صداقت پیامبر صلی الله علیه وسلم در ادعای نزول وحیانی قرآن
پروفسور مونتگمری وات[٩٢] خاورشناس و اسلامشناس بزرگ غرب، به رغم آنکه دو کتاب مشهور خویش محمد در مکه و محمد در مدینه را با تمام جسارت بر ضد شخصیت آسمانی آن حضرت نوشته، در بخشی از کتاب محمد در مدینه به دفاع از آن حضرت برخاسته است و نظریهپردازان غربیای را که از روی دشمنی نسبت دروغگویی و عدم صداقت در ادعای نبوت و نزول وحی به آن حضرت دادهاند، محکوم میکند. او مینویسد: «در بین شخصیتهای عالم، هیچکس به اندازهی پیامبر اسلام، آماج ناسزاگویی دشمنانش قرار نگرفت و فهم راز این پدیده، سخت است. البته دین اسلام در طول این قرنها، تنها رقیب و دشمن مسیحیت بود و مسیحیت هیچ رقیب توانمندی همچون دولت اسلامی نداشته است و نه تنها مستعمرات امپراتوری بیزانس، همچون: مصر، سوریه و آسیای صغیر[٩٣] توسط اسلام جدا شد، بلکه اروپای غربی در اسپانیا و سیسیل نیز در معرض تهدید قرار گرفت. مسیحیان حتی پیش از جنگهای صلیبی به اخراج اعراب همت گماشتند و اندیشهی «دشمن بزرگ» را به نام دین اسلام و محمد در ذهن غربیان نشاندند، تا جایی که لقب «ماهوند» یعنی: «خدای ظلمت» بر او نهادند. به حدی در قرون وسطا ذهنیت منفی و عقاید خرافی در بین مسیحیان [علیه پیامبر اسلام] رواج دادند که واقعاً جای تاسف دارد. گرچه در دو سدهی اخیر و در پی افزایش روابط بین مسلمانان و مسیحیان از شدت این دشمنی کاسته شده است و شماری از اندیشمندان غربی، همچون: کارلایل، به تجلیل از شخصیت والای آن حضرت پرداختند، شماری نیز نسبت دروغ و فریب به پیامبر اسلام داده و مدعی شدند که وی به رغم آگاهی از عدم نزول وحی بر خود، ادعای نزول وحی و نبوت میکند، اما به نظر من اصلاً این دیدگاه، مورد پذیرش عقل نیست. دلیل معقولنبودنش آن است که این دیدگاه، به هیچ وجه نمیتواند آن همه تحمل مشکلات و محرومیتهای پیامبر در مکه را توجیه و تحلیل کند. افزون بر اینکه هیچ پاسخی برای این سوال ندارد که: چگونه آن همه انسانهای والا و هوشمند و دارای تندیسهای اخلاق، او را پذیرفتند و مورد احترام همهی آنان قرار گرفت! چنانکه این دیدگاه نمیتواند قدرت تحلیل این پدیدهی مهم را به ما بدهد که: چگونه آن حضرت موفق به تاسیس یک دین جهانی شد که انسانهای والا و مقدسی به تاریخ تقدیم کرد؟!
هیچ یک از پدیدهها قابل تحلیل نیست، جز بر مبنای آنکه: حضرت در ادعای نبوت خویش صادق است و تمام مستندات قرآنی برای اثبات مدعای خویش را از سر صدق ارایه کرده است»[٩٤].
[٩٢]- W. Montgomery Watt.
[٩٣]- کشور ترکیه کنونی.
[٩٤]- اندیشه تقریب، ٣٨- ٣٩.