نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد دوم)

فهرست کتاب

اصول دین از دیدگاه شیعیان معاصر

اصول دین از دیدگاه شیعیان معاصر

معاصرین شیعه در مورد توحید ربوبیت و یکتا دانستن خداوند متعال در افعالش، اوصافی را برای ائمه به کار برده‌اند که ویژۀ پروردگار است و اعتقادات گمراهانه‌ای دارند که نشان می‌دهد در این زمینه از گذشتگان خود تأثیر نگرفته‌اند.

یکی از آخوندهای شیعه به نام عبدالحسین عاملی در مدح علیسچنین سروده است:

أبا حسن أنت عين الإله
وأنت المحيط بعلم الغيوب
وأنت مدير رُحی الکائنات
لك الأمر إن شئت تنجی غدا وعنوان قدرته السامية
فهل عندك تعزب من خافية
وعلة ايجادها الباقية
وإن شئت تسفع بالناصية [۱۲۴۴]

بنگر که این مشرک، چگونه آفریده‏ای از آفریدگان خدا را عین و ذات الله می‌داند و او را متّصف به صفات تدبیر و بخشش زندگی و مرگ نموده؛ درحالی‌که این امور از صفات پروردگار است [۱۲۴۵]. اینها ثمرۀ تلخِ روایات کلینی، قمی و مجلسی است که قبلاً نمونه‌هایی از آنها را که به چنین کفری می‌انجامد، ارائه نمودیم.

شیعۀ اثناعشری معاصر در روایاتش با زبان گروهی از شیوخ سَبَئی [هواداران عبدالله بن سبأ] و فرقه‌های دیگری که علی را خدا می‌دانند، عقیده‌اش را بیان می‌کند. بنابراین اندیشه‌های مشرکانۀ سبئیه و امثال ایشان، با همان شیوۀ قبلی اما در قالب اثناعشری جریان می‏یابد. حتی گفته می‌شود که «سبئیه» نام قدیمی و «اثناعشری» نام جدید گروهی است که ماهیت و حقیقت واحد دارند.

این سخنان از زبان یکی از عوام شیعه یا به قلم یکی از نویسندگان کم‌اهمیت آنان بیان نشده؛ بلکه از جانب یکی از ـ‌ به اصطلاح ـ آیت‌الله‌ها و مراجع شیعه که هزاران نفر از او پیروی می‏کنند، صادر شده است. حال ببینید که محمدحسین آل کاشف‌الغطاء که یکی از مراجع بزرگ شیعه و از منادیان تقریب بین اهل سنت و شیعه است، در مدح امامانش چه می‌گوید:

يا کعبة الله إن حجت لها ال
أنتم مشيئته التي خلقت بها ال
أنا فی الوری قال لکم إن لم أقل
أملاك فعرشه ميقاتها
أشياء بل ذرئت بها ذراتها
ما لم تقله في المسيح غلاتها [۱۲۴۶]

این چیزی است که یکی از مراجع بزرگ معاصر و کسی که در اجلاس‌های جهانی نمایندۀ آنان است بر زبان جاری می‌کند و شاید با این اوصافی که برای امامان خود برشمرد، به مراد خودش رسیده باشد. وی کسی است که نزد عده‏ای از اهل سنت که از حقیقت و ماهیت او بی‌خبرند، از میانه‏روهای شیعه به شمار می‏رود؛ تا جایی که در نخستین اجلاس قدس، او را امام جماعت قرار داده و در نماز به او اقتدا کردند. چنین فردی، ریاکار است، سخنانش دوپهلوست و از تقیه‏ای استفاده می‏کند که اسرار و شگردهایش پایان‌ناپذیر است [۱۲۴۷].

تعداد شعرهایی که شعرا و ادبای شیعه در آنها از این نوع افراط و غلو سخن گفته‌اند، حتی در ذهن هم نمی‌گنجد. و روشن است که این سوز عاطفی و روحیۀ حماسی خود را از پشت پردۀ تقیه آشکار می‌سازد و ماهیت‌ درونی و حقایق، بدون هیچ خدعه و تزویری هویدا می‌گردد. لذا این موضوع نیاز به تحقیق و بررسی مستقلی دارد.

در مقام توحید الوهیت، امروزه قبر امامزاده‌های شیعه، به بزرگ‌ترین مظاهر شرک به خداوند متعال تبدیل شده‌ است و هیچ امیدی به تغییر این همه منکرات در شیعه وجود ندارد؛ زیرا روایات و احادیثی که به دروغ به اهل بیت نسبت داده شده، چنین منکری را تأیید می‏کنند؛ برخلاف اهل سنت که اصول آنها، منکرات و انحرافاتی را که در میان آنان پیدا شده، نفی و انکار می‌کند. هرکس زیارتگاه‌های شیعه را دیده باشد، به این شرک بزرگ پی می‌برد. شیخ موسی جارالله بعد از سفر به ایران و عراق می‏گوید در سفرِ چندماهه‌ به ایران و عراق، شاهد بوده که مردم زیارتگاه‌ها و قبرها را عبادت می‌کردند [۱۲۴۸].

شیخ ابوالحسن ندوی بعد از بازدید از قبر علی ابن موسی‌الرضا در شهر مشهد، چنین می‏گوید: «هرگاه غریبی وارد زیارتگاه امام رضا می‏شود، بی‌اختیار خود را در حرمی می‌یابد که آکنده از ناله و گریه است؛ مردان و زنان بسیاری در آن مکان هستند، با فاخرترین زیورها و زینت آلات طلا و نقره مزیّن گردیده و ثروت ثروتمندان و نذورات فقرا به آنجا سرازیر شده است [۱۲۴۹]».

سراج‌الهند دهلوی در این مورد می‏گوید: «شیعیان پیوسته دربارۀ قبرهای امامان غلو و افراط کرده و پیرامون آنها طواف می‌کنند؛ حتی رو به آنها و پشت به قبله نماز می‌خوانند و افعال و اعمال دیگری انجام می‌دهند که تنها مشرکین در برابر بت‌های خود چنین کرده‌اند ... اگر کوچک‌ترین شکی در این زمینه داری، به یکی از زیارتگاه‌های آنها برو تا با چشمان خود حقیقت را ببینی [۱۲۵۰]».

آخوند معاصر شیعه محمدرضا مظفر در کتاب خود به نام «عقاید امامیه» که برای نشر و شرح عقاید شیعه تألیف کرده، چنین می‌گوید: «یکی از ویژگی‏های شیعه، قرار دادن ضریح و بارگاه و ساختن بنا‏های بزرگ روی قبر امامان است که شیعیان از روی ایمان و طیب خاطر و به خاطر امامان، هرچه دارند ـ ارزان و گران‌ـ تقدیم می‌کنند [۱۲۵۱]». و با اینکه وی عقاید رافضی‌ها دربارۀ قبور امامان و نیز اعمال شر‌ک‌آلود شیعیان را تأیید می‏نماید، هیچیک از علمای شیعه، هیچ موردی از کتاب وی را نفی و انکار نکرده است. وی سپس به صراحت گفته است سبب این عقاید و اعمال، سفارش امامان و تشویق شیعیان به زیارت قبورِ ایشان می‏باشد و اینکه امامان برای این اعمال ثواب فراوانی نزد خداوند معرفی کرده و گفته‏اند قبر امامان بهترین مکان برای استجابت دعا [۱۲۵۲]و بی‌نیازی از خلق به سوی خالق می‌باشد [۱۲۵۳]. او سپس آداب و مناسک زیارت نزد شیعیان را بدون اینکه از اعلام این مظاهرِ بت‌پرستی شرم و ترسی داشته باشد، بیان می‌کند [۱۲۵۴]؛ همچنان که گروهی از بزرگان معاصر شیعه، بدون ترس و شرم اظهار می‏کنند که فضیلت‌ کربلا از کعبه بیشتر است. برای نمونه، یکی از مراجع بزرگ شیعه که ادعای تقریب میان اهل سنت و شیعه می‌کند، ادعا نموده کربلا از کعبۀ، بیت‌الحرام بزرگ‌تر و برتر است؛ کعبه‌ای که خداوند آن‌را سبب اجر و پاداش و بارگاه امنیت مردم قرار داده و با نص قرآن، خیر بسیار در آن نهاده است. محمدحسین آل کاشف‏الغطاء علی‏رغم مخالفت با نص قرآن و اجماع مسلمانان، بیتی را می‌سراید که کاملاً شرک‌آلود و بت‌پرستانه است:

ومن حديث کربلاء والکعبة
لکربلاء بأن علو الرتبة

وی معتقد است که این مساله از ضروریات مذهب‌شان می‌باشد بنابراین می‌گوید: «کربلا برترین مکان روی زمین است» [۱۲۵۵]. چراکه اخبار و روایات آنها گواه این مطلب است چنان‌که ذکر آنها پیش‌تر گذشت.

درحقیقت، این شهادت کفرآمیز وی دربارۀ کربلا، می‌تواند دلیلی برای کذب و بطلان اخبار شیعه باشد. و کسی که چنین سخنی را جعل نموده و کسانی که آن‌را تصدیق می‌کنند، از اسلام خارج شده‌اند. به راستی، کربلا نسبت به این کلام الله متعال چه جایگاهی دارد؛ آنجا که می‌فرماید:

﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيۡتٖ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكٗا وَهُدٗى لِّلۡعَٰلَمِينَ ٩٦ فِيهِ ءَايَٰتُۢ بَيِّنَٰتٞ مَّقَامُ إِبۡرَٰهِيمَۖ وَمَن دَخَلَهُۥ كَانَ ءَامِنٗاۗ وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗاۚ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٩٧[آل عمران: ٩٦ و ٩٧]

«براستی نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم قرار داده شده، همان است که در مکه است که پر برکت و (مایه) هدایت جهانیان است. در آن نشانه‌های روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است. و هرکس داخل آن (حرم) شودلإ در امان خواهد بود و برای خدا، حج خانه (کعبه) بر مردم واجب است، (البته) کسانی‌که توانایی رفتن به سوی آن دارند و هرکس کفر ورزد بی‌شک الله از جهانیان بی‌نیاز است».

آیا بعد از این هم گفته‌ای برای کسی باقی می‌ماند:

﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ[محمد : ٢٤]

«آیا در قرآن تدبّر نمی‌کنند یا بر دل‌های‌شان قفل‌هاست؟!»

...و اقوال بزرگان معاصر شیعه در این‌‌باره زیاد است [۱۲۵۶].

زمانی که کتب قدیمی شیعه می‌نویسند خداوند با توسل پیامبران به امامان، از آنان درگذشته و آنان را بخشیده است [۱۲۵۷]این معنا نهایت افراط و غلو است و مستلزم برتری ائمه بر انبیاء می‌باشد. این نهایت سادگی و غفلت است که چنین فرض شود این امامان در زمان حیات پیامبران گذشته وجود داشته‌اند. کسی که چنین غلو و افراطی را مرتکب شود، درواقع در شرک به خداوند متعال و عبادت غیرالله ـافتاده است. با اینکه چنین عقیدۀ شر‌ک‌آمیزی مصیبت‌های دیگری را به دنبال دارد، باز هم بعضی از بزرگان شیعه آن‌را تأیید می‌کنند. یکی از علمای بزرگ شیعه به نام «عبدالله ممقانی» به فرزندش چنین وصیت کرده: «ای پسرم، باید به پیامبرجو آل او توسل کنی. من اخبار را بررسی کرده‏ام و چنین دریافته‏ام که خداوند از خطا و لغزش هیچ پیامبری گذشت نکرده، مگر اینکه او به امامان توسل کرده باشد [۱۲۵۸]».

هنگامی‌که منابع قدیمی شیعه، زیارت قبر حسین را حتی از حج بیت‌الله الحرام برتر می‌دانند، جای تعجب نیست که چنین اندیشه و باور خطرناکی بر زبان بزرگان و علمای معاصر آنان جاری شود و مردم را به آن فرا خوانند؛ زیرا می‌گویند: «از آنجا که این زیارت، نزد خداوند از بهترین طاعات و عبادات محسوب می‌گردد، پاداش زیادی به همراه دارد [۱۲۵۹]»، و به همین دلیل است که ممقانی پسرش را به زیارت روزانۀ قبر حسین توصیه می‌کند و می‌گوید: «ای پسرم، روزی یک‌بار از دور قبر حسین را زیارت کن و هر ماه یک بار به طرف آن بشتاب؛ و اگر در شهری دور بودی پس در سال یک‌ بار آن‌را زیارت کن [۱۲۶۰]». بنگرید چگونه این شیخ شیعه به جای اینکه پسرش را به نماز سفارش کند، او را به روی آوردن به سوی گور امام فرا می‌خواند؛ یعنی جایی که عَلَم شرک و بت‌پرستی افراشته شده است؛ چرا که این کار نزد شیعیان از برترین عبادات است و شریعت مشرکان می‌باشد.

پسر ممقانی (محی‌الدین) دربارۀ این وصیت پدرش نوشته است: «گفته شده هرکس از روی شناخت و آگاهی به حق امام، قبر او را زیارت کند، خداوند پاداش هزار حج و هزار عمره برای او می‌نویسد»؛ تا آنجا که می‏گوید: «گویی با این کار، خداوند را زیارت کرده است. حق او بر خدا این است که وی را با آتش عذاب ندهد. همانا اجابت دعا در زیر گنبد امام [صورت می‌گیرد] و شفا در خاک امام نهفته است [۱۲۶۱]». آری، شیعیان معتقدند که هرکس در یک سال در شب نیمۀ شعبان، شب عید فطر و شب عرفه، قبر حسین را زیارت کند، خداوند پاداش هزار حج مَبرور و هزار عمرۀ مقبول را برای او می‏نویسد و هزار حاجت و نیاز دنیوی و اخروی وی را برآورده می‌کند. [۱۲۶۲]و هرکس در روز عرفه به سوی قبر امام بیاید درحالی‌که حق او را شناخته است، خداوند هزار حج و هزار عمرۀ پذیرفته شده و هزار غزوه و جهاد با پیامبر مرسَل یا امامی عادل را برای او می‌نویسد [۱۲۶۳]. کتاب‌های قدیم و جدید شیعه بر این اعتقاد و اندیشۀ بت‌پرستانه اتفاق نظر داشته و آن‌را به ائمه اهل بیت ـ و بلکه به اسلام‌ ـ نسبت می‏دهند درحالی‌که مسلمانان از این امر کمرین آگاهی ندارند؛ بلکه فقط روافض آن‌را نقل می‌کنند. تردیدی نیست که آنها با این انحراف و تکروی، دروغگویی خود را اظهار کرده و مذهب خویش را رسوا می‌نمایند. این عبارات و جملات، اثر خطرناکی در دنیای شیعه بر جای گذاشته است؛ زیرا عقاید مشرکین در مزارها و مشاهد شیعه زنده شده، قبرها آباد گشته و مساجد متروک مانده است. با این همه، علمای آنها این منکرات را تأیید و در جهت تثبیت و استمرار آن تلاش می‌کنند. این در حالی است که آنان روایات صریحی دارند که مردم را از این منکر بر حذر می‏دارند؛ ولی مراجع آنها چنین روایاتی را از مردم پوشیده نگه داشته و دوست ندارند این روایات برای آن همه پیروان فریب‌خورده آشکار گردد. لذا وجود چنین نصوصی را انکار می‏کنند تا این نور همچنان از چشم پیروان‌شان پوشیده بماند.

آیت الله محسن امین در کتاب خود به نام «الحُصون‏المَنیعة» از مسجد کردن قبور از سوی شیعیان، دفاع کرده و نصوصی را که در مهمترین کتب مسلمانان دربارۀ نهی از مسجد قرار دادن قبور و ساختن بنا بر روی آنها از سوی اهل سنت وارد شده، رد کرده و می‏گوید: «این چیزی است که تنها اهل سنت به آن معتقدند و مخالف روایاتی هستند که ـ به گمان وی‌ـ از طریق اهل بیت به تواتر رسیده‌اند [۱۲۶۴]».

نهی از مسجد قرار دادن قبور و ساختن بنا بر روی آنها، از طریق شیعه و روایات زیادی که حر عاملی در «وسایل الشیعة» ذکر نموده، وارد شده است. بنابراین یا اینکه محسن امین، امین نیست و می‌خواهد واقعیت موجود در کتاب‌های آنها را کتمان کند، یا اینکه از نوشته‌های آنها خبری ندارد؛ درحالی‌که او یکی از کسانی است که اشتباهاً به جای «آیت‌الشیطان»، آیت‌الله نامیده شده است.

اسماء و صفات خدا: بزرگان معاصر شیعه، همان مذهب متأخرین شیعه را که تعطیل صفات است تأیید کرده و گام به گام به دنبال معتزله حرکت می‏کنند؛ مثلاً می‏گویند: «قرآن مخلوق است [۱۲۶۵]». همچنین رؤیت خدا از سوی مؤمنان در آخرت را انکار نموده [۱۲۶۶]و صفات خداوند متعال را که در قرآن و سنت ثابت شده، رد می‏کنند [۱۲۶۷]. شیعیان خداوند متعال را به سَلوب (سلب کردن) توصیف می‏کنند؛ چنان‌که مظفر دربارۀ عقاید شیعه در این مورد می‏گوید: «خداوند نه جسم است نه صورت، نه جوهر است و نه عَرَض، نه سنگین است و نه سبک، نه حرکت دارد نه سکون، نه مکانی دارد و نه زمانی و به او اشاره نمی‌شود [۱۲۶۸]».

علمای شیعه در توصیف خداوند با این صفات سلبیۀ محض، حقیقتِ وجود خدای تعالی را به کلی نفی کرده‏اند و چنین دیدگاهی از سوی آنها چیز تازه‏ای نیست؛ پیش از آنان نیز جَهمیّه قائل به این سخن بوده‌اند و اینان به دنبال آنها می‌شتابند. از اینجا معلوم می‌شود که تصور و گمان اینکه فرقۀ جهمیۀ معطلّه‌ [تعطیل‌کنندۀ صفات خدا] از صفحۀ وجود محو شده‌اند، اشتباه است؛ زیرا شیعیان دنباله‌رو آنان هستند.

آنان هرکس را که در عقیدۀ تعطیل صفات مخالف‌شان باشد، کافر می‌دانند. مظفر می‏گوید: «هرکس بگوید خداوند به آسمان دنیا فرود می‏آید، یا اینکه برای اهل بهشت همانند ماه شب چهارده ظاهر می‏گردد و امثال اینها، به منزلۀ کسی است که به خدا کافر باشد. همچنین هرکس بگوید خداوند در روز قیامت خود را برای بندگانش نمایان می‌سازد، به کافران ملحق می‌گردد [۱۲۶۹]». آنها گمان می‌برند که عقل‌شان، آنها را بر این تعطیل صفات راهنمایی کرده است [۱۲۷۰]. آیا در امور غیبی، می‌توان عقل را به عنوان مصدری برای دریافت محسوب کرد؟ آیا عقل سلیم با توصیف خداوند متعال به این صفات سلبیه‏ که هیچ دلیلی بر آنها نیست موافقت می‏کند؟ آیا عقل سلیم آنچه وحی آورده است رد می‏کند؟ نتیجۀ اندیشه‌ها و فلسفه‌هایی که به دور از وحی الهی در این‌باره بحث می‌کنند چه خواهد بود؟ آن اندیشه‌ها و فلسفه‌ها دستاوردی جز انبوه تناقضات نداشته و به سرگرمی کودکان می‌ماند؛ چنان‌که اصحاب آن اندیشه و فلسفه را دچار سرگردانی و حیرت کرده است. به راستی، متکلمانی که در تاریخ اسلامی تنها به عقل بسنده کرده‌اند، چه سرانجامی داشته‌اند؟ آیا عاقبت چنین افرادی غیر از حیرت و تباهی چیزی دیگر می‏تواند باشد؟ هرکس روش‌های کلامی و راه‌های فلسفی [۱۲۷۱]را تجربه کرده‏ باشد، درمی‌یابد که این روش‌ها، هرگز مشکلی را حل نخواهند کرد و نزدیک‌ترین و بهترین گزینه، روش قرآن است. ولی آنها زمانی که از قرآن رویگردان شدند، سعی‌شان به گمراهی منجر شد، تلاش بیهوده کردند، امت را مشغول و سرگردان نموده و آنها را از وظایف واجب خود بازداشتند.

روش اهل‌سنت در تعریف اسماء و صفات الهی، بدین صورت است که به کتاب خدا و سنت پیامبر التزام داشته و توان و عقل خود را در جهت جستجو و پرداختن به چیزی که بدان امر نشده، صرف نمی‌کند؛ زیرا هیچ راهی برای رسیدن به کیفیت این صفات وجود ندارد.

معاصرین شیعه، رویکرد دیگری در مباحث توحیدی دارند که همانا پیروی از اعتقاد صوفیان است؛ چنان‌که برای توحید مراتبی قائلند و پایین‌ترین مرتبۀ آن‌را مدلول کلمۀ بزرگ اسلام، یعنی لااله‌الا الله می‌دانند. درنتیجه، آنان چیزی را به عنوان دین به وجود آورده‌اند که خداوند بدان اجازۀ نداده است. و از طریق این مراتب، به کفر آشکار و وحدت وجود و اينكه مخلوق عين خالق است رسیده‌اند. و با این تصورات غلط، از دایرۀ عقل و نقل دین خارج شده‌اند و بدین‌سان از مسیحیانی که می‏گویند خداوند در جسمِ عیسی حلول کرده، پیشی گرفته‌اند؛ زیرا آنان به حلول خاص معتقدند و اینان به حلول عام.

علمای شیعه که قرن‌هاست چکیدۀ مذاهب بدعت‌گرا و پس‌ماندۀ اندیشه‌های فرومایه را برای پیروان خود نقل می‌کنند، این رویکرد مشکوک صوفیانه را برای عوام نقل کرده‌ و آن‌را عقیدۀ مورد اعتماد خود قرار داده‏اند. آخوند شیعه، ابراهیم زنجانی [۱۲۷۲]در مورد توحید می‌گوید: «همانا توحید چهار مرتبه دارد: توحید عوام، توحید خواص، توحید خاص الخاص و توحید اخص الخواص؛ و توحید عوام، همان مدلول کلمۀ لا اله الا الله می‌باشد [۱۲۷۳]». همچنین می‌گوید: «شیعیان با عقیدۀ خاص الخاص و توحید أخص الخواص، از تمام مسلمانان متمایزند [۱۲۷۴]». وی ادعا می‌کند که مجال شرح و تفصیل این مراتب در این جایگاه نیست؛ ولی شیعه این باور را از علی؛گرفته‏ که گفته است: ابتدای دین، شناخت آن و کمال شناخت دین، تصدیق آن است؛ و کمال تصدیق دین، توحید و کمال توحید، نفی صفات از اوست. پس هرکس خداوند متعال را وصف کند، درواقع وی را نزدیک کرده و هرکس او را نزدیک کند، درواقع وی را ثنا کرده و هرکس او را ثنا کند، درواقع وی را تجزیه کرده و هرکس او را تجزیه کند، درواقع نسبت به وی نادانی کرده و هرکس نسبت به او نادانی کند، درواقع به وی اشاره کرده و هرکس به وی اشاره کند، درواقع برای وی حد و مرز تعیین کرده و هرکس برای او حد و مرز بگذارد، درواقع وی را شمرده است [۱۲۷۵]».

این عبارت که به دروغ آن‌را به امیرالمؤمنین علی؛نسبت می‏دهند، متضمّن تعطیل صفاتی از خداوند متعال می‌باشد که از طریق کتاب و سنت ثابت شده‌اند. اعتقاد به اینکه نفی صفات، کمالِ توحید است، اعتقاد جهمیه بوده که توحید را جزء اصول خود و نفی صفات را در ضمن آن قرار می‌دادند. و نهایت سخنِ آنان به تعطیل ذات منتهی می‌شود؛ زیرا نفی صفات، به نفی ذات منجر می‌گردد، چون ذاتِ مجرد از صفات، در دنیای خارج وجود پیدا نمی‌کند و تصور وجود خارجی آن ممکن نمی‌شود. تردیدی نیست که رویکرد جهمیه در تعطیل صفات، به عقیدۀ حلول و وحدت وجود منتهی می‌شود [۱۲۷۶]و از آنجا که توحید خاص و خاص‌الخاص مخصوص جهمیّه بوده است، اندیشۀ حلول و وحدت وجود، اساس جهمیّه خواهد بود.

برای فهمیدن میزان گمراهی آنان، همین کافی است که بدانیم آنها توحیدی را که پیامبران آوردند، قرآن و سایر کتب آسمانی با آن نازل شده‏اند و خداوند اولین و آخرین را به آن دستور داده، در پایین‌ترین مرتبه از مراتب توحید نزد خود شمرده و آن‌را در مقامی دانسته‌اند که فقط شایستۀ عوام و مناسب ظرفیت آنان است. آیا آنان برای این ادعا دلیل و برهانی دارند؟ [۱۲۷۷]این کلام خداوند است که بر رسولش نازل شده و این سنت پیامبر و این هم کلام خیرالقرون بعد از پیامبر؛ آیا در این سه منبع، چنین تقسیمی دیده می‌شود؟ آنها در این مورد جز از اقوال علمای بی‌خرد خود، از چیز دیگری اطاعت نمی‏کنند و نسبت به این باور، جز پیروی از گمان باطل و هوای نفس و امیال شیطانی، هیچ علم و دلیلی ندارند.

کافی است بدانی که در این مراتب و مقامات که به اعتراف خودشان هیچیک از آنها مدلول معنای «لا اله الا الله» نیست، می‌خواهند رهروان را به مقام کفری برسانند که نزد آنان حلول یا وحدت وجود نامیده می‌شود [۱۲۷۸].

****

[۱۲۴۴] دیوان حسینی، جزء اول از قسم دوم ویژۀ ادبیات عربی: ص۴۸. ترجمه شعر: «ای ابوالحسن، تو خودِ خدایی و عنوان قدرت والای او هستی. تو همه غیب‌ها را می‌دانی. آیا ممکن است چیزی از تو مخفی باشد؟ تو مدیر چرخۀ کائنات و علت بقای آن هستی. کار به دست توست. اگر بخواهی، فردا نجات می‌دهی و اگر بخواهی، او را وارد جهنم می‌سازی». [۱۲۴۵] حتی یکی دیگر از شاعران آنها به صراحت گفته است که تمام صفات خداوندی در علی موجود است:
جميع صفات الرب فيه تجمعت
وما اجتمعت الا لسر وحكمة
تمام صفات پروردگار در او جمع شده و آن صفات در او جمع نشده ‏مگر به خاطر راز و حکمتی. بنگرید به: مقتبس الأثر، حائری: ۱/۲۴۶.
[۱۲۴۶] دیوان شعراء الحسین، محمد باقر نجفی: ص۱۲. ترجمه شعر: «ای کعبه خداوند [خطاب به ائمه]، اگر فرشتگان برای کعبه حج می‌کنند، پس عرش خدا میقات ملائک است [که حج آنان از آنجا شروع می‌شود]. شما مشیّت خداوند هستید که با آن اشیاء را آفریده و حتی ذرات را جان داده است. اگر من در میان مردم هم نگویم، ولی شما را چنان توصیف می‌کنم که غالیان در مورد عیسی نگفته‌اند». [۱۲۴۷] بنگرید به: نخستین اجلاس قدس ، مجلۀ الأزهر: ۲۵/۵۰۶، ۶۳۸،۹۷۹؛ المسلمون: ۶/۴۵. همچنین بنگرید به: تعلیق محمد رشیدرضا بر امامت محمدحسین آل کاشف الغطاء در نماز جماعت، مجله المنار: ۲۹/۶۲۸. به علاوه، برای آشنایی بیشتر با نمونه‌ها و شواهد دیگر این غلو و شرک‌گویی بنگرید به: حائری، مقتبس الأثر: ۱/۱۵۳، ۲۴۵ تا ۲۴۸؛ محسن أمین، أعیان الشیعة: ۵/۲۱۹؛ دیوان الحسین؛ أمینی، الغدیر: ۷/۳۴ تا ۶۷. [۱۲۴۸] الوشیعة: مقدمه. [۱۲۴۹] ابوالحسن ندوی، من نهر کابل الی نهر یرموک: مجله إعتصام، سال۴۱، شماره۳. ص۹۳، [۱۲۵۰. ]-بنگرید به: مختصر التحفة الإثنی‌عشریة: ص۳۰۰. [۱۲۵۱. - عقائد الإمامیة: ص۱۳۳. [۱۲۵۲. - اگر واقعاً این ضرایح‌ و مقابر، بهترین مکان استجابت دعا و حاوی آن همه فضل و کرامت بودند، این نکته می‏بایست در قرآن و سنت پیامبرجوارد می‌شد و بر امت پوشیده نمی‌ماند؛ درحالی‌که فقط عدۀ قلیلی از دروغگویانی که به افترا بر اهل بیت معروف هستند، آن‌را نقل کرده‌اند. اگر آنچه در این‌باره گفته‌اند صحیح بود، آن نهی صریح از ساختن مسجد بر روی قبرستان و نماز خواندن در کنار قبرها در دین وارد نمی‌شد. [۱۲۵۳] محمدرضا مظفر، العقاید الإمامیة: ص۱۳۳. [۱۲۵۴] همان: ص۱۳۵ تا ۱۳۹. [۱۲۵۵] محمدحسین آل کاشف الغطاء، الأرض و التربة الحسینیة: ص۵۵ و ۵۶. ترجمه شعر: «از قصۀ کربلا و کعبه به این نتیجه رسیدم که کربلا والاتر است». [۱۲۵۶] آیت الله میرزا حسین حائری می‌گوید: «خداوند آسمان‌ها و زمین در مورد كربلا می‌گوید که خاک آن پاک و مقدس است». بنگر چگونه بر خداوند دروغ می‏بندند. بنگرید به زمانی که کعبه بر سایر سرزمین‌ها فخر می‌فروشد: «خدا کعبه را مخاطب قرار داده و می‌گوید: " اگر سرزمین کربلا و آنچه در آن نهفته است نمی‌بود، من تو را نمی‌آفریدم"». سپس این رافضی می‌گوید: «این بقعه و سرزمین مبارک هنگامی چنین گشت که مدفن امام و مزار مسلمین و کعبۀ اهل توحید و طوافگاه پادشاهان و سلاطین و مسجد نمازگزاران شد (حائری، أحکام الشیعة: ۱/۳۲). دکتر جواد آل‌طعمه می‏گوید: نصوص آنها، سرزمین کربلا را برترین سرزمین‌های روی زمین می‏داند و نزد شیعه به عنوان سرزمین برگزیده، مقدس و مبارکِ خدا قلمداد می‏گردد. از دیدگاه ایشان، کربلا حرم خدا و رسول خداجو قبۀ اسلام است و خاک آن شفاست. و این مزایا را هیچ سرزمین، حتی کعبه ندارد» (تاریخ کربلا: ص۱۱۵ و ۱۱۶). این کتاب را عده‌ای از آیت‌الله‌های شیعه موثق دانسته‌اند (بنگرید به: مقدمۀ کتاب مذکور). همچنین آیت‌الله العظمی محمد شیرازی که یکی از آخوندهای بزرگ شیعه است می‌گوید: «ما ضریح امامان و امامزادگان را همانند حجرالاسود و جلد قرآن کریم می‌بوسیم» (محمد شیرازی، مقالة الشیعة،: ص۸). [۱۲۵۷] چنان‌که قاضی عیاض، بغدادی و شیخ‌الاسلام ابن‌تیمیه می‌گویند، این موضوع، مذهب غُلات و افراطیون رافضی‌ها می‏باشد. امام محمد بن عبدالوهاب گفته است: «کافر بودن کسانی که چنین مذهبی دارند، مورد اجماع است». [۱۲۵۸] بنگرید چگونه به لغزش‌های پیامبران اعتراف می‌کنند، درحالی‌که برای امامان‌شان عصمتِ مطلق قائلند. [۱۲۵۹] عقاید الإمامیة: ص۱۳۳. [۱۲۶۰] مرآة الرشاد: ص۱۰۵ و ۱۱۴. [۱۲۶۱] همان: ص۱۱۰. [۱۲۶۲] همان: ص۱۱۳. [۱۲۶۳] همانجا. [۱۲۶۴] محسن أمین، الحصون المَنیعة: ص۲۷. [۱۲۶۵] محسن أمین، أعیان الشیعة: ۱/۴۶۱؛ أمینی، الغدیر: ۳/۱۳۹. [۱۲۶۶] بنگرید به: محسن أمین، أعیان الشیعة: ۱/۴۶۳؛ مظفر، عقاید الإمامیة: ص۵۹. [۱۲۶۷] بنگرید به: الغدیر: ۳/ ۱۳۹. [۱۲۶۸] عقاید الإمامیة: ص۵۹. [۱۲۶۹] همان: ص۵۹ و۶۰. [۱۲۷۰] همان: ص۶۰. [۱۲۷۱] برای آگاهی از سرگردانی این فرقه، بنگرید به: مجموع فتاوی شیخ‌الإسلام:۵/۱۰ و ۱۱؛ ابن أبی‌العز، شرح الطحاویة: ص۱۶۹ تا ۱۷۲؛ ملا علی القاری، في فقه الأکبر: ص۱۰ تا ۱۲. [۱۲۷۲. - ابوالقاسم خویی در اظهار نظر خود در کتابش، او را به رکن اسلام و ستون علما توصیف می‌کند. [۱۲۷۳] عقاید إمامیة الإثنی‌عشریة: ص۲۴. [۱۲۷۴] همانجا. [۱۲۷۵] همانجا. [۱۲۷۶] بنگرید به: شرح الطحاویه: ص۱۶. [۱۲۷۷] همانجا. [۱۲۷۸] شیخ‌الاسلام ابن‌تیمیه بیان می‌کند که پیدایش فرقۀ «اتحادیه» و امثال آن در میان امت محمدجدر زمان پیدایش حکومت تاتارها بود (مجموع فتاوی شیخ‌الإسلام: ۲/۱۷۱).