استدلال غالیان به اخبار مجعوله
در زمان بنیأمیّه و بنیعبّاس هر کس خبری جعل میکرد و برای خود دکّانی باز میکرد، چون در آن زمان علاقۀ مردم به اخبار منقولۀ از رسول خداصزیاد بود و این اخبار مجعوله را مردم میپذیرفتند، یهودیان مجوسیان و نصاری و زنادقه و مادیین که در صدر اسلام نتوانستند با نیرو اسلام را از میان بردارند آمدند در میان مسلمین وارد شده اسلام را با جعل اخبار به نفع دکّان خود ضبط کرد، یک عدّه روضهخوانان هر خبری که به درد روضهخوانی میخورد جمع کرده تشکیل دکان و کسبی نمودند. عدّۀ دیگر عرفانباف هر خبری به دردشان خورد و مایۀ دکّانشان بود نشر دادند، عدّۀ دیگر صوفی و هر خبری بنفع صوفیگری بود نشر نمودند، یک عدّۀ غلات هر خبری مفید غلو بود گرفتند و برای اشیان بهانه و لانهای شد مانند خبر خطبه البیان که علی÷فرمود: «أنا خالق السّموات والأرض»و امثال آن، عوام فکر نکردند و نتوانستند درک نمایند که این اخبار ضد قرآن است و نباید پذیرفت و دیگر آنکه مردم پای منبر علی÷در اصل خلافت و عدالت علی÷شک داشتند و هر روز به عذر و بهانهای از علی جدا میشدند و غوغائی بپا میکردند در اینصورت چگونه علی فرموده: «أنا خالق السّموات والأرض»آیا میخواست بهانهای برای نابودی و تکفیر خود بدست مردم بدهد و یا استدلال میکنند به خبر مجعول قلندران که علی یک شب چهل خانه رفت و غذا خورد و مهمان چهل نفر شد و فردا خدا به رسول خود گفت علی دیشب مهمان ما بود و حضرت زهرا چون از این خبر مطلع شد گفت علی دیشب خانۀ خودمان بود و جائی نرفت، عوام فکر نکردند که یک نفر محال است دو مکان باشد. چون بدنبال عقل نرفتند به این خرافات افتادند.
و یا استدلال کردند بدعای پنجم رجبیه که در مفاتیح ذکر شده و در کتب معتبره بخیال خودشان آمده که از ناحیۀ مقدّسه از نایب خاصّ امام، محمدّ بن عثمان گرفته شده از قول امام که اوّل آن این است: «أللّهمّ انّي أسئلك»به معانی «جميع ما يدعوك به ولاة أمرك»تا آخر که در این دعا گفته «لا فرق بينك إلّا أنّهم عبادك»یعنی خدایا بین تو و والیان أمرت فرقی نیست جز اینکه آنها بندگان تو هستند، پس آل محمّد، مانند خدایند؟ جواب این استدلال این است که اوّلاً این دعا سند متّصلی ندارد زیرا شیخ طوسی محمّد بن عثمان را درک نکرده و شیخ تقریباً دو قرن بعد از محمّد بن عثمان بوده و این دعا را در کتاب مصباح خود نقل کرده از احمد بن محمد بن عیّاش جوهری، و این جوهری مردی بوده ضعیف الحال و چنانکه علمای رجال شیعه نوشتهاند مختلّ العقل و یا مختلّ الدّین بوده و علمای امامیّه از او اجتناب داشتهاند چنانکه خود شیخ طوسی و نجاشی در کتب رجالشان نوشتهاند، و این احمد جوهری نقل کرده از خیربن عبدالله که او نیز مهمل و مجهول است.
پس سند این دعا خرابست. ثانیاً متن این دعا مخالف قرآن است و مسلمان نباید بخواند، زیرا یکجا برای خدا مقامات قائل شده و میگوید مقامات الّتی لا تعطیل لها فی کلّ مکان و حال آنکه خدا مقامات ندارد، مقامات برای کسی است که تنزّل و ترقّی کند از مقامی بالاتر و خدا منزّه است و طبق آیۀ ۴۰ سورۀ نازعات:
﴿وَأَمَّا مَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ ٤٠﴾[النازعات: ۴۰]
خدا یک مقام عظمت دارد که همیشه ثابت بوده و خواهد بود، و بعد میگوید: «لا فرق بينك وبينها إلّا أنّهم عبادك»، خوانندۀ باهوش اگر بروی نزد یک نفر حلبیساز و بگوئیای استاد هیچ فرقی بین تو و این آفتابههائی که ساختهای نیست، به آن استاد توهین کردهای، چگونه جرأت دارد به خدای غنیّ بالذّات که قادر به هر چیزی است جسارت کنی و بگوئی تو با مخلوق فقیر بیچارۀ محدود محتاج هیچ فرقی نداری، اگر چنین باشد باید برای چنین خدا بالله فاتحه خواند، به اضافه در این دعا گاهی ضمیر مذکّر آورده برای والیان أمر خدا و گاهی ضمیر مؤنّث میگوید: «لا فرق بينك وبينهما إلّا أنّهم عبادك»، اگر والیان مؤنّث باشند انّهم غلط است و اگر مذکّر باشند بینها غلط است، بعد در وصف والیان امر خدا میگویند و اعضاد و اشهاد و مناه و اذواد و حفظه و رواد.
یعنی این والیان تو بازوهای تو و گواهان نو و آرزوهای تو و نگهبانان تو و حفظکنندگان تو و وکیلهای مدافع تواند، آیا این خدای محتاج ببازوها و گواهان و آرزوها و خدای محتاج به نگهبان و وکیل مدافع چه قدر بیچاره شده، چنین خدائی بندگان احمقی مانند غالیان لازم دارد، ولی خدای حقیقی از این نسبتها منزّه است چنانکه احادیث بسیاری رسیده که خدا بازو ندارد و برای خلقت خود محتاج گواه نیست و احتیاج به ولیّ و نگهبان ندارد، و بعد در این دعا میگوید: «فبهم ملأت سماءك وأرضك»، یعنی به این والیان پر کردی آسمان و زمینت را، باید پرسید مگر این والیان خدا چه قدر طول و عرض دارند که آسمان و زمین را پر کردهاند، پس مسلمان عاقل قرآن و عقل را رها نمیکند و به این دعا نمیچسبد.