احکام سجدۀ سهو

فهرست کتاب

الف) دلایل کسانی که قائل بر وجوب خشوع در نماز هستند:

الف) دلایل کسانی که قائل بر وجوب خشوع در نماز هستند:

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ[النساء: ۸۲]. «آیا در آیات‌ قرآن‌ نمی‌اندیشند؟». و مسلما اندیشیدن و تدبر در قرآن بدون تمرکز بر معنای آن متصور نخواهد بود.

و می‌فرماید: ﴿أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ[طه: ۱۴]. «نماز را برای یاد و ذکر من بپادار». و غفلت و عدم خشوع با ذکر و یاد خدا در تضاد است، و لذا می‌فرماید: ﴿وَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِينَ[الأعراف: ۲۰۵]. و از جمله‌ی غافلان مباش. یعنی‌: از غافلان‌ ذکر و یاد خداأو از غافلان‌ قرائت ‌در نماز نباش‌.

از طرفی مقصود اصلی از نماز، تلفظ آیات و اذکار و ادعیه‌ی داخل آن نیست، بلکه مقصودِ حقیقی، معانی آن‌ها هستند، و اگر نمازگزار معانی الفاظی را که بر زبان می‌آورد درک نکند و در آن‌ها فرو نرود، مقصود اصلی نماز را ترک گفته است.

و از پیامبر جروایت شده که ایشان فرمودند: «إن العبد ليصلي الصلاة لا يكتب له سدسها ولا عشرها، وإنما يكتب للعبد من صلاته ما ‏عقل منها» [۱۵].

یعنی: «هرگاه بنده نماز می‌خواند برای او نه یک ششم آن و نه یک دهم آن نوشته نمی‌شود، و بلکه برای بنده آن مقدار از نمازش نوشته می‌شود که به آن توجه کرده است».

و نیز از معاذ ابن جبلسروایت است که گفت: «من عرف من على يمينه وشماله متعمداً وهو في الصلاة فلا صلاة له» [۱۶]. «هر کس در نماز از روی عمد بفهمد چه کسی در طرف راست و چپش قرار گرفته نماز او نماز نیست».

و حسن بصری/می‌فرماید: «كل صلاة لا يحضر فيها القلب فهي إلى العقوبة أسرع» [۱۷]. «هر نمازی که در آن حضور قلب وجود نداشته باشد، پس بزودی عقوبت خواهد دید».

و عبد الواحد بن زید می‌گوید: «علما اجماع کرده‌اند بر اینکه چیزی نصیب بنده‌ی نمازگزار نخواهد شد بجز آن مقدار که در آن توجه داشته است» [۱۸].

و شیخ‌ الاسلام ابن تیمیه/در «مجموع فتاوای» چنین می‌گوید: «خداوند در قرآن می‌فرماید: ﴿وَٱسۡتَعِينُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى ٱلۡخَٰشِعِينَ ٤٥[البقرة: ۴۵]. «و از صبر و از نماز یاری‌ جویید و براستی که‌ نماز جز براى خاشعان، گران و دشوار است»، و این فرمودی الله تعالی مقتضای سرزنش غیرخشوع‌کنندگان است، از سویی سرزنش جز به سبب ترک واجب یا انجام عمل حرامی نخواهد بود، پس از آنجاییکه غیر خاشعین مورد سرزنش واقع شده‌اند نتیجتاً این امر دلالت بر وجوب خشوع در عبادت است، و همچنین این فرموده‌ی الله تعالی دلیل بر وجوب خشوع است: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١ ٱلَّذِينَ هُمۡ فِي صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ ٢[المؤمنون: ۱-۲]. تا جاییکه می‌فرماید: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ ١٠ ٱلَّذِينَ يَرِثُونَ ٱلۡفِرۡدَوۡسَ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ١١[المؤمنون: ۱۰-۱۱]. «براستی که‌ مؤمنان‌ رستگار شدند کسانی‌ که‌ در نمازشان‌ خاشعند، آنان وارثان هستند، همان کسانی که بهشت را به ارث می‌برند و جاودانه در آن ماندگارند». خداوند متعال خبر داده که آن‌ها (خاشعان) بهشت را به ارث می‌برند و این مقتضای این حقیقت است که غیر آن‌ها فردوس را به ارث نخواهند برد، و این دلالت بر وجوب این خصلت دارد، چرا که اگر مستحب می‌بود می‌بایست ‏فردوس بدون آن به ارث می‌رسید، زیرا بهشت بوسیله‌ی انجام عمل واجبات ‏بدست می‌آید نه مستحبات، و به همین خاطر چیزی در مورد این خصلت ذکر ‏نمی شود مگر آنکه واجب باشد.

بنابراین خشوع در نماز واجب است و این متضمن سکون، آرامش و تواضع است، و کسی که در سجده بمانند کلاغ منقار می‌زند [۱۹]و نیز کسی که هنوز از رکوع بلند نشده به سجده می‌رود خاشع نیست، و در نمازش آرامش و سکون نگرفته، زیرا سکون یعنی طمأنینه و کسی که طمأنینه نداشته باشد سکون و آرامش ندارد و کسی هم که سکون نداشته باشد در رکوع و سجودش خشوع نخواهد داشت و کسی هم که خاشع نباشد گناهکار و عاصی است.. و دلیل (دیگر) بر واجب بودن خشوع در نماز اینست که پیامبر جکسی را که در نماز رو به آسمان می‌کرد و از خود حرکات اضافی انجام می‌دهد هشدار و سرزنش کرده است، زیرا این اعمال با خشوع در نماز منافات دارند [۲۰].

ب) دلایل کسانی که می‌گویند خشوع در نماز سنت است:

هر چند که پیامبر جفرموده‌اند: «إن العبد لينصرف من الصلاة ولم يكتب له إلا نصفها، ثلثها، ربعها، حتى بلغ عشرها».«همانا بنده از نماز فارغ می‌شود درحالیکه برایش جز نصف، یا یک سوم، یا یک چهارم و یا تا آنکه به یک دهم برسد، نوشته نمی‌شود»، ولی با این وجود ایشان به کسی که در نمازش دچار سهوی می‌شود امر نموده تا سجده‌ی سهو ببرد ولی وی را به تکرار نماز امر نکرده است.

و نیز از پیامبر جثابت شده است که ایشان فرمودند: «إِذَا نُودِىَ بِالصَّلاَةِ أَدْبَرَ الشَّيْطَانُ وَلَهُ ضُرَاطٌ حَتَّى لاَ يَسْمَعَ الأَذَانَ، فَإِذَا قُضِىَ الأَذَانُ أَقْبَلَ، فَإِذَا ثُوِّبَ بِهَا أَدْبَرَ فَإِذَا قُضِىَ التَّثْوِيبُ أَقْبَلَ حَتَّى يَخْطِرَ بَيْنَ الْمَرْءِ وَنَفْسِهِ يَقُولُ اذْكُرْ كَذَا وَكَذَا مَا لَمْ يَكُنْ يَذْكُرُ حَتَّى يَظَلَّ الرَّجُلُ إِنْ يَدْرِى كَمْ صَلَّى، فَإِذَا لَمْ يَدْرِ أَحَدُكُمْ كَمْ صَلَّى ثَلاَثًا أَوْ أَرْبَعًا فَلْيَسْجُدْ سَجْدَتَيْنِ وَهْوَ جَالِسٌ»‏ [۲۱].

یعنی: «هرگاه موذن برای نماز اذان ‏می گوید، شیطان فرار می‏کند و از عقب خود هوا خارج می‏کند تا صدای اذان را نشنود. و هرگاه اذان تمام شد، برمی‏گردد، و اگر اقامه گفته شد باز فرار می‏کند، و دوباره پس از اتمام آن، برمی‏گردد تا ‏نمازگزاران را دچار وسوسه کند و می‏گوید: فلان مسئله و فلان مسئله و... را به خاطر بیاور، و ‏همه‌ی آنچه را که فراموش کرده است به یادش می‌آورد و او را چنان سرگرم می‌کند که نداند ‏چند رکعت خوانده است، پس هرگاه یکی از شما دچار چنین حالتی شد در آخر دو سجده‌ی سهو ببرد».‏

می‌بینیم که پیامبر جدر چنین نمازی که شیطان نمازگزار را در آن به غفلت می‌اندازد تا جاییکه نمی‌داند چند رکعت خوانده است، امر می‌کند تا دو سجده‌ی سهو به جای آورد ولی وی را به تکرار نماز امر نمی‌کند، و اگر واقعا -چنانکه شما می‌گویید- نماز به سبب غفلت و عدم خشوع باطل شود، پس می‌بایست پیامبر جنمازگزار را به تکرار نمازش امر می‌کردند [۲۲].

همچنین فقها اجماع کرده‌اند که خشوع جزو شروط صحت نماز نیست. و امام نووی/نیز اجماع علما را مبنی بر اینکه خشوع واجب نیست نقل کرده است [۲۳]. و لذا نتیجه می‌گیریم که خشوع واجب نیست، بلکه سنت و فضیلت است، چنانکه امام نووی در «الـمجموع» آورده است: «خشوع و خضوع در نماز و تدبر و توجه در قرائت و اذکار آن و آنچه که متعلق به نماز است و نیز دوری از افکاری که متعلق به آن نیست، (همگی) مستحب هستند، و اگر در چیزی غیر از نماز به تفکر بپردازد و این افکار زیاد شوند، نمازش باطل نمی‌شود اما مکروه است، و تفاوتی ندارد که در امورات مباح فکر کند یا حرام مانند نوشیدن شراب و .. (و قولی که می‌گوید:) هرگاه تفکر کردن در سخن نفس زیاد شود، نماز باطل خواهد شد، قول مردود و شاذی است، چرا که اجماع نقل شده است که این امر نماز را باطل نمی‌کند، اما بر کراهت آن اتفاق نظر وجود دارد» [۲۴].

نکته‌ای که لازمست مدنظر داشت اینست که قائلین بر استحباب خشوع در نماز، حکم اجزاء آن را مورد بررسی قرار داده‌اند نه حکم ثواب و قبول نماز، چنانکه رازی در رد قول آن‌ها می‌گوید: «..حضور (قلب در نماز) نزد ما شرط اجزاء نیست، بلکه شرطی برای قبولی (نماز) است، و منظور از اجزاء، یعنی قضای نماز واجب نمی‌شود، ولی منظور از قبولی (نماز)، یعنی حکم ثواب (نماز)، و فقهای (قائل بر استحباب خشوع) حکم اجزاء آن را مورد بررسی قرار داده‌اند نه حکم ثواب و قبول نماز را، ولی غرض ما در این‌جا حکم ثواب نماز است.

سپس آن را با مثالی روشن می‌کند و می‌گوید: و مثال آن در شاهد اینست: کسی که لباسی را از تو به قرض بگیرد سپس آن را بنحو احسن پس بدهد، او از عهد و ذمه بریء شده و مستحق ستایش نیز است، اما کسی که آن را بر وجهی نامناسب و تحقیرآمیز بازگرداند، او بریء ذمه شده اما مستحق سرزنش است. پس همین طور اگر کسی خداوند متعال را در هنگام ادای عبادت بزرگ بدارد، او فرضش را به جای آورد و مستحق ثواب است، ولی کسی که چنین نباشد، او ظاهرا فرض را انجام داده، اما مستحق سرزنش است (نه ثواب)» [۲۵].

در مجموع بنظر می‌رسد که رأی آلوسی به صواب نزدیک‌تر باشد، چنانکه می‌گوید: «از نظر ما که جمعی از علما نیز آن را برگزیده‌اند، خشوع شرط صحت نماز است، اما نه در کل آن، بلکه (حداقل) در قسمتی از نماز» [۲۶].

بنابراین حداقل چیزی که در مورد خشوع در نماز می‌توان گفت، اینست که خشوع و حضور قلب در آن واجب است هرچند که در جزئی از نماز باشد، وگرنه (اگر در هیچ قسمتی از نماز خشوعی وجود نداشته باشد) نماز باطل است، و بنظر می‌رسد این رأی صحیح‌تر باشد، چرا که خشوع روح نماز است، و اگر نماز اصلاً خشوع نداشته باشد بمانند مرده‌ای است که روح ندارد، و آن نماز مردود و نمازگزار مستحق سرزنش خواهد شد، وخداوند متعال به آن آگاهتر است [۲۷].

[۱۵] روایت ابوداود و نسائی و ابن حبان از حدیث عمار بن یاسر. [۱۶] إحياء علوم الدين: كتاب أسرار الصلاة ومهماتها. [۱۷] مرجع سابق، و در «بداية الهداية». [۱۸] إحياء علوم الدين: ۱/۱۶۱. همچنین امام ابن قیم نیز چنین اجماعی را ذکر می‌کند، در «بدائع الفوائد، قاعدة جامعة في الابتداء» ۲ /۴۲۳. [۱۹] یعنی کسی که به سجده می‌رود و بدون سکون از آن بر می‌گردد و باز با سرعت به سجده‌ی دوم می‌رود، بدون آنکه آرامش و سکونی در سجده و جلوس بین آن‌ها داشته باشد. [۲۰] مجموع الفتاوی: ۲۲/۵۵۳- ۵۵۸. [۲۱] بخاری: ۵۷۳، و مسلم: ۵۸۲، با الفاظ نزدیک به هم. [۲۲] نگاه کنید به: مدارج السالكين: ۱/ ۱۱۲و ۵۲۸-۵۳۰. [۲۳] فتح الباری: ج ۲، ص: ۲۲۶. [۲۴] الـمجموع ج ۴، ص ۱۱۴‏. [۲۵] تفسیر رازی: اول سوره‌ی مؤمنون. [۲۶] نگاه کنید به: «الخشوع في الصلاة حقيقته وأسبابه»، أبو عبد الله الخطیب.‏ [۲۷] نگاه کنید به: «الخشوع في الصلاة حقيقته وأسبابه»، حکم الخشوع، أبو عبد الله الخطیب.‏