اشکالات و جواب آن
اگر کسی بگوید خدا که عالم بما کان و مایکون است چرا بخائنین قدرت داده و مهلت؟ جواب آنست که خدا مکلّف نیست ولی امام مکلّف به تبعیّت عقل و قرآن است به دلیل قول خدا: ﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ﴾[الأعراف: ۳]. آقای نم در ص ۲۳ نوشته «حسبنا كتابالله»صحیح نیست و مردم به قرآن تنها هدایت نمییابند. جواب این است که خدا کتاب خود را هادی بندگان خوانده و فرموده: ﴿أُنزِلَ فِيهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدٗى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡفُرۡقَانِۚ﴾[البقرة: ۱۸۵] یعنی قرآن در این ماه نازل شده برای هدایت مردم و دارای آیات روشن هدایت و جدا کنندۀ حقّ است از باطل، و در جای دیگر فرموده: ﴿إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰۗ ﴾[البقرة: ۱۲۰]، و در جای دیگر فرموده: ﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَهۡدِي لِلَّتِي هِيَ أَقۡوَمُ﴾[الإسراء: ۹] این قرآن کافی است ما تقصیر نداریم فرموده: ﴿أَوَ لَمۡ يَكۡفِهِمۡ أَنَّآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡۚ﴾[العنکبوت: ۵۱]، یعنی آیا کافی نشده که ما این کتاب را نازل کردیم تا برایشان تلاوت شود. آیا شما کلام خدا را منکرید، اگر منکرید قطعاً کافرید. ثالثاً شما کتاب کافی کلینی را کافی میدانید و میگوئید الکافی کاف لشیعتنا، آیا قرآن از کتاب کافی کمتر است، آیا کلینی از خدا عالمتر است؟ آیا مسلمین صدر اسلام که کتاب کافی کلینی را نداشتند، بیخبر از دین بودند و شما از ایشان بهتر میدانید. انسان تعجب میکند چگونه این روحانی نمایان اینگونه گمراهند. رابعاً اگر کسی هدایت شده و شیعۀ خالص است حالا بخواهد از قرآن استفاده کند باز شما میگوئید در ضلالت و گمراهی است تا امام را ببیند. این خدانشناسان کوشش دارند مردم را از قرآن دور کنند و به اخبار موهومات آشنا سازند. در ص ۲۳ میگوید هر کس به قرآن تنها مراجعه کند در ضلالت و گمراهی است، لابد ایشان مسلمین صدر اسلام را گمراه میداند، باید گفت گمراه کسی است که مانند شما به اخبار خرافی چسبیده و مطابق میل دشمنان اسلام مردم را از قرآن دور میکند. آقای نم در ص ۲۸ گوید چون آیات قرآن با ضمیمۀ تفسیر عترت اثبات ولایت تکوینی برای امام کرده بر ما واجب است قبول کنیم. جواب این است که قرآن و عترت قائل بولایت تکوینی برای غیر خدا را شرک شمرده و نفی ولایت تکوینی نموده حتّی از خود رسول خداصبر شما اگر مسلمان باشید واجب القبول است شما چرا مردم را گول میزنید و یک آیه برای اثبات ولایت تکوینی برای غیر خدا نمیآورید؟ چندین سال است دهها کتاب ردّ بر ما نوشتهاند، چرا یک آیه نیاوردهاند و فلسفهبافان چرا یک آیه از قول خدا نمیآورند؟ آقای نم در ص ۲۸ و ۲۹ برای آل محمدصپادشاهی بزرگ قائل شده و آیۀ ۵۴ سورۀ نساء را دلیل آورده که خدا فرموده:
﴿فَقَدۡ ءَاتَيۡنَآ ءَالَ إِبۡرَٰهِيمَ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَءَاتَيۡنَٰهُم مُّلۡكًا عَظِيمٗا ٥٤﴾[النساء: ۵۴]
خیال کرده این آیه راجع به آل محمّد است، آنقدر سواد ندارد که بفهمد آتینا فعل ماضی است و راجع به أنبیاء بنیاسرائیل مانند حضرت داود و حضرت سلیمان است، لذا در ذیل همین آیه اهل کتاب زمان آنان را مذمّت کرده و فرمود: ﴿فَمِنۡهُم مَّنۡ ءَامَنَ بِهِۦ وَمِنۡهُم مَّن صَدَّ عَنۡهُۚ وَكَفَىٰ بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا ٥٥﴾[النساء: ۵۵]، از قبل و بعد آیه روشن است به اضافه خدا فرموده: ﴿فَقَدۡ ءَاتَيۡنَآ ءَالَ إِبۡرَٰهِيمَ ٱلۡكِتَٰبَ﴾و ال ابراهیم که کتاب بر او نازل شده باشد همان انبیاء بنیاسرائیل مانند موسی و عیسی و سلیمان و داود میباشند، زیرا به آل محمّد که کتابی نازل نمیشود. و بعلاوه پادشاهی ایشان ربطی به ولایت تکوینی ندارد مثلاً حضرت سلیمان که پادشاهی داشت حتّی اگر پرندۀ خودش به نام هدهد که غایب شد خبر نداشت و نمیدانست که کجا رفته چنانکه در سورۀ نمل آیۀ ۲۰ فرموده که سلیمان میگوید:
﴿مَا لِيَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ كَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِينَ ٢٠﴾[النمل: ۲۰]
تا اینکه هدهد آمد و خبری آورد که سلیمان از آن خبر بیاطلاع بود چنانکه در آیۀ ۲۲ فرموده:
﴿فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ وَجِئۡتُكَ مِن سَبَإِۢ بِنَبَإٖ يَقِينٍ ٢٢﴾[النمل: ۲۲]
«هدهد گفت من به چیزی دانا شدهام که نمیدانی و برای تو از سبا خبر یقینی آوردهام».
و سلیمان که از سبا خبری نداشت تا تحقیق نکرد سخن هدهد را قبول نکرد چنانکه در آیه ۲۷ میفرماید:
﴿قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقۡتَ أَمۡ كُنتَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ ٢٧﴾[النمل: ۲۷]
«یعنی سلیمان گفت بررسی خواهیم کرد که آیا راست میگویی و یا از دورغگویانی».
آقای نم از ص ۱۱۳ تا ۱۷۴ میگوید حیوانات و اشجار و ابر و باد و آب همه مطیع امامند و برای فضل آل محمّدصصدها حدیث و خبر واحد آورده است. ما میگوییم بسیار خوب ما منکر فضل آل محمّدصنیستیم، ولی شما بگوید این مطلب چه ربطی به ولایت تکوینی دارد؟ اگر واقعاً نمیدانید تکوین چیست به لغت نظر کنید. تکوین یعنی هستی دادن، و این کار منحصر به خداست و خود رسول خداصو أئمّه در دعای یستشیر خواندهاند: «إلهي أنت الّذي كوّنت كلّ شيء». و در دعای جوشن عرض کردهاند «يا كوّن كلّ شيء». آیا شما کلام امام را چرا قبول نمیکنید؟ به اضافه تا به حال یک مورچه از عدم ایجاد کردهاند اگر کردهاند نشان دهید. خدا در سورۀ حج آیۀ ۷۳ فرموده:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن يَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥۖ﴾[الحج: ۷۳]
«ای مردم مثلی زده شده بشنوید کسانی را که شما میخوانید غیر از خدا هزگر نمیتوانند مگسی را ایجاد کنند اگر چه همه جمع شوند».
آقای نم جواب این آیه را چه میگوید؟ آیا عترت این آیه را قبول ندارند و برخلاف قرآن میگویند؟ اگر اینطور باشد پس، از قرآن جدا شدهاند. پس چرا رسول خداصفرموده «لن يفترقا». پس شما که صدها روایت آوردهاید یک روایت آن را نفهمیدهاید و کذب و صدق را نیافتهاید، ولی باعث گمراهی مردم شدهاید. آقای عزیز«راويه تدريه خير من ألف ترويه»، یعنی یک روایتی که بفهمی بهتر است از هزار روایتی که روایت کنی. و چنانکه در سوره بقره آیۀ ۲۰۶ فرموده حضرت ابراهیم برای آنکه قلبش اطمینان حاصل کند که خدا بر احیای مردگان تواناست به خدا عرض میکند خدایا چگونه مردکان را زنده میکنی؟ در حالیکه اگر خود ابراهیم÷قدرت بر احیاء و امور تکوین داشت بطریق اولی دربارۀ اطمینان قلبش کامل بود و چنین درخواستی از خدا نمینمود. (به آیۀ مذکور رجوع نمائید)
آقای نم در ص ۳۱ و صفحات دیگر مکرّر میگوید عترت، حقّ فرمانفرمایی بر تمام مکلّفین دارد و خیال کرده فرمانفرمائی تکوین است. حال باید گفت شما که نمیدانید فرمانفرمایی غیر از تکوین است چرا بر ما که میخواهیم عوام را از شرک نجات دهیم ردّ مینویسی؟ و تازه آل محمّدصاگر فرمانروای عالم باشند و وجود خدا به استراحت پردازد نعوذ بالله چه نفعی عاید شما میگردد؟ آیا آل محمّدصمقداری از فرمانفرمائی خود را به شما عطا میکند؟ بیچاره آن مرد یک ثلث او را به مصرف چاپ کتاب آقای نم رسانیدهاند. و چون مجّانی و رایگان است مردم میگیرند آریاش مجّانی اگر پشم شتر و موش مرده در آن باشد مردم میخورند. در ص ۳۳ روایتی نقل کرده که امام فرموده: «سبحانالله سخّر للإمام كلّ شيء»یعنی خدا هر چیزی را برای امام مسخّر کرده، ما میگوئیم در حدیث کسا آمده که برای آل محمّدصجهان را خلق کرده، ولی متأسفانه این روایات همه ضدّ قرآن است زیرا در قرآن فرموه: ﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا﴾[البقرة: ۲۹]
و فرموه: ﴿أَلَمۡ تَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَأَسۡبَغَ عَلَيۡكُمۡ نِعَمَهُۥ ظَٰهِرَةٗ وَبَاطِنَةٗۗ وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُجَٰدِلُ فِي ٱللَّهِ بِغَيۡرِ عِلۡمٖ وَلَا هُدٗى وَلَا كِتَٰبٖ مُّنِيرٖ ٢٠﴾[لقمان: ۲۰]، آیات متعدّده است که جهان را خدا برای همۀ بندگان خود ایجاد و مسخّر نموده است حال ما از آقای نم میپرسیم شما که میگوئید همه چیز را خدا مسخّر امام کرده، آیا استالین و لنین هم داخل کلّ شیء است یا خیر، و اینان برای امام خلق شدهاند و رام گردیدهاند، پس هر کاری کنند مسخّر امامند و اشکال ندارد، پس چرا ایشان را باطل میدانید؟ عجب این است که این آقایان زیارات جامعه را حجّت میدانند با اینکه از جعلیّات غلاه است و در دعای جامعه ذکر شده که «لا مؤمن صالح ولا فاجر طالح ولا جبّار عنيد ولا شيطان مريد ولا خلق فيما بين ذلك شهيد إلّا عرّفهم جلاله أمركم وعظم خطركم وكبر شأنكم». یعنی هیچ فرد مؤمن صالح و فاجر بدرکار و هیچ سلطان جبّار و با عناد و شیطان متمردّی و خلائق دیگری نیست مگر آنکه تمام، به جلالت امر شما آل محمّدصو بزرگی مقام شما عارفند. حال ما میپرسیم آقای نم که زیارت جامعه را صحیح میداند جواب دهد که جملات فوق از این دعا صحیح است یا نه؟ آیا چنگیزها و پهلویها و استالینها به مقام آل محمدصعارف و مقرّند؟ و اگر جوابی ندارند دست از عناد بردارند. آقای نم در ص ۳۵ مینویسد آیۀ: ﴿تُؤۡتِي ٱلۡمُلۡكَ مَن تَشَآءُ﴾[آلعمران: ۲۶] این است که سلطنتی خدا به آل محمّد داده و چنین پادشاهی شریک خدا نمیشود. جواب این است که اصلاً در اسلام سلطان و پادشاهی و سلطنت نیست بلکه جمهوری است به اقرار تمام علمای شیعه در زمان ما.
ثانیاً این سلطنت آل محمّد تشریعی است یا تکوینی، اگر تکوینی است آنان چه چیز را تکوین کردهاند شما بما نشان دهید، خدا که در سورۀ لقمان آیۀ ۱۱ فرموده:
﴿هَٰذَا خَلۡقُ ٱللَّهِ فَأَرُونِي مَاذَا خَلَقَ ٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦۚ بَلِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ١١﴾[لقمان: ۱۱] «یعنی این جهان تمام خلق خدا است، پس نشان دهید چه چیز را خلق کردهاند آنانکه غیر خدایند بلکه ستمگرانند در گمراهی آشکار».
خدا شما را از ستمگران گمراه خوانده. آیا آل محمّدصاین آیه را قبول ندارند. در ص ۱۲۶ معجزات را فعل امام خوانده و در مقابل صریح آیات قرآن که خدا فرموده معجزه فقط کار خدا است فتوی داده، آیا آیات: ﴿قُلۡنَا يَٰنَارُ كُونِي بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ٦٩﴾[الأنبیاء: ۶۹]، و آیۀ: ﴿إِنَّا سَخَّرۡنَا ٱلۡجِبَالَ مَعَهُۥ يُسَبِّحۡنَ بِٱلۡعَشِيِّ وَٱلۡإِشۡرَاقِ١٨﴾[ص: ۱۸]، را نخوانده، و حضرت رضا÷صریحاً میفرماید معجزه کار خدا است نه امام، این چه مجتهدی است که مقابل نصّ فتوی داده. در ص ۱۳۸ گوید: علیسفرموده عقل و قدرت من تمام از محمّدصاست، معلوم میشود این دشمن علیسمعتقد است که علی÷که در نماز میخوانده: «بحول الله وقوّته أقوم وأقعد»دروغ گفته و نعوذ بالله باید بگوید: «بحول محمّد وقوّته أقوم وأقعد». و در ص ۱۵۲ گوید: شتر صالح و ایجاد آن کار صالح بوده در صورتی که صریح قرآن میگوید: ﴿وَءَاتَيۡنَا ثَمُودَ ٱلنَّاقَةَ﴾[الإسراء: ۵۹]،
یعنی ما که خدائیم شتر را به قوم ثمود دادیم. آیا ضدّ قرآن کفر نیست؟ و در ص ۱۵۲ گوید امام سنگ را طلا کرد، و در ص ۱۶۲ گوید آب را امام جواهر کرد، در صورتی که امام صادق÷همۀ اینها را تکذیب کرده، و در توحید صدوق و بحار سوم جلد ۴ ص ۱۴۸ جدید فرموده «في الرّبوبية العظمي والإلهية الكبري لا يكوين الشّيء لا من شيء إلّا الله لا ينقل الشّيء من جوهريته إلي جوهر آخر إلّا الله». دراینجا میفرماید ایجاد شیء از نیستی و تغییر جوهر هر چیزی مخصوص خدا است. معلوم میشود آقای نم تکذیب را ندیده و به اضافه اخباریکه آقای نم آورده تماماً از مجعولات غلاه و خدانشناسان است. در ص ۴۷ میگوید مقصود از آیۀ: ﴿وَكُلَّ شَيۡءٍ أَحۡصَيۡنَٰهُ فِيٓ إِمَامٖ مُّبِينٖ ١٢﴾[یس: ۱۲]، دوازده امامند. جواب ایشان را ما در سابق گفتهایم، به اضافه این تطویلات چه ربطی به ولایت تکوینی دارد.