مقدمه مترجم
الحمد لله نحمده ونستعينه ونتوب إليه ونستغفره ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا، اللهم اجعل عملي هذا خالصاً لك اللهم إني أسالك أن تنفع به وأن تثيبني عليه، وصل اللهم على سيدنا محمد معلم الخير وعلى آله وصحبه ومن تبعهم بإحسان.
بستایم آن خدایی را که دیباچۀ همۀ کتابها از تحمید او آرایش گیرد و مطلع همۀ خطابهها از ذکر او زینت پذیرد و تنعم نیکبختان در فردوس اعلی به حمد او باشد و تسلی بدبختان به ذکر او بُوَد. خوشبختانه بار دیگر دم گرم صفای دلِ یاران هنرشناس به تن رنجور و جان پرشورم نشاط و نیرویی تازه بخشید؛ نیرویی که بر اثر آن اندکی از رنج تلخکامیهایم هموار شد و اندوه دورانهایم کاستی گرفت. با عزم استوار و دل امیدوار چند روزی مصاحب بزرگمردی از سرزمین عالم خیز شامش دم تا سرانجام به جهان اندیشۀ وی راه یافتم و تشنگی دیرپای پریشانی خویش را از زلال فرحبخش افکار انسانی و عرفانی وی تا حدّی فرو نشانیدم. این بار دلباختۀ مردی از سرزمین عالمپرور شام، دیار فقهاء. جاودانه مردی که به سال ۶۳۱ ق به این جهان خاکی گام نهاد و پس از چهل و پنج سال زندگی که بیشتر آن توأم با رنج و شور دانشاندوزی و نوآوری و شاگردپروری بود، سرانجام در اوج وارستگی و پارسایی و برخورداری از شهرت و شرافت علمی، نغمۀ دلانگیز ﴿ٱرۡجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةٗ مَّرۡضِيَّةٗ ٢٨﴾[الفجر:۲۸] [۱]گوش دلش را نواخت و با اطمینان، گونۀ بندگی برخاک زادگاهش نهاد.
نووی به سال ۶۳۱ ق در قریۀ نوا متولد شد و در کنف پدری صالح، تربیت یافت و فراست و دیانت شیخ مراکشی سبب شد که او برای تحصیل و سیراب کردن جسم، جان و روحش جلای وطن کند و به شهر عالمپرور دمشق، [دمشق در آن روزگار مرکز علماء و مجمع فضلاء به حساب میآمد و بیش از ۳۰۰ مدرسۀ دینی در آنجا وجود داشت] برود و در حلقۀ تدریس علمای بزرگی همچون شیخ عبدالرحمن بن ابراهیم فرکاح و ... حضور یابد و از دریای علوم آنان سیراب گردد و از اساتید خود در علم و دیانت و تقوا و زهد پیشی گیرد. وی پس از امام ابوشامه ریاست دارالحدیث اشرفیه را در سال ۶۵۵ ق تا دم وفات به عهده گرفت و آنجا را طوری اداره کرد که بعدها عالمانی همچون سُبکی نالهها سر داده و سرودهاند که ای کاش میشد جای پای نووی را در صحن آن مدرسه با صورتهای خود لمس کرد! وی دارای ذهنی قوی و حاضر جواب بود و در وقت لزوم، اصطلاحات و مفاهیم بر ذهنش جاری میشد و در مطالعه به ظواهر اشیاء اکتفاء نمیکرد؛ بلکه به مطالعۀ دقیق آن میپرداخت و تا رسیدن به عمق مطلب از تلاش و کوشش باز نمیایستاد و این حافظۀ قوی و خدادادی، او وی را بر علوم چیره ساخته بود؛ زیرا علم و دانش، موهبت و نوری از جانب خداست که تنها به افراد پاکطینت هدیه داده میشود. او در کسب علم و دانش، هدف و غرضی الهی داشت و برای به دست آوردن جاه و مال و شهرت و انحصارطلبی دنبال آن نبود. دوری از حسد و ریا و خودبینی و تحقیر مردم [درست چیزی که امروزه علماء و مردم را تارومار کرده،] هر چند از وی در منزلت فروتر بودند، سرلوحۀ کارش بود و خدا را در سرّ و آشکار مدنظر داشت و به خوبی این نکته را دریافته بود که تغذیهشدن از لقمۀ حلال چه تأثیری در روح و روان آدمی دارد و همواره حلال خورد و حق گفت و به دنیایش برای عمران آخرتش کمترین توجهی نکرد. نووی از بزرگان مذهب شافعی چه در شناخت مذهب و چه در نقل آن سرآمد فقهای مذهب میباشد، هر چند که دنبالهرو مذهب شافعی میباشد ولی استقلال فکری خود را نیز حفظ نموده است.
از کجای زندگی این تئورسین بزرگ مذهب شافعی باید گفت؟! از فقاهتش، زهدش، یا ورعش و یا از محدّث و لغوی و ادیب بودنش و یا از شجاع و نصایح حکیمانهاش و یا ...؟ تنها چیزی که خلاصۀ کلام در مورد او میتواند باشد قول سبکی است، که «بعد از تابعین تمام خصلتهای نیکی که همۀ افراد داشتند، نووی به تنهایی داشت» و یا اینکه بگوییم: هرکس هر چه بخواهد در دکان او یافت میشود؛ اگر خواهان فقه و فقاهت باشی، المجموع و منهاج چون در و مرواریدند و اگر خواستار فهم حدیث رسول خدا هستی باید به سراغ شرح مسلم رفت و اگر کسی طالب زهد و ورع باشد باید در سیرتش سیر کند و اگر میخواهیم شجاعت و تنها خوف از خدا را تجربه کنیم، باید از نامههایش به مَلِک ظاهر پند بگیریم و اگر خواهان تأدیب و رهایی روح و جان از تشویشها باشیم باید به تذکراتی که به طالبانش در المجموع داده بنگریم و اگر خواهان قدر و منزلت علمی او هستیم باید به بالاتر از ثریا بنگریم؛ زیرا مجموع تألیفاتش ـ که فقهاء قرنهاست آن را بردیده میگذارند ـ خود نشانگر آن است و بالآخره اگر قرن هفتم را قرن رونق و شکوفایی علم و دانش به شمار آوریم؛ نووی در میان علمای آن تک ستارهایست که به شهادت علمای دورانش تا قرنها بعد، چشمی آن را ندیده و گوشی فراتر از او نشنیده است. نووی این قول رایج را که هر کسی با نام شهر خودش مشهور میگردد معکوس ساخت و این «نوا» است که با نام نووی مادام که فقه شافعی پابرجا است، زنده است.
از آنجائی که عمر انسان کفاف تجربۀ همۀ راههای موجود را جهت رسیدن به خدا نمیدهد باید از تجربههای گذشتگان بهره گیرد و خود تجربه کند تا راه آیندگان تسهیل گردد؛ لذا زیرک کسی است که در این دنیای پرتلاطم، الگویی نیک برای خود برگزیند تا در مسیر چراغی برای جمعآوری توشه داشته باشد. شیخ نووی یکی از آن الگوهای نیکی است که هر کس در مسیرش گام نهد پشیمان نخواهد شد؛ زیرا او گام در راه رسول خدا و صحابۀ کرام و تابعین نهاده است و شرح سیرۀ او از جایگاه ویژه و از اهمیت و فوائد فراوانی برخوردار است، و اکنون جای بسی شادمانی است که توانستم کتاب مجمل و مفید سیرۀ این رادمرد بزرگ علم و زهد و اخلاص و تقوا و علم قرن هفتم را با قلم استاد عبدالغنی الدقر جهت تسهیل خوانندگان فارسی زبان به این زبان ترجمه کنم. امیدوارم این ترجمه بتوان خلاء فقدان چندین قرن سیرۀ او ـ به عنوان کتابی مجزا به زبان فارسی ـ را جبران سازد. در خاتمه بر خود لازم میدانم که از تلاش تمامی افرادی که در به ثمر نشستن این کتاب مرا یاری دادند به ویژه همسر مهربانم، رقیه نعمتی، که در تمام لحظات یاورم بود و همچنین از برادر عزیزم، فاروق نعمتی، که در فهم برخی مطالب کتاب مصدع اوقاتش شدم و از دکتر نعمتی که همواره مشوق من بوده و همچنین از برادر ایمانی عزیزم، جناب آقای عبدالرحمن یعقوبی، که ترجمۀ کتاب را پیشنهاد کرد و از حسن انتخابشان، نهایت تشکر را دارم و امیدوارم که پروردگار، ایشان و تمام مسلمین را در جنت الفردوس با صالحان و شهدا محشور گرداند و از خداوند منان خواهانم که این اثر را باقیات الصالحاتی برای اینجانب و پدر و مادر و اساتیدم و همۀ دعوتگران و مجاهدین سنگر عشق و ایثار ﴿يَوۡمَ لَا يَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ ٨٨ إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِيمٖ ٨٩﴾[الشعراء: ۸۸- ۸۹] قرار دهد.
عبدالله پاسالاری
۱۱ جمادی الثانی ۱۴۲۷ هجری قمری
۱۶/۴/۱۳۸۵ هجری شمسی
فرامرزان ـ دهنو خواجه
[۱] ترجمه: «خشنود خدا پسند به سوى پروردگارت باز گرد».