آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری
جان دیون پورت مینویسد: «در این هنگام، محمد به اوج رشد و مردانگی رسیده بود؛ صورتی داشت آمرانه و اندامی موقر و باشکوه، قیافه و سیمایی گشاده و منظم، چشمانی سیاه و نافذ، بینی قلمی و کشیده، دهانی خوشترکیب و دندانهایی همچون مروارید، گونههایی قرمز، حاکی از کمال سلامت مزاج. صنعت و زیبایی آفرینش، به موی سر و صورت طبیعی و مشکی انبوه وی، جلوهای از رنگ میوهی بلوط نیز اضافه کرده بود. هرکه با او صحبت میکرد، مسحور تبسم ملیح و گیرا و به ویژه صدای موقر و موزون وی و شیفتهی حرکات دلنشین توأم با محبت و مجذوب صفای اخلاق و صراحت گفتارش میشد. امتیازات و استعداد عالی فرماندهی در او آشکار بود. دارای حس سرعت انتقال و سرعت اقدام و عمل بود. حافظهای داشت وسیع و قوی، نیروی ادراک و تصوری داشت محکم و پر از جرأت و قوهی قضاوتی داشت روشن و عمیق و شجاعتی داشت بینظیر.
باور آنانی که در صدق مدعایش به دیدهی تشکیک مینگرند یا او را نزد خودشان محکوم میپندارند، هرچه هست، باشد؛ لیکن نکتهای در کار است و آن اصرار و پافشاری این مرد در تعقیب هدف بزرگی است که در زندگی خودش آن را نصب العین خویش ساخته و در انجام آن، چنان استقامت و حوصله نشان داده است! و همین نکته است که همه را وادار به تمجید و تحسین میکند.
آنچه بر فصاحت طبیعیاش افزوده بود، این بود که نابترین لهجههای عربی را در محاوره به کار میبرد، و این امتیاز در فصاحت و بلاغت مسحورکننده، به او زینت دیگری بخشیده بود»[١٥٦].
[١٥٦]- عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن؛ ١٥- ١٦.