نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد دوم)

فهرست کتاب

گفتار پایانی

گفتار پایانی

سپاس خدایی را که با نعمت‌هایش، خوبی‌ها را کامل می‌گرداند و درود و رحمت بی‌پایان بر کسی که خداوند زنجیرۀ پیامبران را به وی خاتمه داد و بر خاندان و یاران وی که دوستی و پیروی‌شان، برای محمدجو پیام او بوده و در همه حال برادر و دوست‌دار یکدیگر بودند.

برای انجام این پژوهش، بیش از چهار سال وقت گذاشتم و در این مدت، محتوای علمیِ آن‌را از میان منابع معتبر شیعه و دیگر مذاهب گردآوری نمودم و به مطالعه و کنکاش دربارۀ آنها پرداختم. چقدر سخت و ملال‌آور است به تحقیق و مطالعۀ نوشته‌ها و گوش دادن به سخنان گروهی بپردازی که خداوند آنان را بدبخت و گمراه نموده و چشمان‌شان را کور کرده است؛‌ تا جایی که از امامی موهوم و معدوم پیروی نموده و از کتابی خیالی و افسانه‌هایی دیگر سخن می‌گویند و اخبار و روایات‌شان، کتابی را زیر سؤال می‌برد که خداوند آن‌را فرود آورده و حفظ کرده و مسلمانان طی قرون متمادی بر آن اجماع داشته‌اند. آنان همچنین در سنت پیامبرجطعنه وارد می‌کنند، درحالی‌که امت اسلامی آن‌‌را جمع‌آوری کرده و تلاش و کوشش بسیاری را در راه حفظ و نگهداری آن به خرج داده‌اند. این گروه، اجماع پیشینیان را فرو نهاده و در مقابل، سخنان گروهی ناشناخته را می‌پذیرند، به این گمان که مهدی به صورت فردی ناشناس از مخفیگاه خود بیرون آمده و با آنها سخن گفته است. قومی که برای تصدیق تهمت‌هایی که برخی از کافران به اهل‌بیت نسبت داده‌اند، یاران بزرگوار پیامبرجرا تکفیر می‌کنند. پس خدا را بر نعمت عقل، ایمان و یقین سپاس می‌گوییم. در خاتمه لازم است به برخی از دستاوردهای این پژوهش اشاره کنم:

۱- معنای واژۀ «تشیع» از نظر زبان‌شناختی، یاری و پیگیری است. شروط این معنی در میان مدعیان حال و گذشتۀ تشیع، فراهم نگشته است، لذا آنان ـ چنان‌که پیشینیان و سلف صالح آنها را نامگذاری کرده‌اند ـ رافضی هستند. آنها منتسب به تشیع بوده و در حقیقت شیعه نیستند.

۲- لفظ تشیع در قرآن غالباً برای نکوهش وارد شده ‌است. در سنت نیز به طور خاص نامی از این گروه برده نشده است، جز در برخی روایات ضعیف که لفظ «رافضه» برای نکوهش این افراد آمده است.

۳- شیعه گروه‌ها و جهت‌گیری‌های متعددی دارد؛ از اغراق و غلو گرفته تا میانه‌روی. لذا مفهوم افراط و زیاده‌روی از دیدگاه پیشینیان با آنچه نزد نسل‌های بعدی مشهور است، تفاوت دارد. دیدیم که برخی از عقاید شیعیان این دوران، از نظر پیشینیان شیعه در قرن چهارم، افراط و غلو به حساب می‌آمده است. پس نزد شیعیان قرن اول چگونه بوده است؟ بنابراین تعریف واژۀ شیعه، به مراحل پیدایش آنان و دوران‌های تکامل و دگرگونی اعتقادی‌شان مربوط است. لذا در گذشته، شیعه به کسی گفته می‌شد که علی را بر عثمان مقدم می‌دانست؛ ولی پس از اعتماد سران شیعه به نوشته‌های کلینی و قمی و مجلسی و همفکران‌شان به عنوان منابع مورد اعتماد برای فراگیری مسائل دینی، تندروی و تعصب در میان شیعیان انتشار یافت؛ به گونه‌ای که می‌بینیم بزرگ‌ترین مرجع‌شان در این دوران یعنی «خوئی»، روایات ابراهیم قمی در تفسیرش را با تمام سخنان و اعتقادات کفرآمیزی که در آن وجود دارد، موثق و قابل اعتماد می‌داند. برای هرکس ‌که دربارۀ شیعیان امروزی شک و گمانی دارد، کافی است به این کتاب معتبرشان مراجعه کند تا بفهمد شیعیان این ‌دوران، دینی را جدای از دین اسلام برای خود برگزیده‌اند.

۴- کسانی که به مذهب تشیع منتسب هستند، امور و مسائلی را از اعتقادات ایرانیان، رومیان، مسیحیان، یهودیان و دیگران گرفته و با تشیع درآمیختند تا پیش‌بینی پیامبر بزرگوارجمبنی بر پیروی برخی از افراد این امت از روش و قوانین پیشینیان خود، تحقق یابد. شروع این تلاش‌ها برای وارد نمودن برخی از این اصول به درون جوامع اسلامیلإ از طریق ابن سبأ و پیروانش بود. این تلاش آنها در شهرهای مسلمانان مقبولیتی پیدا نکرد، جز نزد عدۀ کمی که در کوفه بودند. اما حوادث پیش‌آمده برای برخی از خاندان پیامبر، همچون شهادت علی و حسین، انتشار این اعتقادات در سرزمین‌های جهان اسلام را با نقاب تشیع برای آنان آسان نمود.

۵- مذهب تشیع به گروه‌های متعددی منشعب شد، تا جایی‌که برخی گفته‌اند آنها به سیصد گروه رسیده‌اند؛ ولی امروزه در سه گرایش بزرگ اسماعیلیان، زیدی‌ها و دوازده‌امامی‌ها (اثناعشری) منحصر شده‌اند که گروه اخیر، بزرگ‌ترین و بیشترین جمعیت را در اختیار دارند. در طول این تحقیق، بنده متوجه موضوعی شدم که شایسته است در یک پژوهش جداگانه به آن پرداخته شود؛ و آن، این حقیقت است که هر دیدگاهی که در میان یکی از گروه‌های شیعه در طول مراحل مختلف تاریخ ظهور یافته، غالباً در منابع اثنا‌عشری‌های معاصر وجود دارد؛ حتی نظرات ابن سبأ، مختار ابن ‌ابی‌عبید ثقفی، بیان بن سمعان، مغیرة ‌‌بن ‌سعید و دیگر سران و سردمداران حرکت افراط و غلو.

۶- فرقۀ اثنا‌عشری که ملقب به رافضی، جعفری و امامی هستند، در گذشته به قطعیه و موسویه موسوم بودند. جمعی از علما بر این باورند که هرگاه اصطلاح شیعه و تشیع به صورت مطلق ذکر شد، منظور اثناعشری‌ها هستند. همچنین دسته‌های زیادی از آنان انشعاب یافته‌اند که از جمله می‌توان شیخی‌ها، کشفی‌ها، بابی‌ها و بهاییان را نام برد.

۷- شیعه برای اثبات عقاید شاذ و مخالف اجماعش، هر مسیری را پیموده ‌است. گاهی گمان می‌برند آن دسته از آیاتی که دال بر مذهب‌شان بوده، به دست صحابه حذف شده است. گاهی به تأویلاتی باطنی روی می‌آورند که دلیلی از دین خدا بر آن وجود ندارد. گاهی می‌پندارند از سوی خدا کتاب‌هایی بر ائمه نازل شده که بر مذهب آنها دلالت می‌کند. علمای شیعه همچنین به اخبار و روایاتی از اهل‌سنت متوسل می‌گردند که یا دروغ هستند و یا بر پندارشان دلالت نمی‌کنند. آنان در این راستا شگردها و حیله‌های فریبنده‌ای دارند که یهودیان حتی یک‌دهم آن‌را نمی‌فهمند. تمام اینها، نشانۀ ناتوانی آنان بر اثبات مذهب‌شان از طریق اصول شرعی و دلایل منطقی است.

۸- شیعه از سال۲۶۰ هجری دنباله‌رو و چشم‌انتظار فرد معدومی هستند که اصلاً وجود خارجی ندارد. بنابراین شیعیان، پیرو رهبران و آخوندهای‌شان هستند، نه شیعه‌ و دنباله‌رو اهل بیت؛ یا پیروان شیاطینی‌ هستند که خود را به صورت امام غایب جلوه می‌دهند؛ چنان‌که احادیث بسیاری مبنی بر دیدار با این امام ناپیدا و فراری روایت می‌کنند. تمام فرقه‌های شیعه در اعتقاد به این امام معدوم و دروغین، متحد و هماهنگ‌ هستند؛ زیرا آنان‌ را از خاندان واقعی پیامبرجنجات می‌دهد؛ چرا که در میان خاندان پیامبرجدانشمندان و پرهیزکارانی بودند که ماهیت این مزدوران و مفت‌خواران را آشکار می‌سازند؛ همان جیره‌خوارانی که دارایی مردم را به باطل و به بهانۀ حقِ اهل بیت می‌خورند و تغییرات و تحریفاتی در دین خدا ایجاد می‌کنند که خداوند آن‌را نازل نکرده است. با پیروی از این امام موهوم و معدوم، قدرت و ثروت از آنِ رهبران و آیات عظام خواهد شد، نه خاندان پیامبرج.

۹- شیعه می‌گوید: «قرآن حجت و دلیل نیست، مگر به وسیلۀ یک قیم و سرپرست که او هم یکی از امامان اثنا‌عشری است»؛ تا جایی‌که می‌گویند: «امام، قرآنِ ناطق است و کتابِ اللهِ متعال، قرآن ساکت می‌باشد». آنان می‌پندارند که دانشِ همۀ جوانب قرآن نزد این سرپرست است و کسی در این دانش با او شریک نیست. پس او تفسیر قرآن و بلکه خودِ قرآن محسوب می‌شود؛ لذا در مورد تخصیص عام قرآن، تقیید مطلق آن، بیان مجمل و نسخ هر چه از این قرآن صلاح دید، حق دارد؛ چرا که مسؤلیت همۀ امور دین به او واگذار شده است.

شیعه گمان می‌برد هر آیه، یک معنای باطنی دارد و می‌گوید: «هرآیه‌ای هفت معنای پنهانی دارد». سپس حساب آنها به هم ریخته و می‌گویند: «برای هر آیه، هفتاد معنا وجود دارد». آنان ادعا می‌کنند این کتابی که خداوند جهت رهنمود این امت در تمامی زمینه‌های زندگی به استوارترین راه فرو فرستاده است، در مورد ائمه اثنا‌عشری و دشمنان‌شان فرود آمده است که از نظر آنان دشمنان این ائمه، همان یاران بزرگوار پیامبرجهستند. لذا آیات توحید و اسلام و ارکان ایمان و حلال و حرام را به امامان دوازده‌گانه تفسیر نموده‌اند و آیات شرک و کفر و فحشاء و منکر و ستم و بیداد را به صحابهسو پیروان مؤمن آنها تفسیر کرده‌اند. همچنین روشن شد که سرمنشأ این تأویلات به مغیرة بن سعید و جابر جُعفی می‌رسد که بعدها افراطی‌های رافضی حرکت آنان را ادامه داده و به افزودن در آن پرداختند، تا جایی‌که به مرحله‌ای رسیدند که به ذهن و قلب پیشینیان خطور نکرده بود. سردمداران کنونی آنان، نوشته‌هایی را که حامل این همه یاوه و دروغ هستند، از جمله معتبرترین منابع‌شان به حساب می‌آورند.

۱۰- رافضیان، دروغ و افترایِ تحریف قرآن را در قرن دوم آغاز نموده و به «هشام بن حکم» و «شیطان الطاق» نسبت داده‌اند. سبب این افترا، عدم وجود نصی در قرآن بر وجود ائمه آنها و عقاید مشرکانه‌شان بود که نمی‌توانستند پیروان‌شان را در مورد ادعاهایی که مطرح می‌کردند، قانع سازند. در آغاز قرن چهارم، امت اسلامی علیه آنان جبهه‌گیری کرده و به دلیل سقوط‌شان در این پرتگاه نفرت‌انگیز، تکفیرشان نمودند؛ لذا بزرگ آنها ـ ابن بابویه ـ برائت شیعه از این اعتقاد را اعلام کرد و گفت: «هر که این اعتقاد را به آنها نسبت دهد، دروغگوست. پس‌ از او ابن‌مرتضی، طوسی و طبرسی نیز از وی دنباله‌روی کردند.

از این‌رو برخی دانشمندان این عقیده را به باطنی‌ها نسبت می‌دهند؛ درحالی‌‌که باطنی‌ها، چندان به این موضوع نپرداخته‌اند؛ بلکه کسانی که این بهتان را ترویج داده و دروغ‌های زیادی بدان افزودند، اثناعشری‌ها بودند. این عقیده، در نخستین کتاب ایشان یعنی «کتاب سلیم بن قیس» نوشته شده است؛ کتابی که عده‌ای از علمای‌شان آن‌را جعلی و نویسنده‌اش را ناشناس می‌دانند.

۱۱- شیعیان در بحث سنت نیز اصول زشتی دارند؛ از جمله اینکه می‌گویند: «به امام وحی می‌شود، بلکه مخلوقی بزرگ‌تر از جبرئیل که نزد رسول اللهجمی‌آمد، نزد او می‌آید» و «هر که حدیثی از امامی بشنود، حق دارد بگوید: خدا گفته است؛ زیرا گفتۀ ایشان بسان گفتۀ خداوند به شمار می‌آید و اطاعت از آنها اطاعت از خداوند است». همچنین معتقدند که «در وجود آنان روح‌القُدُس وجود دارد که به وسیلۀ آن می‌توانند از عرش تا فرش را دریابند و آنچه را در سراسر زمین و افلاک و آسمان‌ها از آنان پنهان گشته ببینند و هر جمعه‌ به سوی عرش فرمانروایی خداوند متعال می‌روند تا هر اندازه بخواهند از علم و دانش الهی فرا گیرند». نیز می‌گویند: «خداوند متعال با علی و دیگر ائمه مناجات و گفتگو می‌نماید».

همۀ اینها نزد آنان «علم حادث» نامیده می‌شود. اما علم نوشته شده که از پیامبر خداجبه ارث برده‌اند، عبارت است از نوشته‌های وهمی و دروغینِ بسیاری مانند: جامعه، جَفْر، کتاب علی، عبیطه، دیوان شیعه و بسیاری دیگر. آنان بر این باورند که امام علی این علوم و اسرار و کتاب‌ها را به تنهایی و بدون مشارکت اصحاب، به طور مداوم در زمان حیات پیامبرجو حتی بعد از ایشان دریافت می‌کرد. پس او تنها وسیله برای دسترسی به سنت پیامبرخداجمی‌باشد و هر که ادعای شنیدن و فراگیری از غیر او کند، شرک ورزیده است.

به باور آنان وحی و پیام الهی از طریق ائمه تا سال ۲۶۰ هجری ادامه داشت. پس از آن نیز قریب هفتاد و چهار سال از طریق‌ جانشینان مهدی و بعد از آن هم به وسیلۀ واسطه‌هایی که ارتباط سری با مهدی داشتند استمرار پیدا کرد. لذا رهبران‌شان بدعت‌های تازه‌ای پدید می‌آورند، به ‌گونه‌ای که «علی کَـرَکی» پیشوای حکومت صفویان جایز بودن سجده برای مخلوق و بر روی قبر را جعل نمود و آخوند خمینی نیز عملاً وظایف مهدی را به خود و حکومتش انتقال داد.

شیعیان کتاب‌هایی دارند که دربرگیرندۀ تفاله‌ها و یاوه‌هایی است که به وسیلۀ آنها از مسلمانان جدا می‌گردند. این کتاب‌ها که به مصادر چهارگانه معروفند، عبارتند از: الکافی، التهذیب، الإستبصار و من لایحضره الفقیه. متأخرین شیعه نیز چهار مرجع دیگر به آنها افزوده‌اند؛ یعنی: الوافی، البحارالأنوار، الوسائل و مستدرک الوسائل، آنگاه شماری از کتاب‌های آخوندهای‌شان را در اعتبار و اهمیت، ضمیمۀ منابع چهارگانه کرده‌اند.

شیعیان هر چه را در کتاب‌های اخبار و احادیث‌شان آمده است چشم‌بسته می‌پذیرند، تا آنجا که شیخ‌الاسلام ابن‌تیمیه/به پاسخگویی به ابن‌مطهر حلی پرداخت و جهل و نادانی‌شان از روایت را به باد انتقاد گرفت. ابن مطهر نیز روش تقسیم احادیث به صحیح، حسن، موثق و ضعیف را پایه‌گذاری نمود. انگیزۀ روی آوردن وی به علم حدیث، این بود که از سرزنش و حُکم عامه (مسلمانان اهل سنت) رهایی یابند؛ چنان‌که این مسئله هنگام نزاع میان شیعیان بر اثر اختلاف‌شان در آن و نهایتاً تقسیم‌شان به اصولی و اخباری روشن شد. یکی از علمای شیعه اعتراف نموده که اگر دانش «جرح و تعدیل» را مانند اهل سنت بر کتاب‌های حدیثی تطبیق نمایند، چیزی از احادیث برای‌شان باقی نمی‌مانَد و باید به دنبال مذهب دیگری باشند.

در میان رجال احادیث شیعه، نام‌هایی دیده می‌شود که وجود خارجی ندارند و بیشترشان دنباله‌رو مذاهبی هستند که حتی از نظر خود شیعه نیز مذاهب فاسدی هستند و هرچند آنان در زمرۀ کافران هستند، ولی چون شیعه‌اند، اخبارشان را می‌پذیرند. اما آنان احادیث اهل سنت، زیدی‌ها و سایر اهل‌بیت به غیر از اثنا‌عشری‌ها را مردود می‌شمارند، تا آنجا که روایات زید بن علی را نیز رد کرده‌اند. اما کسی‌ که امامی‌مذهب و دنباله‌رو مکتب آنان است، در هر شرایطی اخبارش پذیرفته می‌شود، تا جایی‌که برخی از پیشوایان‌شان‌ گفته‌اند: «نقص و اشکال در دین شخص، آسیبی به صحت حدیثش نمی‌رساند».

رافضیان همۀ عقاید و مبادی‌ فکری‌شان را بر مبنای روایاتی بنا کرده‌اند که از جعلیات و اکاذیب این دروغپردازان بوده و آنها را به ائمه نسبت داده‌اند؛ درحالی‌که ائمه از آنها مبرا هستند؛ چرا که از میان آنها، كسی جزء خلفای راشدین بود که همانند دیگر خلفا، پیروی از او نیز واجب بود، مانند علیسو برخی هم از پیشوایان علم و دین بودند همچون علی بن حسین، ابوجعفر باقر و جعفرصادق؛ و هرچه درحق امثال آنها از پیشوایان علم و دین واجب بوده، نسبت به آنان هم واجب است. بعضی نیز در درجۀ پایین‌تری قرار داشتند و برخی از اهل علم آنها را ضعیف دانسته‌اند مانند حسن عسکری. برخی نیز معدوم بوده و وجود خارجی نداشته و ندارد، مانند امام زمان فراری و افسانه‌ای شیعه. هرگونه غلو و افراطی که به او نسبت می‌دهند، از جعل و دروغپردازی بی‌دینانِ قرون گذشته است.

۱۲- از نظر آنان، اجماع حجت محسوب نمی‌شود، ولی اگر به وسیلۀ یکی از واسطه‌ها چیزی به امام خیالی‌شان نسبت داده شود و تمام امت با آن مخالف باشند، گفتۀ امام حجت است، نه دیدگاه امت. همچنین مخالفت با اهل‌سنت یکی از اصول اساسی مذهب‌شان است؛ تا جایی که گفته‌اند: «خیر و هدایت در مخالفت با امت است» و اگر همۀ شیعیان دارای دیدگاهی باشند و گروه ناشناخته‌ای از شیعیان با آنان مخالفت ورزند، گفتۀ آن گروه، حجت به شمار می‌آید، به این گمان که شاید مهدی منتظر در شکلی ناشناخته بیرون آمده و با آن گروه مشارکت کرده باشد. پس معنای آن چنین است که مذهب‌شان در طول زمان، این ظرفیت را دارد که شیاطین انس و جن، هر چه دلشان خواست در آن جعل نمایند و باعث وسعت آن شوند؛ و این کار تا زمانی که این گروه چنین اصل و حقی را برای خود قائلند ادامه دارد.

۱۳- در زمینۀ اعتقادات شیعه در اصول دین، روشن شد که در نفیِ صفات، جَهمی و در نفی قَدَر، قدری هستند. همچنین در اعتقادشان به اینکه ایمان عبارت از شناخت و محبت امام است، مُرجَئه و نسبت به دیگران وعیدیه می‌باشند؛ چون غیر از طایفۀ خود را تکفیر می‌کنند.

چنان‌که روشن شد، آنان در الوهیت و ربوبیتِ الله متعال، در مسائل بسیاری شرک می‌ورزند. در زمینۀ اعتقاد به کتاب‌های آسمانی و پیامبران، آنها بر این باورند که کتاب‌های آسمانی بر ائمه فرود آمده و کتاب‌های پیامبران نزد آنها وجود دارد که آنها این کتاب‌ها را خوانده و بدان‌ها حکم می‌کنند و اینکه ائمه همانند پیامبران دارای معجزه هستند و بلکه ایشان برتر از پیامبران بوده و حجت خدا بر بندگان به وسیلۀ آنها تمام خواهد شد.

دربارۀ ایمان به روز آخرت معتقدند که آخرت از آنِ امام بوده و بهشت، مهریۀ فاطمه می‌باشد و ائمه در دنیا، از آنچه متعلق به بهشت است می‌خورند و حساب و کتاب مردم در قیامت به آنان واگذار می‌گردد. همچنین معتقدند که بهشت و دوزخِ دیگری غیر از بهشت و جهنمی که مؤمنان بدان معتقدند وجود دارد که مرد‌گان به آنجا می‌روند، شهر قم دری رو به بهشت دارد و مردم قم مانند سایر مردم حشر نمی‌گردند.

۱۴- شیعه دارای عقاید منحصر به فرد دیگری نیز هستند همچون: امامت و عصمت دوازده نفر، تقیه‌، مهدویت، غیبت، رجعت، ظهور، طینت و بداء. از نظر آنان، امامت مسلمانان مخصوص به آن دوازده نفر است و غیر از آنان، هر شخص دیگری سرپرستی مسلمانان را بر عهده گیرد، طاغوت است و خداوند در قیامت به وی نگاه نمی‌کند، با او سخن نمی‌گوید و عذاب دردناکی در انتظار اوست؛ و هر که با وی بیعت کند یا به بیعت او راضی باشد، همین حکم را دارد. این دوازده نفر، از زمان ولادت و در طول عمرشان اشتباه نمی‌کنند، چیزی را از یاد نمی‌برند و به خطا نمی‌روند.

از آنجا که گفتار و کردار ائمه شیعه با عصمت آنان همخوانی نداشته و برخلاف آن بود، آنان جهت سرپوش گذاشتن بر عقاید و باورهای ساختگی‌شان اصل بداء و تقیه را به وجود آوردند؛ و بر این اساس کردارهای ائمه را که موافق با تودۀ مسلمانان است حمل بر تقیه کرده و اخبار و روایات آنها که مخالف واقعیت بود، بر بداء حمل می‌کنند. و از آنجا که شیعه ائمه را به افرادی معیّن محدود کرده‌اند، با گسستنِ زنجیرۀ امامان افسانه‌ای که با مرگ حسن عسکری صورت گرفت، بُهت‌زده شدند؛ زیرا او عقیم بوده و فرزندی نداشت. لذا پس از مدتی سردرگمی، ادعا کردند که وی پسری داشته که در کودکی پنهان گشته است و تاکنون امام مسلمانان بوده و در آینده ظهور خواهد کرد. دیری نپایید که سرکردگان رافضی، به واسطۀ نمایندگان و وکلا، بر اختیارات مهدی خیالی تسلط پیدا نموده و به تدریج، آن‌را میان خود تقسیم کردند. لذا این نمایندگان به دستور آنها، حاکمیت و فرمانروایی عوام شیعه را به دست گرفته و آنها را با این ادعا که شما پیروان اهل‌بیت هستید فریب دادند؛ ولی درواقع آنها دنباله‌روهای فردی معدوم، یا طرفداران شیطان هستند.

دربارۀ اصل «رجعت»، شیعیان خواب دیده‌اند که ائمه به همراه دشمنان‌شان که همان اهل سنت از صحابه و کسانی است که به نیکویی از آنها پیروی کردند، به دنیا برمی‌گردند و ائمه از دشمنان‌شان انتقام می‌گیرند. راجع به عقیدۀ «ظهور» نیز معتقدند که قبل از قیامت، ائمه گهگاهی به خاطر برخی از مردم از قبرهای‌شان خارج می‌گردند. این باور، عقیدۀ تازه‌ای است که مجلسی در کتاب بحارالأنوار، در باب جداگانه‌ای بدان اشاره کرده است. و اما اصل «طینت» نزد آنان عقیده‌ای پنهانی بوده و بدین معنی است که کردارهای نیکِ اهل‌سنت از آنِ شیعیان است و بدکاری‌ها و گناهان شیعه در حسابِ اهل‌سنت ثبت می‌شود. بدین صورت، ستم‌ها، گناهان و منکراتی را که از قدیم دامنگیر جامعۀ آنهاست توجیه می‌کنند.

۱۵- شیعیان امروزی از نظر منابع فراگیری عقیده و شریعت، با شیعیان گذشته همسانند؛ بلکه دروغپردازی‌ها و افتراهای آخوندها و ملاهای حکومت صفویان را نیز دربرگرفته و آنها را در کتاب‌ها و نوشته‌های‌شان که لبریز از کفر و بی‌دینی است قرار داده‌اند. چاپخانه‌های امروز آنها نیز انتشار این تاریکی‌ها را آسان نموده‌ و سوار بر مَرکب افراط و تندروی در بیابان تاریک شرک و هلاکت می‌تازند.

با وجود این، آنها در پیِ فریب اهل‌سنت هستند. عده‌ای از آنان ادعا می‌کنند اصحاب پیامبرجرا دشنام نمی‌دهند و قائل به رجعت نیستند که این پژوهش دروغگوییِ ایشان را روشن ساخت. آنها ادعا می‌کنند که زمان عمل به تقیه پایان یافته است؛ حال آنکه نصوص‌شان، تا زمانی که مهدی موعود آنها بیاید، آنها را به عمل بدان دستور می‌دهد. گفتار و کردارشان نیز بیانگر استمرار عمل به تقیه است. پس این سخن آنان، تقیه‌ای بر تقیه است. شاید بر روی زمین هیچ گروهی همانند این طایفه یافت نشود که دروغ را به عنوان دین و بلکه نُه‌دَهمِ دین تلقی نماید.

۱۶- دربارۀ تأثیرگذاری شیعه در جهان اسلام، روشن شد که آنها آثار فکری خطرناکی دارند که باعث ایجاد شرک در امت محمدجو بازداشتن مردم از دین خدا و سر برآوردن گروه‌های ملحد می‌گردد. آنان همچنین در گمراه کردن مسلمانان از سنت پیامبرشانجو تأثیرگذاری منفی در ادبیات و تاریخ و تفکر برخی اندیشمندان منتسب به اهل سنت نیز نقش دارند و برای ایجاد گمراهی، از ابزار و وسایل پنهان و آشکار استفاده می‌کنند.

آخوندهای شیعه در زمینه‌های اجتماعی، برانگیختن فتنه‌ها و آشوب‌های داخلی میان مسلمانان، تجاوز به حقوق دیگران و ترور رهبران اسلامی و تودۀ مردم مسلمان در هر فرصت ممکن، دست دارند. آنان در گسترش فحشا و فساد و انتشار بی‌بندوباری از طریق آنچه ازدواج موقت می‌نامند نقش مؤثر و مستقیم دارند.

در زمینۀ اقتصادی نیز تأثیر آنان در تصاحب سرمایۀ مسلمانان به زور و قدرت، یا فریب و نیرنگ و تخریب بنیان اقتصادی امت به هر وسیلۀ ممکن، واضح و روشن است. آنچه را که آنها به نام اهل‌بیت از اموال مردم می‌گیرند، از مهم‌ترین عوامل میل و علاقۀ رهبران شیعه برای بقا و استمرار شذوذ و اختلاف با مسلمانان محسوب می‌گردد.

****

در خلال این بحث روشن شد که شیعیان به علت شرک‌ورزی و تکفیر صحابه و همچنین توهین به کتاب خدا و داشتن دیگر عقاید کفرآمیز، کافر بوده و بویی از اسلام نبرده‌اند. در دنیا چیزی عجیب‌تر از آن نیست که این گروه با میلیون‌ها پیرو و طرفدار، اسیر این خرافات و موهومات باشند. برای این پدیدۀ شوم، هیچ دلیل و تفسیری وجود ندارد مگر اینکه رهبران شیعی با انواع وسائل گمراه‌کننده، حقیقتِ امر را از تودۀ مردم پنهان نموده‌اند و شاید بارزترینِ آن، این ادعا باشد که می‌گویند هر آنچه نزد آنان است، به وسیلۀ آنچه از طریق اهل‌سنت وارد شده تأیید می‌گردد و اینکه دین آنان بر محبت و پیروی از خاندان پیامبر بنا شده است.

آنان در سایۀ این ادعا، به وسیلۀ یاد و خاطرۀ مصیبت‌های وارد شده بر اهل‌بیت و به تصویر کشیدن ستم‌هایی که ـ به گمان ایشان ـ از سوی صحابه بر آنها روا شده است، عواطف تودۀ مردم را برمی‌انگیزند و فرزندان‌شان را با این احساس پرورش می‌دهند. از آن جمله می‌توان به تصویر کشیدنِ حادثۀ کربلا را ذکر کرد که امروزه به «تعزیه‌خوانی و شبیه‌خوانی» موسوم است. برگزاری مراسم تعزیه، فراهم آوردن تمامی زمینه‌های حزن و اندوه، به گریه انداختن دیگران به کمک رسانه‌ها و تبلیغات، عزاداری و بازگو نمودن حکایات غم‌انگیزِ جعلی دربارۀ ستم به اهل‌بیت، به اختلال عقل و پذیرش کورکورانۀ عقاید ـ به ویژه برای غیرعرب‌ها و تودۀ مردم ـ می‌انجامد.

تردیدی نیست که بزرگ‏ترین وسیلۀ درمانِ اوضاع اسفباری که شیعه به بار آورده است، روشن نمودن حقایق برای مسلمانان در هر جا و با هر وسیله و بیان منصفانۀ ماهیت شیعه و مخالفتش با اصول اسلام می‌باشد.

درود بی‌کران الهی بر پیامبر بزرگوارمان محمدجو خاندان و تمامی یارانش باد؛

و همۀ ستایش‌ها از آن خداوند حق و حکیم است.