علت بررسی و ارزیابی حکومت آخوندی
به دو دلیل، ساز و کار حکومت آخوندی را مورد بررسی قرار میدهیم:
اول اینکه فکر جدیدی است که بر اساس پیشنهاد و اقدام بنیانگذارِ آن به وجود آمده و قانون اساسی آن، بیانگرِ تفکر نوینی در جهان تشیع میباشد؛ به طوری که سبب کشمکش در میان علمای شیعه و تقسیم آنان به دو گروه موافق و مخالف شده است. این تفکر، بر عهده گرفتن وظایف و اختیارات مهدی از سوی فقیه شیعه است. و این کار، به خاطر طولانی شدن غیبت مهدی و به تأخیر افتادن قیام او میباشد؛ چنانکه خمینی، بر تمامی وظایف مهدی منتظر که بعد از برپایی دولتش خواهد داشت، مسلط گشت.
دوم اینکه همواره ادعا میشد که این حکومت، نمایندۀ واقعی اسلام در عصر حاضر است، آخوندهای آن، مراجع تقلید مسلمانان هستند و بنیانگذار آن نیز یکی از اصلاحگران است. این سخن در میان برخی از مسلمانان شایع شد و بعد از برپایی حکومت آخوندی، گفته شد که مذهب تشیع به آن پاکی اولیه و اصالت واقعی خود که ولای خدا و رسول اوجو حب صادقانه اهلبیت میباشد، بازگشته است؛ حبّی که برای خدا بوده و صاحب آن، احترام مسلمانان دیگر خصوصاً صحابۀ رسولجرا از دست نمیدهد [۱۴۳۲].
در همین زمان، بعضی از روزنامهها چنین پنداشتند که «واکنشهایی که حرکت خمینی ایجاد کرد، به این خاطر بود که جنبشی صد در صد اسلامی بود [۱۴۳۳]»، و نشریه «معرفت» در تونس، خمینی را به عنوان نامزد دریافت جایزۀ «ملک فیصل برای خدمت به اسلام» برگزید [۱۴۳۴]. نشریات دیگری نیز بر همین منوال، مطالبی را منتشر کردند؛ از جمله: الرائد [۱۴۳۵]، الدعوة [۱۴۳۶]، الرسالة [۱۴۳۷]و الأمان [۱۴۳۸]؛ درحالیکه همۀ این مجلات به اهل سنت منتسب بودند.
حتی برخی از اهل سنت، کتابهایی را در مورد خمینی و انقلاب او تألیف کرده و پس از ستایش، آنرا نمونهای واقعی از یک حکومت اسلامی به شمار آوردند [۱۴۳۹]. همچنین بعضی از حرکات و جریانات اسلامی بیانیههایی صادر کردند که در آنها راه خمینی را مدح و تأیید کرده بودند؛ تا جایی که در بیانیۀ «جنبش ملی اخوان المسلمین» حکومت خمینی به عنوان تنها حکومت اسلامی در جهان شناخته شده بود.
این تأیید و تشویقها به یک فتنۀ خطرناک بدل شد که هنوز هم آثار سوء آن باقی است. هرچند عدهای به هوش آمده و حقیقت را دریافتند، اما برخی دیگر هنوز به آن دلخوش بوده و انقلاب شیعۀ خمینی را یک حرکت تکاندهنده میدانند [۱۴۴۰]. علمای شیعه از این فضا برای نشر و تبلیغ مذهب خود، بهرهبرداری کردند و تبلیغات گستردۀ روزنامهها و مجلات اسلامی، در پنهان نگاه داشتن حقیقت و واقعیت شیعه از جوانان مسلمان، سهم بسزایی ایفا کرد؛ زیرا جوانان مسلمان از اختلافات میان تشیع و تسنن چیزی نمیدانند، مگر اختلاف بر سر شایستگی علی یا ابوبکر برای خلافت؛ و اینکه فکر میکردند آن ماجرا گذشته است و آنها امتی بودند که دورانشان سپری شده و امروزه چنین اختلافی چندان ارزشی ندارد که بدان پرداخته شود.
این وضعیت، فرصت مناسبی برای پرورش و نشر فتنۀ شیعه بود. لذا لازم میبینم که حقیقت بیان گردد و چهرۀ واقعی آنان برای همگان آشکار گردد. همچنین باید این ادعای جدید و احیای مذهب شیعه و داستان تغییر و تصحیح عقایدشان به چالش کشیده شود. چه بسا که بررسی تفکر مؤسس این حکومت و قانون اساسی آن، این امکان را فراهم کند تا با یک چشمانداز جدید و به عنوان یک شخصِ بیطرف، منصفانه بر این موضوع حکم کنیم [۱۴۴۱].
****
[۱۴۳۲] مجلة البلاغ: شمارۀ۵۱۲، ذيالقعده سال ۱۳۹۹ﻫ ق. [۱۴۳۳] مجلة إعتصام: شماره ۵، سال ۴۲، ربیع الأول ۱۳۹۹ ﻫ.ق. [۱۴۳۴] مجلة معرفت تونس: شماره۹، سال پنجم، ذيحجه ۱۳۹۹ ﻫ.ق. [۱۴۳۵] الرائد آلمانىة: شماره۳۴، ذي الحجه ۱۳۹۸ ﻫ.ق ، ص۲۵و۲۶. [۱۴۳۶] الدعوة المصریة: شماره۳۰، ۱۳۹۸ ﻫ.ق، ص۸. [۱۴۳۷] الرسالة اللبنانىة: شماره۲۹، جمادى الثانى ۱۳۹۹ ﻫ.ق. [۱۴۳۸] الأمان اللبنانىة: شماره۳۱، شوال ۱۳۹۹ ﻫ.ق. [۱۴۳۹] مانند: فتحی عبدالعزیز، الخمینی الحل الإسلامی و البدیل؛ مع ثورة ایران؛ محمد عنبر، نحو ثورة الإسلامیة. [۱۴۴۰] الشیعة و السنة ضجعة مفتعلة: ص۵۲. [۱۴۴۱] من پایاننامۀ فوقلیسانس خود را با موضوع «خمینی و تقریب» نوشتهام. در آن رساله موضوع مورد بحث را با رویكرد جدیدی كه زوایای آن كاملا روشن شده است، تشریح نمودهام. شاید تاكنون چنین كتابی در مورد خمینی نوشته نشده باشد.