امام نووی رحمه الله

فهرست کتاب

نووی و علم حدیث:

نووی و علم حدیث:

چیزی که علمای اسلامی بر آن اتفاق نظر دارند این است که بهترین علم بعد از قرآن، علم حدیث می‌باشد، زیرا بسیاری از مطالب در قرآن از جمله احکام به طور خلاصه و مجمل بیان شده است و خاص و عام بودن و ناسخ و منسوخ بودن آن جز با احادیث رسول الله تبیین نمی شود؛ لذا در این رابطه خداوند متعال می‌فرماید‌:

﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ ٤٤[النحل:۴۴].

«و این قرآن را به سوی تو فرو آوردیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی امید است که آنان بیندیشند».

حدیث یعنی تفسیر و قانون که بعد از کتاب خدا بزرگ‌ترین ابزار برای فقیه و اهل علم کلام و واعظ و کسی که می‌خواهد علوم عربی را بیاموزد می‌باشد.

در این زمینه نیازی به تفصیل سخن نیست، چرا که خورشید روشن‌تر از آن است که تفسیر گردد.

از همان سدۀ اول، محدثین تلاشی در خور ستایش برای جداسازی حدیث صحیح و حسن از ضعیف و معتل و موضوع به کار گرفتند؛ به عنوان مثال بخاری [۱۲۹]احادیث صحیح را که بالغ بر چهار هزار حدیث بدون تکرار از انبوه احادیثی که در حدود ششصد هزار حدیث بود استخراج نمود و مسلم [۱۳۰]نیز این گونه عمل نمود. امام احمد [۱۳۱]نیز سی هزار حدیث را از بین هفتصد و پنجاه هزار حدیث در مسندش به عنوان حدیث صحیح ذکر نموده است اما با این وجود مسندش خالی از احادیث ضعیف نیست.

در هر برهه‌ای از زمان محدثانی پیدا شدند که به گونۀ جدیدی از نظر استدراک یا شرح یا تصحیح آن بر روی احادیث وقت صرف نمودند. و در سدۀ میانۀ عصرهای اسلامی افرادی چون ابن صلاح، نووی و مزی و ذهبی [۱۳۲]و دیگر بزرگانی چون حافظ ابن حجر [۱۳۳]شارح بخاری پا به عرصۀ وجود گذاشتند و امام نووی از میان آن‌ها در اینکه فقیه امت بود از دیگران ممتاز بود. کم اتفاق می‌افتد که عالمی پیدا شود که هم در فقه و هم در علوم حدیث مهارت و تبحر داشته باشد. شاگردش ابن عطار می‌گوید [۱۳۴]: او، صحیح بخاری و مسلم و سنن ابوداود [۱۳۵]و ترمذی [۱۳۶]نزد اساتیدش سماع نموده و سنن نسائی [۱۳۷]نیز با قرائت استادش سماع نموده است و موطأ مالک [۱۳۸]و مسند شافعی [۱۳۹]، مسند احمد بن حنبل و سنن دارمی [۱۴۰]و ابو عوانة الأسفرایینی [۱۴۱]و ابویعلی الموصلی [۱۴۲]و سنن ابن ماجه [۱۴۳]و الدار القطنی [۱۴۴]و بیهقی [۱۴۵]و شرح السنة تألیف بغوی [۱۴۶]و همچنین معالم التنزیل در تفسیر وی و کتاب الأنساب تألیف زبیر بن بکار [۱۴۷]و الخطب النباتیه و رسالة القشیری [۱۴۸]و عمل الیوم والليلة تألیف ابن السُنی [۱۴۹]و کتاب آداب السامع و الراوی تألیف خطیب [۱۵۰]و چیزهای زیاد دیگری از این قبیل در حدیث و غیره سماع نموده است که شاگردش، ابن عطار می‌گوید: تمام آن‌ها را از دست نوشته‌های وی نقل کرده‌ام.

امام نووی مشهورترین این کتاب‌ها را با سند صحیح از خود نویسندگان روایت نموده است و این سندش که به امام مسلم می‌رسد. وی در مقدمۀ شرح مسلم می‌گوید: تمام صحیح مسلم را از ابو اسحاق ابراهیم [۱۵۱]بن ابی حفص عمر بن مضر الواسطی ـ که خداوند را غریق رحمتش گرداند ـ در مسجد جامع دمشق شنیدم وی نیز گفته آن را نزد امام ذوالکنی، ابوالقاسم، ابوبکر، ابوالفتح منصور بن بعدالفراوی آموخته‌ام و ایشان نیز فرموده که آن از امام فقیه حرمین ابوجدی ابو عبدالله محمد بن الفضل الفراوی شنیده است که وی نیز گفته آن را از ابوالحسنی عبدالغافر فارسی آموخته که ایشان نیز بیان نموده که آن را از ابواحمد محمد بن عیسی جلودی شنیده است که وی نیز فرموده آن را ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن سفیان فقیه آموخته‌ام که وی نیز نزدامام ابوالحسین مسلم الحجاج /تلمّذ نموده است.

همچنین امام نووی /در مقدمۀ شرح مسلم در ارتباطش نسبت به کتاب‌های اربعه بعد از آنچه که دربارۀ مسلم گذشت می‌فرماید: به لطف خداوند میان ما و مؤلفین این کتاب‌ها یعنی کتاب‌های پنجگانه، صحیح بخاری و مسلم و سنن ابوداود و ترمذی و نسائی که تمام برنامه‌های اصول اسلام در آن‌ها نهفته شده نیز همین تعداد افراد وجود دارد. همچنین در مورد مسند امام احمد بن حنبل و ابن ماجه نیز می‌فرماید: همین تعداد افراد بین ما و بین مسند دو امام بزرگوار: عبدالله احمد بن حنبل و محمد بن یزید یعنی همان ابن ماجه وجود دارند. و در مورد موطأ مالک می‌گوید: کتابی برتر از کتاب‌های ذکر شده ـ گرچه آن‌ها نیز بسیار معتبرند ـ موطأ امام ابو عبدالله مالک بن انس می‌باشد که در سلسلۀ بین ما تا او ۷ نفر وجود دارد و او استاد تمام اساتید مذکور می‌‌باشد [۱۵۲].

ابن عطار می‌گوید: از جمله کتاب‌های دیگر که نزد اساتیدش به سماع آن پرداخته و من آن‌ها را به صورت دست نوشته دیده‌ام (خط وی همیشه برای من دارای تبرک می‌باشد). کتاب الأربعین تألیف حاکم [۱۵۳]نزد شیخ خالد نابلسی و بخشهایی از کتاب المستقصی فی فضل المسجد الأقصی تألیف محمد القاسم بن علی ابن عساکر [۱۵۴]نزد تقی اسماعیل بن ابراهیم بن ابو السیر در سال ۶۶۶ ه‍ در مسجد جامع دمشق بوده است.

اکنون وقت آن رسیده که سخنان متأخرین در بارۀ او ذکر کنیم: امام ذهبی [۱۵۵]گوید: نووی آقا و پیشوای این گروه می‌باشد، و ابن عطار در میان سخنانش در مورد امام نووی می‌گوید:...

حافظ حدیث رسول الله عو مسلط به تمامی آن‌ها اعم از صحیح و ضعیف و آن‌هایی که الفاظ غریب دارند و آن‌هایی که دارای معانی صحیح می‌باشند گرفته تا استنباط فقهی از آن‌ها، بود.

ذهبی [۱۵۶]می‌گوید: علی‌رغم جهاد با نفس و عمل کامل به زهد و پارسایی و مراقبت از آن و دور داشتن نفس از شائبه‌ها و از بین بردن اغراض و امیال نفسانی، او حافظ و مسلط به فنون و علم رجال و صحیح و ضعیف احادیث رسول خدا بود.

اکنون وقت آن رسیده که گفته‌‌های امام نووی را در مورد مهم‌ترین نوع از انواع علوم حدیث بیان کنیم:

وی در مقدمۀ ‌شرح مسلم پس از [۱۵۷]بیان فضیلت علم و دانش در مورد شناخت مهم‌ترین انواع علوم حدیث می‌گوید: از مهم‌ترین انواع آن تحقیق جهت شناخت احادیث رسول خداست. منظور من، شناخت از نظر متن، صحیح و حسن و ضعیف‌بودن آن متصل و مرسل و منقطع و مقلوب و مشهور و غریب و عزیز و متواتر و آحاد و افراد و معروف و شاذ و منکر و معلل و مدرج و ناسخ و منسوخ و خاص و عام و مجمل و مبین و مختلف و موارد دیگری از این قبیل می‌باشد.

همچنین اهتمام به شناخت در مورد سند احادیث «علم الأسانید» که منظور من شناخت حال رجال و صفات شایستۀ آن‌ها و ضبط نام و نسبت و تاریخ و محل تولد و تاریخ و محل وفات و امثال آن می‌باشد، و دیگری شناخت تدلیس [۱۵۸]و مدلسین و روش تأمل و اندیشیدن پیاپی و شناخت حکم اختلاف راویان در سند و متن و وصل و ارسال و وقف و قطع و انقطاع و زیادة الثقات می‌باشد، و دیگر، شناخت صحابه و تابعین و تابع تابعین و تابع تابع تابعین و کسانی که بعد از آن‌ها بوده‌اند، ـ خداوند از ایشان و سایر زنان و مردان مؤمن راضی باد! ـ می‌‌باشد.

این همان علوم حدیث می‌باشد که محدّث موثّق ناچار به فراگیری آن می‌باشد و نووی نیز همچون مهارت محدثین زمانش در این علوم تبحّر حاصل نمود. ودلیل آن نیز تألیفات مبسوط و گستردۀ وی در فقه و حدیث و آنچه که در علم مصطلح حدیث همچون «الإرشاد» که خلاصه شدۀ کتاب «علوم الحدیث» ابن صلاح شهرزوری و «والتقريب [۱۵۹]والتيسير في معرفة سنن البشير والنذير»و شرح مقدمه صحیح مسلم در المصطلح می‌باشد. ابن عطار می‌گوید [۱۶۰]: (امام نووی) «الكمال في أسماء الرجال»اثر حافظ عبدالغنی مقدسی را نزد شیخ أبوالبقاء خالدبن یوسف بن سعد نابلسی حافظ را خواند و مطالب زیبایی از آن یادداشت نمود و حواشی زیادی نیز بر آن نوشت.

سخاوی می‌گوید [۱۶۱]: نووی بر کتاب الأنساب ابن اثیر نیز حواشی نوشته است و همواره ـ همان‌طور که قاضی عبدالقادر [۱۶۲]در طبقات حنفیه گفته است ـ در سماع حدیث و علوم آن پیوسته همراه و در خدمت امام ضیاء بن تمام حنفی محدّث بزرگ بوده است، و گفته از نزد او فارغ‌التحصیل شده و منافع زیادی در این زمینه از او کسب نموده است، و در تحفة الطالبین آمده که او علوم حدیث تألیف ابن صلاح را از تعدادی از یاران او فرا گرفته است [۱۶۳].

[۱۲۹] او محمدبن اسماعيل بن ابراهيم أبو عبدالله البخاري جوهر اسلام و صاحب كتاب الجامع الصحيح است كه در سال ۲۵۶ هـ‍ وفات يافته است. [۱۳۰] او مسلم بن الحجاج بن مسلم قشيري، حافظي از امامان محدثين است كه در سال ۲۶۱ هـ‍ وفات يافته است. [۱۳۱] او احمد بن محمدبن حنبل، پيشواي مذهب حنبلي و يكي از امامان مذاهب چهارگانه است كه در سال ۲۴۱ هـ‍ وفات يافته است. [۱۳۲] سيره همه آنها بجز مزي قبلاً بيان شده: او يوسف بن عبدالرحمن بن يوسف جمال‌الدين بن زكي كلبي مزي محدث سرزمين شام در دوران خودش است كه در سال ۷۴۲ هجري قمري در دمشق وفات يافته است. [۱۳۳] او احمد بن علي بن محمد العسقلاني شهاب‌الدين بن حجر، امام در حديث و تاريخ است كه در سال ۸۵۲ هجري وفات يافته است. [۱۳۴] تحفة الطالبين ۸/أ، ب. [۱۳۵] او سليمان بن الأشعث بن اسحاق الأزدي سجستاني است پيشواي اهل حديث در زمان خودش كه در سال ۲۷۵ هجري وفات يافته است. [۱۳۶] او محمد بن عيسي بن سوره سلمي ترمذي از بزرگان حفاظ و علماي حديث است كه در سال ۲۷۹ هجري وفات يافته است. [۱۳۷] او احمد بن علي بن شعيب نسائي، صاحب سنن و علامه در حديث است كه در سال ۳۰۳ هجري وفات يافته است. [۱۳۸] مالك بن أنس، امام دارالهجرة و استاد اساتيد در حديث و يكي از امامان مذاهب چهارگانه است كه در سال ۱۷۹ هجري وفات يافته است. [۱۳۹] او محمدبن ادريس بن العباس شافعي يكي از پيشواي مذاهب چهارگانه است كه در سال ۲۰۴ هجري وفات يافته است. [۱۴۰] او عثمان بن سعيد بن خالد دارمي سجستاني محدّث هرات است كه داراي مسند مي‌باشد، وي در سال ۲۸۰ هجري وفات يافته است. [۱۴۱] او يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم نيشابوري پدر عوانة از بزرگان حفاظ حديث است كه داري مسند مي‌باشد. وي در سال ۳۱۶ هجري وفات يافته است. [۱۴۲] او احمد بن علي بن المثني ثميمي موصلي، أبويعلي محدث موصل است كه بيشتر از ۱۰۰ سال عمر نمود و در سال ۳۰۷ هجري وفات يافته است. [۱۴۳] او محمدبن يزيد ربعي، قزويني، يكي از امامان حديث است كه در سال ۲۷۳ هـ‍ وفات يافته است. [۱۴۴] او علي بن عمر بن احمد أبو الحسن الدار القطني شافعي، امام زمانش در حديث و اولين كسي كه قرائتها را تصنيف نمود. وي در سال ۳۸۵ هجري وفات يافته است. [۱۴۵] او احمد بن الحسين بن علي أبوبكر از امامان حديث است و كسي همچون او ياريگر مذهب شافعي نبوده است. وي در سال ۴۸۵ هجري وفات يافته است. [۱۴۶] او عبدالله بن عبدالعزيز أبوالقاسم بغوي حافظ و عالم، كه در سال ۳۱۷ هجري وفات يافته است. [۱۴۷] او زبير بن بكار بن عبدالله قرشي از نوادگان زبير بن عوام عالم به علم أنساب و أخبار عرب كه در سال ۲۵۶ هجري وفات يافته است. [۱۴۸] او عبدالكريم بن هوازن بن عبدالملك از بني قشير بن كعب زينت اسلام و شيخ خراسان از نظر زهد پرهيز و علم در زمان خودش بود كه در سال ۴۶۵ هجري وفات يافته است. [۱۴۹] او ابوبكر احمد بن محمد بن اسحاق بن ابراهيم معروف به ابن سني حافظ و امام مورد اطمينان است كه در سال ۳۶۴ هجري وفات يافته است. [۱۵۰] او احمد بن علي بن ثابت بغدادي يكي از حفاظ و تاريخ نگاران قديمي است كه در سال ۴۶۳ هجري وفات يافته است. [۱۵۱] وي در سال ۵۹۳ متولد شده و در سال ۶۶۴ ه‍ ۱۱ ماه رجب در اسكندريه وفات يافته است. مقدمه شرح مسلم ص ۱۵۱ و ۱۵۵ (مترجم). [۱۵۲] مقدمه شرح صحيح مسلم. [۱۵۳] او محمدبن عبدالله حمدويه نيشابوري مشهور به حاكم از بزرگان حفاظ حديث و مؤلفين آن است كه در سال ۴۰۵ هجري وفات يافته است. [۱۵۴] از محدثين و مؤرخين در دوران خودش، و او پسر مؤلف كتاب تاريخ دمشق مي‌باشد كه در سال ۶۰۰ هجري وفات يافته است. [۱۵۵] التذكرة ۴/۱۴۷۲. [۱۵۶] التذكرة ۴/۱۴۷۲. [۱۵۷] مقدمه شرح مسلم چاپ دارالفكر با اندكي تغيير از جانب مؤلف (اضافه مترجم). [۱۵۸] براي اطلاع بيشتر به كتاب علوم حديث و اصطلاحات آن تأليف صبحي صالح مراجعه شود (مترجم). [۱۵۹] كتاب الإرشاد را بعدها خلاصه نمود و اين نام را بر آن نهاده (اضافه مترجم). [۱۶۰] تحفة الطالبين ۸/أ. [۱۶۱] السخاوي «۱۰». [۱۶۲] و ممكن است عبدالقادر بن محمد ابو الكرم فقيه حنفي از ابن صلاح شنيده باشد. وي در سال ۶۹۶ هـ‍ وفات يافته است. [۱۶۳] تحفة الطالبين تأْليف ابن عطار، ۸/أ.