فصل پنجم رجعت
اعتقاد به رجعت ـ یعنی بازگشت مردگان به دنیا ـ یکی از اصول مذهب شیعه است؛ چنانکه در روایاتشان آمده است: «کسی که به بازگشت ما ایمان نداشته باشد، از ما نیست» [۸۷۱]. ابنبابویه نیز گفته است: «اعتقاد ما در مورد رجعت این است که آن حق است» [۸۷۲]؛ و شیخ مفید هم بر این باور است که «امامیه به وجوبِ [باور به] بازگشت بسیاری از مردگان اتفاقنظر دارند» [۸۷۳]. دیگر علمای شیعه نیز معتقدند که رجعت، محلِ «اجماع شیعۀ امامیه» [۸۷۴]و «از ضروریات مذهب شیعه است» [۸۷۵]. به ادعای حر عاملی همۀ شیعیان «موظفند که به آن اعتراف نموده و معتقد باشند و این اعتراف را در دعاها و زیارتنامهها و روزهای جمعه و تمام اوقات تجدید کنند [و مرور نمایند] درست مانند اقرار به توحید و نبوت و امامت و قیامت» [۸۷۶].
گفتیم که رجعت به معنی بازگشت به دنیا بعد از مرگ است [۸۷۷]. ابناثیر اشاره میکند که این نگرش، اعتقاد یکی از اقوام عرب در دوران جاهلیت بوده است [۸۷۸].بسیاری از فرقههای شیعه ادعا میکنند که امامان آنها به این دنیا بازمیگردند؛ برخی نیز به مرگ آنها و سپس بازگشتشان معتقدند؛ برخی دیگر مرگ ائمه را انکار نموده و بر این باورند که آنها غایب شدهاند و برمیگردند. نختسین کسی که عقیدۀ رجعت را در اسلام مطرح کرد، ابنسبأ یهودی بود؛ البته او ادعا میکرد که علیسناپدید شده و سپس رجعت خواهد نمود. به بیان دیگر، او وفاتش را تصدیق نمیکرد. اعتقاد به رجعت در اندیشۀ «سبئیه» و «کیسانیه» تنها مخصوص امام بود؛ اما اثناعشریه آنرا عمومی کرده و علاوه بر امام، به بسیاری از مردم نیز نسبت دادند. ظاهراً دگرگونی مفهوم رجعت در شیعه ـ از رجعتِ ویژۀ امام به رجعت عمومی ـ در قرن سوم صورت گرفت [۸۷۹]و برخی از فرقههای شیعه به علت اعتقاد به رجعت و اهمیتی که برایش قایل بودند به «رجعتی» شهرت یافتند [۸۸۰]. در باور اثناعشریه، سه گروه رجعت خواهند کرد:
نخست: دوازده امام شیعه بعد از اینکه مهدی از مخفیگاه خود بیرون میآید و از غیبت بازمیگردد، زنده میشوند و به این جهان بازمیگردند؛
دوم: رهبران مسلمین که ـ به اعتقاد شیعه ـ خلافت را از صاحبان شرعی آن (یعنی دوازده امام) غصب نمودهاند. بنابراین خلفای اسلام ـ و در رأس آنها ابوبکر و عمر و عثمانشـ از قبرهایشان برانگیخته میشوند و به این دنیا برمیگردند تا ـ چنانکه شیعه در خواب میبیند ـ انتقام غصب خلافت از ایشان گرفته شود؛ بنابراین عملیات شکنجه و کشتن و به دار آویختن را در مورد آنها اجرا میکنند؛
سوم: عامۀ مردم، به ویژه کسانی که ایمان محض دارند که همان شیعیان هستند؛ زیرا چنان که از روایات و سخن بزرگان شیعه برمیآید، ایمان مخصوص شیعیان است. همچنین کسانی که کفر محض دارند نیز رجعت میکنند که شامل تمام مردم، به استثنای مستضعفین میشود [۸۸۱].
بر اساس همین دستهبندی است که علمای شیعه در تعریف رجعت گفتهاند: «رجعت، بازگشت بسیاری از مردهها به دنیا قبل از قیامت است» [۸۸۲]و «بازگشت به زندگی پس از مرگ است» [۸۸۳]درست «به همان شکل و صورتی که قبلاً داشتهاند» [۸۸۴]. به باور آنان، بازگشتکنندگان به دنیا عبارتند از: «پیامبر خاتم و سایر پیامبران‡و ائمه معصومین و هرکس که در اسلام خالص باشد و هرکس که در کفر خالص باشد؛ بجز طبقۀ جاهليت که از آنها با اصطلاح "مستضعف" تعبیر میشود» [۸۸۵]. يا به عبارت شیخ مفید «هرکس به درجۀ عالی ایمان یا نهایت فساد رسیده باشد، جملگی بعد از مرگ رجعت میکنند» [۸۸۶]. همچنین کسی که دارای حق قصاص باشد، اگرچه مؤمن محض یا کافر محض نباشد، از قاتلش قصاص میگیرد [۸۸۷].
روایات شیعه در مورد زمان رجعت عام گفتهاند: «هنگام قیام مهدیِ آلمحمد‡و برگشتن از غیبت است» [۸۸۸]؛ ولی برخی از آخوندهایشان معتقدند رجعت، ربطی به ظهور مهدی ندارد؛ زیرا امر رجعت «چیزی غیر از ظهور است؛ چون امام زنده غایب است و انشاءالله ظهورخواهد نمود و حکومت را از دست نمیدهد. بنابراین مبدأ رجعت، از زمان بازگشت حسین به دنیاست» [۸۸۹]. روایتی در تأیید این ادعا میگوید: «اولین کسی که زمین برایش شکافته میگردد و به دنیا برمیگردد، حسین بن علی؛است» [۸۹۰]. برخی از روایات ادعا میکنند آغاز رجعت، بعد از خراب شدن بارگاه پیامبر و بیرون آوردن جسد پاکِ دو خلیفۀ راشد میباشد؛ زیرا در اخبار شیعه آمده است که امام غایب میگوید: «آنگاه که حاکم شدن کودکان رسم شود و مغربی لشکر خویش را به حرکت درآورد و عمّانی با یارانش به راه افتد و مردم با سفیانی بیعت کنند، به ولیّ خدا اجازۀ خروج داده میشود. آن زمان، من به همراهی سیصد و سیزده نفر مرد کارزار، بین صفا و مروه قیام میکنم و به سوی کوفه میآیم و مسجد کوفه را خراب میکنم و به جای آن مسجدی دیگر میسازم و همۀ ساختمانهایی را که در اطراف مسجد کوفه توسط مستکبران ساخته شده بود، خراب میکنم و حج را با مردم انجام میدهم. آنگاه به مدینه و حجرۀ پیامبر میآیم و آن دو [ابوبکر و عمرب]را که هنوز جنازههایشان تازه است از قبر بیرون میآورم و دستور میدهم آنها را در مقابل قبرستان بقیع بر دو درخت خشکیدۀ خرما آویزان کنند؛ آن دو درخت خشکیده سبز میشوند. به همین خاطر است که مردم در شدیدترین امتحان واقع میشوند، تا خالصیها و ناخالصیها مشخص شود. در آن زمان، منادی از آسمان ندا میدهد: "ای آسمان، فرو فرست و ای زمین، برگیر". از آن روز به بعد بر روی زمین جز مؤمن خالص [یعنی شیعیان] زندگی خواهند کرد ... بعد از آن، بازگشت و بازگشت است؛ رجعت و رجعت» [۸۹۱].
هدف از رجعت، انتقامگیری و خونخواهی ائمه و شیعیان از دشمنانشان است [۸۹۲]که عبارتند از: همۀ مسلمانان غیرشیعه ـ به استثنای مستضعفین. به همین علت، در اثر قتلعام مسلمین، از شمشیرهای شیعه خون میچکد؛ چنانکه ابوعبدالله [صادق] گفته است: «گویی حمران بن اَعیَن و میسر بن عبدالعزیز را میبینم که با شمشیرهایشان [فاصلۀ] بین صفا و مروه را از اجساد کشتهها پُر میکنند» [۸۹۳]. تردیدی نیست که تعیین مسجدالحرام به عنوان کشتارگاه مسلمین، دلالت بر این میکند که هدفِ کشتار، مسلمانان هستند؛ و همواره این مساله رؤیای امامیه بوده است. این روایت و امثال آن ـ صرفنظر از خرافاتش ـ بازتابی است از افکار آن دسته از گروههای شیعی که چنین سخنانی را جعل نمودهاند؛ ضمن اینکه اهداف و نقشههای شومِ آنها را نمایان میسازد و نمونهای از آرزوهای سرکوبشدۀ فرقهای است که برای نابودی امت اسلام لحظهشماری کردهاند. این اخبار محرمانه [۸۹۴]، برخی از جریانات تاریخ را برای ما روشن میسازد؛ از جمله: جنایت قرمطیان در کشتار حجاج بیتالله در داخل حرم [۸۹۵]و اینکه آنان از این اخبارِ منسوب به آل بیت، به عنوان سندی برای قیام و خونریزی استفاده کردهاند. این مسئله همچنین از آرزوهایی پرده برمیدارد که شیعیان در عصر حاضر آنرا آشکار نمودهاند و با صراحت و شیفتگی و سوزِ درون، از اشتیاق خود برای فتح مکه و مدینه دَم میزنند؛ چنانکه گویی اکنون حرمین شریفین در اشغال کفار است.
به عقیدۀ شیعه، حسابرسی مردم پس از رجعت، بر عهدۀ حسین است؛ چنانکه ابوعبدالله میگوید: «براستی کسی که قبل از روز قیامت مسئول حساب مردم است حسین بن علی؛است؛ پس [حسابرسیِ] روز قیامت، برای رفتن به بهشت و دوزخ است» [۸۹۶]. در هنگام رجعت، بهترین مردمان که همان پیامبران الهی هستند، به لشکریان علی تبدیل میشوند و چنانکه حدیثسازان گفتهاند: «هیچ پیامبری مبعوث نشده، مگر اینکه همه به دنیا برگردانده میشوند تا تحت فرمان علی بنابیطالب بجنگند» [۸۹۷]. شیعیان در خواب و خیال چنین میبینند که در زندگی پس از رجعت، در ناز و نعمتی وصفناپذیر خواهند بود، تا جایی که حتی خوراک و آشامیدنیشان نیز از بهشت است [۸۹۸]و هر نیازی از نیازهای دنیا و آخرت را از خدا بخواهند، برایشان برآورده میسازد [۸۹۹]. آنان میپندارند که شیعه میتواند انتخاب کند که در قبر بماند یا رجعت کند؛ چنانکه به او گفته میشود: «ای فلانی، صاحبت ظهور کرده است؛ اگر میخواهی، به او ملحق شو و اگر میخواهی در کرامت خدا بمانی، بمان» [۹۰۰].
رجعت در باور شیعه، با کشته شدن کسانی که قبلاً [به مرگِ طبیعی] مردهاند و مرگ [طبیعیِ] کسانی که کشته شدهاند پایان مییابد و این خود یکی از اهداف رجعت است؛ زیرا در روایاتشان میگویند: «تمام مؤمنانی که [پیشتر] کشته شدهاند، برمیگردند تا به طور طبیعی بمیرند و تمام مؤمنانی که به طور طبیعی مردهاند، برمیگردند تا کشته شوند» [۹۰۱].
اعتقاد رجعت، یکی از اسرار مذهب شیعه است؛ بر اين اساس است که ابوالحسین خیاط ـ یکی از بزرگان معتزله [۹۰۲]ـ گفته است: «آنها [پیروان خود را] به پنهان نمودن این مسئله [رجعت] توصیه کردهاند؛ و اینکه به استثنای کتابهایی که در این مورد صحبت کرده، در دیگر مجالس و کتابهایشان ذکری از آن به میان نیاورند» [۹۰۳]. بنده در کتابهای اثناعشریه چیزهایی یافتهام که به گفتۀ «خیاط» اشاره به این دارد که آنان یکدیگر را به کتمانِ موضوع رجعت توصیه کردهاند؛ چنانکه برخی از کتابهای شیعه از قول امام باقر چنین روایت کردهاند: «نگویید جِبت و طاغوت [۹۰۴]و نگویید رجعت. اگر به شما گفتند: "شما [قبلاً] در اینباره سخن میگفتید"، بگویید: "اما امروز دیگر سخن نمیگوییم"» [۹۰۵]. در روایتی دیگر به امام صادق چنین نسبت میدهند: «نگویید جِبت و طاغوت و نگویید رجعت. اگر گفتند: "چرا قبلاً میگفتید؟"، بگویید: «الآن نمیگوییم"؛ و این از باب تقیهای است که در زمان اوصیای خدا، آنرا برای بندگان [وسیلۀ] عبادت قرار داده است» [۹۰۶].
این آموزههای مخفیانه، در میان عناصر اصلی شیعه رد و بدل میشد و حتی آنرا قطعی و حتمی دانسته و [روایاتش را] به برخی از علمای اهلبیت نسبت میدادند، تا بدین وسیله، تازهواردها و غیرعرب و پیروان نادانشان را بفریبند و به ورطۀ نابودی اندازند.
[۸۷۱] ابنبابویه، من لا یحضره الفقیه: ۳/۲۹۱؛ حر عاملی، وسائل الشیعة: ۷/۴۳۸؛ فيض كاشانی، تفسیر صافی: ۱/۳۴۷؛ بحار الأنوار: ۵۳/۹۲. [۸۷۲] الإعتقادات: ص۹۰. [۸۷۳] أوائل المقالات: ص۵۱. [۸۷۴] الطبرسى، مجمع البیان: ۵/۲۵۲؛ الحر العاملى، الإيقاظ من الهجعة: ص۳۳؛ الحویزى، نور الثقلین: ۴/۱۰۱؛ بحار الأنوار: ۵۳/۱۲۳. مجلسى گفته است: «شیعه در تمام عصرها دربارهاش اجماع داشتهاند». [۸۷۵] الإيقاظ من الهجعة: ص۶۰. [۸۷۶] همان: ص۶۴. [۸۷۷] القاموس: ۳/۲۸؛ مجمع البحرین: ۴/۳۳۴. [۸۷۸] النهایة: ۳/۲۰۲. [۸۷۹] روح المعانى: ۲۰/۲۷. بنگرید به: احمد امین، ضحى الإسلام: ۳/۲۳۷. [۸۸۰] برخی از علما از «رجعیه» به عنوان یک فرقه مستقل نام بردهاند. بنگرید به: ابنجوزی، تلبیس ابلیس: ص۲۲؛ قرطبی، بیان الفرق: ورقه ۳؛ محمد فندی: العالم، ص۲ (نسخۀ خطی بدون شماره صفحه)؛ سلخی، شرح الإثنین و السبعین فرقة: برگه ۱۳ (نسخه خطی). [۸۸۱] «مستضعف» اصطلاح شیعه است که در منابعشان از قول علمای قدیم و جدید آنها تکرار شده است. آنان اعتقاد دارند که «مستضعفین، افراد ضعیفالعقل هستند؛ مانند پیرزنان، ابلهان و مانند آنها و کسانی که بر ایشان اتمامِحجت نشده و در زمان فَترت [فاصله بین بعثت دو پیامبر] مردهاند، یا در جایی زندگی کردهاند که خبرِ حجت به ایشان ابلاغ نشده است. پس امرشان مربوط به خداست؛ یا آنها را عذاب میدهد یا توبهشان را میپذیرد. بنابراین امید است که از آتش نجات یابند» (بحار الأنوار، ۸/۳۶۳؛ الإعتقادات: ص۱۰۰). [۸۸۲] المفید، أوائل المقالات: ص۵۱. [۸۸۳] الحر العاملى، الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة. [۸۸۴] أوائل المقالات: ص۹۵. [۸۸۵] جواد تارا، دائرة المعارف العلویة: ۱/۲۵۳. [۸۸۶] أوائل المقالات: ص۹۵. [۸۸۷] كریم بن إبراهیم، الفطرة السليمة: ص۳۸۳. [۸۸۸] بنگرید به: أوائل المقالات: ص۹۵؛ الحر العاملى، الإيقاظ من الهجعة: ص۵۸. [۸۸۹] كریم بن ابراهیم، الفطرة السليمة: ص۳۸۳. [۸۹۰] بحار الأنوار: ۵۳/۳۹. [۸۹۱] همان: ۵۳/۱۰۴ و ۱۰۵. [۸۹۲] بنگرید به: الإيقاظ من الهجعة: ص۵۸. [۸۹۳] بحارالأنوار: ۵۳/۴۰. [۸۹۴] رجعت، یکی از اسرار شیعه است. [۸۹۵] برای آگاهی از این حادثه که در سال ۳۱۷ هجری رخ داد، بنگرید به: ابن كثیر، البدایة و النهایة: ۱۱/۱۶۰؛ ابن جوزی، المنتظم: ۶/۲۲۲ به بعد؛ ابنخلدون، العبر: ۳/۱۹۱. [۸۹۶] بحار الأنوار، باب الرجعة: ۵۳/۴۳. [۸۹۷] همان: ۵۳/۴۱. [۸۹۸] همان: ۵۳/۱۱۶. [۸۹۹] همانجا. [۹۰۰] طوسى، الغيبة: ص۲۷۶؛ بحار الأنوار: ۵۳/۹۲. [۹۰۱] تفسیر القمى: ۲/۱۳۱؛ البرهان: ۳/۲۱۱؛ تفسیر الصافى: ۴/۷۶؛ بحار الأنوار: ۵۳/۴۰؛ و بنگرید به: همان: ۴۱، ۵۳، ۷۷، ۱۳۷؛ رجال كشى: ص۴۰۷ و ۴۰۸. [۹۰۲] وی قبل از سال ۳۰۰ هجری زندگی میکرد؛ بنگرید به: به معجم المؤلفین۵/۲۲۳. [۹۰۳] الإنتصار: ص۹۷. [۹۰۴] مجلسی گفته است: «یعنی از آن دو ملعون نام نبرید یا به هیچ صورتی به آنها اشاره نکنید». (بحار الأنوار: ۵۳/۴۰). منظور وی، دو پدر زن رسول خدا، حضرت ابوبكر و عمربمیباشد. [۹۰۵] بحار الأنوار: ۵۳/۳۹. [۹۰۶] همان: ۵۳/۱۱۵ و ۱۱۶.