صحیح در مورد مطلبی اشاره شد قول امام نووی در مورد آن در صدر قرار داشت به خصوص اینکه ازخود امام شافعی سروایت شده که فرمودند: (هر گاه به حدیث صحیح برخورد کردید آن، مذهب من می‌باشد).

و همچنین هنگامی که از حدیث کمکی گرفته نشد ولی أدله کافی بود، قول نووی ترجیح داشت برای اینکه موافق با اصل مطلب و تأییدکننده‌تر و با برکت‌تر و محکم‌تر بود [۱۲۷].

و کم اتفاق افتاده که قول امام نووی در کتابی از کتاب‌هایش با کتاب دیگر تفاوت داشته باشد، زیرا براساس قاعدۀ «آخرین [۱۲۸]قول، قول گذشته را منسوخ می‌کند» مشخص می‌شود که قولی که محل رجوع به آن می‌باشد همان قول آخرشان است.

[۱۰۳] ابودرداء: او عويمر بن مالك بن قيس الصحابي الأنصاري الخزرجي از حكماي سواركار و قاضي است كه در سال ۳۲ ه‍ در شام وفات يافته است. [۱۰۴] او عطاء بن أسلم بن صفوان: تابعي و از بزرگان فقه و مفتي مكه و محدّث آنان است كه در سال ۱۱۴ هـ وفات يافته است. [۱۰۵] اين كلمات از كتاب المجموع (۱/۳۵ و ۳۶) مي‌باشد. [۱۰۶] ابو عمرو بن الصلاح، و نام او عثمان بن عبدالرحمن بن موسي الكردي الشهروزي، يكي از امامان مسلمان از نظر علم دين است كه در سال ۶۴۳ هـ‍ وفات يافته است. [۱۰۷] المجموع ۱/۱۰۵. [۱۰۸] أصحابنا الوجوه: كساني كه نزد آنها آراء و نظراتي مي‌‌باشد به غير از آراء و نظرات امام شافعي ولي خودشان شافعي مذهب بوده‌اند. [۱۰۹] حديث ابن عباس بقال: قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِىِّ ج فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ أُمِّى مَاتَتْ، وَعَلَيْهَا صَوْمُ شَهْرٍ، أَفَأَقْضِيهِ عَنْهَا قَالَ: «نَعَمْ» - قَالَ - فَدَيْنُ اللَّهِ أَحَقُّ أَنْ يُقْضَى». أخرجه البخاري في: ۳۰- كتاب الصوم! ۴۲- باب من مات وعليه صوم. ح ۷۰۵- ابن عباس مي‌‌گويد: يك نفر نزد پيامبر آمد و گفت: اي رسول خدا! مادرم مرده است، و روزه يك ماه را بر گردن دارد، آيا من روزه اين ماه را براي او قضا نمايم؟ پيامبر فرمود: «آري، (روزه قضائ دَين و طلب خداست» و دَين خدا سزاوارتر است كه اداء شود تا دَين ديگران». «علماء راجع به قضاي روزه رمضان براي مرده اختلاف‌نظر دارند: شافعي دو نظر دارد كه مشهورترين آنها اين است كه روزه مرده قضا نمي‌شود (قول جديد) ولي قول دوم آن ك امام نووي آن را ترجيح مي‌دهد و مي‌گويد: روزه فوتي واجب بر مرده به وسيله وارث و نزديكان او قضا مي‌شود). (قول قديم شافعي). «اضافه مترجم ـ حديث به نقل از اللولؤ و المرجان باب الصيّام» [۱۱۰] شرح مسلم ۸/۲۵. [۱۱۱] او عبدالرحيم بن حسن بن علي الأسنوي الشافعي فقيه أصولي از علماء عربي مي‌باشد كه در سال ۷۷۲ هـ‍ وفات يافته است. [۱۱۲] ص ۴۷۶ جلد دوم. [۱۱۳] او اسماعيل بن عمر بن كثير حافظي مؤرخ و فقيهي مفسر كه در سال ۷۷۴ هـ‍ وفات يافته است. [۱۱۴] البداية والنهاية ۱۳/۲۷۸. [۱۱۵] السخاوي (۶۱ و ۶۲). [۱۱۶] او احمد بن محمد بن عمادالدين، شهاب الدين الهائم، از بزرگان علماء رياضي كه در فقه نيز دستي داشت وي در سال ۸۱۵ هـ‍ وفات نمود. [۱۱۷] تحفة الطالبين مصور (۹/ب). [۱۱۸] او جعفربن ثعلب بن جعفر الأدفوي، مؤرخ كه در علم فقه و ادبيات و موسيقي نيز حرفي براي گفتن داشته است وي در سال ۷۴۸ هـ‍ وفات يافته است. [۱۱۹] تأليف سخاوي (۳۶). [۱۲۰] الدرر الكامنة (۴/۷۳ منظور از اين عبارت اين است كه براي مردم اين دو امام به حدّي مورد اعتماد مي‌باشند كه فتواي آنان آنها را از رجوع به آراء امام شافعي و يا رجوع به كتاب و سنت و يافتن دليل از آنها بي‌نياز مي‌كند و اين گونه عمل نمودن گرچه در مورد عوام جايز مي‌باشد ولي شايسته نيست كه علماء نيز اين گونه تقليد كنند. [۱۲۱] نزد السخاوي: عن ألفاظ الفقهاء وغياظهم ... بيان شده كه از جدال لفظي فقهاء و تندي و خشونت ايشان ... [۱۲۲] السخاوي «۳۶». [۱۲۳] السخاوي. [۱۲۴] در سخاوي: لفظ الفقهاء و غياظهم آمده كه قبلاً بيان شده است. [۱۲۵] او عبدالكريم بن محمدبن عبدالكريم از بزرگان فقهاي شافعي است كه در سال ۶۰۳ هـ‍ وفات يافته است. [۱۲۶] او عبدالله بن اسعد بن علي يافعي مؤرخ متصوف از علماء شافعي در يمن و صاحب كتاب مرآة الجنان است كه در سال ۷۶۸ هـ‍ وفات نمود. [۱۲۷] مرآة الجنان ۴/۱۸۵. [۱۲۸] أن المتاخر ينسخ المتقدم «مترجم».