حکم کسی که امامت یکی از دوازدهامام را انکار نماید
به اعتقاد شیعه، امامت همسانِ نبوت یا بزرگتر از آن است و بلکه اصل و اساس دین است. و بر این اساس است که شیعۀ اثناعشری برای کسی که امامت یکی از دوازده امامش را انکار نماید، حکم صادر میکند. آنها با این حکم، غلو و افراط خود را کامل میکنند؛ زیرا معتقدند که منکرِ امامت، کافر بوده و برای همیشه و جاویدان در آتش دوزخ خواهد ماند. ابنبابویه در اینباره میگوید: «ما معتقدیم که هرکس امامت امیرالمؤمنین و امامان پس از او را انکار نماید، مانند کسی است که نبوت پیامبران را انکار کرده است؛ و اعتقاد ما در مورد کسی که به امامت امیرالمؤمنین اقرار کند، ولی امامت یکی از امامان بعد از او را انکار نماید، مانند کسی است که به نبوت تمام پیامبران ایمان دارد اما نبوت محمدجرا انکار میکند» [۲۱۵]. مقتضای این رویکرد شیعه آن است که علمای اثناعشریه تمام فرقههای مسلمین را تکفیر میکنند و حتی فرقههای شیعۀ غیر امامیهای را که در طول تاریخ پدید آمدهاند کافر میدانند؛ درحالیکه بسیاری از باورهای دینی و مذهبیشان را از آنها گرفتهاند؛ زیرا راویان باورها و اعتقادات ایشان از رجال آنهاست. شیخ طوسی میگوید: «نپذیرفتنِ امامت، کفر است؛ همانطور که نپذیرفتن نبوت کفر است؛ زیرا جهل نسبت به هر دو یکسان است» [۲۱۶]. ظاهراً این حکم نیز ابنمطهرِ حلّی را قانع نکرده؛ زیرا او بر این باور بود که انکار امامتِ دوازدهامام، از انکار نبوت بزرگتر است؛ چنانکه گفته است: «امامت، لطفِ عام و نبوت، لطف خاص است؛ زیرا امکان دارد که در یک دورۀ زمانی، پیامبرِ زنده [بر روی زمین] نباشد؛ ولی ممکن نیست که [زمین] خالی از امام باشد و انکار لطفِ عام، بدتر از انکار لطف خاص است» [۲۱۷].
بنابراین شیعه کسی را که به دوازدهامام ایمان نداشته باشد، از یهودیان و مسیحیان کافرتر میداند و بر این مبناست که زمین را هرگز خالی از امام [و حجت] نمیداند. این نکته، اشارهای است به اعتقاد شیعه به وجود امام منتظَرِ غایبی که حتی چندین فرقۀ شیعه نیز وجودش را انکار کردهاند و نسبشناسان و تاریخنویسان، تولد چنین کسی را انکار نمودهاند؛ با وجود این، شیخ شیعه معتقد است که انکارِ امامت، بزرگترین کفر است.
شیخ مفید، اتفاقنظرِ علمای شیعه در تکفیر امت اسلام را نقل كرده و میگوید: «امامیه اتفاقنظر دارد که هرکس امامت یکی از امامانِ واجبالاطاعت را انکار کند، کافر و گمراه و مستحق ماندن ابدی در دوزخ است» [۲۱۸]. دیگر شیخ شیعه ـ نعمتالله جزایری ـ اعتقاد به امامت را حدِ فاصل و باعثِ جدایی کامل شیعه از مسلمین دانسته و میگوید: «با آنها [یعنی دیگر مسلمین] بر یک خدا و یک پیامبر و یک امام جمع نمیشویم؛ زیرا آنان میگویند: "پروردگار ما کسی است که محمدجپیامبرِ اوست و ابوبکر جانشین بعد از اوست"؛ ولی ما نه به چنین پروردگاری اعتقاد داریم و نه به چنین پیامبری؛ بلکه معتقدیم خدایی که ابوبکر جانشینِ پیامبرش بوده، خدای ما نیستو پیامبری که ابوبکر جانشینش بود، پیامبر ما نیست» [۲۱۹].
آری، علمای شیعه پس از تکفیر تمام مسلمانان جز شیعیان، دیگر فرقههای اسلام را لعن و نفرین نموده و حکم ارتدادشان را صادر میکنند. تکفیر و حکم به ارتداد آنها شامل این گروهها میگردد:
۱- صحابهشـ و در رأس آنها بهترینان این امت بعد از رسولخدا یعنی ابوبکر صدیق و عمر فاروقب؛
۲- اهلبیت؛
۳- خلفای مسلمین و حکومت آنها؛
۴- سرزمینهای اسلامی و ساکنان آنها؛
۵- قضات مسلمین؛
۶- علما و پیشوایان مسلمانان؛
۷- فرقههای اسلامی؛
۸- امت اسلام.
در ادامه اعتقادات آنها در مورد این دستهها را به تفصیل ذکر خواهیم کرد.
[۲۱۵] الإعتقادات: ص۱۱۱؛ بحار الأنوار: ۲۷/۶۲. [۲۱۶] طوسی، تلخیص الشافی: ۴/۱۳۱؛ بحار الأنوار: ۸/۳۶۸. [۲۱۷] ابنمطهر حلی، الألفین: ص۳. [۲۱۸] مفید، المسایل. این قضیه را مجلسی از او نقل کرده است؛ بنگرید به: بحار الأنوار: ۸/۳۶۶. [۲۱۹] الأنوار النعمانیة: ۲/۲۷۹.