تشبیه خالق به خلق نوعی از شرکست
آقای نم ص ۶۶ خدا را تشبیه کرده به سلطان و رسول و امام را تشبیه کرده به فرماندار. امّا امام رضا فرموده من شبّه الخالق بالمخلوق فهو مشرک یعنی هر کس خالق را به مخلوق تشبیه کند مشرکست به اضافه عقل میگوید تشبیه خدا به سلطان کار زشت سفیهانه است. خواننده باید توجّه کند آخوندیکه خدا را نشناخته و تشبیه به شاه جاهل دیکتاتور محتاجی میکند میخواهد منصب و کارهای خدا را برای مخلوق عاجزی اثبات کند تا خرافات را به امام ببندد. و در ص ۷۸ قصّۀ حضرت عیسی÷را دلیل بر ولایت تکوینی امام قرار داده، ما نمیدانیم چرا اینان پیغمبران را با امّت یکسان میپندارند؟ ما میپرسیم همان آیاتیکه در شأن و قصّۀ حضرت عیسی÷دلیل بر ولایت تکوینی است باید خود عیسی÷والی تکوین باشد چون به عقیدۀ شما زنده است، پس اگر خود حضرت عیسی فاقد ولایت تکوینی است چگونه آیات آن را دلیل ولایت تکوینی دیگری میدانید. در ص ۸۲ و ۹۱ و ۸۴ و ۱۸۷ و ۲۷۰ تکرار میکند که از امام چیزی پنهان نیست به تمام جنبندهها دانا و بینا است همه را میبیند و چیزی از چشم او غایب نیست. ما میپرسیم دلیل شما چیست؟ آیا زنان و دختران مردم را میبیند یاخیر؟ لابدّ میگوئید هیچ زنی از چشم او غایب نیست. پس معلوم میشود همۀ زنان چه شوهردار و بیشوهر بر امام محرمند، اگر محرمند حضرات أئمّه با عقد نکاح عیال میگرفتند محرم که عقد نمیخواهد. به اضافه میگوئید تمام زنان شهر تو را میبیند تمام زندانیان شکنجهگاهها را میبیند و حرفهای ضدّاسلام روحانینمایان را میشنود. با اینحال که تمام ستمکاریها را میبیند باید دارالسّلام برای امام بیتالأحزان باشد و از غصّه ناراحت باشد تا روز قیامت چرا برای اینکه آقای نم و مح و سایر همکارانشان چنین نتیجه گرفته و تحقیقاتشان به اینجا خاتمه پیدا کرده است، باید مسلمین به حال اسلام تأسّف خورند با این موهومات اسلامینما.
نم در ص ۸۸ تا ۹۳ تکرار کرده که امام مظهر قدرت حقّ است ما میپرسیم مگر قدرت حقّ عین ذات او نیست مگر خدا آب قناتست نعوذ بالله که مظهر داشته باشد اگر اسلام این است که شما میگوئید صد رحمت به کمونیستها که منکر چنین خدایند که مظهر او یک بندۀ محتاجی باشد. در ص ۸۸ تا ۹۲ میگوید امام به یکی گفت أخسأ سگ شد و به دیگری گفت إخسأ سنگپشت شد. لابدّ دوّمی عربی نمیدانسته زیرا عرب به سگ میگویند إخسأ نه به سنگپشت، و به دیگری گفت إلی سقر کلاغ شد و به دیگری گفت زن شو زن شد. ما میپرسیم برای چه مگر چه کرده بودند که چنین کیفر شدند؟ چرا رسول خداصبا کفّار این معامله نکرد؟ آقای نم نمیداند که امام صادق تمام این اخبار را تکذیب کرده چنانکه گذشت در باب معجزه.
نم در ص ۱۰۱ میگوید روایاتیکه کم و زیاد شده یا بعضی از جزئیات آن فراموش شده چون قرآن است. معلوم میشود این آقا خدا را هم فراموش کننده میداند، البتّه چنین خدائی باید دین او نیز خرافی باشد. در ص ۱۰۷ نقل کرده از زهری که کسی با اما سجّاد گفت چهارصد دینار مقروضم امام گریۀ سختی نمود، ما میپرسیم از آقای نم که شما سنیها را قبول ندارید زهری سنی است چرا از او روایت کردهاید. و نوشتهاند که جابر جعفی از غلات و علمای شیعه غلات را نجس میدانند شما چرا این روایت را از جابر نقل کردهاید. با اضافه آن راوی به امام گفت مقروضم امام چرا گریۀ سختی کرد مگر امام طفل دو ساله بود، این چه سخنان توهینآمیز و روایات باطلی است که به امام بستهاید. در ص ۱۲۳ میگوید در مجلس منصور هفتاد نفر ساحر را هفتاد عدد شیر درّنده خوردند، چون امام به آن شیران گفت قسوره خذهم، ما میگوئیم امام عالم به زبان عرب بوده و مانند شما نبوده و به هفتارد شیر باید قساوره بگوید زیرا قسوره مفرد است نه جمع، به اضافه مگر کاخ منصور باغوحش بود، و هفتاد شیر در قصر واحد مانع از زندگی صاحبش میباشد. شما ببینید با این خزعبلات به جنگ قرآن آمدهاند. صوفیان برای مرشدان خود بیشتر از شیعیان معجزه تراشیده اگر اینها راست باشد آنها نیز باید راست باشد در حالیکه در تمام فرق، هر فرقهای برای بزرگان خود معجزات تراشیدهاند وتمام دروغ است در ص ۱۲۶ مینویسد مخلوق به قدرت خالق و اذن او زنده میکند، خدا خود فرموده: ﴿فَٱللَّهُ هُوَ ٱلۡوَلِيُّ وَهُوَ يُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰ﴾[الشوری: ۹]، به قرآن ودعای جوشن کبیر و سایر دعاها مراجعه کنید در ص ۱۷۵ میگوید: آیات متشابهاتی که بعضی به رأی خود معنی کردهاند صحیح نیست و مقصود او آیات محکماتی است که در کتاب درسی از ولایت ما ذکر شده، باید گفت آن آیات ترجمه شده و ترجمه رأی این و آن ندارد ترجمه اگر طبق لغت عرب باشد صحیح است و إلّا غیر صحیح دیگر رأی کسی دخالت ندارد. معلوم میشود آقای نم ترجمه را با تفسیر اشتباه کرده، آن آیات را هر کس ترجمه کرده همانطور ترجمه کرده. قرآنهای ترجمهدار بسیار است مراجعه کنید تا عناد آقای نم ظاهر گردد، ثانیاً آن آیات، آیات متشابهات نیست، اگر آنها متشابهاتست پس شما بگوئید محکمات کدام است تا هدف شما معلوم گردد. در همان صفحه میگوید آیاتیکه معانی متعدّده دارد نمیتوان بدون تفسیر عترت معنائی را اختیار کرد. جواب آن است که هر کس آیات کتاب درسی از ولایت ما را خوانده میداند که آن آیات تفسیر نشده بلکه ترجمه شده و هیچ آیهای دو معنی و یا دو ترجمه ندارد. در همان صفحه میگوید احتجاج به آیات قرآن بدون تفسیر عترت باتّفاق علمای شیعه جائز نیست. جواب آنست که این دروغ و تهمت است و خدا لعنت کرده دروغگو را. این کتابهای تفسیر طبرسی و طوسی و ابوالفتح هزاران آیه را مورد احتجاج قرار دادهاند بدون ذکر تفسیری از عترت. البتّه میل نصاری و یهود و هم میل شیطان همین است که کسی به قرآن احتجاج نکند و بلکه آشنا با قرآن نباشد چگونه ملّایان خرافی کوشش دارند که مرد به توسّط قرآن بیدارد و هدایت نگردند، یعنی خرافات و حفظ آن ارزشی دارد؟ آیا مگر پیغمبر اصحاب خود را بسوی شهرهای کفّار و مشرکین نمیفرستاد تا آیات را بدون هیچ تفسیری بر آنان بخوانند و همچنین نامههائی که پیغمبرصمیفرستاد و در آن آیات قرآن را مینوشت، چطور آنان فهمیدند ولی مردم زمان ما نمیفمند!؟