شیخ نووی در طریقت:
از عادات و صفات امام نووی ستودن صالحین و دوست داشتن آنان و شرکت در مجالس و نفع بردن از همنشینی با آنان بود، اگرچه به مراتب عالمتر و داناتر از آنان نیز بود؛ زیرا وی دریافته بود که صِرف خواندن علم، انسان را به فلاح نمیرساند و چه بسا ممکن باشد باعث به وجود آمدن امراضی از قبیل، کبر، خودپسندی، شبهه و تردید گردد [۲۲۸]، لذا میبایست عالم قلبش را با کثرت عبادت و همنشینی با صالحان و اعتراف به بندگیشان و استفاده از احوالشان قبل از گفتارشان صیقل دهد. از سفیان بن عیینه شیخ الشیوخ در حدیث نقل است که فرمودند: هنگام یاد صالحان رحمت نازل میشود. و محمد بن یونس نیز گفته: برای قلب چیزی پر منفعتتر از یاد صالحان ندیدم.
ابن عطار دربارۀ نووی (استادش) [۲۲۹]میگوید: امام نووی هنگامی که از صالحان یاد مینمود آنها را با احترام و بزرگداشت و عظمت یاد میکرد و به آنها سیادت میبخشید و از مناقب و کراماتشان سخن میگفت.
اما این را یادآوری میکنم که امام نووی در طریقت با روشهای صوفیانۀ امروزی بیگانه بود و بسیاری از این روشها در زمانۀ وی نیز وجود نداشت و روش و طریق او در عبادت و ذکر روش رسول خدا صبود و به این خاطر کتاب (الأذکار) را تألیف نمود، زیرا ذکر درست و وارد شده از رسول خدا (مأثور) به قبولیت نزدیک و پاداش و ارزش آن نزد خدا به مراتب بیشتر است و امام نووی اگرچه در این راه روش به خصوصی نداشته ولی او دارای شیخی صالح، دارای مسلکی که راه را به او نشان میداد بوده و همیشه نزد او میرفت و از همنشینی با او و یادآوریاش سود میبرد و عبادت و قلبش را زیر نظر داشت.
استاد او کسی جز شیخ یاسین مراکشی [که قبلاً از آن سخن رانده شد] نبوده است. امام نووی هرگز خدمتی که شیخ یاسین به او نموده بود از یاد نمیبرد و همیشه به خدمت او میرفت و در کمال ادب با او برخورد مینمود و در اموراتش با او مشورت میکرد.
ذهبی در تاریخ اسلام شیخ یاسین پسر عبدالله [۲۳۰][بیشتر مؤرخین معتقدند که او پسر یوسف بوده است] مراکشی را چنین توصیف میکند:
او مهماننواز، حجامتگری چیرهدست، دارای رنگی سیاه، مردی صالح، در باب جابیه مغازهای داشت و دارای مکاشفه [۲۳۱](عرفان) و کرامات بود.
و محمدبن عبدالقادر الأنصاری قاضی میگوید: شایسته بود که نووی از مردان [الرسالة] میبود بلکه باید ایشان همانطور که در بخش زهد نووی و ورع آن بیان داشتیم بر دیگران نیز مقدم میشد. شیخ یاسین ۲۰ بار حج نموده و شاید به هشتاد نیز رسانده است و لخمی وی را عالم به قراءت هفتگانه میدانست.
سخاوی میگوید: مشخص نیست که وی آن را از چه کسی آموخته و در کتب سیرۀ قاریان از او نامی برده نشده است شاید او قبلاً به قرآن روی آورده و بعدها تصوف بر او غالب شده است و مردم نیز از زهد و ولی بودن او سخن گفتهاند و از علم او سخنی نگفتهاند. و سیرهنویسان گفتهاند که: او اهل طریقت بوده ولی روش به خصوصی از او نام نبردهاند. و سبکی میگوید: شیخ نووی در طریقت مرشدش شیخ یاسین مراکشی میباشد، و شاید اذکار از سنت پیامبر که او بیان نموده مریدانش آن را جمعآوری کردهاند. همانطور که قبلاً گفتیم راهی غیر از آنچه از سنت پیامبر میباشد از نووی به ثبت نرسیده است.
[۲۲۸] اين اشعار در تأييد اين گفتار از ديوان امام شافعي بيان ميشود:
فقيهاً وصوفياً فكن ليس واحداً
فإني وحق الله إياك أنصح
فذاك قاس، لم يذق قلبه تقي
وهذا جهول كيف ذوالجهل يصلح؟
«به خاطر خدا تو را نصيحت ميكنم كه هم فقيه باش هم صوفي و يكي از آن دو مباش»
«چون فقيه تنها سختدل است و قلب او لذت تقوي را نچشيده است و صوفي بيعلم و معرفت نيز نادان است، نادان كي اصلاح ميشود» «اضافه مترجم از ديوان شافعي»
[۲۲۹] تحفة الطالبين ۹/أ.
[۲۳۰] سيرة نووي، تأليف سخاوي ۱۰.
[۲۳۱] كشف و مكاشفه و حال و احوال، از اصطلاحات صوفيانه ميباشد (مترجم).