امام نووی رحمه الله

فهرست کتاب

اختلافات نووی با تاج‌الدین فزاری

اختلافات نووی با تاج‌الدین فزاری

تاج‌الدین فزاری معروف به فرکاح مفتی سرزمین شام و نگینی از نگینهای علوم در قرن هفتم است. او اولین استاد امام نووی است و هفت سال از او بزرگ‌تر می‌باشد که ما در ابتدای کتاب راجع به او سخن گفتیم.

از جمله عادات امام نووی احترام گذاشتن فراوان به اساتیدش و اکرام آن‌ها بود جز در مواردی که آن‌ها را از نصوص مذهب یا سنت صریح دور می‌دید. در این گونه مواقع حقیقت را بر هر کس و هر چیزی حتی استادش ترجیح می‌داد و این باعث به وجود آمدن ناراحتی بین او و فرکاح شد که داستان آن این گونه می‌باشد:

هنگامی که ملک ظاهر فتوحات مشهورش را انجام داد و کنیزکان زیاد گشتند و مردم با آن‌ها خوش می‌گذراندند در این رابطه از فرکاح سؤال شد وی در این مورد رخصت داد و جزوه‌ای در رابطه با مباح بودن آن بدون تقسیم به پنج قسمت را تألیف نمود و به آنچه که رسول خدا در تقسیم غنائم بدر انجام داده بود استدلال نمود و گفت: رسول خدا از آن به کسانی داد که حاضر نبودند و چه بسا بعضی از حاضرین را بر برخی دیگر ترجیح داد و سپس در مورد غنائم چیزهای مختلف دیگری نیز وجود دارد که براساس مصلحت تقسیم شده است. سپس به ذکر تقسیم غنائم غزوۀ حنین پرداخته و می‌گوید: در این جنگ بیشترغنائم به اهل مکه و قریش و دیگران تا جایی که به هر مرد آنان صد شتر و به دیگری هزار گوسفند داد و معلوم است که به هر یک از حاضرین در این جنگ گوسفند و شتری نرسید و حتی به انصار در حالی که آن‌ها از نظر سپاه و تعداد و وسایل جنگی بیشتر بودند تا جایی که به رسول خدا اعتراض نمودند و این از حدیث صحیح که در تمام منابع معتبر حدیثی می‌باشد تخریج شده است و این در حالی بود که رسول خدا عادل‌ترین بشر در تقسیم و عادل‌ترین آن‌ها در بین حق و حقیقت بود و در تقسیم غنائم به وسیلۀ حضرت جای هیچ‌گونه شبهه‌ای وجود ندارد، حضرت فقط در مورد انصار به مدج آن‌ها به آنچه که خداوند از سابقه در اسلام به ایشان و محبتشان نسبت به رسول خدا و رفتارشان که جدا از رفتار دیگران بود و بازگشتشان به جایگاه اصلی‌شان به جای برگشتن دیگران با اموال و چهارپایان اکتفاء نمود. هر صاحب‌نظری می‌داند که رسول خدا در تقسیم این غنایم مصلحت و شرایط زمان را در دل دادن و ندادن و زیاد و کم در نظر گرفته است و پس از این حکم ناسخی و ناقضی دانسته نشده بلکه خلفاء نیز بعد از او این کار را مورد تأکید قرار داده‌اند. سپس گفت: اگر ترس از طولانی بودن کلام نمی‌بود همۀ اقدامات خلفائ راشدین در مورد تقسیم غنایم و بعد از آن‌ها در اینجا ذکر می‌نمودم تا بر محقق و پژوهشگر در این رابطه مشخص می‌نمودم که تمام آنچه از نقل و سلب و چگونه دادن غنائم به سواره و پیاده و غیره که در کتب فقهاء آمده گفتۀ خود آنان می‌باشد و از طریق معتبر و صحیح چیزی وجود ندارد ... و به چیزهای دیگری نیز استدلال نمود.

قطب‌الدین یوینینی می‌گوید: با گفتار وی به مردم منفعت و خیر فراوانی می‌رسید، زیرا مردم همواره غنیمت می‌برند و کنیزکانی را زاد و ولد می‌کنند و می‌فروشند و حاکم نیز برای اعمال آن‌ها مهر تأیید می‌زند و اگر باب تخمیس حرام می‌بود، زیرا نکاح مشترک با کنیز حرام می‌باشد و منجر به مفاسد بسیاری می‌گردد.

اما امام نووی در برابر آنچه که فرکاح فتوا داده بود نرمی نشان نداد و کلمه به کلمۀ آن را نقض نمود و تا آنجا در ردّ سخنان وی مبالغه ورزید که وی را به باطل‌کردن اجماع محکوم و او را آماج زبان و قلمش قرار داد.

قطب یونینی می‌گوید: هیچ شکی در آن نیست که آنچه نووی گفته مذهب شافعی و دیگران می‌باشد اما در دوره‌‌‌ای از دوره‌ها به آن عمل نشد و گفته هم نشده که در زمانی از زمانها بعد از صحابه و تابعین غنیمت به پنج قسمت تقسیم شده است و اگر فتوایی هم به صحت آن نمی‌بود تمام مردم به علت خرید و فروش کنیزکان و تسلط آنان بر ایشان قبل از تخمیس به انجام حرام گرفتار می‌شدند و حال آنکه غالب مردم نیز بر فتوای تاج عمل می‌نمودند و احدی دیدی نشده که به آنچه که نووی گفته عمل نماید. باز قطب یونینی می‌گوید: شایسته نبود که امام نووی چنین موضع‌گیری‌ای در مقابل فرکاح اعمال کند، زیرا وی می‌دانست که برخی از علما، براساس فتوای وی عمل می‌کنند و باز گفته‌اند که، هر گاه فتاوای وی نزد امام نووی می‌آوردند از پذیرفتن و دیدن آن به شدّت امتناع می‌ورزید.

سخاوی می‌گوید: قطب یونینی پس از این گفته‌هایش مطالبی بیان نموده که حاکی از دفاع از نووی می‌باشد و گفته که با وجود آن، امام نووی دارای مقاصد زیبایی بوده است.

تقی ابن قاضی شهبه می‌گوید [۲۰۲]:

هنگامی که نووی از شهرش برگشت مردم نزد او آمدند تا وی را از روبروشدن با فرکاح بر حضر دارند الخ (تا آخر آنچه که گفت):

نگرانی بین آن دو همچون درگیری بین دو مجادله‌کننده بود. در ادامه گفته که: نووی نسبت به فرکاح به مذهب متمسک‌تر بود و در دفاع از مذهب بیشترین انرژی را صرف نمود.

ذهبی می‌گوید [۲۰۳]: تاج فزاری خود شخصاً فقیه‌تر و قریحه‌‌ای باهوش‌تر و در مناظره از نووی به مراتب قوی‌تر بود ولی امام نووی به مذهب و دفاع از آن متمسک‌تر بود. وی در ادامه می‌گوید: بین او و نووی نگرانی همچون نگرانی دو مجادله‌کننده وجود داشت.

گویم (مؤلف): در حالی که در قدرت من نیست که در بیشۀ شیران داخل شوم اما آنچه برای من آشکار و واضح می‌‌باشد این است که علامه فرکاح فزاری خواسته در مسأله‌ای اجتهاد کند که دامنگیر عموم مردم است لذا ملکۀ فقهی خویش و توان استدلال را به کار بسته است سپس فتوایی را صادر نموده که مردم را راحت و آسوده‌خاطر کند به این خاطر توانسته محبت و مودّت و بزرگی را از جانب ایشان کسب نماید اما امام نووی که خداوند وی را غریق رحمت کند ـ از صدور چنین فتاوایی کاملاً مبرّا بود و امری که در اصل حرام می‌باشد آن را در بین مردم حلال قرار نمی‌داد و هنگامی که ادلّه کاملاً آشکار و روشن باشد نیازی نیست که شخص ذاتاً فقیه‌تر و زیرک‌تر طبق نظر امام ذهبی قوی‌تر باشد، زیرا دلیل قوی همان فقه و اقامۀ دلیل هنگام مناظره می‌باشد.

با وجود اینک قطب‌الدین یونینی ـ که شاگرد امام نووی بوده است ـ اعتراف نموده که چیزی که نووی عنوان نموده همان مذهب شافعی و دیگران می‌باشد و گفته که صحابه و تابعین نیز بر آنچه که امام نووی فتوا داده عمل نموده‌اند اما وی عنوان نموده که: گفته نشده که غنیمت در دوره‌ای از دورانی بعد از صحابه و تابعین به پنج قسمت تقسیم شده باشد. این بدان معنی است که در دورۀ صحابه و تابعین هر غنیمتی (طبق گفتۀ نووی) به پنج قسمت تقسیم می‌شده است. اما با این گونه اعترافاتش باز هم در مقابل استادش نووی جبهه گرفته و می‌گوید: شایسته نبود که نووی این نظریۀ فرکاح را رد کند، زیرا بعضی از علماء بر این فتوا عمل نموده‌‌اند، چرا! ای آقای من؟ آیا حق و حقیقت شایسته‌تر به تبعیت کردن از آن نیست؟ آیا امام شافعی بر استادش مالک خرده‌گیری ننمود؟ آیا با استادش محمدبن حسن شیبانی مناظره ننمود و وی را به قبول دلیل وادار نکرد؟ اگر یونینی می‌‌خواسته که در ردّ سخنان امام نووی از چنین الفاظی استفاده کند اما وجود خلاق والا و دوری از تندی و خشونتی که از او شنیده شده گمان نمی‌کنم که وی از حدود آداب بحث و مناظر، خارج شده باشد بلکه خود یونینی نیز اقرار می‌کند که هدف او خدایی بوده است، اما فرکاح همان کسی است که زبان تند و زهرآلودش را در مقابل نووی هنگامی که کتاب «الروضة» را نام می‌برد با زشت‌ترین کلمات از آن یاد می‌کند این در حالیست که این کتاب مرجع عمدۀ فتاوا علمای شافعی در دوران خود و بعد از آن بوده است.

به هر حال آنچه که واضح و روشن می‌باشد این است که عامۀ فقهاء نظر امام نووی را تأیید می‌کنند. اصلاً فقها کی باشند و ما چه کسی باشیم که در این رابطه نظر دهیم در حالی که خداوند در این باره می‌فرماید:

﴿۞وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا يَوۡمَ ٱلۡفُرۡقَانِ يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ ٤١[الأنفال: ۴۱].

«(ای مسلمانان!) بدانید که همۀ غنائمی را که فراچنگ می‌آورید، یک پنجم آن متعلق به خدا و پیغمبر و خویشاوندان (پیغمبر) و یتیمان و مستمندان و واماندگان در راه است. (سهم خدا و رسول به مصالح عامه‌ای اختصاص دارد که پیغمبر در زمان حیات خود مقرر می‌دارد یا پیشوای مؤمنان بعد از او معین می‌نماید یک پنجم بقیه هم صرف افراد مذکور می‌شود) [۲۰۴].

باقیمانده نیز میان رزمندگان حاضر در صحنه تقسیم می‌گردد. باید به این دستور عمل گردد. اگر به خدا و بدانچه بر بندۀ خود در روز جدائی (کفر از ایمان یعنی در جنگ بدر، روز هفدهم ماه رمضان سال دوم هجری) نازل کردیم ایمان دارید. روزی که دو گروه (مؤمنان و کافران) رویاروی شدند و با هم جنگیدند، و گروه اندک مؤمنان، بر جمع کثیر کافران، در پرتو مدد الهی پیروز شدند و خداند بر هر چیزی تواناست».

خداوند متعال کنیزکان را استثناء ننمود بلکه گفته: ﴿مِّن شَيۡءٖو این نشان‌دهندۀ پرداختن عمیق به آن می‌باشد و ربطی به دلایل فرکاح و کسانی که بر منهج او عمل نموه‌اند و به آنچه که بر تحریم از مشکلات که قبل از تخمیس بوده مترتب و به عمل مردم در قرن‌های متداول، ندارد.

[۲۰۲] السخاوي ۸. و ابن قاضي شهبه: او محمد بن ابوبكر بن احمد بدرالدين الأسدي، مؤرخ و فقيه شام در دورانش مي‌باشد كه در سال ۸۷۴ هجري قمري وفات يافت. [۲۰۳] الدارس ۱/۱۰۹. [۲۰۴] ترجمه از تفسير نور مصطفي خرم‌دل استفاده شده است (مترجم).