۲- تأثیر سیاسی
شیعیان مشروعیت هیچیک از دولتهای اسلامی دنیا را قبول ندارند و به جز خلافت حضرت علی و حسن إتمام خلفا و فرمانروایان جهان اسلام را طاغوت و دولتشان را نامشروع میدانند. آنها در روایاتشان میگویند: «هر پرچمی که پیش از آمدن مهدی برافراشته شود، صاحبش طاغوت است». به همین جهت، دشمن کینهتوزِ این امت، گمشدۀ خود را در شیعه یافت و به واسطۀ آن، بسیاری از اهداف خود را محقَق نمود؛ چرا که نتایج و ثمرات عقیدۀ تشیع، خارج شدن از ولایت، اطاعت ظاهری و دشمنی پنهان و تنفر نسبت به مسلمانان است. بدین ترتیب، گروه رافضه به ابزار مجهز دشمن و مَرکبی رام برای رسیدن دشمن به آمال و آرزوهایش تبدیل شد.
عقیدۀ تقیه، به آخوندهای شیعی این امکان را داد تا راحتتر نقشه کشیده و توطئههای خود را پیاده کنند. آنها بیشتر به لشکر پنهان ماسونی شباهت دارند که در مقابل امت مسلمان، لباس اسلام پوشیده و در ظاهر، دوستی و اطاعت خود را از زمامداران مسلمان اعلام میکنند، اما در باطن، به نیرنگ علیه خلیفه و امت اسلامی میپردازند. آنها به یکدیگر گفتند: «هنگامی که حکومت در اختیار عناصر نادان و سبکسر قرار گرفت، در ظاهر با تودۀ مردم و برنامههای حکومت همراه باشید، ولی در نهان و باطن به وظیفۀ واقعی خود عمل کنید [۱۶۱۵]».
شیعه در دورههای مختلف تاریخ، وسیله نفوذ و بهرهبرداری بیدینانی بوده که در راستای اجرای نقشههای شوم خود، آنها را به کار گرفتهاند. در موارد بسیاری، سردستههای کفار به جمع شیعیان پیوستهاند تا از این طریق، از مریدان و پیروانشان در جهت منافع خود استفاده کنند. به همین جهت شیخالاسلام میگوید: «بیشتر آنهایی که به تشیع گرویدهاند، به اسلام باور ندارند؛ بلکه تظاهر به شیعه بودن نمودهاند تا با استفاده از بیشعوری و نادانی شیعه، از آنان برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند [۱۶۱۶]».
درواقع رویدادها و وقایع تاریخی، گواه بر این هستند که تشیع همواره پناهگاه کسانی بوده که خواستهاند به دین اسلام و مسلمانان خیانت کنند. برخی از طوایف ایرانی که مسلمانان در عرض هفت سال به حکومتشان پایان دادند، گمشدۀ خود را در شیعه یافتند و یهودیان نیز فرصت مناسبی یافتند تا اهداف شوم خود را از طریق تشیع محقق سازند. حتی امروز نیز دشمنان اسلام و توطئهگران، خود را در زیر چتر تشیع پنهان نمودهاند.
در نتیجه اختلافاتی که میان برخی فرقههای شیعه اثناعشری رخ داد، سخنانی از سوی خودشان گقته شد که این نکته را تأیید میکند. یکی از محققین شیعه نقل میکند که «کِنیاز دکورکی» جاسوس روسیه در ایران، همیشه در حلقههای درس شیخ رشتی [۱۶۱۷]حضور مییافت. وی در کربلا با نام مستعار «شیخ عیسی لنکرانی» تدریس میکرد. وزارت خارجه روسیه در سال ۱۹۲۵ پرده از این حقیقت برداشت [۱۶۱۸]. همچنین ژنرال بازنشسته انگلیسی، جعفر علیخان [که این نام را به خاطر مخفی داشتن بر هویت واقعی خود انتخاب کرده بود] در لباس شیعی، در درسهای کاظم رشتی حاضر میشد [۱۶۱۹]. محقق شیعه، در بیان علت این پدیده میگوید: «چون دشمنان میدانستند که ساکنان این دو منطقه [ایران و عراق] از دوستداران اهلبیت هستند، لذا از راه معتقدات به جامعۀ آنها وارد شدند [۱۶۲۰]» و چنانکه میگوید: «از طریق مذهب کشفی، غلو در مدح ائمه را در میان آنان منتشر نمودند و ائمه را در آفرینش و رزق و روزی شریک خدا قرار دادند ... و عذاب روز جزا را از مرتکبین هر گناه صغیره و کبیره نفی کردند ... و بدین ترتیب، استعمار، این مملکت عربی ـ اسلامی را فضایی مناسب برای پرورش و ترویج این اعتقاد فاسد یافت [۱۶۲۱]». البته مدتها پیش از آن، حکومت صفوی نقش مهمی در اشاعۀ مبانی فکری و عقیدتی شیعه در ایران ایفا نموده بود و آخوندهایی همچون مجلسی، جزایری و کاشانی زمینهساز بروز این تفکر بودند.
و این دشمن که لباس تشیع بر تن نموده و خود را در صفوف شیعیان جای داده بود، در میان آنان وجاهت و مقام را نیز به دست میآورد. این امر چندان عجیب نیست؛ چرا که باورِ شیعه در مورد اجماع، سخن فرد یا گروه ناشناخته را ترجیح میدهد و آنرا به حقیقت نزدیکتر میداند، با این احتمال که شاید آن فردِ ناشناخته، مهدی فراری باشد [۱۶۲۲].
کسی که رویدادهای تاریخی را مطالعه کند، خواهد دید که خنجر مدعیان تشیع، خطرناکترین سلاحی بوده که از هر جهت بر پیکر اسلام وارد شده است؛ زیرا آنان در ظاهر با مسلمانان هستند، اما در باطن، بزرگترین دشمن اسلامند. شیخالاسلام ابنتیمیه میفرماید: «اساس همه فتنهها و بلایا، شیعیان و همدستان آنان هستند و بسیاری از شمشیرهایی که بر علیه اسلام کشیده شده، متعلق به آنها بوده است و به خاطر وجودِ آنها، بیدینان و کافران، خود را در جامعه پنهان نمودهاند [۱۶۲۳]».
علمای شیعه، اهل سنت را کافرتر از یهود و نصاری میدانند [۱۶۲۴]؛ لذا یهود و نصاری و مشرکانی را که دشمنیشان نسبت به دین برای همه محرز و آشکار است، سرپرست و مولای خود قرار میدهند و با اولیای خدا که بهترین دینداران و سرور متقیان هستند، دشمنی میکنند [۱۶۲۵]. شیخالاسلام میگوید: «ما خود دیدیم و مسلمانان هم مشاهده کردند که هرگاه مسلمانان در مقابل دشمن کافر قرار گرفتهاند، شیعیان در کنار آنان و بر علیه مسلمانان بودهاند». آری، مردم دیدند زمانی که هولاکو، پادشاه مغولهای کافر در سال ۶۵۸ ه وارد شام شد، شیعیانی که در شام بودند، بزرگترین حامی و پشتیبان او در راستای برپایی دولت خود و اجرای برنامههایش برای از بین بردن سلطه و قدرت مسلمانان بودند. همچنین همگان میدانند وقتی که هولاکو وارد عراق شد، چه بر سر آن سرزمین آمد و چه خونهایی ریخته شد که تنها خدا از آن آگاه است. ابنعلقمی، وزیرِ خائن خلیفه و رافضیهای همراه و همراز او، کسانی بودند که آشکارا و پنهان، هلاکو را به شیوههای مختلف یاری میدادند. پیش از آن نیز آنها چنگیزخان ـ پدربزرگ هولاکوـ را بر ضد مسلمانان یاری میدادند. هنگامی که مسلمانان و مسیحیان در سواحل شام با هم میجنگیدند، مسلمانان به چشم خود دیدند که شیعیان به مسیحیان تمایل دارند و تا حد امکان به آنها کمک میکنند و از اینکه شهرهای مسیحی به دست مسلمانان فتح شود کراهت داشتند؛ همچنان که از فتح عَکّا و دیگر شهرها به دست مسلمانان ناخشنود بودند و پیروزی مسیحیان بر مسلمانان را ترجیح میدادند. وقتی در سال ۵۹۹ هجری مسلمانان از لشکر غازان [۱۶۲۶]شکست خوردند و شام را ترک نمودند، شیعیان به کمک مغولها شهرها را ویران کرده و به کشتار و چپاول اموال پرداختند. آنان مسیحیان را بر مسلمانان ترجیح میدادند، پرچم صلیبیها را برافراشته نگه میداشتند و مسلمانان اسیر شده و اموال و سلاحهای آنها را برای مسیحیان به قبرس بردند. برای این رویدادها شاهدان بسیاری بودهاند و در بسیاری از کتابهای تاریخی به ثبت رسیده است [۱۶۲۷]. آنها در گذشته نیز از مهمترین عوامل و اسباب سیطرۀ مسیحیان بر بیتالمقدس بودهاند، تا وقتی که مسلمانان آنجا را پس گرفتند [۱۶۲۸]. درواقع، سخن در این رابطه بسیار زیاد است و کتابهای تاریخی مملو از چنین تصاویر تلخ و رویدادهای ناخوشایندی است.
وقتی شیعیانی که در درون دولت اسلامی زندگی میکردند چنین تأثیر مخربی داشتند، قطعاً زمانی که دارای دولت و حکومت مستقل باشند، تأثیرشان بیشتر و تخریبشان خطرناکتر خواهد بود. به همین دلیل، شیخالاسلام در مورد دولت آلبویه [۱۶۲۹]میگوید: «این دولت، باعث سامان دادن و رویکار آوردن بسیاری از مذاهب و فرقههای مذموم شد که از آن جمله میتوان زنادقه، قرمطیها، فلاسفه، معتزله و رافضیها را نام برد [۱۶۳۰]». در زمان قدرت آنها، اهلسنت و مسلمانان آنچنان به حاشیه رفته و ضعیف شدند که در وصف نمیگنجد؛ تا جایی که مسیحیان بر مرزهای اسلام چیره گشتند و اسماعیلیان در مصر و شرق و غرب جهان اسلام منتشر شدند و حوادث و جریانهای زیادی را رقم زدند.
ابنتیمیه در مورد دولتِ خدابنده میگوید: «ببینید در زمان دولت سلطان [محمد] خدابنده که این کتاب [۱۶۳۱]برای او تألیف شده، چه مسائلی برای آنها پیش آمد، چه آشوب و فتنههایی در بینشان پدیدار شد که اگر دوام میداشت و قدرت میگرفت، تمام شریعت خدا را تعطیل میکردند. اما آنها میخواهند نورِ خدا را با پُف خاموش کنند، درحالیکه خداوند متعال این امکان را به آنها نمیدهد و میخواهد نور خود را کامل گرداند، هرچند کافران دوست نداشته باشند [۱۶۳۲]». این حالت در دولت صفوی که بعد از شیخ الاسلام بودند، بسیار شدیدتر شد و تا به امروز نیز تأثیرات سوء و فساد رافضیها در سرزمینهای اسلامی جریان دارد؛ از دولت آخوندی ایران گرفته، تا تشکیلات و سازمانهایشان در لبنان [۱۶۳۳]، سوریه، عراق، یمن و لانههای جاسوسیشان در خلیج.
احسان الهی ظهیر یادآور میشود که جدا شدن پاکستان شرقی [بنگلادش] نیز نتیجه خیانت و نیرنگ رافضی بوده است. وی میگوید: «این هم پاکستان شرقی که قربانی خیانتهای یکی از فرزندان قزلباشِ شیعه، به نام یحیی خان شد و این کار، با هماهنگی هندوها صورت گرفت [۱۶۳۴]».
آخوندهای شیعه مانع تطبیق شریعت اسلامی در پاکستان شدند [۱۶۳۵]؛ زیرا شریعت اسلامی مانع میشد که مانند سالهای قبل به سراغ عیّاشی و صیغه کردن بروند. همچنین وقتی شیعۀ علی هر فساد و گناهی مرتکب شود اما به خاطرِ ولایتش از عذاب و مجازات الهی مصون میماند، چه نیاز به اجرای احکام و تطبیق شریعت؟
این تنها اشاراتی بود از قضایای بزرگی که شرح و بسط آنها نیاز به مولفاتی چند دارد. اما بنده در اینجا با توضیحی مختصر در راستای عبرت گرفتن به ذکر دو نمونه اکتفا میکنم:
نخست: به تأثیر شیعه در درون دولت اسلامی ارتباط دارد که بنده به اقدامات ابنعلقمی و دسیسههایش برای براندازی دولت اسلامی خواهم پرداخت.
دوم: تأثیر دولتهای شیعه بر مسلمانان، برای نمونه دولت صفوی.
[۱۶۱۵] أصول کافی: ۲/۲۲۰؛ حاشیه أصول کافی: ۲/۲۲۰ و ۲۲۱؛ بحار الأنوار:۷۵/۴۳۱. [۱۶۱۶] بنگرید به: منهاج السنة: ۲/۴۸. [۱۶۱۷] او بنیانگذار یکی از فرقههای دوازدهامامی به نام کشفیه است. بنگرید به: زرکلی: ۶/۶۷؛ أحسن الودیعة: ۱/۷۲. [۱۶۱۸] بنگرید به: آل طعمة، مدینة الحسین: ص۵۳. [۱۶۱۹] همان. [۱۶۲۰] همان. [۱۶۲۱] همان: ص۵۳ و ۵۴. [۱۶۲۲] مسلم است که دشمن در این حال چیزی از آرزوهایش را که پیش از داخل شدن در فکر شیعه، سالها برای به دست آوردنش زحمت میکشید از دست نمیدهد؛ چون آرزوهای جنسیاش از طریق ازدواج موقت که در فقه شیعه مقرر گردیده، برآورده میشود و تکالیف شریعت نیز با جمع نمودن نمازها آسان و با دوستی آلبیت ساقط میشود. همچنین شیعیان خاطر آسوده بدارند و بیم نداشته باشند؛ زیرا تا قیام مهدی جهاد تعطیل است و اگر کار به آیه و دلیل و مرجعیت رسید، مذهب غنی و پرتوان آنها به وسیلۀ خمس، قضیه را حل و فصل میکند. پس با پذیرفتن مذهب شیعه، هیچ چیزی به او آسیب نمیرسانَد؛ چرا که میتواند در میان شیعیان خود را پنهان کند، در پناه آنان برای قوم خود کار کند، به نام مردان دین و در لباس مسلمان خود را مزین سازد و با جمع عزاداران جامۀ عزا بپوشد و حتی خود را به اهل بیت نسبت دهد تا به بهرۀ بیشتری برسد. [۱۶۲۳] منهاج السنة: ۳/۲۴۳. [۱۶۲۴] همان: ۴/۱۱۰. [۱۶۲۵] همان: ۳/۳۸. [۱۶۲۶] او برادر خدابنده، از نوادگان چنگیزخان پادشاه تاتارهای کافر بود. شرح و تفصیل واقعهای که شیخالاسلام بدان اشاره میکند، در البدایه والنهایه، تألیف ابنکثیر (۱۴/۶) آمده است. [۱۶۲۷] منهاج السنة: ۳/۲۴۴ و ۴/۱۱۰ و ۱۱۱؛ المنتقی: ص۳۲۹ تا ۳۳۲. [۱۶۲۸] منهاج السنة: ۴/۱۱۰. [۱۶۲۹] دولت آلبویه در سال ۳۳۴ هجری به وجود آمد و در بخش مرکزی، غربی و جنوبی ایران و عراق فرمانروایی کرده و در سال ۴۳۷ه پایان یافت. شیعههای دوازدهامامی آنرا از آنِ خود میدانند. بنگرید به: الشيعة في التاريخ: ص۹۸؛ الشيعة في الميزان: ص۱۳۸ تا ۱۴۸. [۱۶۳۰] مجموع فتاوی شیخالإسلام: ۴/۲۲. [۱۶۳۱] منظور شیخالاسلام، کتاب «منهاج الکرامة» تألیف ابنمطهر حلی است که ابنتیمیه در ردِ آن، کتاب «منهاج السنة» را نوشته است. [۱۶۳۲] منهاج السنة: ۳/۲۴۴. [۱۶۳۳] بنگرید به: دکتر محمد الغریب، أمل والمخيّمات الفلسطينية. [۱۶۳۴] الشيعة والسنة: ص۱۱. [۱۶۳۵] بنگرید به: مظالم الشیعة: ص۹ و ۱۰. رهبر شیعیان، مفتی جعفر حسین، در یک کنفرانس روزنامهنگاری میگوید: «شیعه تطبیق حدود اسلامی را رد میکند؛ چون اجرای حدود و شریعت، بر اساس مذهب اهلسنت انجام میشود». بنگرید به: الأنباء الکویتیة: ۱/۵/۱۹۷۹م.