نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد دوم)

فهرست کتاب

مهدویت و غیبت از نگاه فرقه‌های شیعه

مهدویت و غیبت از نگاه فرقه‌های شیعه

اندیشۀ ایمان به یک امام مخفی یا غایب، نزد بیشتر فرقه‌های شیعه موجود است؛ چنان‌که معتقدند امام آنها بعد از مرگ هم نمرده و قائل به جاودانگی و نیز مخفی شدنش از مردم و بازگشت و ظهور او در آینده با نام «مهدی» [هدایت‏شده] هستند. این فرقه‌ها جز در مورد تعیین امامی که بازگشتش را واجب دانسته‏اند، اختلافی ندارند؛ البته درمورد تعداد ائمه و تعیین مصداق آنها نیز اختلاف‏نظر دارند.

بر اساس گفتۀ قمی و نوبختی و شهرستانی، «سبئیه» نخستین فرقه‏ای هستند که توقف امامت بر علی [۵۵۴]و غیبت او را مطرح کردند [۵۵۵]؛ اعتقاد داشتند که او کشته نشده، نمرده و نخواهد مُرد تا وقتی که عرب را با عصایش [به راه راست] سوق دهد و زمین را پر از عدل و داد ‏کند؛ همان‌طور که پر از ستم و بیداد شده است [۵۵۶]. چون خبر شهادت علی به ابن‏سبأ رسید، به شخص خبررسان گفت: «دروغ می´گویی؛ حتی اگر مغز او را در کیسه‏ای با هفتاد نفر شاهد عادل بیاوری، باور نمی‌کنیم و می‌دانیم که او نه می‌میرد و نه کشته می‌شود و نخواهد مرد تا مالک زمین ‌گردد» [۵۵۷]، و همواره منتظر بازگشت علی از غیبت بود. این تفکر، از سبئیه به برخی فرقه‌های «کیسانیه» همچون «کربیه» [۵۵۸]منتقل شد؛ زیرا وقتی محمد ‏‏بن حنیفه ـ که آن فرقه او را امام می‏دانستند ـ درگذشت، آنان گفتند: «او زنده است و در کوه رضوی بین مکه و مدینه می‌باشد؛ در سمت راست او شیری قرار دارد و در سمت چپ بَبری است که وظیفه حفظ او را تا زمان قیامش به عهده دارند» [۵۵۹]و گفته‌اند: «او مهدی منتظَر است» [۵۶۰]. پندار آنها بر این بود که او به مدت هفتاد سال، خود را از آنها پنهان نموده و در کوه رضوی غایب می‌شود؛ سپس ظهور می‌کند و برای آنها حکومت تشکیل می‌دهد و سردمداران استبدادگر بنی‌امیه را می‏کشد [۵۶۱]. چون هفتاد سال گذشت و امام‌شان ظهور نکرد و به هیچیک از آرزوهای‌شان دست نیافتند، برخی از شعرای آنها تلاش کردند یاران‌شان را بر این عقیده قانع کنند که راضی به انتظار باشند؛ هرچند مهدی آنها به اندازۀ عمر نوح هم غایب باشد [۵۶۲]. پس از آن بود که توقف بر امام و انتظار بازگشت او ـ به عنوان هدایتگرـ در بین فرقه‌های شیعه رایج گردید؛ مثلاً بعد از وفات هریک از ائمه اهل‏بیت، فرقه‏ای از پیروانش این ادعا را مطرح می‏کردند و منتظر ظهور او بودند. این اعتقاد منجر شد تا بر سر‏ تعیین امامی که امامت در او متوقف می‌شد و در انتظارِ بازگشتش ‏بودند اختلاف شدیدی پیدا کنند. از این‌روست که سمعانی می‏گوید: «آنها در مورد انتظارِ امامی که چشم‏به‏راهش بودند، دچار چنان اختلافی شدند که حماقت آشکاری از آن هویدا بود» [۵۶۳].

چنان‌که اشعری [۵۶۴]، بغدادی [۵۶۵]، شهرستانی [۵۶۶]و نشوان [۵۶۷]گفته‏اند، برخی از فرقه‌های زیدیه، مثل «جارودیه»، با وجود آنکه در مسایل فرعی تعیین امامِ موعود اختلاف داشتند، [اصل قضیه را پذیرفته بودند و] در توهم ظهور امامِ درگذشته، حیران و سرگردان بودند؛ لذا اینکه برخی گفته‌اند همۀ فرقه‏های زیدیه، این دیدگاه را انکارکرده‏اند، صحیح نیست؛ همان گونه که احمد امین [۵۶۸]و گولدزیهر [۵۶۹]نیز بدان اشاره کرده‏اند.

این عقید‌ۀ غیبت از دیدگاه فرقه‌های شیعه است که به افراد مشهوری از اهل‏بیت نسبت داده‏اند؛ افرادی که در تاریخ حضور حقیقی داشتند و در زندگی مانند سایر ‏مردم زیستند؛ ولی همین که وفات کردند، آن فرقه‏ها در مورد ایشان چنین ادعایی را‏ مطرح کردند؛ زیرا مرگ او را باورنداشته و گمان می‏کردند وی غایب شده و برای ظهور و قیام رجعت خواهند کرد. این اندیشه نزد شیعۀ اثناعشری کاملا تفاوت دارد؛ زیرا دربارۀ یک شخصیت خیالی است که به اعتقاد اکثر فرقه‌های معاصر شیعه، وجود خارجی نداشت. این فرد، از نظرِ کسانی که به مهدویت باور داشتند، شخصیت مرموزی [۵۷۰]بود که مردم او را ندیده بودند، نمی‏شناختند و جایش را نمی‏دانستند؛ کسی که ـ به ادعای شیعه‏ـ بعد از تولد غایب شد و تولدش را کسی ندید؛ زیرا تمام ماجرا در پرده‏ای از رمز و راز بود؛ حتی افراد خانواده و وکیل و نزدیک‏ترین اشخاص به او نیز از بارداری مادرش و تولد وی اطلاع نداشته و آن‌را انکار می‏کردند. این امام غایب [که بیشتر به فراری‌ها شباهت دارد] حتی برای شیعیانی که مدعی غیبتش بودند نیز ظاهر نشد؛ مگر برای نُوّاب و نمایندگانی که مدعیِ ارتباط با او بودند.

آنچه دیدیم، شخصیت مهدی منتظَر در شیعه و اصل ایمان نزد اثنا‌عشریه است؛ اصلی که مذهب آنها بر آن بنا گردید؛ چرا که پس از وفات حسن عسکری که حضور امامان شیعه در جامعه پایان پذیرفت، اعتقاد به غیبت پسرِ خیالیِ او، محوری بود که عقاید شیعه حول آن می‏گشت و اساسی بود که مانع از نابودیِ بنیان آنها می‌شد. این اندیشه کی و چگونه نزد اثناعشریه شکل گرفت؟

[۵۵۴] یعنی امامت را بعد از او برای کسی دیگر نمی‌دانستند. [۵۵۵] قمى، المقالات والفرق: ص۱۹ و ۲۰؛ النوبختى، فرق الشيعة: ص۲۲؛ الشهرستانى، الملل والنحل: ۱/۱۷۴. [۵۵۶] المقالات و الفرق: ص۱۹؛ فرق الشیعة: ص۲۲؛ مقالات الإسلامیین: ۱/۸۶. [۵۵۷] المقالات و الفرق: ص۲۱؛ فرق الشیعة: ص۲۳. [۵۵۸] فرقۀ کربیه، پیروان ابی‌کریب ضریر بودند؛ پیش‌تر دربارۀ کیسانیه نیز توضیح دادیم. [۵۵۹] شعرای شیعه به این موضوع توجه نموده‌اند،تا جایی که کثیر ‏العزة چنین سروده است:
ألا إن الأئمة من قريش
علي والثلاثة من بنيه
فسبط سبط إيمان وبرّ
وسبط لا يذوق الموت حتى
تغيب لا يرى عنا زمان
ولاة الحق أربعة سواء هم الأسباط ليس بهم خفاء
وسبط غيبته كربلاء
يقود الخيل يقدمها اللواء
برضوا عنده عسل وماء
یعنی:«آگاه باش که ائمه از قریشند، چهار نفر به طور مساوی ولایت برحق دارند: علی و سه فرزندش که نوۀ دختری رسول خدا هستند و [این موضوع،] مخفی نیست. یکی از آن نوه‌های دختری، نوۀ ایمان و نیکی است و نوۀ دیگر در کربلا ناپدید [= شهید] شد. یکی از این نوه‌ها نمی‌میرد تا وقتی که سوار بر اسب است و پرچمی در دست دارد. او غایب می‌شود و مدتی در میان ما دیده نمی‌شود. او در کوه رضوی بوده و نزدش آب و عسل است». بنگرید به: مسائل الإمامة: ص۲۶؛ مقالات الإسلامیین:۱/۹۲ و ۹۳؛ الفرق بین الفرق: ص۴۱. کتاب‌های مقالات، اشعاری را از شاعران دیگر نیز آورده‌اند. بنگرید به: مسائل الإمامة: ص۲۶ تا ۲۹؛ الفرق بین الفرق: ص۴۱ تا ۴۳.
[۵۶۰] مسائل الإمامة: ص۲۶؛ فرق الشیعة: ص۲۷؛ مقالات الإسلاميين: ۱/۹۲؛ الفرق بين الفرق: ص۳۹؛ التبصير في الدين: ص۱۸ و ۱۹. [۵۶۱] مسائل الإمامة: ص۲۷. [۵۶۲] شاعر شیعه می‌گوید:
لو غاب عنا عُمر نوح أيقنت
إني لأرجوه وآمله كما
منا النفوس بأنه سيؤوب
قد كان يأمل يوسفًا يعقوب
یعنی: «اگر [مهدی] به مدت عمرِ نوح هم از ما غایب باشد، ما قلباً یقین داریم که او خواهد آمد. من به بازگشت او امیدوارم؛ همان‌گونه که یعقوب به بازگشت یوسف امید داشت (همان: ص۲۹).
[۵۶۳] الأنساب: ۱/۳۴۵. [۵۶۴] مقالات الإسلامیین: ۱/۱۴۱ و ۱۴۲. [۵۶۵] کتاب الفرق بین الفرق: ص۳۱ و ۳۲. [۵۶۶] الملل والنحل: ۱/۱۵۸ و ۱۵۹. [۵۶۷] نشوان، الحور العین: ص۱۵۶. [۵۶۸] ضحى الإسلام: ۳/۲۴۳. [۵۶۹] العقيدة والشيعة: ص۲۱۱. [۵۷۰] شیعیان بدون ذکر نام او، اخبارش را رد و بدل می‌کردند.