درسی از ولایت

فهرست کتاب

آیا ولایت مطلقۀ کلّیّه برای بشر مدرکی دارد؟

آیا ولایت مطلقۀ کلّیّه برای بشر مدرکی دارد؟

غالیان و مدّاحان و اکثر دکّانداران می‌گویند امام دارای ولایت کلّیّه إلهیّه مطلقه می‌باشد، باید گفت: اوّلاً مدرک این کجا است و چنین چیزی در اسلام نبوده، تعجب است اگر کسی در فروع دین از خود ببافد جلوگیری می‌کنند، امّا اگر در اصول دین هرچه ببافند اشکالی ندارد. ثانیاً اگر ولایت مطلقۀ کلیه برای امام است پس برای خدای عزّوجلّ چیزی باقی نمی‌ماند ثالثاً اگر مقصود ولایت تکوینی باشد باطل و شرکست از ادلّۀ مذکوره در این کتاب ثابت شد بطلان آن زیرا ولایت مطلقۀ کلیۀ الهیه مخصوص حق تعالی است و اگر مقصود ولایت شرعی باشد بر کلیۀ مسلمین این را برای رسول خداصمی‌توان اثبات نمود نه برای غیر او.

غالیان استدلال می‌کنند به خبری که سند متّصلی ندارد و در هفتم بحار ص ۲۴۶ نقل کرده از أمیرالمؤمنین که فرموده: «إياكم والغلوّ فينا قولوا انّا عبيد مربوبون وقولوا في فضلنا ما شئتم»یعنی حذر و دوری کنید از غلو دربارۀ ما و بگوئید ما بندگان خلق شده و پروردگاری داریم و بگوئید در فضل ما آنچه خواستید. باید گفت اوّلاً این خبر سند متّصل ندارد، در حالیکه نهی از غلو کرده و در صدر آن و شما صدر آن را رها کرده و به ذیل آن چسبیده‌اید. ثانیاً اخبار دیگری وارد شده در معانی این خبر از آن جمله در هفتم بحار ص ۲۴۶ به سند متّصل از امام صادق که فرمود «اتّقوا الله ولا تغلوا ولا تفرقّوا ولا تقولوا ما لا نقول الخ». یعنی از خدا بترسید غلو نکنید و تفرقه نیاورید و آنچه ما نگفته‌ایم نگوئید به دلخواه خود، زیرا ما و شما می‌میریم سپس در قیامت با شما مخاصمه خواهیم کرد. و آیات و روایات بسیاری آمده که فرموده‌اند هرچه خواستید در دین نگوئید و این آیات و اخبار کبیره مقدّم است بر خبر واحدی که می‌گوید «قولوا ما شئتم»، و خدا فرموده: ﴿وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٣٣[الأعراف: ۳۳]. ثالثاً در فروع دین کسی حق ندارد هرچه می‌خواهد بگوید چگونه می‌تواند در اصول و عقاید هرچه می‌خواهد بگوید.

رابعاً اگر بنا شد هر کس هرچه خواست بگوید شما چرا اعتراض می‌کنید به اهل سنّت که علی÷را خلیفۀ چهارم می‌دانند زیرا آنان به قول شما آنچه خواسته‌اند گفته‌اند دربارۀ حضرت امیر÷«رابعاً نزّلونا عن الرّبوبية»این است که ما را مرّبی و مدیر جهان ندانید پس اهل غلو به همین خبر نیز عمل نکرده‌اند زیر خبر نگفته‌ «نزّلونا عن الألوهية»ما را از خدائی پائین آورید بلکه همین از ربوبیّه پائین ‌آورده یعنی ما در تکوینیّات کاره‌ای نیستیم. و یا استدلال می‌کنند به آیۀ ۱۲ سورۀ یس:

﴿إِنَّا نَحۡنُ نُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَنَكۡتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَءَاثَٰرَهُمۡۚ وَكُلَّ شَيۡءٍ أَحۡصَيۡنَٰهُ فِيٓ إِمَامٖ مُّبِينٖ١٢[یس: ۱۲]

«ما که خدائیم خودمان مرده‌ها را زنده می‌کنیم و آنچه مقدّم داشته‌اند و آثارشان را می‌نویسیم و هر چیزی را شماره کردیم در پروندۀ روشن».

مقصود این آیه این است که خود خدا مرده‌ها را زنده می‌کند و دفتر احصائیه و شمارۀ اعمالش را ضبط می‌کند و هرچه عمل کرده‌اند در پروندۀ اعمالش شماره شده، و مقصود از امام در آیۀ پروندۀ عمل است که جلو هر انسانی حاضر است و در قیامت باید به دنبال آن حرکت کند، در این آیه امام اطلاق بر دفتر اعمال شده چنان‌که در قرآن به کتاب حضرت موسی÷و به قرآن امام گفته شده و در سورۀ احقاف آیۀ ۱۲ فرموده:

﴿وَمِن قَبۡلِهِۦ كِتَٰبُ مُوسَىٰٓ إِمَامٗا[الأحقاف: ۱۲]

«و از پیش کتاب موسی امام بوده است».

غالیان می‌گویند مقصود از امام در آیۀ فوق علیّ بن ابی‌طالبساست که هر چیزی در او است. باید گفت اولاً خود رسول خداصصکه معلّم حضرت علی است همه چیز در او نیست اگر مقصود شما این باشدکه امام به هر چیزی محیط و عالم است، زیرا خود رسول خداصچنین علمی ادعا نکرده و تا به او وحی نمی‌شد نمی‌دانست، در صورتیکه به حضرت امیر وحی نمی‌شود و شیخ مفید فرموده: «من قال بالوحي للإمام فهو خارج عن الإسلام»، یعنی هر کس قائل شود به وحی برای امام او از اسلام خارج است و خود حضرت أمیر÷مکرّر فرموده «علّمني رسول الله»، و کلمۀ امام در آیه فوق با تناسب با صدر آیه همان پروندۀ اعمال است. و ثانیاً اگر مقصود از این آیه حضرت علی÷باشد معنی صحیح ندارد، روزی یکنفر غالی آمد و دم از ولایت می‌زد و استدلال می‌کرد به همین آیه، به او گفتم آیه را معنی کنید گفت یعنی تمام چیزها در امام است گفتم چگونه آسمان و زمین در امام است در جواب مبهوت ماند، عرض کردم آقاجان شما چیزی را ندانسته به دین نچسبانید معنی أحصیناه شماره کردیم می‌باشد، مثلاً اگر گفتند تمام افراد ایرانی احصائیه شده یعنی شمارۀ در دفتر شده، نه اینکه خود افراد همه در دفتر باشند، پس در این آیه مقصود این نیست که همه چیز در امام است بلکه مقصود این است که همۀ اعمال احصائیه شده و ضبط در دفتر است. و یا استدلال می‌کنند به معاویه نوشته و در آن فرموده: «فأنا صنايع ربّنا والنّاس بعد صنايع لنا». مقصود حضرت این است که ما تربیت یافتۀ پروردگاریم و مردم بعداً تربیت یافتۀ مایند. غالیان می‌گویند مقصود او این است که ما خلقت پروردگاریم ومردم خلقت مایند یعنی آنچه خدا در قرآن فرموده: ﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖۖ صحیح نیست بلکه خدا فقط ما را خلق کرده است؟ در جواب ایشان باید گفت حضرت «صنايعنا»نفرموده بلکه فرموده «صنايع لنا»یعنی خلق شده‌اند برای نفع ما چنان‌که خدا در قرآن فرموده: ﴿خَلَقَ لَكُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗاپس شما گویا لام لنا را ندیده و به غلط معنی کرده‌اید. ثانیاً معاویهسو بسیاری از مردم آن زمان علیسرا به زمامداری مسلمین و خلافت قبول نداشتد چگونه علی می‌نویسد ما خالقیم مگر علی÷مانند ما و شما سخن بیجا و بیهوده می‌گویند اینان گویا علی÷را عاقل نمی‌دانند.

شیخ نادانی نام خود را آیت الله گذاشته و کتابی در ولایت در ردّ ما نوشته و در آنجا استدلال کرده به آیۀ: ﴿سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِکه آسمان و زمین چون برای ما مسخّر نیست پست مقصود این است که برای انبیاء و اولیاء مسخّر است، این شیخ گویا لام لکم را ندید و معنی آیه را درک نکرده آیه می‌گوید خدا مسخّر کرده برای نفع شما آنچه را در آسمان و زمین است، پس مسخر خداست مانند آیۀ: ﴿جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ فِرَٰشٗا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗکه در ابتداء آیۀ: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْمی‌باشد یعنی خدا برای همۀ مردم زمین را پهن کرده و آسمان را برافراشته.

و یا استدلال می‌کنند به خبر «عبدي أطعني حتّي اجعلك مثلي»، یعنی بندۀ من مرا اطاعت کن تا تو را مانند خودم قرار دهم و امام اطاعت کرده و مانند خدا شده؟ جواب این است که: اولاً طبق این حدیث هر کس می‌تواند ادّعا کند من بندگی و اطاعت خدا کرده و مانند خدا خالق و رازق و ولیّ تمام جهانم زیرا این خبر منحصر به امام نکرده اطاعت را. ثانیاً این خبر مخالف قرآن است در قرآن می‌فرماید: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ [الشوری: ۱۱] یعنی مثل خدا چیزی نیست و هر کس برای خدا مثل و مانندی فرض کند کافر است. یعنی از عوام خیال می‌کنند اگر خبری مشهور شد صحّت دارد در حالیکه فرموده‌اند: «ربّ شهره لا أصل لها»، چه بسا چیز مشهوری که اصل ندارد، ممکن است هزاران نفر خبری نقل کنند از یک نفر و چنین خبری که هزاران نفر نقل کرده‌اند از یکنفر تازه خبر واحد است و اعتباری ندارد.