دلیل بر اینکه خالق روح مرغ خدا بود
چنانکه در آیۀ ۴۷ سوره آل عمران که جبرئیل ممثّل شد و مانند دمیدن حضرت عیسی دمید در وجود مریم÷و مژدۀ پسر به حضرت مریم داد. حضرت مریم گفت خدایا چگونه برایم فرزند آید و حال آنکه بشری مرا مسّ نکرده خدا فرمود: ﴿كَذَٰلِكِ ٱللَّهُ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُۚ ﴾[آلعمران: ۴۷] یعنی خدا چنین خلق میکند آنچه بخواهد، پس به صریح این آیه خالق روح در مریم خدا بود نه جبرئیل، با اینکه جبرئیل دمیده بود قصّۀ حضرت عیسی و دمیدن او در هیئت مرغ نیز چنین است که موجد روح حیوانی خدا بود و لذا خدا نفرموده: «يا عيسی انت مكون الطّير»و یا عیسی نفرموده «أنا أكوّن الطير»وخدا نفرمود: «أنت يا عيسی خالق روح الطّير»بلکه فرمود: ﴿فَتَكُونُ طَيۡرَۢا بِإِذۡنِيۖ ﴾[المائدة: ۱۱۰] که تکون مفرد مؤنّث است و ضمیر هی در آن برنمیگردد به هیئت الطّیر، یعنی هیئت مرغی، بإذن و ارادۀ خدا مرغ میشود نا به ارادۀ تو. پس چنانکه خدا در قرآن فرموده: ﴿قُلِ ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖ﴾[الرعد: ۱۶] خدا خالق هر چیزی است اگر عیسی خلق کرده باشد پس خدا خالق کلّ شیء نمیباشد، نعوذ بالله من جهل الغلات، آنچه ما بیان کردیم تمام مفسرین با ما موافقند:
شیخ طوسی در تفسیر خود میگوید: «و بين بقوله فتكون طيراً بإذني انّه إذا نفخ المسيح فيها قلّبها الله لحماً ودماً وخلق فيها الحياة فصارت طائراً بإذن الله وإرادته لا بفعل المسيح». و در تفسیر مقتنیات الدرر ج ۲ در ص ۱۱۴ میگوید: «فالخلق حقيقة لله تعالی ظاهره علي يده كما أنّ النّفخ في مريم كان من جبرئيل والخلق من الله» یعنی آفریدن حقیقتاً مخصوص خدا است بدست عیسی ظاهر شده چنانکه دمیدن در مریم از جبرئیل و آفریدن از خدا بود. و درآیه: ﴿وَإِذۡ تُخۡرِجُ ٱلۡمَوۡتَىٰ بِإِذۡنِيۖ﴾[المائدة: ۱۱۰] میگوید: «و ذكر الإذن في هذه الأفاعيل علي معني إضافة حقيقية إلي الله كقوله «و ما كان لنفس أن تموت إلّا بإذن الله» يعني إلّا بخلق الله الموت فيها»یعنی خدا ذکر کرده کلمۀ باذن را در این کارها عیسی، به این معنی که این کارها حقیقه از خدا است مانند آنکه خدا فرموده کسی نمیمیرد«إلّا بإذن الله»یعنی به خلق کردن خدا موت را در او. پس اذن در این آیات به معنی خلق و ارادۀ خدا است پس معنی چنین میشود که مرغ شدنش به خلق خدا بود. و شیخ طوسی در تبیان در ذیل جملۀ و تبرئ الأکمه میگوید معناه «انّك تدعوني حتّي أبرء الأكمه والأبرص وقوله إذ تخرج الموتي بإذني اي اذكر إذ تدعوني فأحيي الموتي عند دعائك حتّي يشاهد هم النّاس أحياء»یعنی معنی تبرئالأکمه تا آخر این است که تو دعا میکنی و من آنان را شفا میدهم و اینکه فرمود: ﴿تُخۡرِجُ ٱلۡمَوۡتَىٰ بِإِذۡنِيۖ﴾یعنی بیاد آورد وقتی را که تو میخوانی مرا که من زنده کنم مردهها را وقت دعای تو تا مردم آنان را مشاهده کنند. و در ذیل آیۀ سورۀ آل عمران فرموده مراد از کلمۀ أخلق، خلق اندازهگیری و تصویر است و صنعت است نه ایجاد و احداث و همانا مقیّد کرده قول خود فیکون طیراً را به اذن الله نه کلمۀ أخلق را، پس میفرماید: «لينبّه بذكر الإذن انّه من فعل الله دون عيسی وأمّا التّصوير والنّفخ لأنّه ممّا يدخل تحت مقدور البشر، وليس كذلك انقلاب الجماد حيوانا فإنّه لا يقدر علی ذلك أحد سواه تعالی، وقوله أحيي الموتی بإذن الله علی وجه المجاز اضافه إلی نفسه وحقيقه دعوا الله بإحياء الموتی فيجبهم الله فيحيون بإذنه تعالی يعني بفعله تعالی»و در تفسیر مرحوم علّامۀ طبرسی ص ۴۴۵ گوید «فيكون طيراً بإذن الله وقدرته وقيل بأمرالله وإنّما وصل قوله بإذن الله يقول فيكون طيراً دون ما قبله لأنّ تصوير الطّين علی هيئه الطّير والنّفخ فيه ممّا يدخل تحت مقدور العباد فأمّا جعل الطّين طيراًً حتّی يكون لحماً ودمّاً وخلق الحيات فيه فممّا لا يقدر عليه غيرالله فقال بإذن الله ليعلم أنّه من فعله تعالی وليس بفعل عيسی÷» یعنی همانا خدا وصل کرده «بإذن الله»را بقول خود «فيكون طيراً»نه بما قبل آن برای آنکه گل را بصورت مرغ آوردن و در آن دمیدن از چیزهائی است که مقدور بندگان است، و أمّا گل را مرغ کردن به طوریکه گوشت و خون شود و در آن خلق حیات کند پس مقدور کسی نیست جز خدایتعالی، پس خدا فرموده «بإذن الله» تا دانسته شود که ایجاد روح از فعل خدا است نه از فعل عیسی÷. و تمام تفاسیر معتبره متّحدند در اینکه زنده کردن موتی و خلق روح و یا إعادۀ روح کار خدا بوده، و بیرون آوردن مرده و دعا کردن از عیسی بود و لذا در سوره مائده: ﴿وَإِذۡ تُخۡرِجُ﴾فرموده و در آل عمران: «وَأُحْيِي»آورده، به اضافه کتاب کافی و تفسیر نورالثّقین ج ۱ ص ۲۸۴ و کتاب روضۀ کافی و بحار همه روایت کردهاند که حضرت عیسی برای زنده کردن زکریا÷دعا کرد و خدا زنده کرد.
ج ۲ ص ۴۴۵ در تفسیر «وَأُحْيِي الْمَوْتَى»میگوید: «إنّما أضاف الإحياء إلی نفسه علی وجه المجاز والتوسّع ولأنّ الله تعالی كان يحيي الموتی عند دعائه»یعنی نسبت زنده کردن به عیسی مجاز است زیرا خدا مردگان را زنده میکند به دعای عیسی. و نقل کرده که عیسی دعا کرد و خدا چهار نفر را به دعای عیسی زنده کرد. بنابراین آنچه ذکر شد حضرت عیسی «محيي الموتی»نشد تا افراد بشر دیگری را قیاس به او کنیم و خدا مکرّر در قرآن احیا را به خود نسب داده و فرموده: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰ﴾[یس: ۱۲] ﴿فَٱللَّهُ هُوَ ٱلۡوَلِيُّ وَهُوَ يُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰ﴾[الشوری: ۹]
و آیات دیگر. من نمیدانم این غلات چه مرضی دارند که میخواهند صفات و أفعال خدا را به افراد بشر دهند آن هم بزور قیاس غیر انبیاء به انبیاء ثانیاً این آیات دلالت دارد بر معجزۀ حضرت عیسی، و ما بیان خواهیم کرد که معجزات تمام انبیاء، کار انبیاء نیست بلکه کار خدا است تا شما نتوانید قیاس کنید.
ثالثاً: اینجا قیاس معالفارق است زیرا اگر «نعوذ بالله»عیسی خلق کرده یک مرتبه بوده و شما میخواهید ولایت و خالقیّت دائمی برای رسول خداصو أئمّه اثبات کنید، آن کجا و این کجا، اینکار جزئی اثبات ولایت کلّی نمیکند. در اینجا سؤالاتی شده ما جواب دادهایم:
س– آیهای که راجع به حضرت عیسی÷بوده تمامش را نیاوردهاید به اضافه آیۀ ۴۹ سورۀ آل عمران را چرا توضیح ندادهاید به اضافه حضرت عیسی میگوید من خلق کردم و زنده نمودم شما در این نسبت چه میفرمائید آیا میگوئید این نسبت مجازی است؟
ج- بنده به اختصار کوشیدم زیرا خیال نمیکردم برای خواننده مخفی باشد حال که مطلب روشن نشده توضیح میدهم. آیۀ ۴۹ آل عمران:
﴿وَرَسُولًا إِلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ أَنِّي قَدۡ جِئۡتُكُم بَِٔايَةٖ مِّن رَّبِّكُمۡ أَنِّيٓ أَخۡلُقُ لَكُم مِّنَ ٱلطِّينِ كَهَيَۡٔةِ ٱلطَّيۡرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيۡرَۢا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۖ وَأُبۡرِئُ ٱلۡأَكۡمَهَ وَٱلۡأَبۡرَصَ وَأُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۖ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأۡكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمۡۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ٤٩﴾[آلعمران: ۴۹]
«و عیسی رسولی است به سوی بنیاسرائیل که گفت به تحقیق من برای شما معجزهای از پروردگارتان آوردهام که من میسازم برای شما ازگل چوب هیئت مرغی و میدمم در آن پس به ارادۀ خدا مرغی میشود و خوب میکنم (به دعا) کور مادرزاد و پیسی را، و زنده میکنم (بواسطۀ دعا) مردگان را به ارادۀ خدا و خبر میدهم شما را به آنچه میخورید و ذخیره مینهید در خانههایتان بدرستیکه در آنچه ذکر شد نشانه و معجزهای است برای شما اگر ایمان داشته باشید».
توضیح – در هر کلمه و حرفی از حروف و کلمات قرآنی نکاتی است که بر اکثر مردم مخفی است، در آیۀ فوق کلمۀ آیه مکرّر شده به معنی معجزه است و ما در کتاب عقل و دین اثبات کردهایم که معجزۀ هر رسولی کار خدا و گواهی خدا است بر صدق نبوّت آن رسول، چنانکه در همین آیه و سایر آیات فرموده: ﴿إِنَّمَا ٱلۡأٓيَٰتُ عِندَ ٱللَّهِ﴾یعنی همانا معجزه از نزد خدا است، حال میگوئیم اگر مقصود از آیۀ فوق این بود که حضرت عیسی خود مرغی خلق میکند میفرمود «أخلق الطّير وجمله من الطّين كهيئه الطّير فأنفخ فيه فيكون طيراً بإذن الله»لغو بود، پس باید دانست که خدا میخواهد بیان کند که معجزه دو نسبت دارد یکی خدا که موجد و مکوّن آنست چنانکه صریحاً در قرآن بیان شده که فاعل و موجد و معجزه خداست مانند آیات: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ﴾و آیۀ: ﴿وَءَاتَيۡنَا ثَمُودَ ٱلنَّاقَةَ﴾و آیۀ: ﴿وَأَلَنَّا لَهُ ٱلۡحَدِيدَ ١٠﴾وجملۀ: ﴿وَكُنَّا فَٰعِلِينَ ٧٩﴾و آیات دیگر و نسبت معجزه به خدا نسبت حقیقی است و دیگر نسبت بأنبیاء نیز صحیح است، زیرا اثر شفا را خدا در دست انبیاء گذاشته و به دست او و به دعای او ایجاد کرده و خدا احیاء موتی به درخواست او کرده، و یا برای شهادت دادن خدا به نبوت او و صدق ادعای او خدا ایجاد معجزه کرده چنانکه کفّار به رسول خداصمیگفتند تو پیغمبر نیستی خدا در جواب ایشان میفرماید بگو: ﴿قُلۡ كَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدَۢا بَيۡنِي وَبَيۡنَكُمۡۚ إِنَّهُۥ كَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِيرَۢا بَصِيرٗا ٩٦﴾[الإسراء: ۹۶] یعنی بگو خدا برای شهادت به رسالت من کافی است و شاهد بین من و شما خدا است، ما میگوئیم خدا دهان و زبان ندارد که شهادت به رسالت دهد و شهادت خدا همین ایجاد معجزه است و معجزه شهادت إلهی است بر صدق رسالت پیامبر، پس خدا اگر ایجاد صوتی در سنگ ریزه و یا درخت کرد برای شهادت به رسالت پیامبران، موجد آن صوت خدا است نه سنگ و درخت و اگر کسی گفت سنگ و درخت موجد معجزه نیست شما عصبانی نشوید و تهمت بیجا به نویسنده و گوینده نزنید. رسول خداصو أئمه†فرمودهاند است «احمل فعل أخيك علی أحسنه»، بر شما لازم است کار برادر دینی را حمل بر نیک نمائی، حضرت داود÷با اینکه آهن را به دست خود نرم مینمود خدا فرموده: ﴿وَأَلَنَّا لَهُ ٱلۡحَدِيدَ﴾، یعنی ما برای او آهن را نرم کردیم. (مستقیماً در اثر حرارت دادن)