نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد دوم)

فهرست کتاب

استدلال شیعه به قرآن

استدلال شیعه به قرآن

شیخ طوسی می̀گوید: «قوی‌ترین دلیل قرآن بر وجود امامت، این آیه‌ است: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ» [۱۰۶]. طبرسی در این مورد می̀گوید: «این آیه،‌ روشن‌ترین دلیل بر امامت بلافصلِ علی بعد از رسول خداست» [۱۰۷]. تقریبا تمام بزرگان شیعه اتفاق‌نظر دارند ‌که‌ این آیه، قوی‌ترین دلیل شیعه بر امامت است؛ چرا که در مقام استدلال، آن‌را در صدر دلایل‌شان ذکر می‌کنند [۱۰۸]. به راستی آقایان چگونه این آیه‌ را برای مقصود خود به کار برده و بدان استدلال می‌کنند؟ آنان معتقدند که مفسرین و محدثین ـ از خاص و عام ـ اتفاق دارند بر اینکه‌ این آیه‌ در مورد علی بن ابی‌طالب نازل شده‌؛ آنگاه که انگشتر خود را در حضور اصحاب، در حال نماز [به عنوان زکات مال] به مسکینی بخشید و این نکته در «صحاح سِتّه» ذکر شده است [۱۰۹]. به عقیدۀ شیعه، کلمۀ «انّما» در آیۀ فوق، به اجماع واژه̀شناسان، برای حصر است و «ولی» به معنی کسی است که برای تصرفِ امور در اولویت قرا دارد که مترادف با امام و خلیفه است [۱۱۰].

مشاهده می‌کنید که استدلال شیعه در مورد این آیه،‌ به روایتی بود که در مورد سبب نزول آن گفته شده، نه به خود آیه. از آنجا که نص آیه‌ بر مقصود ایشان دلالت نمی‌کند، آنان به ناچار دوباره به روایت استدلال کرده‌اند، نه به قرآن. ولی آیا روایت مورد نظر صحیح و ثابت است؟ آیا وجه استدلال ایشان درست است؟ اجازه دهید این مسئله را بررسی کنیم:

اول: این‌‌ پندار شیعه که‌ اهل‏سنت همگی معتقدند و اتفاق دارند که‌ آیه‌ مذکور در مورد علی نازل شده است، بزرگ̀ترین ادعاهای دروغین است. بلکه اجماع و اتفاق علمای نقل و روایت بر این است که این آیه‌ فقط‌ در مورد علیسنازل نشده و او نیز در نماز انگشترش را صدقه نداده است؛ مضاف بر اینکه علمای علم حدیث همگی این روایت را دروغ و ساختگی می‌دانند [۱۱۱]. این نکته هم که می‌گویند چنین چیزی در صحاح سته ذکر شده دروغ محض است؛ زیرا این روایت در هیچیک از کتاب‌های شش‌گانه وجود ندارد [۱۱۲]. از این ‌رو شیخ‌الاسلام ابن‌تیمیه گفته است: «جمهور امت اسلام چنین روایتی را نشنیده‌اند و در هیچیک از کتاب‌های معتبر اهل‏سنت، نه صحاح و نه مسانید و نه جامع و نه مصنفات و نه هیچیک از مراجع موجود نیست» [۱۱۳]. گفتنی است که‌ ابن̀کثیر مجموع آثاری که روایت می‌کنند این آیه‌ در مورد علیسبه هنگام صدقه دادن انگشتر نازل شده است، ذکر می‌کند و پس از نقل این روایات می‌گوید: «هیچیک از این روایت‌ها صحیح نیستند؛ چون یا سندشان ضعیف است، یا راویان آنها ناشناخته و مجهول‌اند» [۱۱۴]؛

دوم: دلیلی که علمای امامیه بدان استدلال می‌کنند، مذهب‌شان را باطل می‌کند؛ زیرا با توجه به تفسیر آنانلإ ولایت در امیرالمؤمنین منحصر می‌شود و «انّما» بر سلب امامت از سایر ائمه دلالت می‌کند. اگر آقایان چنين جواب دهند که منظور از منحصر کردن، برخی اوقات است؛ یعنی وقت امامت او نه وقت امامت نفر بعدی؛ در این ‌صورت موافق با دیدگاه اهل‏سنت سخن گفته‌اند که: فقط وقتی که علی امام [یا خلیفه] بود ولایت عامه داشت، نه قبل از آن ـ یعنی زمان خلافت سه خلیفۀ راشد [ولایت نداشت] [۱۱۵]؛

سوم: خداوند متعال زمانی انسان را تحسین می‌کند که کاری سزاوار ثنا انجام داده‌ باشد، خواه واجب باشد و خواه مستحب؛ اما به اتفاق علمای اسلام صدقه دادن در اثنای نماز حتی مستحب نیست؛ زیرا اگر مستحب بود، قطعاً رسول خداجانجام می‌داد و مردم را بدان تشویق می‌نمود و کارش را تکرار می‌کرد. ضمن اینکه باید بدانیم مشغول بودن با نماز، انسان را از هر کار دیگری بازمی̀دارد؛ و صدقه دادن به فقیر وقت خاصی ندارد که فوت شود لذا می̀توان بعد از فراغت از نماز صدقه داد. بلکه به نظر بسیاری از علما، صدقه دادن در حال نماز موجب باطل شدن نماز می̀گردد [۱۱۶]؛

چهارم: اگر فرض را بر این بگذاریم که این کار در حال نماز مشروع است، باید گفت که‌ مخصوص حالت رکوع نیست؛ پس شیعه چرا می̀گوید: «سرپرست [و امام] کسی است که در حال رکوع صدقه می‌دهد»؟ اگر گفته شود این سخن برای شناساندن علی است، در جواب گفته می‌شود: اوصافی که علی با آنها شناخته می‌شود آشکار است و بسیار؛ پس چطور شناساندن او با نشانه̀های مشهور کنار گذاشته می̀شود و با کاری معرفی می‌گردد که کسی جز روافض آن‌را قبول ندارد؟ این در حالی است که امت اسلام آن خبر را نشنیده و در هیچ̀کدام از کتاب‌های معتبر هم اثری از آن وجود ندارد [۱۱۷]؛

پنجم: این ادعا که می‌گویند علی در حال رکوع انگشترش را به عنوان زکات داد و بعد آیه‌ نازل شد، مخالف واقعیت است؛ چون علیسدر زمان حیات رسول خداجاز جمله کسانی نبود که زکات دادن بر او واجب باشد؛ چرا که او فقیر بود و زکات نقره فقط زمانی واجب است که انسان یک سال تمام نصاب مال زکاتی داشته باشد، درحالی‌که علی از این دسته نبوده است. به علاوه، به نظر بسیاری از فقها، پرداخت انگشتر به جای زکات جایز نیست، مگر اینکه گفته شود پرداختِ زکات در زیورآلات واجب بوده و باید از جنس همان زیورآلات پرداخت گردد. حتی اگر بگویند علی این کار را بر این مبنا انجام داده که دادن انگشتر به عنوان زکات پس از معادل̀یابی آن با پول نقد جایز است، قطعاً این ارزیابی در حال نماز ممکن نیست؛ چون بنا به‌ شرایط مختلف، قیمت تفاوت می‌کند [۱۱۸]؛

ششم: حال که معلوم شد روایاتی که علمای شیعه به اقتضای آنها این آیه‌ را تأویل کرده‌اند از جهت متن و سند باطلند، پس نمی‌توانند به صورتی جایز و صحیح به آن آیات استناد کنند؛ زیرا همان آیات دلیلی علیه آنان است؛ زیرا این آیه‌ در مورد سفارش به دوستی با مؤمنان و نهی از دوستی با کافران نازل شده [۱۱۹]و چنان‌که از کتاب‌های رافضیان پیداست، آنان برای اثبات مدعای خود از این آیه بهره̀ای ندارند. این معنی، به روشنی از سیاق آیه‌ درک می‌گردد؛ زیرا قبل از آیه ۵۵ سوره مائده،‌ این فرمودۀ خداوند متعال آمده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡيَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِيَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ[المائ‍دة: ٥١] «ای کسانی‌که ایمان آوردید! یهود و نصاری را به دوستی بر نگزینید، آنان دوستان یکدیگرند و کسانی‌که از شما با آنها دوستی کنند، از آنها هستند، همانا الله گروه ستمکار را هدایت نمی‌کند». ‏پس این آیه،‌ نهی صریح از دوستی با یهود و نصاری و حمایت از آنهاست و به اتفاق علما، منظور از «ولایت» در این آیه‌ «امارت و حکمرانی» نیست و اصلاً این معنی وارد نیست؛ سپس در ادامه کسانی را ذکر نموده است که ولایت و دوستی آنها واجب است که خداوند متعال و رسول گرامی او و مؤمنان هستند. واضح است که منظور از ولایت، «محبت و یاری» است که عین همین ولایت در آیۀ اول نسبت به یهود و مسیحیان نهی شده است. در مقابل، در آیۀ دوم امر شده که این حالات، نسبت به خدا و رسول و مؤمنان عملی شود و این معنی در زبان عرب به وضوح درک می‌شود. فخر رازی گفته است: «وقتی خداوندأدر آیات قبلی از دوستی و محبت کفار نهی فرمود، در این آیه‌ به دوستی با کسانی امر کرد که دوستی‌شان واجب است» [۱۲۰]. شیخ̀الاسلام ابن̀تیمیه فرمود: «اهل تفسیر، یکی پس از دیگری می̀دانند که این آیه‌ دربارۀ نهی از دوستی با کفار و فرمان به دوستی با مؤمنان نازل شده است» [۱۲۱]؛

هفتم: اینکه‌ می‌گویند منظور از ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُفرمانروایی و امارت است، با این فرمودۀ خداوند متعال سازگار نیست که می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْچون الله را نمی‌توان چنین توصیف نمود که او بر بندگان متولی بوده و امیرِ آنهاست؛ زیرا او خالق، رازق، پروردگار و مالک است و خلق و امر از آنِ اوست. و نمی‌توان گفت: الله امیرمومنان است چنان‌که امرا و خلفایی چون علی و غیر او امیرمومنان نامیده شدند [۱۲۲]. اما در خصوص ولایت به‌ معنای متضاد عداوت، باید گفت که‌ خداوندأمؤمنان را دوست می‌دارد و آنها هم او را دوست دارند، او از آنها راضی می‌شود و آنها هم از او راضی می‌شوند؛ و هرکس با یکی از اولیای خدا دشمنی ورزد، خدا هم با او عداوت را آشکار می‌کند [۱۲۳]؛ بنابراین در آیۀ فوق، این نوع ولایت مقصود است [۱۲۴]. همچنین عبارت: ﴿وَهُمۡ رَٰكِعُونَیعنی: «آنها در برابر فرمان پروردگارشان فروتنی می‌کنند؛ زیرا رکوع، در اصل به معنی خضوع و فروتنی است. یعنی: «نماز بر پا می‌دارند و زکات را در حالت تواضع و خشوع برای خدا ادا می‌کنند» [۱۲۵]؛

هشتم: فرق بین وَلایت (با فتح واو) و وِلایت (با کسر) در زبان عربی معروف است: وَلایت متضاد عَداوت [= دشمنی] است که در این آیات آمده است و منظور وِلایت نیست که به معنی اِمارت [= حُکمرانی] است؛ اما این بی‌خبران «ولی» [= دوست] را «امیر» [= حاکم] می‌دانند و میان این دو واژه‌ فرق نمی‌گذارند؛ با اینکه‌ واضح است که «وَلایت» متضادِ عداوت می‌باشد و اسمِ آن مولی و ولی است؛ اما وِلایت اسمش والی و متولی است [۱۲۶]. به همین دلیل برخی از فقها معتقدند که هرگاه والی و ولی هر دو بر جنازه‌ای حاضر شدند، والی برای نماز میّت مقدم است که این دیدگاه اکثر آنهاست. و بنا به گفتۀ عده̀ای دیگر، ولی مقدم است؛ در نتیجه، لفظ ولی و وَلایت غیر از والی است [۱۲۷]. اگر منظور خداوند وِلایت به معنی اِمارت بود، چنین می‌فرمود: «إنّما يتولی عليکم...». پس معلوم شد که آیۀ‌ مذکور بر مُوالات به معنی «دوستی» که متضاد عداوت است دلالت می‌کند و چنین موالاتی برای همۀ مؤمنان نسبت به همدیگر ثابت است [۱۲۸]؛ لذا فرمودۀ خدا بعد از آن ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْبا صیغۀ جمع ذکر شده است.

اگر این آیه ـ به ادعای بزرگان شیعه̀ـ قوی‌ترین دلیل آنهاست، با این توضیح روشن شد که ادعای ایشان در باب امامت بر هیچ اصل و اساسی استوار نیست؛ زیرا اساساً باید بر این موضوع مهم، چنان شفاف و واضح سخن می̀گفت که همۀ اقشار مختلف جامعه آن‌را بفهمند، فرد عامی آن‌را به همان صورتی بفهمد که دانشمند درک می‌کند و آیندگان نیز آن‌‌را به همان روشنی درک کنند که حاضرین آن‌‌را درک کردند؛ چرا که از نظر شیعه، موضوع امامت، مهم̀ترین امر دین است و کسی که آن‌را انکار کند، در شمار کفار است. بنابراین وقتی در کتاب خدا عبارتی که معنای دلخواه آنها را برساند نیامده، معلوم است که هیچ دلیلی از قرآن برای ادعای‌شان ندارند؛ لذا آیۀ مذکور و سایر آیاتی که‌ بدان استدلال می‌کنند، از الفاظ استخلافی نیست که در زبان عرب معروف است و قرآن هم به زبان عربی آشکار نازل شده است؛ پس شیعه بعد از این به کجا می‌رود؟ آقایان علمای شیعه و پیروان‌شان یا باید به قرآن کفر بورزند که برابر با کفر به اسلام است، یا باید افراط و تعصب را کنار گذاشته و به سوی حق بازگردند که خواستۀ ما نیز همین است.

این آیه، قوی‌ترین آیه‌‌ای بود که از کتاب الله بدان استدلال می‌کنند و آن‌را «آیۀ ولایت» می‌نامند. لازم به‌ ذکر است که‌ آنها برای رسیدن به هدف خود، به آیات دیگری نیز تمسک می‌جویند که ابن̀مطهر حلی آنها را ذکر کرده و شیخ̀الاسلام ابن̀تیمیه نیز با پاسخ‌های جامع رؤیای‌شان را نقش بر آب ساخته است [۱۲۹]. هرکس به کتاب‌های تفسیر و حدیث شیعه مراجعه کند، متوجه می̀شود که آنان قرآن را حول محورِ ولایت و ائمه تفسیر کرده̀اند؛ چنان‌که نمونه̀ای از آن‌را بیان داشتیم. این دلیلی بر ناتوانی و شکست آنهاست.

تردیدی نیست ‌که در ظاهرِ قرآن هیچ دلالت صریحی بر ادعای آنان مبنی بر ولایت علی یا بقیۀ دوازده امام باشد، وجود ندارد. مدعیان امامت، در مورد تمامی آیاتی که بدان استدلال می‌کنند، می̀کوشند تا با استفاده از تأویلات باطل، معنای آنها را به سوی مقتضای روایات ساختگی و معنایی که خود می‌خواهند، تحریف کنند. بنابراین درحقیقت آنان به قرآن استدلال نمی‌کنند؛ بلکه تنها به روایات شیعه استناد می‌کنند و این ادعای‌شان ‌که‌ دلایل امامت را از قرآن برمی‌گیرند، ادعایی باطل است.

[۱۰۶] تلخیص الشافی: ۲/۱۰. ترجمۀ آیه: «یار و ولی شما تنها الله است و پیامبرش و آنها که ایمان آورده‌اند، (همان)کسانی‌که نماز را بر پا می‌دارند و آنان با خشوع و فروتنی زکات را می‌دهند» [المائ‍دة: ٥٥]. این باور شیعه، بر تمام ترجمه̀های قرآن اثر گذارده است؛ به طوری که تقریباً تمام ترجمه̀های فارسی شیعه از قرآن کریم، معنای این آیه را تحریف کرده و مطابق عقاید خود ترجمه کرده̀اند. [۱۰۷] مجمع البیان: ۲/۱۲۸. [۱۰۸] مثلاً بنگرید به: منهاج الکرامة نوشتۀ ابن̀مطهر حلی که آن‌را برهان اول به حساب آورده است (ص۱۴۷)؛ همچنین بنگرید به: شبر، حق الیقین: ۱/۱۴۴؛ زنجانی، عقاید الإمامیة الإثنی‌عشریة: ۱/۸۱ و ۸۲. [۱۰۹] البته اصطلاح «صحاح سته» درست نیست؛ زیرا اهل‏سنت همۀ کتاب‌های ششگانه‌ را صحیح نمی‌دانند؛ لذا آنها را «کتب سته» می‌گویند. اما ویزگی روافض غلو و مبالغه و کذب و افترا می‌باشد و این افترا در حق اهل‌سنت در راستای تلبیس و فریب عوام در برابر دروغ بستن ایشان به الله و رسولش چیز زیادی نیست. [۱۱۰] شبر، حق الیقین: ۱/۱۴۴؛ عقائد الإمامیة الإثنی‌عشریة: ۱/۸۱ و ۸۲. [۱۱۱] منهاج السنة: ۴/۴. [۱۱۲] این یکی از دروغ‌هایی است که شیعه در اثباتش شرم و حیا ندارد. تعجب اینجاست که این دروغ، بر زبان آیت‌الله‌های این عصر ـ امثال شُبَّر و زنجانی̀ـ جاری است. آیا ایشان نمی̀دانند که چنین دروغی در آن کتاب‌ها وجود ندارد؟ امروزه فهارس و معجم‌های بسیاری است که می‌توان با استفاده از آنها این حقیقت را کشف نمود. برای مثال، بنگرید به: «المعجم المفهرس لألفاظ الحديث»، «مفتاح کنوز السنّة»؛ یا به مجموع روایات سنن سته، مانند «جامع الأصول» و نیز کتاب‌هایی كه به تمام روایات مربوط به تفسیر آیات و سبب نزول آن توجه‌ نموده‌اند، مانند: الدر المنثور: ۳/۱۰۴ تا ۱۰۶. [۱۱۳] منهاج السنة: ۴/۵. [۱۱۴] تفسیر ابن‌کثیر: ۲/۷۶ و ۷۷. [۱۱۵] بنگرید به: روح المعانی: ۶/۱۶۸. [۱۱۶] بنگرید به: منهاج السنة: ۱/۲۰۸، ۴/۵. [۱۱۷] منهاج السنة: ۴/۵. [۱۱۸] همانجا: ۴/۵. این ادعای شیعه بدین معناست که علی در حال رکوع، تمام محاسبات مربوط به زکات مالش را انجام داده و به این نتیجه رسیده است که می̀تواند انگشترش را به عنوان زکات بدهد. صرف‌نظر از اینکه چنین محاسبه̀ای چقدر زمان می̀برد و این رکوع چقدر به طول انجامیده است، باید گفت چنین روایت خنده̀داری با مدعیات شیعه دربارۀ کیفیت نماز گزاردن علی نیز در تضاد است. آنان معتقدند علی در نماز چنان از خود بیخود می̀شد و محو راز و نیاز با خالق می̀گشت که تیرِ جنگی از پایش درمی̀آوردند و او حس نمی̀کرد (بنگرید به: محجة البیضاء، منتهی‌الآمال و عروة الوثقی). حال چگونه کسی که محو در مناجات است، متوجه حضور مسکین می‌گردد، سریعاً زکات مالش را حساب می‌کند و با اطلاع از قیمتِ روزِ نقره، انگشترش را به جای زکات می̀دهد؟ باز هم یک تضاد و تناقض دیگر در عقاید شیعه! (مصحح) [۱۱۹] حتی هم اگر ثابت شود که این آیه‌ سبب نزول خاصی دارد، باید گفت که‌ اعتبار به عمومِ لفظ است نه به خصوصِ سبب. [۱۲۰] تفسیر فخر رازی: ۱۲/۲۵. [۱۲۱] منهاج السنة: ۴/۵. [۱۲۲] حتی نسبت به رسول خداجهم گفته نمی‌شود که او بر مردم ولایت دارد و امیر مؤمنان است؛ زیرا قدر و منزلت ایشان، از این بالاتر است. ابوبکر صدیق را نیز فقط خلیفه نامیدند و اولین کسی را که امیرالمؤمنین نامیدند، عمر فاروق بود (منهاج السنة: ۴/۹). [۱۲۳] این نوع ولایت، از جمله رحمت و نیکی خداست؛ مانند ولایت و دوستی مخلوق برای مخلوق كه به خاطر نیاز نیست. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَم يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُن لَّهُ وَلِيٌّ مِّنَ الذُّلَّ[اسراء:۱۱۱] «و بگو: ستایش برای الله است که فرزندی (برای خود) برنگزیده و او را در فرمانروایی هیچ شریکی نیست و بخاطر ناتوانی (و ذلت حامی و) سرپرستی برای او نیست». پس خداوند متعال از روی نیاز کسی را دوست خود قرار نمی‌دهد»؛ بلکه اوست که می‌فرماید: ﴿مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا[فاطر: ۱۰] «کسی‌که خواهان عزت است، پس (بداند که) عزت همگی از آن الله است» (منهاج السنة: ۴/۹). [۱۲۴] همانجا: ۴/۹. [۱۲۵] بنگرید به: زمخشری، تفسیر الکشاف: ۱/۶۲۴؛ تفسیر فخر رازی: ۱۲/۲۵. [۱۲۶] المقدسی، رسالة فی الردّ علی الرافضة: ص۲۲۰ و ۲۲۱. به فرهنگ لغت «مختار الصحاح» مادۀ «و ل ی» مراجعه کنید. [۱۲۷] منهاج السنة: ۴/۸. [۱۲۸] همانجا. برای تفاصیل بیشتر بنگرید به: تفسیر فخر رازی: ۱۲/۲۵ به بعد؛ تفسیرآلوسی: ۶/۱۶۷. [۱۲۹] دکتر سالوس در رساله‌ای با عنوان «الإمامة عند الجعفرية والأدلة من القرآن العظيم» به عرضه و مناقشه آیاتی از قرآن کریم پرداخته که شیعه برای اثبات امامت بدان استدلال کرده ‌است. وی چنین نتیجه می‌گیرد: از آنجا که شیعیان نتوانسته‌اند آیات صریحی برای امامت ذکر کنند، ناچار به روایاتِ اسباب نزول و تأویلات غریب متوسل شده‌اند که هیچ̀کدام از آنها صحیح نیست و به عنوان دلیل ادعای‌شان هیچ ارزشی ندارد.