امام نووی رحمه الله

فهرست کتاب

اساتیدش در فقه:

اساتیدش در فقه:

امام نووی در بدو ورودش به دمشق با اولین کسی که از علماء ملاقات نمود، خطیب مسجد جامع اموی دمشق شیخ جمال الدین عبدالکافی بود که در نزد وی شاگردی نکرد فقط وی نووی را به حلقۀ درس مفتی شام تاج‌الدین الفزاری معروف به فرکاح [۷۳]راهنمایی نمود که امام مدتی در نزد وی مشغول یادگیری شد و او اولین استاد نووی می‌باشد.

سپس فرکاح وی را به حلقۀ درس استاد کمال اسحاق مغربی که امام نووی بیشترین علوم و منفعتش را از وی [۷۴]آموخت، راهنمایی کرد که امام نووی کمال اسحاق مغربی را از جملۀ اولین اساتیدش به شمار می‌آورد و همیشه از سود بردن از علوم او و از تشویقها و توانش چنین می‌گفته است:

«نزد استادم شیخ کمال اسحاق مغربی شروع به شرح و تصحیح نمودم و همواره با او بودم و وی را به تعجب واداشتم هنگامی که تلاش و کوشش و عدم اختلاطهای بیهوده با مردم را از من دید. وی بسیار مرا دوست می‌داشت به گونه‌ای که مرا معید [۷۵]حلقۀ تدریس خود برای بسیاری از افراد قرار داد [۷۶]. پس از اسحاق مغربی اساتید امام نووی به ترتیب در فقه مفتی دمشق عبدالرحمن بن نوح و عمر بن أسعد الإربلی و ابوالحسن سلار بن الحسن الأربلی بودند. امام نووی دربارۀ ذکر اساتیدش در فقه و سلسلۀ آنان تا امام مذهبش شافعی و نهایتاً رسول اکرم صچنین می‌گوید [۷۷]: من فقه فهم و تصحیح و استماع و شرح حاشیه‌نویسی را از جماعت زیادی از علماء آموختم [۷۸]که اولین آن‌ها دو شیخ بزرگوار یکی امامی که بر علم و زهد و ورع و کثرت عبادتش و بزرگواری و فضیلتش در انواع مختلف مورد اتفاق همه بوده است یعنی شیخ ابو ابراهیم اسحاق بن احمد بن عثمان المغربی [۷۹]«المقدسی» ـ که خداوند از او راضی است و او نیز از خدایش راضی گشت و خداوند من را و او و تمام دوستانمان را در خانۀ رحمتش با رسول گرامی‌اش محشور گرداند! ـ بود، و دیگری ابومحمد عبدالرحمن بن نوح بن محمدبن ابراهیم بن موسی دمشقی [۸۰](المقدسی) که وی نیز امامی عارف، زاهد و عابدی کامل که دارای ورعی بسیار ارزشمند و مفتی دمشق در زمان خودش بود. پس از وی از محضر استاد ابوحفص عمر بن أسعد بن أبو غالب الرعبی الأربلی که فردی بزرگوار بود. [۸۱]ـ خداوند از او راضی باد! ـ استفاده نمودم. پس از ایشان نزد استاد ابوالحسن سلار بن الحسن الأربلی [۸۲]که دانش او در مذهب سرآمد روزگارش بود ـ خداوند از او راضی باد! ـ شاگردی نمودم. سه تا از اساتیدی که در ابتدا از آن‌ها نام برده شد یعنی (مغربی ...) فقه را نزد استاد امام أبو عمر و عثمان بن عبدالرحمن بن عثمان معروف به ابن صلاح آموختند که وی نیز نزد پدرش به درجۀ فقاهت رسیده بود. پدرش نیز «از طریقۀ شافعیان عراق» نزد ابوسعید عبدالله بن محمد بن هبة الله بن علی بن ابو عصرون الموصلی به درجۀ فقاهت رسیده بود و ابوسعید نیز نزد قاضی ابوعلی الفارقی فقاهت نموده بود و فارقی نیز نزد شیخ ابو اسحاق شیرازی و ابواسحاق نیز نزد قاضی ابوالطیب طاهر بن عبدالله الطبری و ابو طیب نزد ابواحسن محمد بن علی بن سهل بن مصلح الماسرجسی و وی نیز نزد ابو اسحاق ابراهیم بن احمد مروزی و ابو اسحاق نیز نزد ابو العباس احمد بن سریج و ابن سریج نیز نزد ابوالقاسم عثمان بن بشار الأنماطی و وی نیز نزد ابو ابراهیم اسماعیل بن یحیی المزنی و مزنی نیز نزد ابو عبدالله محمد بن ادریس شافعی ـ خداوند از او راضی باد ـ به درجۀ فقاهت رسیده بود. امام شافعی نیز نزد جماعتی از علماء از جمله ابو عبدالله مالک بن انس امام مدینه و مالک از ربیعه که ربیعه نزد انس و نزد نافع که نافع نیز از ابن عمر کسب فیض نموده بود و هر دوی آن‌ها یعنی انس و ابن عمر از رسول الله صکسب علم نمودند. فقیه دومی که امام شافعی نزد آن‌ها به کسب علم مشغول شده بود استاد سفیان بن عینیه است که وی نیز از عمروبن دینار که عمرو نیز از ابن عمر و ابن عباس شکسب علم نموده بود. سومین استاد شافعی ابو خالد مسلم بن خالد، مفتی مکه و پیشوای قومش بود که مسلم نیز نزد ابو الولید عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریج و ابن جریج نیز نزد ابو محمد عطاء بن أسلم ابو ریاح و عطاء نیز نزد أبو العباس عبدالله بن عباس که ابن عباس از رسول خدا صو عمر ابن خطاب و علی و زید بن ثابت و جماعت دیگر صحابه، خداوند از ایشان راضی باد! ـ که آن‌ها نیز از رسول خدا کسب علم نمودند ـ آموخته بود.

اما طریقۀ شافعی‌های خراسان در فقه را و استاد مذکور فرا گرفتم که این سه نفر فقه خود را از ابو عمر و وی نیز از ابوالقاسم بزری جزری و او نیز از ابوالحسن علی بن محمد بن علی الکیا اهراسی و وی نیز از ابوالمعالی عبدالملک بن عبدالله بن یوسف بن عبدالله مشهور به امام الحرمین که او نیز از پدرش، ابومحمد و وی نیز از ابوبکر عبدالله بن احمد قفال مروزی صغیر که وی پیشوای طریقۀ خراسانیان در فقه بود آن را از ابوزید محمد بن احمد بن عبدالله بن مروزی و ایشان هم از ابو اسحاق مروزی و وی هم از این سریج ـ همانطور که قبلاً بیان شد ـ فرا گرفت.

استاد ابوالحسن سلّار نیز که یکی دیگر از اساتید می‌باشد نزد علمای زیادی از جمله ابوبکر ماهانی که ایشان نیز ابن البرری ـ همان گونه که قبلاً بیان شد ـ کسب علم نمود. این مختصری از سلسلۀ اساتیدی بود که نزد آن‌ها فقه را آموخته بودم.

امام نووی /می‌گوید: «کاملاً واضح و معلوم است که هر یک از آن‌ها نزد علمای زیادی علم آموخته بودند ولی به خاطر اختصار خواستم که برای هر یک از آن‌ها نام یک استاد مشهور و مهم ذکر کنم».

[۷۳] در صفحات قبل در مورد آن سخن گفته شده است. [۷۴] همانطوری که أسنوی می‌گوید «الدارس ۱/۲۵». [۷۵] مُعید: به کسی می‌گویند که درس استاد را برای دانش‌جویان در روز بعد بازگو می‌کند. «اضافه مترجم» [۷۶] السخاوی «۶» و الدارس «۱/۳۵». [۷۷] تهذیب الأسماء «۱/۱۸». [۷۸] من در اینجا به ذکر اسامی آنان اکتفا می‌کنم، زیرا مجال بیشتر سخن گفتن در این زمینه وجود ندارد. «مؤلف» [۷۹] از مشهورترین کس در علم و تقوی بود که امام نووی سالها در خدمت ایشان تلمّذ نمود. وی در سال ۶۵۰ هـ‍ وفات یافت. [۸۰] از مشهورترين مذهب شافعي و از نخبگان حلقه تدريس ابن صلاح بود كه در سال ۶۵۴ هجري وفات يافته است. [۸۱] بيشتر از اين چيزي درباره‌اش گفته نشده، تاريخ وفاتش نيز مشخص نيست و در كتابهاي ديگر نيز چيزي نيافتم «مؤلف». [۸۲] وي به دمشق و حلبي نيز شهرت داشته در سال ۶۷۰ هـ‍ وفات يافته. امام نووي راجع به او مي‌گويد: او پيشواي مذهب شافعي در زمان خودش و محل رجوع مردم براي حل مشكلات بوده است.