شیعه و غیبت مهدی
آخوندهای شیعه، در سایۀ غیبت ـ یعنی اصل مذهب تشیع ـ هزار و صد سال است که به حکم نمایندگی از امام غایب [آسوده و بیدغدغه] زندگی میکنند. آنان مجموعهای از احکام شرعی دین را متوقف کردهاند؛ در مقابل، عقاید و احکامی را اختراع کردهاند که خداوند هرگز اجازۀ آنها را نداده و هیچ دلیلی برایشان نازل نشده است. علمای شیعه به بهانۀ غیبت امام زمان، اقامۀ نماز جمعه را متوقف و تعیین امام و رهبر مسلمین را منع کرده و گفتهاند: «نماز جمعه و [ریاستِ] حکومت، برای امام مسلمین است» [۸۰۹]و امام فقط کسی است که انتظارش را میکشند؛ لذا بسیاری از شیعیان تا امروز هم نماز جمعه نمیخوانند [۸۱۰]؛ حتی یکی از متأخرین گفته است: «شیعه از زمان ائمه، نماز جمعه را ترک کرد» [۸۱۱].
چنانکه شیعه بیعت شرعی را جز برای مهدی منتظر معتقد نیست؛ از اینروست که بیعتشان را [با این موجود افسانهای] هر روز تجدید میکنند؛ مثلاً در «دعای عهد» میگویند: «خدایا، من در بامداد امروز و تا زمانی که زنده باشم، عهد را تجدید میکنم که پیمان و تعهد و بیعت او را در گردن دارم و هرگز از آن رویگردان نمیشوم و دست برنمیدارم» [۸۱۲]. در دعای روزانه دیگری که آنرا «زیارت حضرت حجت» میگویند و پس از نماز صبح میخوانند، اینچنین با مهدی بیعت میکنند: «خدایا، این بیعت او تا روز قیامت در گردن من است» [۸۱۳]. مجلسی گفته: «[در هنگام خواندنِ این دعا،] با دست راست بر دست چپ میزند، مانند دست دادن در هنگام بیعت» [۸۱۴].
از دیگر کارهایی که علمای شیعه آنرا منوط و موقوف به ظهور امام غایب میداند، جهاد است. آنان جهاد در رکابِ رهبر مسلمانان را منع کردهاند؛ زیرا اعتقاد دارند جهاد فقط باید همراه با امام باشد. در «کافی» و دیگر منابع حدیثی، از ابوعبدالله صادق چنین روایت شده: «جهاد، جز با امامی که اطاعتش واجب است [همچون خوردن] گوشت مُرده و خون و گوشت خوک حرام است» [۸۱۵]؛ و منظور از آن امامی که اطاعتش واجب است، همان کسی است که از سال ۲۶۰ هجری تاکنون در سرداب خزیده است [۸۱۶]؛ و پیش از این تاریخ نیز سایر امامان شیعه چنین بودهاند؛ بنابراین جهاد همراه با ابوبکر و عمر و عثمان و بقیۀ خلفا و رهبران مسلمین از گذشته تا امروز، مانند خوردن گوشت مردار و خون حرام بوده است.
بر اساس این اعتقاد شیعه، سپاهیان اسلام که در مرزهای سرزمینهای اسلام نگهبانی میدادند، در راه خدا جهاد میکردند و طغیان و فساد روی زمین را دوست نداشتند، همچنین کسانی که سرزمینهایی چون ایران و روم و... را فتح کردند، همگی فقط کشتگان بیحاصلی هستند که مرگشان هیچ ارزش ندارد، و وای به حالشان که برای رسیدن به فرجامِ کارِ خود شتاب کردهاند. شیخ طوسی از عبدالله بن سنان چنین روایت کرده است: «به ابوعبدالله گفتم: "فدایت شوم، دربارۀ کسانی که در این مرزها میجنگند چه میگویی؟" او گفت: "وای به حالشان! کشتهشدگانی هستند که شتاب کردهاند و در آخرت نیز کشتهشده هستند. به خدا سوگند، کسی شهید نیست جز شیعیان ما، حتی اگر در بسترشان بمیرند"» [۸۱۷].
چنانکه دیدیم، شیعه جهادِ تمام مسلمانان در طول تاریخ را جهادی باطل میداند که هیچ اجر و ثوابی ندارد و حتی مجاهدین را کشتهشدگان لقب میدهد و از ذکر الفاظ «مجاهد» و «شهادت» که خداوند ایشان را بدان مفتخر گردانیده خودداری میکند. هر انسان عاقلی که از هوای نفسانی و تعصب دور باشد، تردید نمیکند که بنیانگذاران این اعتقاد، دشمنان کینهتوز و انتقامجویان کافری هستند که جز بلا و گرفتاری و نابودی برای امت اسلام آرزو ندارند. طرحهای شیطانیِ آنان برای از میان بردن مجاهدان راه خدا و برانداختن پرچم توحید، به جایی رسیده که این سخنان را به جعفر و دیگر افراد اهلبیت نسبت دادهاند، تا هم به راحتی بتوانند چنین افکار پلیدی را نزد پیروان نادانشان رواج دهند و هم نام اهلبیت رسول خداجرا لکهدار کنند.
منابع شیعه صراحتاً اعلام میکنند به دلیل غیبت امام، اجرای حدود شرعی در حکومت اسلامی ممنوع است؛ چون ـ به ادعای آنان ـ اجرای حدود شرعی فقط وظیفۀ امام است و به گمان آنها خداوند جز بر دوازده امام شیعه نصی نگذاشته و آخرین آنها تقریبا در اواسط قرن سوم هجری غیب شد؛ لذا باید در انتظار رجعتش باشند تا حدود را اقامه کند. البته این قانون یک استثنا دارد: هفتاد سال پس از غیبت، انجام این وظایف به آخوندهای شیعه سپرده شد. به بیان دیگر، فقط آخوندهای شیعه سزاوار انجام چنین وظیفهای هستند، نه دیگر قاضیان مسلمان. بدین صورت، اگر در تمام جهان اسلام، یکی از آخوندهای شیعه در رأس امور نباشد، اقامۀ حدود شرعی جایز نیست؛ چرا که متولی این کار، مهدی یا نایب او از میان آیات عظام و حُجَج اسلام است. در این مورد روایات مختلفی ساخته شده است؛ مثلاً: «... حفص بن غیاث گفت: از ابوعبدالله÷پرسیدم: "چه کسی حدود [اسلامی] را بر پا میدارد، قاضی یا سلطان؟" وی گفت: "اقامۀ حدود برای کسی است که حکم [امامت] برای اوست"» [۸۱۸]. شیخ مفید در اظهارنظری میگوید: «اقامۀ حدود برای حاکمی است که از جانب خدا منصوب شده باشد که آنها امامان هدایتگر از آلمحمد‡هستند و همچنین امیران و حاکمانی که از سوی ائمه [برای انجام این کار] تعیین شدهاند. امامان اين امر را به فقهاى شيعه نيز واگذار کردهاند تا در صورت امكان، مسئوليت اجرايى آنرا بر عهده گيرند» [۸۱۹]. روایات شیعه، مردم را از مراجعه به دادگاههای مسلمین و قاضیهایشان بر حذر میدارد؛ تا جایی که از قول امام صادق گفتهاند: «کسی که در موضوع حق يا باطل، برای دادخواهی نزد آنها برود، همچون کسی است که نزد طاغوت رفته است؛ و آنچه به نفع او حکم شود، گرفتنش حرام است؛ اگر چه حق برای وی ثابت باشد؛ زیرا آنرا توسط حکم طاغوت باز پس گرفته است» [۸۲۰]. این مجموعهای از احکام اسلامی بود که شیعه اجرای آنها را به دلیل غیبت مهدی حرام دانسته و معتقد است که اجرای آنها باید تا زمان ظهور او متوقف گردد [۸۲۱].
در مذهب شیعه برای دوران غیبت مهدی احکامی وضع شده که خداوند متعال هرگز به آنها اجازۀ نداده است؛ از جمله «تقیه» که در اسلام یک اجازه موردی و خاص برای حالت تنگنا و ضرورت است، ولی شیعه آنرا یک واجبِ دائمی در دوران غیبت قرار داده است که تا قائم منتظَر بازنگردد، خروج از آن جایز نیست؛ غافل از آنکه بازگشتی در کار نیست؛ زیرا اصلاً تولدی در کار نبوده و تاریخنگاران و نسبشناسان و بسیاری از فرقههای شیعه، بر این حقیقت تأکید میکنند؛ ولی آنها همچنان ادعا میکنند که هرکس قبل از بازگشت مهدی تقیه را ترک کند، مانند این است که نماز را ترک کرده است.
یکی دیگر از باورهای شیعی مرتبط با غیبت، این است که شهادتطلبی تنها با تشیع و انتظارِ امام حاصل میشود، نه با جهاد در راه خدا؛ پس شیعه اگر در منزل خود بمیرد، باز هم شهید است. از اینرو اینگونه به امام صادق دروغ بستهاند: «اگر کسی از شما قبل ظهورِ قائم ما بمیرد، شهید است؛ و هرکس با قائم دیدار کند و همراه او بجنگد، پاداش دو شهید را دارد» [۸۲۲]. بحرانی در کتاب «المعالم الزلفى» مجموعهای از روایات شیعه را در این موضوع نقل کرده و ذیل این عنوان آورده است: «باب پنجاه و نهم: در این مورد که شیعیان آلمحمد شهید هستند؛ حتی اگر در بسترهایشان بمیرند» [۸۲۳]. این گزافهگویی و اغراق ـ که ویژگی بارز شیعه است ـ تا بدانجا پیش میرود که شیخ صدوق از علی بن حسین چنین روایت میکند: «هرکس در دوران غیبت امام بر ولایت ما استوار باشد، خداوند اجر و پاداش هزار شهید از شهدای بدر و اُحد را به او میدهد» [۸۲۴].
از جمله احکام واجب شیعه، بیعت با غایب منتظَر است؛ حتی بارها در اثنای دعاها و زیارت قبرهای امامانشان با او تجدید بیعت میکنند؛ زیرا معتقدند «هریک از افراد این امت که روز را به شب برساند و از سوی خداوند امامِ آشکار [۸۲۵]و عادل نداشته باشد، [شبِ خود را] با گمراهی و سرگردانی صبح کرده است؛ و اگر در چنین حالی بمیرد، بر کفر و نفاق مرده است» [۸۲۶].
بدعت بزرگی که علمای شیعه در سایۀ غیبت بنیان نهادهاند، اعتقاد به نیابت فقیه شیعه به جای امام غایب است. فقیه شیعه نیز به نام نیابت، امور بسیاری را حلال کرده است. آنان در مورد حدود نیابت اختلاف زیادی دارند؛ برخی به اختیارات کم معتقدند و برخی دیگر به اختیارات بیشتر، تا جایی که برخی از ایشان نیابت را بالاترین مرحلۀ وظایف امام غایب رساندهاند؛ یعنی ریاست حکومت و صدور فتوا در مورد تشکیل دولت آخوندی حاضر در ایران. این در حالی است که آنها همان کسانی هستند که حکومتداری را فقط حق امام معصوم میدانستند. این روش، سرپیچی و خروج پنهانی از قوانین مربوط به مهدی توسط مجموعهای بزرگی از آخوندهاست که هر کدامشان گمان میکند برای نیابت مهدی از دیگران شایستهتر است.
[۸۰۹] مفتاح الکرامة، کتاب الصلوة: ۲/۶۹. [۸۱۰] کاظم کفایی، یکی از بزرگان شیعه در عراق، در این مورد میگوید: «امروز علمای شیعه نماز جمعه نمیخوانند؛ مگر شیخ خالصی در مسجد صفوی در صحن کاظمی». وی این اعتراف را با خط خود برای دکتر علی سالوس نوشته و اخیراً در کتاب فقه الشيعة (ص۲۶۴) منتشر کرده است. در کویت نیز بجز شیخ ابراهیم جمال الدین ـ مرجع شیعیان اخباری ـ کسی نماز جمعه بر پا نمیکند (بنگرید به: سالوس، فقه الشيعة: ص۲۰۳). برخی از شیعیان در مورد دلیل شرط بودن حضور امام برای نماز جمعه از شیخ محسن حکیم سئوال کردند؛ وی پاسخ داد که در این باره نباید سئوال کرد. در عین حال، برخی از بزرگان شیعه اقامۀ نماز جمعه را واجب میدانند؛ ولی خود آنرا اقامه نمیکنند. بنگرید به: محمد عبدالرضا الأسدی، نص الکتاب و متواتر الأخبار علی وجوب الجمعة في جميع الأعصار: ص۲۴/۲۷ و ۲۸. [۸۱۱] تعلیق بهبانى بر المدارک به نقل از: خالصى، الجمعة: ص۱۳۱. [۸۱۲] عباس قمى، مفاتیح الجنان: ص۵۳۸. [۸۱۳] همانجا. [۸۱۴] بحار الأنوار: ۱۰۲/۱۱۱؛ نیز بنگرید به: مفاتیح الجنان: ص۵۳۸ و ۵۳۹. منظور از دست زدن در این روایت، آن چیزی نیست که در هنگام تشویق افراد انجام میدهند؛ بلکه کوبیدن دست دو نفر به یکدیگر در نگام بیعت و عهد و پیمان است که با دست دادن عادی تفاوت میکند. (مصحح) [۸۱۵] فروع الكافى: ۱/۳۳۴؛ تهذیب الأحكام: ۲/۴۵؛ وسائل الشيعة: ۱۱/۳۲. [۸۱۶] ظاهراً این موجود افسانهای، بیش از آنکه برای مردم امامت کرده و همصحبت و قرین شیعیانش باشد، همدمِ جانوران موذی و خزندگان سردابها و پستوها بوده است. (مصحح) [۸۱۷] التهذیب: ۲/۴۲؛ وسائل الشيعة: ۱۱/۲۱. [۸۱۸] ابنبابویه، من لا يحضره الفقيه: ۴/۵۱؛ تهذیب الأحكام: ۱۰/۱۵۵؛ وسائل الشيعة: ۱۸/۳۳۸. [۸۱۹] المقنعة: ص۱۳۰؛ وسائل الشيعة: ۱۸/۳۳۸. [۸۲۰] فروع الكافى: ۷/۴۱۲؛ التهذیب: ۶/۲۱۸؛ وسائل الشيعة: ۱۸/۴. [۸۲۱] شاید کسانی که در صدد پاسخ به این ایراد هستند، به اجرای احکام شرعی و نماز جمعه و جنگ و جهاد در حکومت شیعی ایران اشاره کنند و بخواهند نشان دهند که در دیکتاوری آخوندی، احکام اسلام جاری است. با فرض آنکه ادعایشان را دربارۀ اجرای حدود الهی و اقامۀ نماز و جهاد بپذیریم ـ هرچند که در صورت و محتوا هیچ شباهتی به احکام اسلام ندارد ـ سئوال اینجاست: تکلیف آن همه روایتی که در منابع موثق شیعه دربارۀ لزوم توقفِ اجرای احکام آمده است چه میشود؟ آیا آن احادیث دروغ بوده، یا اینکه خمینی و دیگر عمامهدارانِ جاهطلب به دستورهای صریح ائمه بیاعتنایی کردهاند؟ (مصحح) [۸۲۲] بحار الأنوار: ۵۲/۱۲۳. [۸۲۳] المعالم الزلفى في بيان أحوال النشأة الأولى و الأخرى: ص۱۰۱. [۸۲۴] إكمالالدین: ص۳۱۵؛ بحار الأنوار: ۵۲/۱۲۵. [۸۲۵. - وجود این کلمۀ «آشکار» در این روایت، خود دلیلی است بر آنکه امام مخفی شیعه، به دلیل آشکار نبودن برای مردم، اصلاً امام نیست؛ زیرا ابتداییترین ویژگی یک امام را ـ که همان آشکار بودن است ـ ندارد. [۸۲۶] أصول الكافى: ۱/۳۷۵.