فصل ششم ظهور
ظهور در اعتقاد شیعه عبارت از این است که ائمه پس از مرگشان برای برخی مردم نمایان گشته و سپس به قبرشان بازمیگردند. این اعتقاد، چیزی جدای از اعتقاد به رجعتِ ائمه پس از مرگشان است. مجلسی در این مورد بابی در بحارالأنوار آورده است با این عنوان: «باب در مورد اینکه ائمه بعد از مرگشان نمایان میشوند و کارهای عجیبی از ایشان سر میزند» [۹۴۹]. بنابراین ائمه بعد از مرگ، خود را نشان میدهند و برخی از مردم آنها را میبینند و این ظاهرشدن مانند رجعت در وقت خاصی صورت نمیگیرد؛ بلکه این امر به ارادۀ ائمه است؛ تاجایی که به امیرالمؤمنین؛نسبت دادهاند که گفته است: «هریک از ما [ائمه] که میمیرد، مرده نیست». افسانههای شیعه همچنین میگویند که پس از مرگ موسی بن جعفر، پسرش ـ ابوالحسن رضاـ با پدر خود ملاقات داشته و وصایا و گفتههایش را از او بر میگرفت [۹۵۰]. در حدیث ساختگی دیگر، یکی از شیعیان میگوید: «بعد از شهادت امام باقر نزد ابوعبدالله [صادق] رفتم، درحالیکه با خودم حرف میزدم. او گفت: چرا با خودت حرف میزنی؟ میخواهی ابوجعفر [باقر] را ببینی؟ گفتم: آری. وی گفت: برخیز و وارد آن اتاق شو. [راوی میگوید:] من برخاستم و وارد اتاق شدم؛ ناگاه ابوجعفر را دیدم». در روایت دیگری آمده است که وی نزد ابوالحسن رفت و «او گفت: آیا دوست داری ابوعبدالله [صادق] را ببینی؟ [راوی میگوید:] گفتم: بله به خدا سوگند دوست دارم. او گفت: برخیز و وارد آن خانه شو؛ وارد شدم و ناگهان ابوعبدالله را دیدم که نشسته است» [۹۵۱]. باز هم در این روایات چنین میخوانیم: «پس از شهادت امیرالمؤمنین، گروهی از شیعیان نزد امام حسن رفتند و از وی سئوالاتی پرسیدند. امام حسن گفت: اگر امیرالمؤمنین را ببینید، او را میشناسید؟ آنان گفتند: آری. وی گفت: پس پرده را بالا بزنید. آنان پرده را بالا زدند؛ ناگاه امیرالمؤمنین را دیدند و او را شناختند. امیرالمؤمنین به آنان گفت: "کسی که از ما [ائمه] از دنیا میرود، در واقع از دنیا نرفته است و کسی که از ما باقی میمانَد، برای شما حجت است"» [۹۵۲].
ادعای شیعیان در این مورد به جایی رسیده که ادعا میکنند اولین مردهها نیز برایشان نمایان میشوند. در «بصائر الدرجات» عثمان بن عیسی از کسی که به او خبر داده [۹۵۳]از قول عبایة اسدی چنین روایت میکند: «نزد امیرالمؤمنین؛ رفتم که مردی ژندهپوش و آشفته نشسته بود و با او صحبت میکرد. وقتی برخاست گفتم: ای امیرالمؤمنین، آن مرد چه کسی بود که تو را از ما غافل و [به خود] مشغول کرد؟ گفت: او وصیِّ موسی؛بود» [۹۵۴]. در جای دیگر نیز چنین گمان میبرند که علی÷به قبرستان یهودیان رفت و مردگان را مورد خطاب قرار داد و «آنها نیز از درون قبرها جواب دادند: "لبیک لبیک، ای اطاعتشده". وی پرسید: "عذاب را چگونه میبینید؟" آنان گفتند: "با نافرمانی از تو، همچون هارون [برای موسی] هستیم. پس ما و هر که از تو نافرمانی کند، در عذابیم"» [۹۵۵].
آنان در توهماتشان چنین میپندارند که رسول خداجبعد از وفاتش ظاهر شده تا به ابوبکر فرمان دهد از علی اطاعت کند [۹۵۶]؛ یا اینکه ابوبکر و عمر در مراسم حج برای ائمه نمایان میشوند تا در هنگام رمی جمرات، هر دو را سنگباران کنند [۹۵۷]. از همینروست که به دروغ میگویند محمد باقر در محلی غیر از جمرات، پنج عدد سنگ انداخت و هنگامی که دربارۀ دلیل آن از او سئوال کردند، چنین گفت: «در هر موسم حج، آن دو فاسقِ غاصب بیرون میآیند [۹۵۸]؛ سپس آنها را از هم جدا میکنند و جز امام عدل آنها را نمیبیند. پس من اولی [= ابوبکرس]را دو سنگ زدم ولی دومی [= عمرس]را سه سنگ زدم؛ زیرا دومی از اولی پلیدتر است» [۹۵۹].
اینها برخی از روایات شیعه در مورد «ظهور» بود. مجلسی گفته است که بیشتر روایات مربوط به این موضوع را در باب برزخ، باب کفر آن سه نفر [= ابوبکر و عمر و عثمانش]، باب کفر معاویه و بابهای معجزات امیرالمؤمنین و سایر ائمه‡آورده است [۹۶۰]. بنابراین اخبار شیعه در مورد این خرافه بسیار است؛ تا جایی که مجلسی گفته است این ظهور، در اجساد اصلی خود ائمه صورت میگیرد و اینکه «اعتقاد اجمالی به آنچه از آنها در این مورد وارد شده برای متدینِ مسلمان کافی است و علم به تفاصیلِ آن، به ائمه باز میگردد» [۹۶۱].
[۹۴۹] بحار الأنوار: ۲۷/۳۰۳ و ۳۰۴؛ بصائر الدرجات: ص۷۸. [۹۵۰] بحار الأنوار: ۲۷/۳۰۳؛ بصائر الدرجات: ص۷۸. [۹۵۱] بحار الأنوار: ۲۷/۳۰۴؛ بصائر الدرجات: ص۷۸. [۹۵۲] منابع پیشین. [۹۵۳] آنان در دروغگویی و جعل حدیث و ساختِ راوی، آنچنان افراط کردهاند که دیگر نامی به ذهنشان نرسیده و ناچار به جای ذکر نام راوی، از این عبارت مضحک استفاده کردهاند؛ و لابد ادعا میکنند که این روایت از نظر سلسلۀ راویان، صحیح و بیاشکال است. (مصحح) [۹۵۴] بحار الأنوار: ۲۷/۳۰۵؛ بصائر الدرجات: ص۸۱. [۹۵۵] بحار الأنوار: ۲۷/۳۰۶؛ كنز الفوائد: ص۸۲،. [۹۵۶] بحار الأنوار: ۲۷/ ۳۰۴؛ بصائر الدرجات: ص۷۸. [۹۵۷] بحار الأنوار: ۲۷/۳۰۵ و ۳۰۶؛ بصائر الدرجات: ص۸۲. [۹۵۸] بحار الأنوار: ۲۷/۳۰۵. [۹۵۹] بحار الأنوار: ۲۷/۳۰۵ و ۳۰۶؛ بصائر الدرجات: ص۸۲. [۹۶۰] بحار الأنوار: ۲۷/۳۰۷. [۹۶۱] همانجا.