درسی از ولایت

فهرست کتاب

توقیع امام منتظر در این مطلب

توقیع امام منتظر در این مطلب

خامساً در ص ۲۵۹ هفتم بحار و احتجاج طبرسی روایت کرده‌اند که در غیبت صغری در همین مسئله شیعیان اختلاف کردند که آیا خدای تعالی رزق و خلق و ارادۀ جهان را به أئمه داده یا خیر؟ عدّه‌ای گفتند این محال است زیرا بر خلق اجسام قادر نیست جز خدای تعالی، عدّۀ دیگر گفتند بلکه خدا چنین قدرتی به أئمّه داده باشد که به قدرت و مدد او بتوانند چنین کارها کنند، یکی از ایشان گفت چرا بنایب خاصّ امام عصر محمد بن عثمان رجوع نمی‌کنید تا برای شما روشن کند زیرا او دست‌رسی به امام دارد، پس جماعت شیعه نوستند و به محمدبن عثمان داده و از ناحیه مقدّسه جواب خواستند؟ پس این توقیع از طرف امام آمد: «أنّ الله خلق الأجسام وقسّم الأرزاق لأنّه ليس به جسم ولا حال في جسم ليس كمثله شيء». یعنی خدای تعالی اجسام را خلق و ارزاق را قسمت کرده زیرا او نه جسم است و نه در جسمی حلول کرده، مانند او چیزی نیست یعنی کسیکه خود جسم است این کارها نتواند.

سادساً محال است محدودی که دارای مکان معیّن است نگهبان یا مدیر و ولیّ تمام جهان باشد و خدا قدرتش به محال تعلّق نگیرد و نمی‌توان گفت به قدرت خدا امام چنین قدرتی دارد. غالیان نوشته‌اند که خدا قادر است که قدرتی به مورچه‌ای بدهد که آن مورچه جهان را اداره کند و همه جا حاضر باشد پس چه مانعی است که به بشر قدرتی بدهد؟ جواب این است که اولاً این محال است که موجود محدودی نامحدود شود و یا محاطی محیط گردد و یا ذومکانی لامکان گردد، مورچه باشد یا بشر یا حجر، صغیر باشد یا کبیر، صفات امکانی محال است که تبدیل به صفات واجبی شود و چون محال است قدرت خدا به آن تعلّق نگیرد.

ثانیاً اگر این دلیل شما درست باشد هر کس می‌تواند مدّعی حکومت و ولایت بر جهان باشد زیرا به قول شما آدمی که کمتر از مورچه نیست، ممکن است خدا قدرتی به او داده باشد. ثالثاً بحث ما در امکان نیست بلکه بحث در وقوع است که آیا این کار واقع شده یا نه و خدا به مورچه حکومت جهان را داده یا خیر؟ و اگر داده مدرک آن کجا است در حالیکه مدرکی ندارد. بهر حال کسیکه برای رسول و یا امام مقام ربوبی و ولایت تکوینی بتراشد، باید اول برود خدا را با صفات خدائی بشناسد و بین خالق و مخلوقی فرقی قائل شود، و از عقل که حجّت خدائی است پیروی کند، سپس به رسول و امام بپردازند و در راه توحید انحراف نیاورد، بسیار تعجب است از مردمی که اگر رسول خداصبود با او جنگ می‌کردند و اکنون که او نیست مرید و عاشق او شده و به اوامر خدای او اعتنا ندارد، و اکنون که رسول و امام از دنیا رفته‌اند آنان را همه‌کارۀ جهان و شریک خدای منّان نموده‌اند. آن هم بدون مدرک و دلیلی و یا بدلیل‌های پوچی. اگر آن امامی که برای او ولایت تکوینی قائلند حاضر بود او را می‌کشتند، ولی حالا عاشق روی ندیدۀ اویند، ما دلیل‌ها و شبهاتی که برای خودشان ذکر کرده‌اند می‌آوریم و به قضاوت خوانندگان می‌گذاریم: