تهمت اول
مبرابودن محمد [ ج] از اتهام جاهطلبی روی هم رفته از تمام اوضاع و احوال زندگیاش ثابت است؛ به ویژه اینکه: تحکیم دین خود و دستیابی به قدرت نامحدود را در زندگیاش تجربه کرد، اما برای بزرگنمایی خویش از آنها بهره نگرفت و تا واپسین لحظه، بر همان سادگی اخلاقی و فروتنیاش پایبند ماند.
در خصوص گرایش به زنان نیز میتوان گفت: با توجه به رواج نامحدود تعدد زوجات در عربستان هنگام بعثت، نامعقول و متناقض به نظر میرسد که با محدودکردن تعداد همسران یک مرد، در صدد ترویج شهوترانی و ارضای غرایز خویش برآمده باشد!
افزون بر این در دفاع از او باید گفت: همچون دیگر همنوعانش دارای امیالی بود که بشر را به جنس مخالف علاقهمند میکرد و او هیچگاه از یک بشر عادی، مستثنا نبود و همیشه تاکید میکرد: «بشری هستم همچون شما»[٣٨٤] و در مقایسه با داوود – مردی که با ارادهی خاص پروردگار همچون قطعه یخی در معبد دیان[٣٨٥] آویخته شده است – که هم پیامبر بود و هم پادشاه، بسیار پاک و منزه بود.
میشل[٣٨٦] دختر دوم شائل[٣٨٧]، نخستین عیال داوود بود که در دورانی که داوود مغضوب واقع شد، از او گرفته شد. داوود از آن به بعد با چندین زن، یکی پس از دیگری ازدواج کرد[٣٨٨] و در عین حال، خواستار پسگرفتن زن اول بود. قبل از اینکه زن نزد داوود بازگردد، بایستی از شوهرش که او را به شدت دوست میداشت، به اجبار گرفته میشد و چون او را از شوهرش پس گرفتند، شوهر تا جایی که توانست پشت سر او دوید و همچون کودکی گریه میکرد! [٣٨٩]
داوود از وصلت با دختر یک نفر شاهزادهی غیر مختون بیم نداشت و با اینکه از چندین همسر، فرزندانی داشت، با این حال در شهر اورشلیم (بیت المقدس) زنان غیر رسمی میگرفت و بالاخره در مورد «بات شیبا»[٣٩٠] افزون بر زنای محصنه (العیاذ بالله) مرتکب جنایت دیگری شد و از روی تعمد و خونسردی، موجبات قتلی را فراهم ساخت[٣٩١]. وقتی که داوود به علت پیری از آن همه لباسهایی که به او میپوشاندند، گرم نمیشد، فکر کردند که دختر باکرهی جوانی را برای پرستاری و سرگرمیاش به کار گیرند تا ضمناً همخوابهی او هم باشد[٣٩٢]. داوود به آنان سفارش کرد که در حد توان زیباترین دختر را برایش بیاورند! حال جای این سؤال هست که: آیا این عمل، زیبندهی یک آدم پاکدامن و عفیف است؟! البته نویسندگان مسیحیای که در این خصوص به محمد اتهام میزنند، باید این ضرب المثل معروف را به خاطر بیاورند: «ساکنان خانههای بلوری نباید اولین کسانی باشند که به خانهی دیگری سنگ پرتاب میکنند»!
[٣٨٤]- ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ﴾ [الکهف: ١١٠].
[٣٨٥]- تورات.
[٣٨٦]- نام وی در اول سموئیل (میکال) آمده است. فصل ١٨، آیههای ٢٠-٣٠.
[٣٨٧]- در منابع اسلامی از آن با نام «طالوت» یاد میشود. (مؤلف)
[٣٨٨]- اول سموئیل، فصل ٢٥، آیۀ ٤٦.
[٣٨٩]- دوم سموئیل، فصل ٣، آیههای ١٣-١٦.
[٣٩٠]- سلاطین، فصل ١.
[٣٩١]- مؤلف با اشارۀ اجمالی در حواشی مربوط به این داستانها کتاب عهد عتیق را که مورد احترام یهودیان و مسیحیان است، مرجع و مستند تحقیق قرار داده است و با توجه به عصمت انبیا – که اعتقاد ماست – بیپایگی این مقوله مندرجات تورات و امثال آن بیشتر روشن میرود. (سعیدی)
[٣٩٢]- اول پادشاهان، فصل ١، آیههای ١-٤.