نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد دوم)

فهرست کتاب

نقد و بررسی تکفیر مسلمین از سوی شیعه

نقد و بررسی تکفیر مسلمین از سوی شیعه

آیا این تکفیر عام و فراگیر که حتی یک مسلمان نیز از آن نجات نیافته، نیاز به نقد و تحلیل دارد؟ بلكه باطل بودنش روشن‌تر از آن است که نیازمند توضیح باشد و دروغ بودنش آشکارتر از آن است که بر ملا گردد. تکفیر امت اسلام، ادامۀ تکفیر صحابه است و ـ بی‌هیچ تفاوتی‏ـ سبب هر دو یکی است. این امری بدیهی است که هرکس نسبت به صحابه خشم و کینه داشته باشد و در مورد آنها بی‌ادبی و ناسزاگویی کند و ایشان را کافر بداند، قطعاً از تمام امت اسلام نیز خشم و کینه داشته و آنها را کافر می‌داند. همان‌‌گونه که یکی از سلف صالح فرموده: «هرکس نسبت به اصحاب رسول‌خداجکینه داشته باشد، نسبت به مسلمین غل و غش و کینۀ بیشتری دارد» [۳۷۶]. شخصِ کینه‏توز، وقتی از ابوبکر و عمر و عثمان و اهل بدر و بیعت رضوانشو مهاجرین و انصار که همگی در اوج فضل و نیکی هستند، راضی نباشد، از چه کسی راضی می‌شود؟

دلیل این رویکرد رافضه، این ادعاست که گویا صحابهشنص امامت علی را انکار کرده و با ابوبکرصدیقسبیعت نمودند. ما قبلاً باطل بودن ادعای نص امامت را با عقل و نقل و امور متواتر و معلومِ تردیدناپذیر ثابت کردیم. پس هر چه مبنایش باطل باشد، خود باطل است. دیدگاه رافضه دربارۀ ارتداد صحابه، دلیل واضحی است بر بطلان اساس مذهب رافضه و اینکه‌ اصول و قواعد آن‌را مجموعه‌ای پست و حقیر و کافرِ اسلام‌ستیز پایه‌‌گذاری کرده‌اند و نادرستییِ ادعای ایشان از بدیهیات است؛ لذا احمد کسروی گفته است: «ادعای شیعه مبنی بر ارتداد مسلمین بعد از وفات رسول خداجگستاخی و افترای بزرگی است. باید پرسید: چگونه اصحاب بعد از وفات رسول خداجمرتد شدند، حال آنکه زمانی به ایشان ایمان آوردند و تصدیقش کردند که دیگران او را تکذیب کردند، در مقابل دشمنان از او دفاع کردند، برای پیروزیِ ایشان، تمام آزار و سختی جنگ‌ها را با جان پذیرفتند و در راه [پاسداری از جان] او به جان خود علاقه‌ای نداشتند. پس در دوران خلافت ابوبکر، به خاطر چه مصلحتی مرتد شدند؟ پس پذیرفتن کدام احتمال آسان‌تر است: دروغگویی چند نفر از افراد حقیر و دارای اغراض فاسد، یا ارتداد هزاران نفر از مخلص‌ترین مسلمانان؟ اگر جوابی دارید، بگویید» [۳۷۷].

با وجود روشن بودن بطلان مذهب شیعه (به دلیل مخالفتش با عقل، شرع، تاریخ و بدیهیات اسلام) ناگزیریم برای رد بر ایشان، به برخی مطالب اشاره کنیم؛ چرا که در گذشته نیز کسانی بوده‌اند که در برابر دلایل قاطع، خود را به نادانی زده و چشم بر حقیقت بستهاند. تنها کافی است بدانیم یکی از آیت الله‌های شیعه معاصر به نام محمد خالصی که در نشریات و سخنرانی‌ها و سفرهایش شعار وحدت اسلامی سر می‌دهد [۳۷۸]در ۲۶ ربیع‏‏الاول ۱۳۸۲ ‍‌قمری [۵/۶/۱۳۴۱ شمسی] در نامه‏ای به شیخ محمد بهجت البیطار می‌گوید: «از صحابه به نیکی یاد نمی‌کنم؛ چون نمی‌خواهم در معرض خشم و عذاب الهی قرار بگیرم و مخالفِ قرآن و سنت عمل کنم؛ و کسی را مدح و ستایش نمی‌کنم که قرآن و سنت او را مذمت کرده‏اند و به تعریف و تمجید کسی نمی‌پردازم که قرآن و احادیثِ متواتر رسول خداجاعمالش را تقبیح نموده‏اند. نهایتِ چیزی که می‌نویسم و می‌گویم این است ‌که‌ قرآن و سنت، از صحابه به نیکی یاد نکرده‌اند و صحابی بودن، دلیلی بر فضل‌شان نیست» [۳۷۹]. پس با اینکه نصوص متواتری دربارۀ فضل صحابه وجود دارد، آخوند خالصی از آن بزرگواران به نیکی یاد نمی‌کند؛ ولی همو دربارۀ امامان خود می‌گوید: «دوازده امام شیعه، ارکان ایمان هستند و خداوند اعمال بندگان را جز با ولایت آنها قبول نمی‌کند» [۳۸۰]؛ درحالی‌که در کتاب خدا اصلاً یادی از دوازده امام شیعه نشده است. بنگرید که چگونه حقایقِ روشن را تکذیب و دروغِ صریح را تصدیق می‏کنند!

حال که کار بدینجا کشید، با استفاده از قرآن، سنت نبوی، اقوال بزرگان، گزارش‌های تاریخی، عقل و امور بدیهی و متواتر، دلایل محکمی بر بطلان مذهب رافضه و فضل صحابه ارائه می‌دهیم و به نقل از کتاب‌های شیعه، نشان خواهیم داد که این نگرش رافضه [در قبال صحابه] از کجا ناشی می‏شود و موسس آن چه کسی بوده است. نتیجه این خواهد بود که رویکردِ تکفیری شیعۀ اثناعشری در قبال امت اسلام، نقض می‌گردد؛ زیرا آنان صحابه را به همان بهانه‏ای تکفیر می‌کنند که سایر مسلمین را. اما صحابهشـ چه در قدیم و چه در دورۀ معاصرـ آماجِ لعن و نفرین و دشنام بیشتری بوده‌اند. این دشنه و دشنام، از آن‌روست که بتوانند [از راهِ خدشه‏دار کردن حیثیت اصحاب،] شریعتی را که برای امت اسلام نقل کرده‌اند، از میان بردارند.

[۳۷۶] ابن‏بطه، الإبانة: ص۴۱. [۳۷۷] احمد کسروی، شیعه و شیعه‌گری: ص۶۶. [۳۷۸] بنگرید به: الإسلام فوق کل شیء: ص۶۵. [۳۷۹] محمد بهجة البیطار، رسالة الإسلام والصحابة الكرام بين السنة والشيعة: ص۶. [۳۸۰] الخالصى، الإعتصام بحبل الله: ص۴۳.