خاستگاه اندیشۀ غیبت در شیعۀ اثناعشری و دگرگونی آن
برای بررسی خاستگاه این اندیشه، باید وضعیت شیعه را پس از وفات حسن عسکری بدانیم؛ زیرا با نحوۀ شکلگیریِ این تفکر، ارتباط مستقیم و محکمی دارد. بعد از وفات حسن ـ امام یازدهم شیعه ـ در سال۲۶۰ق جانشینی برای او پیدا نشد و فرزندی نیز نداشت؛ بنابراین برادر او ـ جعفرـ و مادرش، میراث وی را تقسیم کردند [۵۷۱]، و کتابهای شیعه نیز بدان اعتراف میکنند. بدین سبب، امور شیعه آشفته شد و جمعشان پراکنده گردید؛ چون بدون امام شدند؛ و بدون امام هم دینی نداشتند؛ چون امام بر اهل زمین حجت است [۵۷۲]؛ حتی از دیدگاه شیعه، کتاب خدا نیز بدون امام حجت نیست و بقای هستی وابسته به امام است؛ چون «اگر زمین بدون امام باشد، فرو میرود» [۵۷۳]؛ اوست که پناهگاه و امان مردم است؛ و «اگر امام لحظهای از روى زمين برداشته شود، زمين ساكنانش را درمینوردد، آنچنان كه دريا [به هنگام طوفان] ساكنانش را درمىنوردد» [۵۷۴]. با وجود این، امام بدون جانشین و فرزند وفات یافت، زمین بدون امام [از حجت خالی] ماند و هیچ حادثۀ ناگواری رخ نداد. این شد که شیعیان متحیر شدند و در مورد بزرگترین امور دینشان ـ یعنی تعیین امام ـ به اختلاف افتادند؛ لذا بنا به قول نوبختی [۵۷۵]به چهارده فرقه، یا بنا به قول قمی [۵۷۶]به پانزده فرقه تقسیم شدند. این دو نفر، هم از فرقههای امامیه بوده و هم در دوران اختلاف و فروپاشی شیعه میزیستند؛ چرا که هر دو در قرن سوم بودند و آگاهی و اطلاعاتشان برای شرح فرجام شیعه بعد از حسن عسکری مهم است.
پس از قمی و نوبختی، فرقههای شیعه افزایش یافتند و اختلافات گستردهتر شد؛ چنانکه مسعودی شیعی (م.۳۴۶ق) ذکر نموده که شیعیان حسن بعد از وفات او، چنان دچار اختلاف شدند که به بیست فرقه تقسیم شدند [۵۷۷]. اگر این تفرقه و اختلاف تا زمان مسعودی چنین بوده، پس بنگرید در دورههای بعدی چه وضعی داشته است [۵۷۸].
این فرقهها دیدگاههای گوناگونی در مورد امامت داشتند؛ برخی میگفتند: «حسن بن علی [عسکری] زنده است و نمرده؛ او غایب است و قیام خواهد کرد و جایز نیست بمیرد درحالیکه فرزند مشخصی ندارد؛ چون زمین از امام خالی نمیشود» [۵۷۹]. بنابراین این فرقه بر امامت حسن عسکری توقف نمودند و ادعای مهدویت و انتظارِ او را مطرح نمودند؛ چنانکه این عادت شیعه بود که بعد از وفات هر امامی، مدعی [ادامۀ] امامت او بودند. و فرقۀ دیگری از شیعیان به مرگ او اعتراف، اما گمان میکردند بعد از مرگ هم زنده، ولی غایب است و روزی ظاهر خواهد شد [۵۸۰]. در همان حال، فرقههای دیگر میکوشیدند امامت را از حسن به برادرش ـ جعفرـ منتقل کنند [۵۸۱]؛ و فرقههای دیگر نیز امامت حسن را به علت عقیم بودنش باطل میدانستند [۵۸۲].
اما پندار فرقۀ اثناعشری این بود که حسن عسکری پسری دارد که «ولادتش را مخفی نگه داشته و این موضوع را به علت شرایطِ دشوار آن زمان و تعقیبش از سوی حکومت، پنهان نموده است ... پس پسرش در دوران زندگی حسن پدیدار نگشت و بیشتر مردم نیز بعداز وفات او پسرش را نشناختند» [۵۸۳].
درمقابل این دیدگاه، جهتگیری دیگری وجود دارد که میگوید: «[خبرِ] وفات حسن بن علی صحیح است، همانند وفات پدرانش که با اخبار متواتر و شاهدان بسیار به اثبات رسیده، با توافق و تواترِ دوست و دشمن همراه بوده و نباید در موردش تردید نمود. به همین صورت و بر اساس همین دلایل، صحیح است که بگوییم وی فرزندی نداشته است. بنابراین وقتی این دو صورت [یعنی مرگ حسن و عقیم بودنِ وی] را درست فرض کردیم، ثابت میشود که بعد از حسن بن علی [عسکری] امامی وجود ندارد و [زنجیرۀ] امامت قطع شده است ... و چنانکه نبوت پس از محمدجقطع گردید، جایز است که امامت هم قطع گردد؛ چرا که نبوت، مهمتر و بزرگتر از امامت است و مردم به نبوت بیش از امامت نیازمندند و عذرِ افراد [دربارۀ بیخبری از احکام الهی] با نبوت بیش از امامت قطع میشود؛ زیرا نبوت همراه دلایل آشکار و نشانههای واضح است؛ ولی با این حال، نبوت قطع گردید؛ پس امامت نیز میتواند پایان پذیرد» [۵۸۴].
فرقهی دیگری از شیعه در مورد مرگ حسن عسکری و بیفرزندیِ او هیچ تردیدی نداشتند و میگفتند: «خداوند در میان آلمحمد قائمی را برانگیخته خواهد کرد، اگر خواست حسن بن علی را برمیانگیزد و اگر خواست غیر او را مبعوث میکند و ما اکنون در دورۀ فَترَت [زمان بین دو ظهور] قرار داریم که امامت قطع شده است» [۵۸۵].
بدین صورت، دیدگاه فرقههای شیعه با یکدیگر متعارض بود و سخنانشان متناقض. این اختلاف باعث شد آنان به فرقهها و احزاب بسیاری تقسیم شوند و هر دسته به آنچه میگفت و اعتقاد داشت دلخوش بود. حیرانی و سرگردانیِ شیعیان در آن مدتِ بیامامی به جایی رسید که برخی توقف و رکود را برگزیدند و گفتند: «ما نمیدانیم در این باره چه بگوییم و مسئله بر ما مُشتَبه شده و [حقیقتِ امر،] نامعلوم است» [۵۸۶]. آنچه گفتیم، اشارۀ کوچکی بود به اختلاف بزرگی که بعد از وفات حسن عسکری در بین شیعه ایجاد شد.
[۵۷۱] المقالات والفرق: ص۱۰۲؛ فرق الشيعة: ص۹۶. [۵۷۲] أصول الكافى: ۱/۱۸۸. [۵۷۳] همان: ۱/۱۷۹. [۵۷۴] همانجا. [۵۷۵] فرق الشيعة: ص۹۶؛ المفید، الفصول المختارة: ص۲۵۸. [۵۷۶] المقالات والفرق: ص۱۰۲. [۵۷۷] مروج الذهب، ۴/۱۹۰؛ و بنگرید به: الصواعق المحرقة، ص۱۶۸. [۵۷۸] اختلافنظر شیعه در مورد مهدویت، تا قیام «سمری» متوقف نشد. در آن دوره، اندیشۀ بابیت لغو گشته و بدعتِ نیابتِ عام مهدی برای آخوندها اختراع شد. بنابراین همه علمای شیعه بر ادعای غیبتِ مولود اتفاق نمودند؛ زیرا بر سر تقسیم غنایمی که به نام نایبِ مهدی به سوی آنها سرازیر میشد با هم توافق کرده بودند. [۵۷۹] فرق الشيعة: ص۹۶؛ المقالات والفرق: ص۱۰۶. [۵۸۰] فرق الشيعة: ص۹۷؛ المقالات والفرق: ص۱۰۷. [۵۸۱] المقالات والفرق: ص۱۱۰. [۵۸۲] بنگرید به: المقالات والفرق: ص۱۰۹؛ فرق الشيعة: ص۱۰۰ و ۱۰۱. [۵۸۳] مفید، الإرشاد: ص۳۸۹. [۵۸۴] المقالات والفرق: ص۱۰۷ و ۱۰۸؛ فرق الشيعة: ص۱۰۵. [۵۸۵] المقالات والفرق: ص۱۰۸؛ فرق الشيعة: ص۱۰۵. [۵۸۶] المقالات والفرق: ص۱۱۵ و ۱۱۶؛ فرق الشيعة: ص۱۰۸.