آیات قرآن که دلالت بر ولایت تشریعی دارد:
آیۀ اول: سورۀ احزاب آیۀ ۶
﴿ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ وَأَزۡوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَٰتُهُمۡۗ ﴾[الأحزاب: ۶]
«یعنی این پیغمبر أولوّیت دارد نسبت به مؤمنین از خودشان و زوجات او مادران ایشانند».
حال باید دید آیا مؤمنین بر خودشان چگونه ولایتی دارند تا رسول خولوّیت داشته باشد. آیا مؤمنین بر خودشان ولایت تکوینی دارند یعنی میتوانند خودشان را خلق کنند و حیات دهند؟ و آیا حقّ دارند که دست و پای خود را ببرند و از بین ببرند تا رسول خداصبه طریق أولی چنین ولایتی داشته باشد؟ و آیا ولایت در این آیه نسبت به مؤمنین است و یا به آسمانها و زمین؟ و اگر نسبت به تمام جهان است چرا نفرمود: «النّبي أولي بالسّموات والأرضين»و یا نفرموده: «النّبي ولي كلّ شيء؟»پس معلوم میشود ولایت او فقط نسبت به مؤمنین است آنهم طبق قوانین قرآن و شرع. یعنی تشریعی است نه تکوینی. و اگر ولایت رسول خداصچنین باشد ولایت امام بالاتر از او نیست. به اضافه در این آیه اولویّت را فقط به رسول اختصاص داده نه به کس دیگر همانطوریکه در این آیه فرموده: «و أزواجهم أمّهاتهم»و نمیتوان گفت «ازواج وصيه»و یا «خلفائه أمّهاتهم»پس اولویّت نیز ماند امّیّت ازواج اختصاصی است و معنی اولویّت رسول این است که جان او را مقدّم بدارند در محافظت و فرمان او را بر فرمان دیگران ترجیح دهند.
آیه دوم: سوره جاثیه آیۀ ۱۸
﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰكَ عَلَىٰ شَرِيعَةٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ فَٱتَّبِعۡهَا ١٨﴾[الجاثیة: ۱۸]
«یعنی سپس تو را مبعوث کردیم و تو را بر أمر شریعت موظّف قرار دادیم آن را پیروی نما».
این آیه صریح است که ولایت رسول خداصو وظیفۀ او أمور تشریعی است نه تکوینی.
آیۀ سوّم: سورۀ مائده آیۀ ۵۴ و ۵۵
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرۡتَدَّ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ يُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ ٥٤ إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ ٥٥﴾[المائدة: ۵۴-۵۵]
«ای مؤمنین همانا ولیّ شما است خدا و رسول او و آنانکه نماز میخوانند و در حال رکوع و یا در حال تواضع زکات میدهند».
و در این آیه ولیّ را میتوان به معنی دوست گرفت به قرینۀ آیات قبل و بعد آنکه قرینهای برای این معنی است که فرموده: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡيَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِيَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ﴾[المائدة: ۵۱] و فرموده: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ دِينَكُمۡ هُزُوٗا وَلَعِبٗا مِّنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكُمۡ وَٱلۡكُفَّارَ أَوۡلِيَآءَۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ٥٧﴾[المائدة: ۵۷]. یعنی یهود و نصاری و آنانکه دین شما را بازیچه گرفتهاند از اهل کتاب پیش از شما و کفّار را دوست نگیرید و دوست شما فقط خدا و رسول و مؤمنین اهل نماز و زکاتند.
و میتوان گفت اگر معنی ولی غیر از دوست باشد اینجا از تناسب میافتد زیرا نمیتوان برای کفار ولایت تکوینی را اثبات و یا نفی نمود و کسی از مؤمنین آنان را ولی تکوینی نگرفته تا خدا نهی کند. ما نباید تناسب آیات را ندیدیده بگیریم، هرچه خواستیم در آیات الهی ببافیم و قرآن را لغو و بیتناسب قرار دهیم، برای آنکه امام خود را سرپرست جهان بدانیم. به اضافه ضمیر «كم»در «إنّما وليكم الله»خطاب مؤمنین است و میفرماید ولی شما و نفرموده ولیّ آسمان و زمین.
ما نمیدانیم کسانیکه میخواهند از این آیه ولایت تکوینی بر تمام جهان را بیرون آورند چه غرض و مرضی دارند؟ آیا اگر مثلاً حضرت علی÷ولایت بر تمام جهان داشت فرضاً نیمی از ولایت خود را به ایشان میدهد و اگر علی÷دستاندرکار خدا و سرپرست جهان شد چه نفعی به ایشان دارد جز آلوده کردن اسلام و کشیده شدن ایشان به شرک و کفر؟ و غلوّ در ولایت چه ثمری دارد.
آیا کسانی که منکر اسلامند میشود به این سخنان ایشان را دعوت به اسلام کرد و یا اینکه موجب تنفّر عقلای جهان خواهد شد؟ به اضافه در این آیه نام علی÷نیست بلکه تعیین وظیفه برای تمام مؤمنین است که کفار را دوست خود ندانند بلکه خدا و رسول و مؤمنین اهل نماز و زکات را دوست خود بدانند. حال باید از این دایگان خیرخواهتر از مادر پرسید اگر کسی از این آیه ولایت تکوینی بر تمام جهان را نفهمید آیا کافر است و باید او را تکفیر کرد و صدها فحش به او داد، آیا مگر اسلام دین زور و دین طعن و لعن است؟ این آیه خطاب به مؤمنین است و خطاب به موجودات دیگر نیست به قرینۀ کلمۀ کم پس از وجود مؤمنین و ولایت تکوینی بر موجودی قبل از وجود آن است. اگر بگوئی در این آیه ولایت مؤمنین را ردیف ولایت خدا آورده، پس ولایت مؤمن مانند ولایت خدا است بر تمام جهان و نسبت به تمام امور؟ جواب این است که چون ولایت در اینجا برای مؤمنین آمده در ردیف خدا پس معنی همان دوستی است وگرنه محال است مؤمنین مانند خدا باشند در سرپرستی و ایجاد تمام ممکنات. پس زعامت و قیومیت و مدیریت نیست وگرنه کفر و شرک لازم میآید.
این آیه در مقام ولایت نسبت به مؤمنین است بواسطۀ خطاب کم و جملۀ: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾در مقام کیفیّت ولایت خدا نیست، زیرا آیات قیومیت و ولایت خدا بر موجودات در آیات دیگر بیان شده و آن را از غیر خدا نفی نموده و فرموده: ﴿وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٍ ١٠٧﴾[البقرة: ۱۰۷]. یعنی برای شما غیرخدا ولیّ و یاوری نیست که این ولایت ولایت تکوینی است، و ولیّ در این آیه به معنی سرپرست در تکوین است. پس در آن آیه ۵۵ مائده اثبات ولایت تکوینی برای مؤمنین نشده تا ضدّ این آیه گردد و در این آیه نفی شود.
آیۀ چهارم: سورۀ بقره آیۀ ۱۲۴ که فرموده به حضرت ابراهیم:
﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامٗاۖ ﴾[البقرة: ۱۲۴]
و نفرموده است «لكلّ شيء إماماً». پس مقصود امامت بر مردم است نه بر تمام جهان به قرینۀ «کلمة للنّاس»، و ولایت فرع بر امامت است وگرنه کلمۀ «للنّاس»لغو میگردد. حضرت علی÷در نهجالبلاغه در خطبههای ۹۳ و ۱۱۵ دربارۀ امامت رسول خداصمیفرماید: «فهو امام من التقي». به هر حال از آیات قرآن استفاده میشود که ولایت رسول خداصو به طریق اولی ولایت امام فقط ولایت تشریعی و برای مردم است. پس اگر کسی برای رسول و امام ولایت تکوینی قائل شود باید دلیلی و مدرکی بیاورد، در حالیکه مدرکی ندارد. و خود امیرالمؤمنین در دعاهای خود میگوید: «يا سريع الرّضا اغفر لمن لا يملك إلّا الدّعا»، و خود را مالک و صاحب اختیار چیزی نمیداند جز دعا کردن. و آیات بسیاری در قرآن است که دلالت دارد رسول خداصاختیار نفع و ضرر تکوینی خود را ندارد چه برسد به اوصیاء او. ما مقداری از آن آیات را برای اتمام حجت ذکر میکنیم: ﴿لِمَن كَانَ لَهُۥ قَلۡبٌ أَوۡ أَلۡقَى ٱلسَّمۡعَ وَهُوَ شَهِيدٞ٣٧﴾[ق: ۳۷]