سرّی بودن اندیشۀ امامت
موضوع امامت به مفهوم شیعیِ آن، تشکّلی مخفی برای شیعیان بود تا به وسیلۀ آن، در جهت انهدام خلافت اسلامی تلاش کنند. به همین دلیل در زمان خلافت راشده آشکار شد، تا اینکه علی بن ابی̀طالب بر منصب خلافت نشست و در برابر آنان موضعی قاطع گرفت؛ بدین صورت که ابن̀سبأ را تعقیب و او را به مدائن تبعید نمود و تمام افکاری که وی در صدد اشاعۀ آنها در جامعۀ اسلامی بود دور ساخت. این حقیقتی است که کتابهای شیعه خود نیز به آن اعتراف کردهاند [۲۵]. اما بار دیگر این فکر پلید به صورت مخفیانه شروع به تبلیغ و سمپاشی کرد؛ در کافی از احمد بن محمد روایت است که مسئلهای از امام رضا پرسید و ایشان از پاسخ خودداری کرده و جوابی نداد، سپس گفت: «اگر هرچه میخواهید به شما عطا کنیم، موجب شر شما گردد و گردن صاحب این امر را بگیرند. امام باقر ـ علیه السلام ـ فرموده است: "امر ولایت را خدا به جبرئیل به راز سپرد و جبرئیل به محمدجبه راز سپرد و محمدجبه علی÷و علی÷به هر که خدا خواست به راز سپرد"؛ سپس شما آنرا فاش میسازید. کیست آن سخنی را که شنیده نگهدارد؟» [۲۶]. ابوجعفر باقرسنیز گفته است: «در حکمت آل̀داود آمده که مسلمان باید خود را حفظ کند، به شأن و مقام خویش روی آورَد و اهل زمانش را بشناسد؛ پس از خدا بترسید و از قول ما سخنی نگویید» [۲۷].
این نصوص اشاره دارد که ولایت از اسرار تنزیل الهی بوده و مردم را از بحث و گفتگو در مورد آن بر حذر داشته؛ یعنی در عصر شکوفایی اسلام، در مورد ولایت و شأن و منزلت آن بحثی مطرح نبوده است. مازندرانی در «شرح الکافی» علت این وضع را چنین توجیه کرده است: «از آنجا که در دوران آنها به شدت تقیه رعایت میشد، ائمه ـ علیهم السلام̀ـ به شیعیان فرمان دادند اسرار و امامت خود و سخنان آنها [= ائمه] و احکام مختص به مذهب خود را مخفی نگه دارند» [۲۸]. همچنین آنجا که کلینی روایت کرده بود که «اسرار ما را فاش نکنید و امرِ ما را منتشر ننمایید» [۲۹]شارح الکافی گفته است: «این دستور که به مخفی نگه داشتن آن سفارش شده، همان مسئلۀ امامت و خلافت است» [۳۰]. و در حدیث دیگری از جعفر نقل می̀کند: «کسی که سخن ما را فاش کند، مثل کسی است که آنرا انکار میکند» [۳۱]و سپس خود دربارۀ آن می̀گوید: «بدان که جعفر÷نسبت به نفس مقدس خود و شیعیان بیمناک بود و با نهایت احتیاط تقیه مینمود؛ لذا از انتشار خبری که بر امامت خود و پدرانش دلالت کند، جلوگیری میکرد» [۳۲].
گفتیم که میان شیعیان همیشه عهد و پیمانی بوده بر اینکه اسرار مذهبشان را حفظ کنند؛ چنانکه گفتهاند: «امر ما با عهد و پیمانِ محکم پوشیده شده؛ پس هرکس پردۀ رازِ ما را پاره کند، خدا او را خوار میگردانَد» [۳۳]. برخی از روایات شیعه، زمان فاش شدن راز «ولایت» را به دوران «کِیسانیه» ربط داده و میگویند: «رازِ ما همواره پوشیده باقی ماند تا اینکه به دست پسر کیسان [۳۴]افتاد پس آنرا در راهها و شهرها جار زدند» [۳۵].
این فکر پلید که خطوط اساسی اندیشۀ ولایت را مطابق با روش سَبَئی بنا نهاده بود، پیروانش را توصیه میکرد خود را همانند شیعیان معتدل استتار کنند تا بتوانند افکار و اندیشههایشان را میان مردم رواج دهند؛ بنابراین در اصول کافی آمده است: «زبان خود را نگه دارید و در منازل بمانید؛ زیرا در غیر این صورت هرگز به هدفی که دارید دست نخواهید یافت و شیعیان زیدی همیشه برای شما سپر هستند» [۳۶]. احتمال دارد معنای آن چنین باشد که زیدیه به علت اظهار طلب ولایت دچار دردسر میشوند و شما چون پایبند تقیه هستید سالم میمانید؛ همانگونه که شارح الکافی بدان اشاره نموده است [۳۷].
اگر امامت هم̀سطح نبوت یا بالاتر از آن باشد، چرا باید پنهان بماند و چرا باید با مخفی کردن در مورد آن احتیاط نمود؟ حتی رسول خداجکه مأمور است آنچه بر او نازل شده صراحتاً ابلاغ کند ولایت را به طور مخفیانه به علی میرسانَد و علی نیز آنرا پنهانی به هر که خواست برساند.
این روایت، تعداد افرادی را که علی ولایت را به صورت سرّی به آنها واگذار نموده مشخص نکرده است؛ بلکه مسئله را به علی واگذار میکند که به دلخواه خود کسانی را انتخاب نماید و غیر از علی کسی دیگر حق انتخاب ندارند؛ پس چگونه ولایتی که به نظر شیعه اصل نجات، اساس قبول اعمال و فاصلۀ بین ایمان و کفر است مخفی شد و همچنان مخفی باقی ماند [و مردم از آن محروم بودند] تا زمانی که ابنکِیسان آنرا فاش کرد؟ با این همه، افشای این راز را خارج شدن از اصلی میدانند که به آن فرمان داده شدهاند.
این نصوص و روایات، دلالت بر این دارند که بنیانگذاران اندیشۀ ولایت و امامت، دشمنان امت اسلامی بودهاند و این مسئله را برای رسیدن به اهداف و آرمانهای خود به کار بردهاند؛ لذا این اندیشه را در فضایی پنهانی نگه داشته و آنرا به آل̀بیت نسبت دادهاند، تا با این روش به قلب مردمانی راه یابند که مصائب وارده بر علمای اهل̀بیت قلبشان را به درد آورده بود. این در حالی بود که این فرقۀ کینهتوز و دشمن اسلام که ادعای پیروی از آل̀بیت را داشت، خود از مسببان اصلی مصایب وارده بر اهل̀بیت بود.
[۲۵] قمی، المقالات والفرق: ص۲۰؛ نوبختی، فرق الشیعة: ص۲۲ و ۲۳. در رجال کشی آمده است که امام علی او را به قتل رسانده است (ص۱۰۷). [۲۶] مازندرانی، شرح جامع : ۹/۱۲۳. [۲۷] أصول الکافی: ۲/۲۲۴. [۲۸] مازندرانی، شرح جامع: ۹/۱۱۸. [۲۹] أصول الکافی: ۲/۲۲۲. [۳۰] مازندرانی، شرح جامع: ۹/۱۱۹. [۳۱] أصول الکافی: ۲/۲۲۴. [۳۲] مازندرانی، شرح جامع: ۱۰/۲۶. [۳۳] أصول الکافی: ۲/۲۲۷. مصحح کافی در تعلیق بر این روایت می̀نویسد: «یعنی با پیمانی که خدا و رسولش از ائمه ـ علیهم السلام ـ گرفتند که آنرا از نااهلان پنهان دارند». [۳۴] «کِیسان» لقب مختار بن ابی عبید کیسانیه بود. مازندرانی، شرح جامع: ۹/۱۲۱ و ۱۲۲. [۳۵] أصول الکافی: ۲/۲۲۳. [۳۶] أصول الکافی: ۲/۲۲۵. [۳۷] مازندرانی، شرح جامع: ۹/۱۲۶.