پالایشِ ناهنجاریهایِ جامعه
مسیو گروسه[١٠٠] در کتاب تمدنهای شرق میگوید: «محمد وقتی شروع به دعوت کرد، جوانِ بلندهمت و پاکدامنی بود که برای شریعتهای مقدس، سراسر، عزم و ارده بود. او بسیار فراتر و متعالیتر از محیطی بود که در آن میزیست. عرب در آن روز که این مردِ بزرگ، آنان را به خداپرستی فراخوانده بود، در منجلاب بتپرستی غوطهور بودند و در چنین هنگامی که عزم کرد آنان را به خداپرستی دعوت کند، اوضاع اجتماعی و روحیِ قومِ عرب نیز بیاندازه بد بود و هرج و مرج عجیبی در میانشان وجود داشت؛ همدیگر را میکشتند و غارت را امری جایز میدانستند، اخلاق و عاداتشان فاسد بود و قومی بودند به تمام معنی وحشی؛ بنابراین، تصمیم گرفت که در زیر لوای دعوت خود، یک حکومت دموکراتیک که ضامن وحدتشان باشد، برپا و عاداتشان را اصلاح کند و از همین ملت وحشی یک جامعهی تربیتیافته به وجود آورد»[١٠١].
[١٠٠]- Grousset.
[١٠١]- همان، ٧٢- ٧٣.