نقد و بررسی تکفیر مسلمین از سوی شیعه
آیا این تکفیر عام و فراگیر که حتی یک مسلمان نیز از آن نجات نیافته، نیاز به نقد و تحلیل دارد؟ بلكه باطل بودنش روشنتر از آن است که نیازمند توضیح باشد و دروغ بودنش آشکارتر از آن است که بر ملا گردد. تکفیر امت اسلام، ادامۀ تکفیر صحابه است و ـ بیهیچ تفاوتیـ سبب هر دو یکی است. این امری بدیهی است که هرکس نسبت به صحابه خشم و کینه داشته باشد و در مورد آنها بیادبی و ناسزاگویی کند و ایشان را کافر بداند، قطعاً از تمام امت اسلام نیز خشم و کینه داشته و آنها را کافر میداند. همانگونه که یکی از سلف صالح فرموده: «هرکس نسبت به اصحاب رسولخداجکینه داشته باشد، نسبت به مسلمین غل و غش و کینۀ بیشتری دارد» [۳۷۶]. شخصِ کینهتوز، وقتی از ابوبکر و عمر و عثمان و اهل بدر و بیعت رضوانشو مهاجرین و انصار که همگی در اوج فضل و نیکی هستند، راضی نباشد، از چه کسی راضی میشود؟
دلیل این رویکرد رافضه، این ادعاست که گویا صحابهشنص امامت علی را انکار کرده و با ابوبکرصدیقسبیعت نمودند. ما قبلاً باطل بودن ادعای نص امامت را با عقل و نقل و امور متواتر و معلومِ تردیدناپذیر ثابت کردیم. پس هر چه مبنایش باطل باشد، خود باطل است. دیدگاه رافضه دربارۀ ارتداد صحابه، دلیل واضحی است بر بطلان اساس مذهب رافضه و اینکه اصول و قواعد آنرا مجموعهای پست و حقیر و کافرِ اسلامستیز پایهگذاری کردهاند و نادرستییِ ادعای ایشان از بدیهیات است؛ لذا احمد کسروی گفته است: «ادعای شیعه مبنی بر ارتداد مسلمین بعد از وفات رسول خداجگستاخی و افترای بزرگی است. باید پرسید: چگونه اصحاب بعد از وفات رسول خداجمرتد شدند، حال آنکه زمانی به ایشان ایمان آوردند و تصدیقش کردند که دیگران او را تکذیب کردند، در مقابل دشمنان از او دفاع کردند، برای پیروزیِ ایشان، تمام آزار و سختی جنگها را با جان پذیرفتند و در راه [پاسداری از جان] او به جان خود علاقهای نداشتند. پس در دوران خلافت ابوبکر، به خاطر چه مصلحتی مرتد شدند؟ پس پذیرفتن کدام احتمال آسانتر است: دروغگویی چند نفر از افراد حقیر و دارای اغراض فاسد، یا ارتداد هزاران نفر از مخلصترین مسلمانان؟ اگر جوابی دارید، بگویید» [۳۷۷].
با وجود روشن بودن بطلان مذهب شیعه (به دلیل مخالفتش با عقل، شرع، تاریخ و بدیهیات اسلام) ناگزیریم برای رد بر ایشان، به برخی مطالب اشاره کنیم؛ چرا که در گذشته نیز کسانی بودهاند که در برابر دلایل قاطع، خود را به نادانی زده و چشم بر حقیقت بستهاند. تنها کافی است بدانیم یکی از آیت اللههای شیعه معاصر به نام محمد خالصی که در نشریات و سخنرانیها و سفرهایش شعار وحدت اسلامی سر میدهد [۳۷۸]در ۲۶ ربیعالاول ۱۳۸۲ قمری [۵/۶/۱۳۴۱ شمسی] در نامهای به شیخ محمد بهجت البیطار میگوید: «از صحابه به نیکی یاد نمیکنم؛ چون نمیخواهم در معرض خشم و عذاب الهی قرار بگیرم و مخالفِ قرآن و سنت عمل کنم؛ و کسی را مدح و ستایش نمیکنم که قرآن و سنت او را مذمت کردهاند و به تعریف و تمجید کسی نمیپردازم که قرآن و احادیثِ متواتر رسول خداجاعمالش را تقبیح نمودهاند. نهایتِ چیزی که مینویسم و میگویم این است که قرآن و سنت، از صحابه به نیکی یاد نکردهاند و صحابی بودن، دلیلی بر فضلشان نیست» [۳۷۹]. پس با اینکه نصوص متواتری دربارۀ فضل صحابه وجود دارد، آخوند خالصی از آن بزرگواران به نیکی یاد نمیکند؛ ولی همو دربارۀ امامان خود میگوید: «دوازده امام شیعه، ارکان ایمان هستند و خداوند اعمال بندگان را جز با ولایت آنها قبول نمیکند» [۳۸۰]؛ درحالیکه در کتاب خدا اصلاً یادی از دوازده امام شیعه نشده است. بنگرید که چگونه حقایقِ روشن را تکذیب و دروغِ صریح را تصدیق میکنند!
حال که کار بدینجا کشید، با استفاده از قرآن، سنت نبوی، اقوال بزرگان، گزارشهای تاریخی، عقل و امور بدیهی و متواتر، دلایل محکمی بر بطلان مذهب رافضه و فضل صحابه ارائه میدهیم و به نقل از کتابهای شیعه، نشان خواهیم داد که این نگرش رافضه [در قبال صحابه] از کجا ناشی میشود و موسس آن چه کسی بوده است. نتیجه این خواهد بود که رویکردِ تکفیری شیعۀ اثناعشری در قبال امت اسلام، نقض میگردد؛ زیرا آنان صحابه را به همان بهانهای تکفیر میکنند که سایر مسلمین را. اما صحابهشـ چه در قدیم و چه در دورۀ معاصرـ آماجِ لعن و نفرین و دشنام بیشتری بودهاند. این دشنه و دشنام، از آنروست که بتوانند [از راهِ خدشهدار کردن حیثیت اصحاب،] شریعتی را که برای امت اسلام نقل کردهاند، از میان بردارند.
[۳۷۶] ابنبطه، الإبانة: ص۴۱. [۳۷۷] احمد کسروی، شیعه و شیعهگری: ص۶۶. [۳۷۸] بنگرید به: الإسلام فوق کل شیء: ص۶۵. [۳۷۹] محمد بهجة البیطار، رسالة الإسلام والصحابة الكرام بين السنة والشيعة: ص۶. [۳۸۰] الخالصى، الإعتصام بحبل الله: ص۴۳.