نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد دوم)

فهرست کتاب

استدلال شیعه بر مسئله امامت

استدلال شیعه بر مسئله امامت

یکی از اصول رافضیان این است که «رعیت حق انتخاب امام را ندارد؛ بلکه باید در مورد او نص شرعی موجود باشد» [۹۷]؛ بنابراین امامت جز با نص و سند شرعی جایز نیست [۹۸]و رسول خداجـ به ادعای شیعه ـ دربارۀ امامت علی و فرزندانش سخن گفته‌ است [۹۹]و آنها تا قیام قیامت امام هستند. پیش‌تر گفتیم بنیان‌گذارانِ این افکار، سردمداران سبئیه، هاشمیه و شیطانیه بودند؛ ولی بزرگان شیعه ادعا می̀کردند که این فرمان، بخشی از شريعت خدا و رسولشجو از اقوال ائمۀ اهل‏بیت است؛ لذا با استفاده‌ از اسناد و نصوصی که آنها را مطابق با مقتضای مذهب خود تأویل می‌کردند، به آن روایات [جعلی] استدلال می̀نمودند؛ درحالی‌که هیچیک از نخبگان اهل‏سنت و راویان شریعت، آن نصوص و روایات را نمی‌شناسند؛ چرا که اکثر آنها جعلی و از جهت سند، مورد طعن و اشکال بوده یا اینکه از تاویل‌های فاسد آنان بسیار دورند. درواقع، این روایات، تأویلات فاسد علمای شیعه است [۱۰۰].

شیعه همچون عادت همیشگی خود، در جمع‌آوری روایات در این زمینه مبالغه کرده؛ تا جایی که ابن̀مطهر کتابی با نام «دو هزار حدیث در [اثباتِ] امامت امیرالمؤمنین» تألیف کرده است [۱۰۱]. لازم به‌ ذکر است در میان نویسندگان شیعه کمتر کسی می̀توان یافت که در این موضوع چیزی ننوشته و در اثباتش سخنی نگفته باشد [۱۰۲]؛ چرا که اساس مذهب‌شان بر این اصل استوار است. با این همه، تمام این روایات بر حسب منطق شیعه، از جمله‌ روایت‌های آحاد هستند و این روایات تنها از علی نقل شده‌ است؛ چون او دروازه است و کسی که مدعی شنیدن روایت از کسی دیگر باشد، حتماً شرک ورزیده است [۱۰۳]؛ چنان‌که کتاب‌های شیعه، همۀ مسلمانان را ـ جز علی و سه یا چهار یا هفت نفر از صحابه ـ به کفر و ارتداد محکوم کرده است و بنابراین روایات آنان قابل قبول نیست. به علاوه، می̀دانیم که روایتی که تنها یک نفر آن‌را نقل کرده، جای شک و تردید است؛ به ویژه زمانی که جمع زیادی مخالف آن روایت کرده باشند؛ از این‌رو علمای شیعه ناچار به طرح بدعت «عصمت» شدند. ولی چگونه عصمت با ادعای یک نفر ثابت می‌شد؟ پس باز بدعت دیگری را مطرح کردند که «اثبات معجزه برای ائمه» بود. بنابراین قضیه امامت نزد آنها بر سه اصل اساسی متمرکز است: نص و عصمت و معجزه؛ چنان‌که به تصریح شیخ مفید: «امامت نزد اثناعشری برای صاحب این منصب (=امام) عصمت و نص و معجزه را واجب می‌کند» [۱۰۴].

قبلاً این موضوع را بیان کردیم که معجزات مخصوص پیامبران است. با وجود این، شیعه برای امامان خود ادعای معجزات می‌کند؛ چرا که آنها معنای نبوت را برای ائمه قائلند، نه اسم آن‌را؛ نیز گمان می‌کنند که ائمه بر مردم حجت هستند. آنان برای این ادعاهای خود هیچ برهانی ندارند، مگر پیروی از روایاتی که راویان زندیق و بی̀دین در عصرهای گذشته جعل کرده‌اند. خداوند متعال می̀فرماید:

﴿لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ[النساء : ١٦٥]

«تا بعد از (آمدن) این پیامبران برای مردم بر الله حجتی نباشد».

خداوند متعال نفرمود با فرستادن ائمه حجت را بر مردم اقامه کرده‌ام؛ پس حجت خدا تنها با پیامبران اقامه شد و اوـآنها را با معجزات تأیید نمود. گفتنی است که‌ شیعه در مورد معجزات ائمه، هیچ دلیل و برهانی جز ادعا ندارد؛ چرا که هیچ حیله‌گرِ دسیسه‌سازی از ادعا عاجز نیست.

اما با فرض صادر شدن معجزه از ائمه، صدورِ آن، موقوف بر خبر صحیح است؛ ولی چگونه خبر صحابیِ مرتد [به نظر شیعه، همۀ اصحاب ـ جز سه نفرـ مرتدند] موثق و قابل̀اعتماد است؟ در مورد عصمت نیز مساله چنین است. با این همه، شیعه به مسئلۀ خبر، که همان ادعای نص و وصیت [در مورد امامت] است، اهمیت فوق̀العاده‌ای می‌دهد؛ چرا که سنگ بنای این مذهب و پایۀ اساسی اعتقاد آنهاست.

بدون شک، وجود عبارت صریح دربارۀ تعیین کسی که تا قیام قیامت متولی امامت مسلمین باشد غیر ممکن است. این خرافه تنها در عقل رافضه گنجید و منجر به این شد ‌که‌ تسلیم توهم بزرگی شوند: آنان ناگزیر ادعای زنده ماندن بشری (=مهدی منتظر) برای قرن‌های متمادی را مطرح کردند و این‌گونه خود را مضحکه خاص و عام کردند. این در حالی است که علی بن موسی الرضا ـ که مدعی امامتش هستند ـ این بدعت را با کامل‌ترین و قوی̀ترین دلایل رد نموده و شیعه نیز ردِ او را در معتمدترین کتاب‌های رجال خود نقل کرده است؛ آنجا که می̀گوید: «اگر خداوند می̀خواست به‌ خاطر نیاز مردم به کسی، مدت عمر او را طولانی کند، قطعاً عمر رسول خداجرا طولانی می‌کرد» [۱۰۵]. با این همه، شیعه با این اصل واضح مخالفت کرده و گمان می‌کند بقای مهدی در طول قرن‌های متمادی به خاطر نیاز مردم ـ و اصلاً جهان هستی̀ـ به اوست؛ و اگر او نبود، زمین با تمام ساکنانش فرو می‌رفت.

باید گفت که‌ بعد از این اصل، در مورد قضیۀ نص و سندِ صریح، نیازی نیست به بررسی نصوص این مسئله بپردازیم؛ چون امروزه این اصل برای آنها منتهی به ایمان به آن امام منتظَر و غایبی شده که نه صدایش را کسی می‌شنود، نه هیچ خبری از او هست و نه اثری از او دیده می‌شود؛ و اگر مردم به ماندگاریِ کسی نیاز داشتند، باید رسول خدا باقی می‌ماند که از او بزرگوارتر است؛ اما ناگفته پیداست که‌ مردم با وجود قرآن و سنت پیامبرشان، از هر منتظر افسانه̀ای و موهوم و از هر کتابِ واهی بی̀نیازند. با وجود این، شیعیان گمان می‌کنند در قرآن دربارۀ امامت آیاتی وجود دارد که شیعه و اهل‏سنت در مورد آن اتفاق نظر دارند. آنان می‌خواهند با طرح این شایعات، اهل‏سنت را نیز در اوهام و خرافات خود شریک کنند و پیروان‌شان را فریب دهند؛ لذا در بخش بعدی به بررسی آنچه کتاب‌های شیعه در این مورد مطرح کرده‌اند می‌پردازیم و قوی‌ترین دلایل برگزیدۀ آنها از قرآن و سنت را تحلیل خواهیم کرد؛ سپس به سراغ دلیل‌های خاص آنها می‌رویم و در پایان، با استفاده از قرآن کریم، سنت نبوی، اعتبار عقلی و امور واضح و مورد اتفاق همه، مسئله «امامت در قرآن» را نقد خواهیم نمود.

[۹۷] حر عاملی، الفصول المهمة في أصول الأئمة: ص۱۴۲؛ ابن̀المطهر، نهج المسترشدین: ص۶۳. [۹۸] مظفر، عقاید الإمامیة: ص۱۰۳. [۹۹] أصول الکافی: ۱/۲۸۶ به بعد. [۱۰۰] مقدمۀ ابن‌خلدون: ۲/۵۲۷، تحقیق علی عبدالواحد وافی. [۱۰۱] او در کتاب «الألفين فی إمامة اميرالمؤمنين» به هدفش نائل نشد و حتی با آن همه دروغپردازی هم نتوانست به آن تعداد دست یابد؛ زیرا فقط هزار و سیصد و هشتاد روایت نوشته که به گمان وی بر امامت علی دلالت می‌کنند. بنگرید به: الأعلمی، مقدمة الألفین: ص۱۰. [۱۰۲] الذریعة الی تصانیف الشیعة: ۱/۳۲۰. [۱۰۳] أصول کافی: ۱/۳۷۷. [۱۰۴] العیون: ۲/۱۲۷. [۱۰۵] رجال کشی: ص۴۵۸.