فروتنی در اوج عزت
جان دیوت پورت مینویسد: «نویسندگان و مورخان اسلام با افتخار و سربلندی و با خرسندی تمام، سالهاست که بر برکات و مواهب ذهنی و فکریای که خداوند به پسر عبدالله بخشیده است، مکث کرده و در خصوص آنان بحث میکنند.
احترام وی به بزرگسالان و فروتنیاش در حق کوچکتران و آستانهی بالای تحملش در مقابل افراد گستاخ و مغرور، احترام و تکریم و تمجید همه را به او واجب کرده است. قابلیت و استعدادی که داشت، به برتری و فرمانرواییاش منجر شد. هرچند کاملاً بیسواد بود، اما فکرش به حدی توسعه داشت که هوشمندترین مخالفان را در مباحثه مغلوب میکرد و در عین حال نیز اندیشهاش را در اعماق ذهن نازلترین اصحابش نفوذ میداد.
نیروی فصاحت و بلاغتش در عین سادگی، چنان با قیافهی موقر و سیمای جذابش ممزوج بود که محبت و احترام همگان را به خود جلب میکرد و چنان قدرت نبوغی در نادش به ودیعت گذاشته شده بود که عارف [عالم] و عامی را یکسان تحت نفوذ قرار میداد و همچون هر دوست و همدمی، لطیفترین احساست طبیعی بشری را از خود بروز میداد[٢٠٧].
ولی با این تحت تأثیر عواطف و احساسات لطیف قرار میگرفت و اغلب وظایف اجتماعی و داخلی را شخصاً انجام میداد، از حیثیت و عنوان «پیامبری» به خوبی پاسداری میکرد. با همهی آن سادگیای که برای صاحب چنان فکر عظیمی آنقدر طبیعی است، با این وصف این مرد، حقیرترین و ناچیزترین کارهایی را برعهده میگرفت که قلم توانای هیچ نویسندهای نمیتواند کراهت و ناچیزبودن آنها را مکتوم و مستور سازد! حتی وقتی که فرمانروای مطلق عربستان بود، شخصاً کفش و لباسهای خشن پشمی خودش را وصله میزد! بزها را میدوشید، اطاق را جارو و اجاق را روشن میکرد! خرما و آب، غذای معمولی و شیر و عسل غذای تشریفاتیاش بود. به هنگام مسافرت تکههای نانی را که همراه داشت با خادمش تقسیم میکرد؛ اخلاص و واقعیت دعوت او در راه خیرخواهی و بشردوستی، پس از وفاتش، به دلیل خالیبودن صندوقهایش[٢٠٨] ثابت و محقق شد»[٢٠٩].
[٢٠٧]- هنگام مرگ زید که در غزوۀ موته کشته شد، یک نفر از اصحاب مشاهده میکند که محمد با دختر آن صحابی و خادم وفادارش اظهار همدردی میکند و با تعجب از اینکه ضعف بشری بر قلب پیغمبر خدا راه یافته باشد؛ گفت: - شگفتا چی میبینم؟! - پیغمبر جواب داد: میبینی که دوستی در فراق دوست صمیمی و فداکارش گریه میکند. محبت محمد نسبت به فاطمه، یعنی همان دختری که از خدیجه داشت، بیاندازه بود. و همچنین در وفات نابهنگام اولادش همچون هر پدر مهربانی دلش میسوخت و میگریست. (دیون پورت)
[٢٠٨]- جان دیون پورت فراموش کرده است که رسول اکرم ج حتا یک صندوق هم نداشت، چه رسد به صندوقها. (سعیدی). حضرت ام المؤمنین عایشه ل روایت کرده است که پیامبر خدا از خود دینار، درهم، گوسفند و شتری برجای نگذاشت و به چیزی هم وصیت نکرد. این سخن را امام احمد (حدیثهای ٢٤١٧٦، ٢٥٠٥٣، ٢٥٥١٩ و ٢٥٥٣٨) و مسلم (١٦٣٥) (١٨) و نسایی در السنن الکبری (٦٤٤٨، ٦٤٤٩، ٦٤٥٠) و بغوی در شرح السنة (٣٨٣٦ و ٣٨٣٧) و بیهقی در الکبری (٦/٢٦٦) و طبرانی در المعجم الاوسط (١٧٤٧ و ٣٨٨٨) و ابن راهویه (١٤١٩ و ١٤٢٠) روایت کردهاند.
[٢٠٩]- عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن. ٧٣- ٧٥.