نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد دوم)

فهرست کتاب

مهم̀ترین دلایل شیعه از سنت

مهم̀ترین دلایل شیعه از سنت

اساسی̀ترین دلیل شیعه بر اثبات امامت، روایتی است که آن‌را «حدیث غدیر» می‌نامند و به حدی بدان اهمیت داده‏اند که یکی از آخوندهای معاصر شیعۀ به نام امینی، کتابی در شانزده جلد نوشته‏ تا صحت و شهرت حدیث غدیر را اثبات کند و آن‌را «غدیر در کتاب و سنت و ادب» نامیده است. به اعتقاد شیعه هنگامی که رسول خداجاز آخرین حج خود ـ معروف به «حجة الوداع» ـ بازمی̀گشت، چون به به غدیرخم [۱۵۰]رسید، در آنجا به مردم گفت وصی و جانشین بعد از او علی بن ابی̀طالب است؛ چون خداوند او را بدان امر نموده و فرمود:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥ[المائ‍دة: ٦٧]

«ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است، (به مردم) برسان و اگر (این کار) نکنی، رسالت او را نرسانده‌ای».

مجلسی ضمن نقل یکصد و پنج حدیث [۱۵۱]در این مورد گفته است: «ما و مخالفان‌مان [= اهل‏سنت] از پیامبرجروایت کرده‏‏ایم که ایشان روز غدیر خم درحالی‌که همۀ مسلمانان جمع شده بودند برخاسته و فرمود: "ای مردم، آیا من برای مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم؟" گفتند: "بله، چنین است". فرمود: "هرکس من مولایش هستم، پس علی هم مولای اوست. خدایا، هر که را او را دوست دارد دوست بدار و هر که او را دشمن می‌دارد دشمن بدار؛ و هرکس یاری̀اش می‌کند یاری کن و هر که او را خوار می‌کند خوار گردان"» [۱۵۲].

کتاب‌های تفسیری شیعه این حدیث را برای استدلال به امامت علی در کنار آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَذکر کرده‌اند [۱۵۳]. سایر کتاب‌های شیعه که در مورد امامت بحث کرده‏اند نیز این آیه را مهم̀ترین دلیل خود می‏دانند [۱۵۴]. علمای شیعه در رأسِ روایاتی که علیه اهل‏سنت به آنها استناد می‌کنند حدیث غدیر را مطرح می̀نمایند. عبدالله شبر می̀گوید: «آنچه عامه [اهل‏سنت] با بیش از صد سند متواتر و با سندهای فراوان روایت نموده‌ و به صحت آن اتفاق کرده و به وقوع آن اعتراف کرده‌اند، حدیث غدیر است» [۱۵۵]. ابن̀مطهر نیز به این حدیث احتجاج کرده و شیخ الاسلام: با جوابی قاطع به او پاسخ داده است [۱۵۶]؛ همان‏گونه که امام محمد بن عبدالوهاب با شیخ مفید در مورد دیدگاه شیعه نسبت به این حدیث مناقشه کرده است [۱۵۷]. بسیاری از دانشمندان اهل‏سنت که به نوشتن ردیه در مورد شیعه پرداخته‌اند، در مورد این حدیث بحث کرده‌اند [۱۵۸]و ما در اینجا خلاصۀ جواب‏های اهل‏سنت در مورد حدیث غدیر را یاد‏آور می‌شویم:

جاعلان حدیث‌ساز، ادامه‌ای به این حدیث افزوده‏اند و جمعی از علمای حدیث جز قسمت «من کنت مولاه فعلي مولاه» بقیه را صحیح نمی‌دانند [۱۵۹]این در حالی است که برخی از علمای حدیث هیچ بخشی از این روایت را صحیح نمی‌دانند. ابن‌حزم در این مورد گفته است: «این لفظ حدیث [من کنت مولاه ...] به هیچ وجه از طریق راویان موثق به صحت نرسیده است» [۱۶۰]. از بخاری و ابراهیم حربی و جمعی از دانشمندان علم حدیث نقل شده که به این روایت ایراداتی وارد کرده و تضعیفش نموده‏اند [۱۶۱].

ابن̀تیمیه در مورد حدیث غدیر می̀گوید: «لفظ "من کنت مولاه فعلی مولاه" در کتاب‌های صحاح حدیث نیست؛ ولی از جمله روایاتی است که اهل علم روایت کرده‌اند و صحت آن مورد اختلاف است» [۱۶۲]. همچنین به گفتۀ وی «جملۀ " اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله"به نظر همۀ علمای حدیث̀شناس، دروغ است» [۱۶۳]. سپس شیخ̀الاسلام بیان کرده که به محض دیدن متن روایت، دروغ بودنش معلوم می̀گردد؛ زیرا جملۀ «وانصر من نصره» خلاف واقعیت تاریخی است [۱۶۴]؛ پس این روایت از رسول خداجصحیح نیست. به تصریح شیخ: «جمله " اللهم وال من والاه و عاد من عاداه" نیز مخالف اصل اسلام است؛ زیرا قرآن بیان فرموده که مؤمنین برادران همدیگر هستند، اگر چه گاهی علیه همدیگر می‏جنگند و بر یکدیگر می̀شورند» [۱۶۵].

شیخ̀الاسلام بعد از ذکر اختلاف مردم در مورد درستی روایت «من کنت مولاه فعلی مولاه» می‌گوید: «اگر رسول خداج[چنین سخنی] نفرموده باشد، حرفی نداریم؛ ولی اگر فرموده باشد، قطعاً منظورش خلافتِ بعد از خود نبوده است؛ زیرا الفاظ این روایت بیانگر چنین مقصودی نیست و مسئله‌ای با این اهمیت باید به صراحت و با اِبلاغ شفاف بیان شود ... موالات متضاد دشمنی است و این حکم برای هر مؤمنی ثابت است. پس علیشاز جمله مؤمنانی است که او را دوست دارند و او آنها را دوست دارد. در این حدیث، ایمانِ باطنی علی اثبات شده و شهادت می̀دهد ‌که‌ او مستحق محبت و دوستی ظاهری و باطنی است و گفتۀ دشمنانش ـ از خوارج و نواصب ـ را در مورد او رد می‌کند؛ ولی از آن چنین برنمی‏آید که در میان مؤمنین کس دیگری مولا نیست. چگونه چنین باشد، درحالی‌که شخص رسول خداجچند دوست داشت که همگی در زمرۀ مؤمنان صالح بودند؟» [۱۶۶].

فیروزآبادی می‌گوید: «گمان رافضه مبنی بر اینکه‌ آیه: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥیا حدیث «من کنت مولاه فعلی...» دلالت می‏کند بر اینکه‌ علی بعد از رسول خداججانشین است، ناشی از جهل بوده و قطعاً کسی که چنین گمانی دارد در اشتباه است؛ زیرا واژۀ وَلایت، متضاد عَداوت است و اسم فاعلش مولی و ولی است؛ اما وِلایت به معنی رهبری و امارت است و اسم آن والی و متولی است ... موالات متضاد دشمنی است که دو طرفه است؛ مانند فرمودۀ خداوند: ﴿وَإِن تَظَٰهَرَا عَلَيۡهِ فَإِنَّ ٱللَّهَ هُوَ مَوۡلَىٰهُ وَجِبۡرِيلُ وَصَٰلِحُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ بَعۡدَ ذَٰلِكَ ظَهِيرٌ[التحريم: ٤] (و اگر شما دو نفر بر علیه او همدست (متفق) شوید پس (بدانید) که الله یاور (و مولای) اوست و (نیز) جبرئیل و مردمان شایسته از مؤمنان و فرشتگان (نیز) بعد از آن پشتیبان (و مددکار او) هستند)و فرمود: ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ مَوۡلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَأَنَّ ٱلۡكَٰفِرِينَ لَا مَوۡلَىٰ لَهُمۡ[محمد: ١١] (این بدان سبب است که الله یاور (و مولای) کسانی است که ایمان آوردند و آنکه کافران (مولا و) یاوری ندارند»و فرمود: ﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ[التوبة: ٧١] «و مردان مؤمن و زنان مؤمن دوستان (و یاور) یکدیگرند» [۱۶۷]. در این مورد آیات بسیاری وجود دارد [۱۶۸].

چنین به نظر می‌رسد چون این روایت اغراض و اهداف رافضه را برآورده نکرد، اضافات زشتی بدان افزودند. امام محمد بن عبدالوهاب بر این باور است که بخشی از عبارت‌هایی که رافضه به این روایت افزوده‏اند، به اجماع مسلمین کفر است [۱۶۹]. کسی که این افزوده̀ها را که مجلسی در بحارالأنوار جمع‏آوری کرده بخواند، کفر و گمراهی را به وضوح می‏بیند. برای آنکه بدانیم دورغ هستند، کافی است به متن آنها نگاه کنید.

هرکس اندک دانش زبانی داشته باشد، از عقل و منطق بهره̀ای برده و به عُرف جامعه آگاه باشد، می̀داند که برای انتصاب کسی به جانشینی از چنین الفاظ و عباراتی استفاده نمی̀گردد؛ پس شرع مقدس قطعاً چنین نخواهد کرد. بیهقی روایت می̀کند: «وقتی به حسن بن علی بن ابی̀طالب گفته شد: آیا رسول اللهجبه علی بن ابی طالب نفرمود: "من کنت مولاه فعلی مولاه؟" او پاسخ داد: [بله،] اما به خدا سوگند اگر منظور رسول خداجاز مولی خلافت و رهبری بر مردم بود، آن‌را با فصاحت بیان می‏کرد؛ همان‏گونه که صریح و فصیح، نماز و زکات و روزۀ رمضان و حج خانۀ خدا را بیان فرمود و به آنها می‌فرمود: "همانا این ولیِ امر شما بعد از من است؛ پس از او بشنوید و اطاعت کنید"؛ پس در پشت این حرف‌ها چیزی نیست؛ چون رسول خداجاز هر کسی برای مسلمین خیرخواه‏تر است» [۱۷۰].

معنا و مفهومی که در این حدیث ذکر شده، فراگیر است و برای هر مؤمنی عمومیت دارد؛ ولی اینجا به علی اختصاص داده شده است؛ زیرا برخی از اصحاب نسبت به علی خشمگین بودند و چندین بار از او شکایت کردند. این کدورت‌ها زمانی رخ داد که رسول خداجپیش از خروج به طرف مدینه برای ادای آخرین حج، او را به یمن فرستاد [۱۷۱]. به همین دلیل است که بیهقی می‌گوید: «اگر اسنادِ روایت درست هم باشد، نصی برای ولایت علی بعد از پیامبر نخواهد بود؛ چون با توجه به روایت‌های مختلف این حدیث، که در "کتاب الفضائل" بیان شد، منظور رسول خداجاز این مطلب را بیان کردیم که وقتی علی را به یمن فرستاد، شکایات زیادی از او داشتند و نسبت به ایشان اظهار خشم کردند؛ پس رسول خداجخواست محبت خود را نسبت به ایشان اظهار کند و آنها را به محبت و دوستی و ترک دشمنی با او تشویق نمود و فرمود: "هرکس مرا دوست دارد، علی را هم دوست بدارد"، که منظورش محبت اسلام است؛ و برمسلمانان واجب است که یکدیگر را دوست داشته باشند و نسبت به همدیگر دشمنی نورزند» [۱۷۲].

پس از عرضۀ مهم̀ترین دلایل شیعه از قرآن کریم و سنت رسول خداجو پاسخ به آنها، طرح بقیه دلایل را رها نموده و آن‌را به کتاب‏هایی از اهل‏سنت واگذار می‏کنیم که به بررسی شبهه‌های ایجاد شده از سوی روافض پرداخته‏ و آنها را از ریشه برانداخته̀اند. بدون شک، شناخت این شبهه̀ها و پاسخ آنها کار آسانی است؛ زیرا تنها مراجعه به کتاب «منهاج السنة» و امثال آن کافی است؛ با وجود این، عرضه و تحلیل تمام آن شبهه̀ها، چندین جلد کتاب را در بر می‌گیرد و چیز جدیدی نیز در آنها نیست؛ لذا ما تنها به قوی‏ترین دلایل شیعه از قرآن و سنت اکتفا نمودیم.

نکتۀ مهم دیگر این است که علمای شیعه اصلاً به روایاتی که از طریق اهل‏سنت وارد شده‏ باور ندارند، حتی اگر کاملاً صحیح باشند. به نظر نگارنده، آنها از طرح این شبهه̀ها و اتخاذ چنین رویکردی دو هدف را دنبال می̀کنند:

اول: متقاعد کردن پیروان حیران و سرگردان خود؛ با فریفتن آنها به این روش که مذهب اهل سنت و اهل تشیع در این عقاید اتفاق نظر دارند اما اهل‏سنت عناد می‌ورزند؛

دوم: مشغول کردن اهل‏سنت به این‌گونه مسائل برای دفاع و پاسخ دادن شبهات، تا نتوانند به کتاب‌های معتبر رجالی و تفسیری شیعه بپردازند و حقیقت را در برابرِ چشم پیروان نادان شیعه هویدا کنند.

علمای اهل‌سنت در رویارویی با هدف اول، تلاش و کوششی بزرگ مبذول داشته‏اند؛ اما در مورد هدف دوم، عدم دسترسی ما به کتاب‌های شیعه موجب شده تا نتوانیم حقایق‌شان را کشف کنیم؛ مگر این اواخر که علمای هند و پاکستان در این کار سهم بسزایی داشته̀اند. این موضوع همچنان نیازمند پیگیری و کوشش است، تا با بررسی علمی و موضوعی، حقیقت بیان شود و دروغ بودن عقاید و دلایل شیعه پیش چشم پیروان فریب̀خورده̀شان آشکار گردد. اکنون بعد از آنکه به قوی‏ترین دلیل آنها از طریق حدیث اهل‏سنت اشاره کردیم، به مسئله روایت صریح [بر امامت علیس]در کتاب‌های شیعه برمی‌گردیم.

[۱۵۰] غدیر دره‏ای بین مکه و مدینه در جحفه است که آنجا برکه‌ای وجود دارد. این دره با نام «کثرة الوخامة» نیز نامیده شده است (معجم الولدان: ۲/۳۸۹). [۱۵۱] بحار الأنوار: ۳۷/۱۰۸ تا ۲۵۳ و ۳۷/۲۲۵. [۱۵۲] همان: ۳۷/۲۲۵. [۱۵۳] بنگرید به: مجمع البیان: ۲/۱۵۲ و ۱۵۳؛ تفسیر صافی: ۲/۵۱ تا ۷۱؛ البرهان: ۱/۴۸۸ تا ۴۹۱. [۱۵۴] بنگرید به: ابن‌مطهر، کشف المراد: ص۳۹۵؛ قزوینی، شيعة في عقايدهم: ص۷۱؛ صادقی، علی والحاکمون: ص۵۵ تا ۷۶؛ خلیل یاسین، امام علی: ص۲۹۲؛ زنجانی، عقاید الإمامیة الإثنی‌عشریة: ۱/۹۰؛ إصفهانی، عقيدة الشيعة في الإمامة: ص۵۵. [۱۵۵] حق الیقین:۱/۱۵۳. صادقی گفته است: «قطعاً داستان غدیر از جمله ثابت‏ترین آثار و روایاتی است که راویان نقل کرده‌اند ... این حجتی است بر حاضر و غایب تا مردم بعد از این حجتِ بالغه، بهانه‏ای نداشته باشند (علی والحاکمون: ص۷۲ و ۷۳). [۱۵۶] منهاج السنة: ۴/۹ تا ۱۶، ۸۴ تا ۸۷؛ المنتقی: ص۴۲۲ تا ۴۲۵ و ۴۶۶ تا ۴۶۸. [۱۵۷] بنگرید به: رساله فی الردّ علی الرافضة: ص۶ و ۷. [۱۵۸] بنگرید به: ابونعیم، الإمامة والرد علی الرافضة: ص۱۳؛ المقدسی، رسالة فی الردّ علی الرافضة: ص۲۲۱ تا ۲۲۴، طفیلی، المناظرة بين اهل السنة والرافضة: ص۱۵ و ۱۶؛ آلوسی، روح المعانی: ۶/۱۹۲ تا ۱۹۹. [۱۵۹] محمد بن عبدالوهاب، الردّ علی الرافضة: ص۱۳. این حدیث را ابن̀ماجه و ترمذی به سند خود از پیامبرجروایت کرده‌اند که فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه»: «هرکس من دوست او هستم، پس علی دوست اوست». ترمذی می‌گوید: «این حدیث، حسن و صحیح است» (کتاب المناقب، باب مناقب علی بن ابی‌طالب: ۵/۶۳۳، حدیث ۳۷۱۳). ابن‌ماجه به روایت از براء بن عازب چنین نقل کرده: «همراه رسول خداجاز حجة‌الوداع برمی‌گشتیم. در میان راه رسول خدا پیاده شد و دستور به اقامۀ نماز فرمود. پس دست علی را گرفت و فرمود: "آیا من برای مؤمنین نسبت به خودشان اولویت ندارم؟" گفتند: "بله ای رسول خدا". فرمود: "آیا من برای هر مؤمنی سزاوارتر از خودش نیستم؟" گفتند: "بله ای رسول خدا". آنگاه ایشان دست علی را گرفت و فرمود: "آیا من نسبت به مؤمنان، از خودشان حق بیشتری ندارم؟" پاسخ دادند: "بله". باز فرمود: "آیا من نسبت به تک‌تک مؤمنان از خودشان حق بیشتری ندارم؟" گفتند: بله؛ پس فرمود: "این علی دوست هر کسی است که من مولای او هستم. خدایا، هرکس که او را دوست می‏دارد دوست بدار و هرکس که دشمن اوست دشمن بدار"» (ابن‌ماجة، المقدمة: ۱/۴۳، حدیث ۱۱۶). علی بن ابی‌بكر بن سليمان هيثمی گفته است: «به خاطر وجود علی بن زید بن جدعان ـ یکی از راویان ـ سند آن ضعیف است (الزوائد: ص۶۹). امام احمد نیز این حدیث را روایت نموده (مسند: ۱/۸۴ ) و احمد شاکر گفته است: «متن حدیث صحیح است و از راه‌های زیادی وارد شده و اکثر طرق آن در المجمع الزوائد موجود است». بنگرید به: المسند:۲/۵۶، تحقیق احمد شاکر؛ مجمع الزوائد: ۹/۱۰۳ تا ۱۰۹. [۱۶۰] ابن‌حزم، الفصل: ۴/۲۲۴؛ و بنگرید به: منهاج السنة: ۴/۸۶، ذهبی، المنتقی: ص۴۶۷. [۱۶۱] منهاج السنة: ۴/۸۶. [۱۶۲] همانجا. [۱۶۳] همان: ۴/۱۶. [۱۶۴] در جنگ جمل، گروهی علی را یاری کردند، ولی پیروز نشدند؛ و اقوامی هم او را یاری نکردند ولی خوار نشدند؛ مانند «سعد» که عراق را فتح کرد ولی علی را در جنگ یاری نکرد. همچنین یاران معاویه و بنی̀امیه که با علی جنگیدند، بسیاری از سرزمین‏های کفار را فتح نمودند (مجموع الفتاوی شیخ̀الإسلام: ۴/۴۱۸). [۱۶۵] منهاج السنة: ۴/۱۶. [۱۶۶] همان: ۴/۸۶. [۱۶۷] القضاب المشتهر: ص۱۳. [۱۶۸] بنگرید به: معجم المفهرس، مادۀ «و ل ی». [۱۶۹] بنگرید به: رسالة الرد علی الرافضة: ص۶ به بعد. [۱۷۰] بیهقی، الإعتقاد: ص۱۸۲ و ۱۸۳؛ تهذیب تاریخ دمشق: ۴/۱۶۹؛ رسالة في الردّ علی الرافضة: ص۲۲۲ و ۲۲۳. [۱۷۱] سیره ابن‌هشام: ۲/۶۰۳؛ البداية والنهاية: ۵/۱۰۴ و ۱۰۵. [۱۷۲] الإعتقاد: ص۱۸۱. در خاتمۀ بحث حدیث غدیر، به این نکات اشاره می‌کنیم: آیه ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَمدت‌ها قبل از «حجة الوداع» نازل شده است؛ درحالی‌که روز غدیر، هجدهم ذی‏الحجة بعد از بازگشت از حج بوده است؛ درنتیجه، ادعای شیعه مبنی بر اینکه‌ وقتی این آیه‌ نازل شد، رسول خداجخطبۀ غدیر را ایراد نمود، ساخته و پرداختۀ کسی است که خودش هم نمی‌دانسته چگونه روایت جعلی و دروغ بسازد. نکتۀ دوم این روایت مسلم است: «رسول‌خدا در غدیرخم فرمود: "من جز بشری نیستم که نزدیک است فرستادۀ پروردگارم بیاید و من خواسته‏اش را اجابت کنم و من در میان شما دو چیز به جای می‏گذارم: اول کتاب خدا که نور و هدایت در آن است؛ پس کتاب الله را بگیرید و بدان تمسک جوييد"؛ سپس در این مورد تشویق و ترغیب نمود. آنگاه گفت: "و اهل‌بیتم؛ خدا را دربارۀ اهل‌بیتم به شما یادآور می‌شوم ..."» (صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب فضائل علی بن ابی‌طالب رضی‌الله‌عنه: ۲/۱۸۸۳، حدیث ۲۴۰۸). شیخ‌الإسلام ابن‌تیمیه فرموده است: «این روایت، از جمله روایاتی است كه تنها امام مسلم آن‌را نقل کرده و در آن فقط به پیروی از کتاب الله سفارش شده است. این امری است که قبلاً در حجة الوداع بدان توصیه شده بود و ایشان [مردم را] به پیروی از عترت امر نفرموده است؛ بلکه فرمود: "خدا را درباره اهل‌بیتم به شما یادآور می‌شوم". تذکر به امت نسبت به اهل‌بیت، مقتضی امری است که در مورد اعطای حقِ آنها قبلاً صورت گرفته است و امتناع از ظلم و ستم به آنها، قبل از غدیرخم بیان شده بود. بنابراین معلوم می‌شود که پیامبر در غدیرخم، به حکم شرعی‌ای امر نکرد؛ نه در حق علی و نه غیر او» (منهاج السنة: ۴/۸۵). فیروزآبادی گفته است: «فرمودۀ رسول خداج(خدا را درباره اهل‌بیتم به شما یادآور می‌شوم) چیزی نیست که به علی اختصاص داشته باشد؛ بلکه بین علی و تمام اهل‌بیت مشترک بود، از آل‌علی و آل‌جعفر و آل‌عقیل و آل‌عباس؛ و دورترین مردم از پذیرش این وصیت، رافضی‌ها بودند؛ چون آنها با مجموع اهل‌‏بیت دشمنی ورزیدند و کفار را علیه آنان یاری کردند (القضاب المشتهر: ورقۀ ۱۳).